محتشم کاشانی (غزلیات)/آن پری بگذشت و سوی ما نگاهی هم نکرد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (آن پری بگذشت و سوی ما نگاهی هم نکرد) از محتشم کاشانی |
' |
آن پری بگذشت و سوی ما نگاهی هم نکرد | کشت در ره بیگناهی را و آهی هم نکرد | |
صبر من کاندر عیار از هیچ کوهی کم نبود | هم عیاری در هوای او نگاهی هم نکرد | |
برق قهر او که گشت غیر را سالم گذاشت | در ریاض ما مدارا با گیاهی هم نکرد | |
بر سر من بود ازو سودای لطف دائمی | او سرافرازم به لطف گاه گاهی هم نکرد | |
سر گران گشت از می و بر خوابگاه سر بماند | وز سردوش اسیران تکیه گاهی هم نکرد | |
دل که کرد از قبله در محراب ابروی تو رو | از سر بیداد گویا عذر خواهی هم نکرد | |
محتشم زلفش به من سر در نیارد از غرور | ترک ناز و سرکشی با من سیاهی هم نکرد |