محتشم کاشانی (غزلیات)/آخر ای پیمان گسل یاران به یاران این کنند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (آخر ای پیمان گسل یاران به یاران این کنند) از محتشم کاشانی |
' |
آخر ای پیمان گسل یاران به یاران این کنند | دوستان بی موجبی با دوستداران این کنند | |
در ره رخشت فتادم خاک من دادی به باد | شهسواران در روش با خاکساران این کنند | |
مرهم از تیر تو جستم زخم بیدادم زدی | دلنوازان جان من با دل فکاران این کنند | |
خواستم تسکین سپند آتشت کردی مرا | ای قرار جان و دل با بی قراران این کنند | |
رو به شهر وصل کردم تا عدم راندی مرا | آخر ایمه با غریبان شهریاران این کنند | |
من غمت خوردم تو بر رغمم شدی غمخوار غیر | با حریفان غم خود غمگساران این کنند | |
محتشم در جان سپاری بود و خونش ریختی | ای هزارت جان فدا با جان سپاران این کنند |