سیف فرغانی (غزلها)/به رنگ خود نیم زان رو وز آن مو
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سیف فرغانی (غزلها) (به رنگ خود نیم زان رو وز آن مو) از سیف فرغانی |
' |
به رنگ خود نیم زان رو وز آن مو | که گل را رنگ بخشد مشک را بو | |
دو چشمم خیره شد دروی ندانم | نگارستان فردوس است یا رو | |
ندارد هیچ خوبی فر آن ماه | ندارد پر طاوسان پرستو | |
دهان چون پسته و پسته پر از قند | لبان چون شکر و شکر سخنگو | |
عجب گر ملک روم و چین نگیرد | نگار ترک رو با خال هندو | |
ز من چون شیر از آتش میگریزد | بلی از سگ گریزان باشد آهو | |
نهاده دام اندر حلقهی زلف | فگنده تاب در زنجیر گیسو | |
ایا چون ساحری کار تو مشکل | ایا چون سامری چشم تو جادو | |
اگر در گلشن آیی، سرو آزاد | زند در پیش بالای تو زانو | |
کسی را وصل تو گردد میسر | که جان بر کف بود زر در ترازو | |
اگرچه آسمانش پشت باشد | نیارد با تو زد خورشید پهلو | |
کسی کو پیش گیرد کار عشقت | نهد کار دو عالم را به یک سو | |
جفای تو وفا باشد ازیرا | ز نیکو هرچه آید هست نیکو | |
از آن ساعت که تیر غمزه خوردم | من از دست کمانداران ابرو، | |
هماندم سیف فرغانی بدانست | که جرم عاشقان جرمی است معفو |