سیف فرغانی (غزلها)/ای مه و خور به روی تو محتاج
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سیف فرغانی (غزلها) (ای مه و خور به روی تو محتاج) از سیف فرغانی |
' |
ای مه و خور به روی تو محتاج | بر سر چرخ خاک پای تو تاج | |
چه کنم وصف تو که مستغنی ست | مه ز گلگونه گل ز اسپیداج | |
هر که جویای تو بود همه روز | همه شبهای او بود معراج | |
پادشاهان که زر همیبخشند | به گدایان کوی تو محتاج | |
ندهد عاشق تو دل به کسی | به کسی چون دهد خلیفه خراج | |
عیب نبود تصلف از عاشق | کفر نبود اناالحق از حلاج | |
عشق را باک نیست از خون ریز | ترک را رحم نیست در تاراج | |
چاره با عشق نیست جز تسلیم | خوف جان است با ملوک لجاج | |
دل نیاید بتنگ از غم عشق | کعبه ویران نگردد از حجاج | |
دل به تو داد سیف فرغانی | از نمد پاره دوخت بر دیباج | |
سخن اهل ذوق میگوید | بانگ بلبل همی کند دراج |