سعدی (غزلیات)/گرم راحت رسانی ور گزایی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سعدی (غزلیات) (گرم راحت رسانی ور گزایی)
از سعدی
'


گرم راحت رسانی ور گزایی محبت بر محبت می‌فزایی
به شمشیر از تو بیگانه نگردم که هست از دیرگه باز آشنایی
همه مرغان خلاص از بند خواهند من از قیدت نمی‌خواهم رهایی
عقوبت هرچ از آن دشوارتر نیست بر آنم صبر هست الا جدایی
اگر بیگانگان تشریف بخشند هنوز از دوستان خوشتر گدایی
منم جانا و جانی بر لب از شوق بده گر بوسه‌ای داری بهایی
کسانی عیب ما بینند و گویند که روحانی ندانند از هوایی
جمیع پارسایان گو بدانند که سعدی توبه کرد از پارسایی
چنان از خمر و زمر و نای و ناقوس نمی‌ترسم که از زهد ریایی