سعدی (غزلیات)/میل بین کان سروبالا میکند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات) (میل بین کان سروبالا میکند) از سعدی |
' |
میل بین کان سروبالا میکند | سرو بین کاهنگ صحرا میکند | |
میل از این خوشتر نداند کرد سرو | ناخوش آن میلست کز ما میکند | |
حاجت صحرا نبود آیینه هست | گر نگارستان تماشا میکند | |
غافلست از صورت زیبای او | آن که صورتهای دیبا میکند | |
من هم اول روز دانستم که عشق | خون مباح و خانه یغما میکند | |
صبر هم سودی ندارد کب چشم | راز پنهان آشکارا میکند | |
گر مراد ما نباشد گو مباش | چون مراد اوست هل تا میکند | |
یار زیبا گر بریزد خون یار | زشت نتوان گفت زیبا میکند | |
سعدیا بعد از تحمل چاره نیست | هر ستم کان دوست با ما میکند | |
تا مگس را جان شیرین در تنست | گرد آن گردد که حلوا میکند |