سعدی (غزلیات)/مبارکتر شب و خرمترین روز
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات) (مبارکتر شب و خرمترین روز) از سعدی |
' |
مبارکتر شب و خرمترین روز | به استقبالم آمد بخت پیروز | |
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت | که دوشم قدر بود امروز نوروز | |
مهست این یا ملک یا آدمیزاد | پری یا آفتاب عالم افروز | |
ندانستی که ضدان در کمینند | نکو کردی علی رغم بدآموز | |
مرا با دوست ای دشمن وصالست | تو را گر دل نخواهد دیده بردوز | |
شبان دانم که از درد جدایی | نیاسودم ز فریاد جهان سوز | |
گر آن شبهای باوحشت نمیبود | نمیدانست سعدی قدر این روز |