سعدی (غزلیات)/طرفه میدارند یاران صبر من بر داغ و درد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات) (طرفه میدارند یاران صبر من بر داغ و درد) از سعدی |
' |
طرفه میدارند یاران صبر من بر داغ و درد | داغ و دردی کز تو باشد خوشترست از باغ ورد | |
دوستانت را که داغ مهربانی دل بسوخت | گر به دوزخ بگذرانی آتشی بینند سرد | |
حاکمی گر عدل خواهی کرد با ما یا ستم | بندهایم ار صلح خواهی جست با ما یا نبرد | |
عقل را با عشق خوبان طاقت سرپنجه نیست | با قضای آسمانی برنتابد جهد مرد | |
عافیت میبایدت چشم از نکورویان بدوز | عشق میورزی بساط نیک نامی درنورد | |
زهره مردان نداری چون زنان در خانه باش | ور به میدان میروی از تیرباران برمگرد | |
حمل رعنایی مکن بر گریه صاحب سماع | اهل دل داند که تا زخمی نخورد آهی نکرد | |
هیچ کس را بر من از یاران مجلس دل نسوخت | شمع میبینم که اشکش میرود بر روی زرد | |
با شکایتها که دارم از زمستان فراق | گر بهاری باز باشد لیس بعد الورد برد | |
هر که را دردی چو سعدی میگدازد گو منال | چون دلارامش طبیبی میکند داروست درد |