سعدی (غزلیات)/دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات) (دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگست) از سعدی |
' |
دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگست | ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگست | |
برادران طریقت نصیحتم مکنید | که توبه در ره عشق آبگینه بر سنگست | |
دگر بخفته نمیبایدم شراب و سماع | که نیک نامی در دین عاشقان ننگست | |
چه تربیت شنوم یا چه مصلحت بینم | مرا که چشم به ساقی و گوش بر چنگست | |
به یادگار کسی دامن نسیم صبا | گرفتهایم و دریغا که باد در چنگست | |
به خشم رفته ما را که میبرد پیغام | بیا که ما سپر انداختیم اگر جنگست | |
بکش چنان که توانی که بی مشاهدهات | فراخنای جهان بر وجود ما تنگست | |
ملامت از دل سعدی فرونشوید عشق | سیاهی از حبشی چون رود که خودرنگست |