سعدی (غزلیات)/خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات) (خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم) از سعدی |
' |
خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم | به دیدار تو خوشنودم به گفتار تو خرسندم | |
اگر چه خاطرت با هر کسی پیوندها دارد | مباد آن روز و آن خاطر که من با جز تو پیوندم | |
کسی مانند من جستی زهی بدعهد سنگین دل | مکن کاندر وفاداری نخواهی یافت مانندم | |
اگر خود نعمت قارون کسی در پایت اندازد | کجا همتای من باشد که جان در پایت افکندم | |
به جانت کز میان جان ز جانت دوستتر دارم | به حق دوستی جانا که باور دار سوگندم | |
مکن رغبت به هر سویی به یاران پراکنده | که من مهر دگر یاران ز هر سویی پراکندم | |
شراب وصلت اندرده که جام هجر نوشیدم | درخت دوستی بنشان که بیخ صبر برکندم | |
چو پای از جاده بیرون شد چه نفع از رفتن راهم | چو کار از دست بیرون شد چه سود از دادن پندم | |
معلم گو ادب کم کن که من ناجنس شاگردم | پدر گو پند کمتر ده که من نااهل فرزندم | |
به خواری در پیت سعدی چو گرد افتاده میگوید | پسندی بر دلم گردی که بر دامانت نپسندم |