سعدی (غزلیات)/به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات) (به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند) از سعدی |
' |
به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند | هزار بادیه سهلست اگر بپیمایند | |
طریق عشق جفا بردنست و جانبازی | دگر چه چاره که با زورمند برنایند | |
اگر به بام برآید ستاره پیشانی | چو ماه عید به انگشتهاش بنمایند | |
در گریز نبستست لیکن از نظرش | کجا روند اسیران که بند بر پایند | |
ز خون عزیزترم نیست مایهای در تن | فدای دست عزیزان اگر بیالایند | |
مگر به خیل تو با دوستان نپیوندند | مگر به شهر تو بر عاشقان نبخشایند | |
فدای جان تو گر جان من طمع داری | غلام حلقه به گوش آن کند که فرمایند | |
هزار سرو خرامان به راستی نرسد | به قامت تو و گر سر بر آسمان سایند | |
حدیث حسن تو و داستان عشق مرا | هزار لیلی و مجنون بر آن نیفزایند | |
مثال سعدی عودست تا نسوزانی | جماعت از نفسش دم به دم نیاسایند |