سعدی (باب پنجم در رضا)
نسخهٔ تاریخ ۲۲ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۹:۵۳ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها)
' | سعدی (باب پنجم در رضا) از سعدی |
' |
- شبی زیت فکرت همی سوختم
- مرا در سپاهان یکی یار بود
- یکی آهنین پنجه در اردبیل
- شبی کردی از درد پهلو نخفت
- یکی روستایی سقط شد خرش
- شنیدم که دیناری از مفلسی
- فرو کوفت پیری پسر را به چوب
- بلند اختری نام او بختیار
- یکی مرد درویش در خاک کیش
- چنین گفت پیش زغن کرکسی
- چه خوش گفت شاگرد منسوج باف
- شتر بچه با مادر خویش گفت:
- عبادت به اخلاص نیت نکوست
- شنیدم که نابالغی روزه داشت
- سیهکاری از نردبانی فتاد