سعدی (باب پنجم در رضا)/شنیدم که دیناری از مفلسی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سعدی (باب پنجم در رضا) (شنیدم که دیناری از مفلسی)
از سعدی
'


شنیدم که دیناری از مفلسی بیفتاد و مسکین بجستش بسی
به آخر سر ناامیدی بتافت یکی دیگرش ناطلب کرده یافت
به بدبختی و نیکبختی قلم برفته‌ست و ما همچنان در شکم
نه روزی به سرپنجگی می‌خورند که سر پنجگان تنگ روزی ترند
بسا چاره‌دانا بسختی بمرد که بیچاره گوی سلامت ببرد