سعدی (باب هفتم در عالم تربیت)/یکی گفت با صوفیی در صفا
نسخهٔ تاریخ ۲۷ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۸:۵۴ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | سعدی (باب هفتم در عالم تربیت) (یکی گفت با صوفیی در صفا) از سعدی |
' |
یکی گفت با صوفیی در صفا ندانی فلانت چه گفت از قفا؟ بگفتا خموش، ای برادر، بخفت ندانسته بهتر که دشمن چه گفت کسانی که پیغام دشمن برند ز دشمن همانا که دشمن ترند کسی قول دشمن نیارد به دوست جز آن کس که در دشمنی یار اوست نیارست دشمن جفا گفتنم چنان کز شنیدن بلرزد تنم تو دشمنتری کاوری بر دهان که دشمن چنین گفت اندر نهان سخن چین کند تازه جنگ قدیم به خشم آورد نیکمرد سلیم ازان همنشین تا توانی گریز که مر فتنهی خفته را گفت خیز سیه چال و مرد اندر او بسته پای به از فتنه از جای بردن به جای میان دو تن جنگ چون آتش است سخنچین بدبخت هیزم کش است