سعدی (باب اول در عدل و تدبیر و رای)/چو شمشیر پیکار برداشتی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (باب اول در عدل و تدبیر و رای) (چو شمشیر پیکار برداشتی) از سعدی |
' |
چو شمشیر پیکار برداشتی | نگه دار پنهان ره آشتی | |
که لشکر کشوفان مغفر شکاف | نهان صلح جستند و پیدا مصاف | |
دل مرد میدان نهانی بجوی | که باشد که در پایت افتد چو گوی | |
چو سالاری از دشمن افتد به چنگ | به کشتن برش کرد باید درنگ | |
که افتد کز این نیمه هم سروری | بماند گرفتار در چنبری | |
اگر کشتی این بندی ریش را | نبینی دگر بندی خویش را | |
نترسد که دورانش بندی کند | که بر بندیان زورمندی کند | |
کسی بندیان را بود دستگیر | که خود بوده باشد به بندی اسیر | |
اگر سرنهد بر خطت سروری | چو نیکش بداری نهد دیگری | |
اگر خفیه ده دل بدست آوری | از آن به که صدره شبیخون بری |