سعدی (باب اول در عدل و تدبیر و رای)/نگویم ز جنگ بد اندیش ترس
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (باب اول در عدل و تدبیر و رای) (نگویم ز جنگ بد اندیش ترس) از سعدی |
' |
نگویم ز جنگ بد اندیش ترس | در آوازهی صلح از او بیش ترس | |
بسا کس به روز آیت صلح خواند | چو شب شد سپه بر سر خفته راند | |
زره پوش خسبند مرد اوژنان | که بستر بود خوابگاه زنان | |
به خیمه درون مرد شمشیر زن | برهنه نخسبد چو در خانه زن | |
بباید نهان جنگ را ساختن | که دشمن نهان آورد تاختن | |
حذر کار مردان کار آگه است | یزک سد رویین لشکر گه است |