سعدی (باب اول در عدل و تدبیر و رای)/در اخبار شاهان پیشینه هست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (باب اول در عدل و تدبیر و رای) (در اخبار شاهان پیشینه هست) از سعدی |
' |
در اخبار شاهان پیشینه هست | که چون تکله بر تخت زنگی نشست | |
به دورانش از کس نیازرد کس | سبق برد اگر خود همین بود و بس | |
چنین گفت یک ره به صاحبدلی | که عمرم بسر رفت بی حاصلی | |
بخواهم به کنج عبادت نشست | که دریابم این پنج روزی که هست | |
چو میبگذرد ملک و جاه و سریر | نبرد از جهان دولت الا فقیر | |
چو بشنید دانای روشن نفس | بتندی برآشفت کای تکله بس! | |
طریقت بجز خدمت خلق نیست | به تسبیح و سجاده و دلق نیست | |
تو بر تخت سلطانی خویش باش | به اخلاق پاکیزه درویش باش | |
بصدق و ارادت میان بستهدار | ز طامات و دعوی زبان بستهدار | |
قدم باید اندر طریقت نه دم | که اصلی ندارد دم بیقدم | |
بزرگان که نقد صفا داشتند | چنین خرقه زیر قبا داشتند |