سخنان اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی در کاخ چهلستون اسپهان به هنگام دادن سندهای مالکیت زمینها به کشاورزان ۱۳ اسفند ماه ۱۳۴۱
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
درگاه انقلاب شاه و مردم | درگاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی |
سخنان اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی در کاخ چهلستون اسپهان به هنگام دادن سندهای مالکیت زمینها به کشاورزان ۱۳ اسفند ماه ۱۳۴۱
- از آخرین مراسم تقسیم اراضی در میان دهقانهای جدید ایران مدت زیادی نمیگذرد و از آن روز به این طرف در واقع میشود گفت در عرض یک ماه و یک هفته وقایعی در این مملکت اتفاق افتاده است که در طول دو هزار و پانسد سال تاریخ مدون ایران سابقه نداشته است. در عرض این سی و پنج روز یا سی و هفت روز پی در پی اقداماتی شده و قدمهایی برداشته شده است که یک مرتبه اجتماع ایران را در صفوف مقدم تمدن امروز جهان جای داده است و از هر حیث چه از لحاظ قوانی اجتماعی، و چه از لحاظ اداری، و چه از لحاظ در نظر گرفتن پیشرفت اجتماعی میتوانیم خود را با پیشرفته ترین ممالک و ملل دنیا مقایسه بکنیم و انتظار داشته باشیم که در این مسابقه سرعت به سمت هدف، و هدفهایی که بر اساس عدالت اجتماعی و پیشرفته جامعه باشد، انشاالله در آینده هم از صفوف پیشرو این مسابقه سرعت باشیم.
- در اطراف لزوم و فواید اصلاحات ارضی تا به حال صحبت زیاد شده است. هم جنبه عدالت اجتماعی آن و هم جنبه فواید اجتماعی آن. در این قسمتها چون به اندازه کافی توضیح داده شده است فقط اکتفا میکنیم به اظهار قدردانی از زحمات کارکنان اصلاحات ارضی و توصییه به دهقانهای جدید که بیشتر کار بکنند، شرکتهای تعاونی خودشان را زودتر تشکیل بدهند، همه با جان و دل در این شرکتها شریک و سهیم بشوند، و در ازدیاد تولید و بالاخره ازدیداد سطح کشاورزی مملکت فعالیت کنند.
- این شرکتها باید به نوبه خود وسایل زراعتی را فراهم کنند و در تنقیه قنوات یا زدن چاه و تهیه کود شیمیایی و ماشین آلات کشاورزی کوشا باشند.
- موسسات اعتباری نیز به اندازه کافی توجه خواهند کرد و به نوبه خود اعتباراتی به این شرکتهای تعاونی میدهند.
- به صحبت من در روز هشتم اسفند توجه بکنید که در امر کشاورزی چه گفتم. منظور ما اینست که بالاخره هر خانواده کشاورزی در این مملکت در سی سال آینده به اندازه کافی زمین در اختیار داشته باشد که درآمد آن رییس خانواده و افراد خانواده به اندازهای باشد که اجازه یک زندگی مرفه و سعادتمندی را بدهد. در این موضوع به اصطلاح جبر اجتماعی کار خودش را خواهد کرد. هر کس خواهد فهمید که حداکثر درآمدش را باید به چه وسیلهای تامین بکند و چه مقدار اراضی لازم است که به آن نتیجه برسد. اگر آن چیزی را که دارد کافی نیست سعی در خرید اراضی کافی بکند، آن کسی که دلش به زراعت نیست احیانا زمینی را که در اختیار او هست و به انداره کافی نیست بفروشد و در شهرها و در صنایع وارد بشود و از راه دیگر به همان اندازه برای خودش درآمد کافی برای زندگی سعادتمند فراهم کند.
- این ارائه طریق دیگر با ما نیست، این کار خود به خود خواهد شد، و جبر زمانه و احتیاجات این کار را عملی خواهد کرد. کاری که ما به خصوص کردیم اساس اجتماعی قدیمی و فرسوده مملکت را عوض خواهد کرد. در روابط مالک و رعیت به ترتیب سابق که رعیت در قید و بند بود و در واقع آزادی فردی و اجتماعی او متاسفانه محدود بود، این قید و بند برداشته شد و وی از حداکثر آزادی مثل سایر افراد مملکت استفاده خواهد کرد. وضع او اگر هم برای یک مالکی کار خواهد کرد وضع او اگر هم برای یک مالکی کار خواهد کرد وضع کارگر کشاورزی است که از تمام مزایای قوانین کارگر کشاورزی استفاده خواهد کرد و از لحاظ آزادی مثل هر فرد دیگر مملکت حقوق مساوی خواهد داشت. در عرض این یک ماه و یک هفته کارهایی که شده به قدری زیاد است که نمیشود در اطراف همه وارد بحث شد، چون در تمام احتیاجات مملکت قدم برداشته شده و نسبت به هر طبقهای توجه شده و البته این از صحبت امروز هم خارج است. ولی چون تصمیم اخیری که نسبت به نصف جمعیت گرفته شده تازگی دارد چند کلمهای که در اطراف این موضوع صحبت خواهیم کرد و آن این است که همان طور که گفتم این آخرین ننگ اجتماعی ما برطرف شد و این زنجیر تحقیر و اسارت و خجالت نصف جمعیت مملکت برداشته شد و پاره شد. در مملکتی که نسوان آن به دبستان میرفتند و به دبیرستان میرفتند و به دانشگاه میرفتند، چطور میشد انتظار داشت که به یک هم چو شخصی پس از طی تمام این مراحل بگویند که شما جزو محجورین و دیوانگان حساب میشوید. به چنین شخصی که عالی ترین تحصیلات را کرده باشد بگویند که تو نمیتوانی بفهمی و اظهار نظر بکنی که حتی در شهر چه شکلی باید خیابان تمیز بشود. من میگویم که چنین شخصی مثل همطراز خودش در میان مردها بر روی اصل طبیعت و روی اصل تمدن عینا همان حق را دارد که اظهار نظر کند، نه فقط در امور خانواده و خانه خودش یا در شهر خودش، بلکه در امور مملکتی، در امور معاشی، و در امور سیاسی، چطور ممکن است که یک مردی به خودش حقوقی بدهد و این حق را زا مادر خودش حذف کند و سلب نماید؟ اصلا چطور ممکن است یک کسی که مادرش به او حق حیات داده باشد، بزرگ بشود، و بگوید که مادر من چیزی نمیفهمد؟
- این برخلاف طبیعت است، بر خلاف تمدن است، بر خلاف بشریت است، و این ننگ برطرف شد. زنهای ایران با حقوق مساوی با مردان، خودشان را آماده اداره مملکت خواهند کرد، و مطمئن هستم که چون شما طبقهای هستید که محروم بودهاید الان با یک شوق و اشتیاق فوق العاده وارد فعالیت اجتماعی خواهید شد و کار را جدی میگیرید. حتی در اوایل کار، و شاید هم تا آخر، شاید از برادران و فرزندان خودتان ذوق و اشتیاقتان بیشتر باشد و این اضافه شدن فعالیت مملکت به دو برابر اثرات خودش را به زودی در این ممکلت نشان خواهد داد.
- از لحاظ حتی کشاورزی، از لحاظ صنعتی، از لحاظ فعالیتهای اجتماعی، از لحاظ کار خیر به قدری تاثیر این کار در آتیه زیاد خواهد بود که گمان میکنم برای هر کسی تشخیص این امر ساده و آسان باشد و مطمئن هستم حتی احتیاج به تذکر نیست که این لیاقت و استعداد و این شوق و ذوقی را که شما سالها داشتید و امروز بدان نایل شدهاید در کار و در راه خلاقه و در راه تهذیب اخلاق و در راه اصلاح و در راه صرفه جویی و در راه اقتصاد طوری نشان خواهید داد که مورد اعجاب خودی و دوست حتی دشمن واقع بشود. این اجتماع جدید ایران مسلما با روحیه قوی به سمت جلو قدم برخواهد داشت و ما در زمان حیات خودمان قطعا روزهای پرافتخاری خواهیم دید و مسلما نسلهای بعدی در یک محیطی زندگی خواهند کرد که امیدواریم برابر و یکسان با بالاترین محیطهای اجتماعی و بشردوستانه این کره ارض قرار بگیرد. پس در این راه آزاد مردان و آزاد زنان ایران به سوی آینده به پیش.