سخنان اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در باریابی دانشجویان ایرانی در کشورهای اروپا و امریکا - کاخ سعدآباد ۱۳ امرداد ۱۳۴۴
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
کنفدراسیون دانشجویان ایرانی | درگاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | برنامه عمرانی سوم/سالهای ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۵ |
سخنان اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در باریابی دانشجویان ایرانی در کشورهای اروپا و امریکا - کاخ سعدآباد ۱۳ امرداد ۱۳۴۴
(در کاخ سفید سعدآباد)
- مانند همیشه از دیدن شما دانشجویان ایرانی مقیم خارج یعنی کسانی که مشغول تحصیل هستند و خودشان را برای زندگی آماده میکنند، خوشوقت هستم. بشر برای زندگی کردن به چند چیز احتیاج دارد: یکی به یک محیط، محیطی که بپسندد و بتواند در آن جا نمو بکند و شخصیت خودش را نشان بدهد. محیطی که در آن بتواند لذت زندگی کردن و احیاناً خدمت کردن و دوست داشتن را بفهمد و امکان مفید بودن و مؤثر بودن را داشته باشد. امکان مؤثر بودن را شما با ادامه تحصیلات خودتان به دست میآورید. حالا ببینیم که یک فردی در چه جامعهای در چه محیطی بیشتر میتواند مؤثر باشد و به خودش و دیگران بیشتر کمک بکند و خدمت بکند و از چه محیطی بیشتر میتواند لذت ببرد و در آن جا احساس زندگی و احساس خوشبختی بکند. فکر میکنم که طبیعی باشد بگوییم حتی در یک شرایط اولیهای هر فرد روی تربیت خانوادگی و روی روحیات ملی و غیره یک حب بخصوصی نسبت به آن چیزی که اسم آن را وطن خودش میگذارد دارد. حالا اگر این وطن اضافه بر اساس اجتماعی و روحی و فلسفی اش بتواند برای افراد یک انگیزه خوشبختی و افتخار فراهم کند مسلماً شرط کامل زندگی کردن را فراهم میکند. امیدوارم در این چند روزی که در این جا بودید، گو اینکه بطور خیلی محدودی کارهایی که در این مملکت میشود به اطلاع شما رسید و یا از آنها بازدید کردید و نمونههای بیشتر و بزرگتری نیز وجود داشت که فرصت دیدن آن را نداشتید اضافه بر چیزهای مادی که به چشم دیدید محیط جدید مملکت خودتان را نیز مشاهده کردهاید. محیطی که از آزادی کسانی که سابق به عنوان رعیت خوانده میشدند و از آزادی نصف جمعیت یعنی زنهای مملکت پیدا شده، محیطی که از سالم کردن افراد مملکت، مبارزه با امراض گوناگون، تهیه آب سالم، فراهم کردن بهداشت عمومی، فراهم کردن وسایل درمانی در اقصی نقاط مملکت به دست آمده است، یعنی مآلاً تمام کارهایی که اجتماع ما را به پایه امروز رسانده است مشاهده کرده باشید و برای خودتان نتیجه گیری کرده باشید که آیا این محیطی که در این مملکت هست و بخصوص محیطی که در آینده خیلی نزدیکی در این مملکت فراهم خواهد شد، آن محیطی هست که شما آن را برای زندگی کردن میپسندید یا نه؟ وقتی این مطالب برای شما حل شد و با اطلاع و از روی عقیده نسبت به وطن تان احساسات معینی به دست آوردید، هیچ چیزی، هیچ مسافتی، هیچ امکانات به اصطلاح درخشنده و فریبنده موقتی شما را منحرف از هدف کلی زندگی تان نمیتواند بکند، چون هدف کلی شما زندگی در محیط آباء و اجدادی خودتان است و حس اینکه در آن جا به خوشبختی میرسید و حس اینکه در آن جا بیشتر از جای دیگر میتوانید مفید واقع بشوید و خودتان از خودتان راضی باشید. مسلماً هر فردی در زندگی یک تکالیفی هم نسبت به خودش دارد و هم نسبت به جامعه. نسبت به خودش این است که مطالب را وقتی تشخیص داد خودش با خودش صمیمی و صادق باشد و سعی نکند که خود را با یک رؤیاهای غلطی فریب بدهد. وقتی که انسان نسبت به خودش صادق بود مسلماً این امر در صداقتش به دیگران تأثیر دارد. انسان ارزش خودش را باید تشخیص بدهد و مطابق آن ارزش در محیطی که میتواند کار بکند کار بکند و حدود کار و مسئولیت خودش را قبول بکند. اینها که روشن شد یک فردی برای جامعه میتواند مفید باشد، یک گوشه کار را بگیرد و بکوشد و صمیمانه کار بکند تا هم برای خودش فایده داشته باشد و هم برای جامعه. هستند اشخاصی که این تشخیص را نمیدهند، یعنی از اول نسبت به خودشان صادق نیستند. خودشان خود را فریب میدهند چه برسد به دیگران. متأسفانه میبینیم که این قبیل اشخاص که صداقت هم ندارند مزدور هر نوع وسوسهای میشوند که شخصیت ضعیف آنها را برانگیزد. چندین نوع ضعف داریم: یکی ضعف خیلی عادی و پست که آن ضعف مادی است که میشنویم یک عدهای برای وجه مختصری از این تابلوها دستشان میگیرند و در کوچهها راه میافتند. اینکه خیلی پست است و اصلاً صحبت کردن آن مناسب و شایسته نیست. یکی ضعف باصطلاح کمی شخصیت است که مبدل میشود به بلندپروازیهایی که گاهگاهی میبینیم افرادی که در تحصیلات شکست خوردهاند و قادر به ادامه تحصیل نیستند بر اثر عقده باطنی بهانهای پیدا میکنند که آن را بطور دیگری جلوه میدهند و از زمین و زمان ایراد میگیرند و کسانی که حتی قادر به درس خواندن نیستند میخواهند مصلحین اجتماعی باشند و در دنیا عدالت و پیشرفت و تمدن را برقرار کنند. این عقدهها به چند جور نمایان میشود: بعضیها با خودشان بد میشوند، بعضیها با خانواده خودشان بد میشوند، بعضیها با مملکت شان بد میشوند، بعضیها اصلاً با بشریت و دنیا. خوشبختانه در میان شما ایرانیها این انحراف که در هر جامعهای هست به عقیده من محدود به حداقل است. در داخله ایران که لابد به چشم خودتان دیدید ما یک ملتی داریم که به راه افتاده، به کار افتاده و نسبت به خودش دارای یک عقدهها نیست و مصلحت خودش را و امکانات خودش را تشخیص داده است. برای اینکه چرخهای این مملکت هر چه زودتر بکار بیفتد اجتماع ما احتیاج به یک کادر متخصص فنی دارد. هر قدر این کادر را ما زودتر تهیه بکنیم به مقصد خودمان زودتر میرسیم. فعلاً دانشگاههای ایران، مدارس حرفهای ایران، مدارس تخصصی ایران، ظرفیت و گنجایش و امکان تهیه کردن کادرها را در مدت زمان لازم ندارند. البته میکوشیم که دانشگاهها را وسعت بدهیم و وسایل شان را روز بروز بیشتر و زودتر فراهم بکنیم و بر تعداد آنها بیفزاییم، ولی موقتاً و فعلاً احتیاج به استفاده از خارج از مملکت خودمان برای تهیه این کادرها داریم و آن همان رفتن جوانهای ایرانی به خارج از مملکت است برای مهیا شدن و آماده شدن در این رشتههای تخصصی و فنی. شاید قریب به ۱۷ الی ۲۰ هزار نفر جوان ایرانی در خارج از ایران مشغول تحصیل هستند و رویهمرفته طبق گزارشاتی که به ما میرسد رویه این جوانان، طرز درس خواندن شان و موفقیتهای تحصیلی آنها خوب است و این حقیقتاً جای دلگرمی است. از میان همگنان شان اگر بالاتر نباشند پایین تر نیستند و این به ما امید این را میدهد که این افراد میتوانند حقیقتاً در هر رشتهای که وارد میشوند مفید باشند.
- موفقیت تحصیلی تمام شما ایرانیانی را که در خارج مشغول تحصیل هستید خواهانم و ضمناً میل دارم که سایر ایرانیها در خارج همانطور که شما توانستید در این جا با محیط جدید ایران آشنا بشوید آنها نیز یا از زبان شما بوسیله مجلات یا فیلمهایی که تهیه میشود آشنا بشوند یا اینکه کم کم برای آنها امکان آمدن و دیدن مملکت شان باشد. میل دارم اینهایی که مشغول تحصیل هستند از این حقایق مطلع باشند و موقعی که مطلع شدند اگر این محیط را همانطور که گفتیم محیط خانوادگی و محیط مفید بودن تشخیص دادند با همین روحیه خود را آماده خدمت بدان بکنند. فکر نکنید که این صحبتها را ما از روی احیاناً بی اعتنایی یا لج بازی میکنیم، اگر حقیقتاً کسی میل به مراجعت نداشته باشد خیلی بهتر است که مراجعت نکند، برای اینکه یک آدم دو دل نه برای خودش میتواند مفید باشد و نه برای مملکتش. بگذریم از اینکه یک ایرانی در یک محیط خارجی ممکن است با کوشش و تلاش درآمد که به او اجازه زندگی بدهد. بعضی اوقات میشنویم که مثلاً ما در آن جا تا ماهی هزار یا هزار و دویست دلار حقوق داشتیم و احیاناً یا این درآمد را ول کردیم و آمدیم یا اینکه چرا از یک چنین حقوقی صرفنظر بکنیم و بیاییم. اولاً باید دید قدرت خرید این مبلغ در آن جا چقدر است و تازه حداکثر ترقی که یک چنین شخصی میتواند در آن محیط داشته باشد چیست؟ اگر مهندس باشد حداکثر میتواند یک قدری ترقی بکند ولی آیا این شخص میتواند رئیس یک کارخانه بشود؟ رئیس یک شرکت بزرگی بشود؟ رئیس یک بانکی بشود؟ فرمانداری بشود؟ استانداری بشود؟ وزیری بشود؟ شما جوانهای ایرانی الآن میبینید بالاترین مشاغل اداری مملکت شما یعنی مقام وزارت غالباً به دست کسانی است که شاید ۴۰ سال بیشتر نداشته باشند. اینها کی هستند؟ اینها کسانی هستند که مثل شما رفتند درس خواندند و برگشتند و به این مقامها رسیدند. موضوع مقام این قدر مهم نیست موضوع این است که در این مقام میتوانند خدمات بزرگی انجام بدهند.
- در این مقام میتوانند در سازندگی یک ملتی شرکت بکنند و وجودشان برای هزارها نفر دیگر مؤثر است، در صورتی که در یک مملکت دیگری حداکثر ممکن است ۱۰ نفر ۲۰ نفر ۳۰ نفر در زیر دست آنها باشند. با پیشرفتی که مملکت ما میکند از لحاظ مادی نیز زندگی افراد این مملکت تأمین خواهد شد. سطح درآمدها بالا میرود. تا چند سال مملکت ما درست بهره برداری شد و مطابق اصول عدالتی که ما برقرار کردهایم پخش شد و تقسیم شد. درآمد سرانه ایرانی میتواند به درآمدهای اروپایی برسد. پس از لحاظ مادی امکانات هست، از لحاظ معنوی با اطلاع از این جریانات باید جوانان ایرانی که در خارج مشغول تحصیل هستند پیش خودشان یک تصمیم صحیح و درستی بگیرند و خودشان را گول نزنند. اگر کسی خودش را برای خدمت آماده میکند فبها، واِلا بهتر است که هم خودش را معطل نکند و هم مملکت را گول نزند که با یک روحیه غیر ثابتی، غیر سالمی، غیر مثبتی برگردد و آرزو و امیدش این باشد که مثلاً ایران یک کوبای ثانی بشود و جنگهای پارتیزانی در این مملکت راه بیفتد که تازه نتیجهاش معلوم نیست چه خواهد شد، اگر نگوییم که نتیجهاش نابودی مملکت خواهد بود. البته باید سعی کرد هر کدام از شما کاری داشته باشید و اولیای این مملکت یا سفارتخانههای ما یا سرپرستیهای ماه در خارج یا همین مؤسساتی که این جا تشکیل شده است، برای این کارها به کار شما رسیدگی بکنند تا گرهی از مشکلات شما را اگر بتوانند باز بکنند و در اولین برخوردهایی که شما با زندگی دارید تا جایی که میتوانند این حس را در شما ایجاد بکنند که هموطنان شما در فکر شما و حامی و پشتیبان شما و گره گشای مشکلات. به هر صورت امیدوارم تحصیلات شما با کمال موفقیت به اتمام برسد و به آرزوهای خودتان برسید و پیش خودتان تشخیص بدهید که محیط زندگی شما چه باید باشد. کجا باید باشد و به چه طریقی بهتر و خوشبخت تر میتوانید زندگی کنید.