رده:غزلیات خاقانی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)
صفحهها در ردهٔ «غزلیات خاقانی»
۲۰۰ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۴۰۲ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)خ
- خاقانی (غزلیات)/دلا با عشق پیمان تازه گردان
- خاقانی (غزلیات)/دلا زارت برون نتوان نهادن
- خاقانی (غزلیات)/دلبر آن به که کسش نشناسد
- خاقانی (غزلیات)/دلم آخر به وصالش برسد
- خاقانی (غزلیات)/دلم خاک تو شد گو باش من خون میخورم باری
- خاقانی (غزلیات)/دلم در بحر سودای تو غرق است
- خاقانی (غزلیات)/دلم دردمند است باری برافکن
- خاقانی (غزلیات)/دلم ز هوای تو بر نمیگردد
- خاقانی (غزلیات)/دلم غارتیدی ز بس ترکتازی
- خاقانی (غزلیات)/دلم که مرغ تو آمد به دام باز گرفتی
- خاقانی (غزلیات)/دهان شیشه گشا صبح شد شراب بریز
- خاقانی (غزلیات)/دوست داری که دوستدار کشی
- خاقانی (غزلیات)/دوست مرا رطل عشق تا خط بغداد داد
- خاقانی (غزلیات)/دولت عشق تو آمد عالم جان تازه کرد
- خاقانی (غزلیات)/دیده در کار لب و خالش کنم
- خاقانی (غزلیات)/دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی
- خاقانی (غزلیات)/دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
- خاقانی (غزلیات)/دیوانه شوم چون تو پریوار نمایی
- خاقانی (غزلیات)/ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد
- خاقانی (غزلیات)/رحم کن رحم، نظر باز مگیر
- خاقانی (غزلیات)/رخ به زلف سیاه میپوشد
- خاقانی (غزلیات)/رخ تو رونق قمر بشکست
- خاقانی (غزلیات)/رخت تمنای دل بر در عشاق نه
- خاقانی (غزلیات)/رخش حسن ای جان شگرفی را به میدان درفکن
- خاقانی (غزلیات)/رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا
- خاقانی (غزلیات)/روز دانش به ازین بایستی
- خاقانی (غزلیات)/روز عمرم در شب افتاده است باز
- خاقانی (غزلیات)/روزم به نیابت شب آمد
- خاقانی (غزلیات)/روی است بنامیزد یا ماه تمام است آن
- خاقانی (غزلیات)/روی تو دارد ز حسن آنچه پری آن نداشت
- خاقانی (غزلیات)/روی تو را در رکاب شمس و قمر میرود
- خاقانی (غزلیات)/روی تو چون نوبهار جلوهگری میکند
- خاقانی (غزلیات)/روی درکش ز دهر دشمن روی
- خاقانی (غزلیات)/رویم ز گریه بین چو گلین کاه زیر آب
- خاقانی (غزلیات)/ز باغ عافیت بوئی ندارم
- خاقانی (غزلیات)/ز باغت بجز بوی و رنگی نبینم
- خاقانی (غزلیات)/ز بدخوئی دمی خو وانکردی
- خاقانی (غزلیات)/ز خاک پاشی در دستخون فروماندیم
- خاقانی (غزلیات)/ز خاک کوی تو هر خار سوسنی است مرا
- خاقانی (غزلیات)/ز خوبان جز جفاکاری نیاید
- خاقانی (غزلیات)/ز دلت چه داد خواهم که نه داور منی
- خاقانی (غزلیات)/ز من گسستی و با دیگران بپیوستی
- خاقانی (غزلیات)/زآتش اندیشه جانم سوخته است
- خاقانی (غزلیات)/زان بخششی که بر در عالم شد
- خاقانی (غزلیات)/زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست
- خاقانی (غزلیات)/زخم زمانه را در مرهم پدید نیست
- خاقانی (غزلیات)/زرهی زلف بر قبا شکنی
- خاقانی (غزلیات)/زنگ دل از آب روی شستیم
- خاقانی (غزلیات)/زهر با یاد تو شکر گردد
- خاقانی (غزلیات)/زین تنگنای وحشت اگر باز رستمی
- خاقانی (غزلیات)/زین نیم جان که دارم جانان چه خواست گوئی
- خاقانی (غزلیات)/زین وجودت به جان خلاص دهند
- خاقانی (غزلیات)/سخن با او به موئی درنگیرد
- خاقانی (غزلیات)/سر به عدم درنه و یاران طلب
- خاقانی (غزلیات)/سر زلفت چو در جولان بیاید
- خاقانی (غزلیات)/سر سودای تو را سینهی ما محرم نیست
- خاقانی (غزلیات)/سر نیست کز تو بر سر خنجر نمیشود
- خاقانی (غزلیات)/سر و زر کو که منت یارم جست
- خاقانی (غزلیات)/سرمستم و تشنه، آب در ده
- خاقانی (غزلیات)/سرهای سراندازان در پای تو اولیتر
- خاقانی (غزلیات)/سوختم چون بوی برناید ز من
- خاقانی (غزلیات)/سینه پر آتشم چو میغ از تو
- خاقانی (غزلیات)/شب من دام خورشید است گوئی زلف یار است این
- خاقانی (غزلیات)/شد آبروی عاشقان از خوی آتشناک تو
- خاقانی (غزلیات)/شمع شبها بجز خیال تو نیست
- خاقانی (غزلیات)/شور عشق تو در جهان افتاد
- خاقانی (غزلیات)/شوری ز دو عشق در سر ماست
- خاقانی (غزلیات)/شوریده کرد ما را عشق پری جمالی
- خاقانی (غزلیات)/صبح چون جیب آسمان بگشاد
- خاقانی (غزلیات)/صد یک حسن تو نوبهار ندارد
- خاقانی (غزلیات)/صید توام فکندی و در خون گذاشتی
- خاقانی (غزلیات)/طاقتی کو که به سر منزل جانان برسم
- خاقانی (غزلیات)/طبع تو دمساز نیست عاشق دلسوز را
- خاقانی (غزلیات)/طبع تو دمساز نیست چاره چه سازم
- خاقانی (غزلیات)/طره مفشان که غرامت بر ماست
- خاقانی (غزلیات)/طریق عشق رهبر برنتابد
- خاقانی (غزلیات)/عافیت کس نشان دهد؟ ندهد
- خاقانی (غزلیات)/عالم افروز بهارا که تویی
- خاقانی (غزلیات)/عتاب رنگ به من نامهای فرستادی
- خاقانی (غزلیات)/عذر از که توان خواست که دلبر نپذیرد
- خاقانی (غزلیات)/عشاق بجز یار سر انداز نخواهند
- خاقانی (غزلیات)/عشق تو اندر دلم شاخ کنون میزند
- خاقانی (غزلیات)/عشق تو به هر دلی فرو ناید
- خاقانی (غزلیات)/عشق تو به گرد هر که برگردد
- خاقانی (غزلیات)/عشق تو دست از میان کار برآورد
- خاقانی (غزلیات)/عشق تو قضای آسمانی است
- خاقانی (غزلیات)/عشق تو چون درآید شور از جهان برآید
- خاقانی (غزلیات)/عشقت آتش ز جان برانگیزد
- خاقانی (غزلیات)/عشقت چو درآمد ز دلم صبر بدر شد
- خاقانی (غزلیات)/عقل در عشق تو سرگردان بماند
- خاقانی (غزلیات)/عقل ز دست غمت دست به سر میرود
- خاقانی (غزلیات)/عقل ما سلطان جان میخواندش
- خاقانی (غزلیات)/علم عشق عالی افتاده است
- خاقانی (غزلیات)/عیسی لب است یار و دم از من دریغ داشت
- خاقانی (غزلیات)/عیسی لبی و مرده دلم در برابرت
- خاقانی (غزلیات)/غصهی آسمان خورم دم نزنم، دریغ من
- خاقانی (غزلیات)/غم بنیاد آب و گل چه خوری
- خاقانی (غزلیات)/فتادهام به طلسم کشاکش تقدیر
- خاقانی (غزلیات)/فراقت ز خونریز من در نماند
- خاقانی (غزلیات)/فرمان ملک چه ساحری ساخت
- خاقانی (غزلیات)/فروغ جمالت نظر برنتابد
- خاقانی (غزلیات)/فلک در نیکوئی انصاف دادت
- خاقانی (غزلیات)/قم بکرة و خذها با کورة الحیات
- خاقانی (غزلیات)/لاله رخا سمن برا سرو روان کیستی
- خاقانی (غزلیات)/لب جانان دوای جان بخشد
- خاقانی (غزلیات)/لعل او بازار جان خواهد شکست
- خاقانی (غزلیات)/لعلت اندر سخن شکر خاید
- خاقانی (غزلیات)/ما از عراق جان غم آلود میبریم
- خاقانی (غزلیات)/ما انصف ندمانی لو انکر ادمانی
- خاقانی (غزلیات)/ما به غم خو کردهایم ای دوست ما را غم فرست
- خاقانی (غزلیات)/ما دل به دست مهر تو زان باز دادهایم
- خاقانی (غزلیات)/ما پیشکش تو جان فرستیم
- خاقانی (غزلیات)/ماه را با نور رویش بیش مقداری نماند
- خاقانی (غزلیات)/ماه نو و صبح بین پیاله و باده
- خاقانی (غزلیات)/ماهی که مه از قفای او بینی
- خاقانی (غزلیات)/مرا تا جان بود جانان تو باشی
- خاقانی (غزلیات)/مرا دانهی دل بر آتش فتاده است
- خاقانی (غزلیات)/مرا روزی نپرسی کخر ای غمخوار من چونی
- خاقانی (غزلیات)/مرا غم تو به خمار خانه باز آورد
- خاقانی (غزلیات)/مرا وصلت به جانی برنیاید
- خاقانی (غزلیات)/مرا گوئی چه سر داری، سر سودای او دارم
- خاقانی (غزلیات)/مرد که با عشق دست در کمر آید
- خاقانی (غزلیات)/مست تمام آمده است بر در من نیم شب
- خاقانی (غزلیات)/من در طلب یارم ز اغیار نیندیشم
- خاقانی (غزلیات)/من ندانستم که عشق این رنگ داشت
- خاقانی (غزلیات)/منم آن کز طرب غمین باشم
- خاقانی (غزلیات)/مه نجویم، مه مرا روی تو بس
- خاقانی (غزلیات)/مهر تو بر دیگران نتوان نهاد
- خاقانی (غزلیات)/مکن کز چشم من بر خاک سیل آتشین خیزد
- خاقانی (غزلیات)/می وقت صبوح راوقی باید
- خاقانی (غزلیات)/میخور که جهان حریف جوی است
- خاقانی (غزلیات)/ناز جنگآمیز جانان برنتابد هر دلی
- خاقانی (غزلیات)/نازی است تو را در سر، کمتر نکنی دانم
- خاقانی (غزلیات)/نام تو چون بر زبان میآیدم
- خاقانی (غزلیات)/نزل عشقت جان شیرین آورم
- خاقانی (غزلیات)/نقش تو خیال برنتابد
- خاقانی (غزلیات)/نماند اهل رنگی که من داشتم
- خاقانی (غزلیات)/نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم
- خاقانی (غزلیات)/نگارینا به صحرا رو که صحرا حله میپوشد
- خاقانی (غزلیات)/نی دست من به شاخ وصال تو بر رسید
- خاقانی (غزلیات)/نیم شب پی گم کنان در کوی جانان آمدم
- خاقانی (غزلیات)/هدیهی پای تو زر بایستی
- خاقانی (غزلیات)/هر تار ز مژگانش تیری دگر اندازد
- خاقانی (غزلیات)/هر دل که غم تو داغ کردش
- خاقانی (غزلیات)/هر روز به هر دستی رنگی دگر آمیزی
- خاقانی (غزلیات)/هر زمان بر جان من باری نهی
- خاقانی (غزلیات)/هر زمانی بر دلم باری رسد
- خاقانی (غزلیات)/هر که به سودای چون تو یار بپرداخت
- خاقانی (غزلیات)/هر که در عاشقی قدم نزده است
- خاقانی (غزلیات)/هرگز بود به شوخی چشم تو عبهری
- خاقانی (غزلیات)/هست به دور تو عقل نام شکسته
- خاقانی (غزلیات)/وصل تو به وهم در نمیآید
- خاقانی (غزلیات)/پای گریز نیست که گردون کمانکش است
- خاقانی (غزلیات)/پردهی نو ساخت عشق، زخمهی نو در فزود
- خاقانی (غزلیات)/پشت پایی زد خرد را روی تو
- خاقانی (غزلیات)/پیش صبا نثار کنم جان شکوفهوار
- خاقانی (غزلیات)/پیش لب تو حلقه به گوشم بنفشهوار
- خاقانی (غزلیات)/چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت
- خاقانی (غزلیات)/چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد
- خاقانی (غزلیات)/چشم ما بر دوخت عشق و پردهی ما بردرید
- خاقانی (غزلیات)/چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
- خاقانی (غزلیات)/چه روح افزا و راحت باری ای باد
- خاقانی (غزلیات)/چه نشینم که فتنه بر پای است
- خاقانی (غزلیات)/چه کرد این بنده جز آزاد مردی
- خاقانی (غزلیات)/چه کردم کاستین بر من فشاندی
- خاقانی (غزلیات)/چه کردهام بجای تو که نیستم سزای تو
- خاقانی (غزلیات)/چه کردهام که مرا پایمال غم کردی
- خاقانی (غزلیات)/چه گویی ز لب دوست شکر وام توان خواست
- خاقانی (غزلیات)/چو به خنده بازیابم اثر دهان تنگش
- خاقانی (غزلیات)/چو عمر رفته تو کس را به هیچ کار نیایی
- خاقانی (غزلیات)/چون تلخ سخن رانی تنگ شکرت خوانم
- خاقانی (غزلیات)/چون زلف یار گیرم دستم به یارب آید
- خاقانی (غزلیات)/کار عشق از وصل و هجران درگذشت
- خاقانی (غزلیات)/کار گیتی را نوائی مانده نیست
- خاقانی (غزلیات)/کاشکی جز تو کسی داشتمی
- خاقانی (غزلیات)/کردی نخست با ما عهدی چنان که دانی
- خاقانی (غزلیات)/کشد مو بر تن نخجیر تیر از شوق پیکانش
- خاقانی (غزلیات)/کفر است راز عشقت پنهان چرا ندارم
- خاقانی (غزلیات)/کو صبح که بار شب کشیدم
- خاقانی (غزلیات)/کیست که در کوی تو فتنهی روی نیست
- خاقانی (غزلیات)/گر بر در وصالت امید بار بودی
- خاقانی (غزلیات)/گر به عیار کسان از همه کس کمتریم
- خاقانی (غزلیات)/گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم
- خاقانی (غزلیات)/گر زیر زلف بند او باد صبا جا یافتی
- خاقانی (غزلیات)/گر قصد جان نداری، خونم چرا خوری
- خاقانی (غزلیات)/گر مدعی نهای غم جانان به جان طلب
- خاقانی (غزلیات)/گر هیچ شبی وصل دلارام توان یافت
- خاقانی (غزلیات)/گرنه تو ای زود سیر تشنهی خون منی
- خاقانی (غزلیات)/گرنه عشق او قضای آسمانستی مرا
- خاقانی (غزلیات)/گرچه به دست کرشمهی تو اسیرم
- خاقانی (غزلیات)/گرچه جانی از نظر پنهان مشو
- خاقانی (غزلیات)/گفتم آه آتشین بس کن، نه من خاک توام
- خاقانی (غزلیات)/گفتم به ری مراد دل آسان برآورم
- خاقانی (غزلیات)/گلی از باغ وفا آمدهای
- خاقانی (غزلیات)/گویم همه دل منی و جانی
- خاقانی (غزلیات)/یا وصل تو را نشانه بایستی
- خاقانی (غزلیات)/یارب آن خال بر آن لب چه خوش است
- خاقانی (غزلیات)/یارب از عشق چه سرمستم و بیخویشتنم
- خاقانی (غزلیات)/یارب لیل مظلم قد قلت یارب ارحم
- خاقانی (غزلیات)/یک زبان داری و صد عشوهگری