دیوان بیدل شیرازی/ سرو سهی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
موسم خلوت | سرو سهی از بیدل شیرازی |
' |
دیوان بیدل شیرازی |
کرده بر آفتاب رخ چنبر زلف سایبان | یا که سیاه اژدری ماه کشیده در دهان | |
مه چو گرفت گر بود رسم که طشت میزنند | سینه چو طشت دل طپان از غم روی او در آن | |
سرخ گل شکفته بین قرص مه دو هفته بین | یاسمن و بنفشه بین بر سر سرو بوستان | |
جسم نه این لطافتش روح نه این حلاوتش | معنی حسن صورتش هست فزونتر از بیان | |
حور بهشت دانمش یا که پری بخوانمش | ور نه ندیده دیدۀ طلعت آدمی چنان | |
سرو سهیاست یا که قد برگ گلست یا که خد | لعل مذاب یا که لب درج درست یا دهان | |
جز لب و آن دهان و قد کس به جهان ندیده است | سرو که بر دهد رطب غنچه که باشدش زبان | |
با گل روی و سرو قد گر تو به گل ستان روی | سرو فرو رود به گل گل ندمد ز بوستان | |
دیدن روی دلکشت به ز وصال حور عین | بودن با تو یک نفس به ز بهشت جاودان | |
هندوی زلف کافرت رهزن دین اولین | غمزۀ چشم ساحرت فتنۀ آخرالزمان | |
گیسوی تابدار تو بر سر ماه یا کمند | ابروی جان شکار تو بر کف شاه یا کمان | |
بیدل از آن لبان مگر باز حدیث میکند | کین همه شهد میچکد از دهنش گه بیان |
***