دیوان بیدل شیرازی/ترک سر
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
پریشانی ایام | ترك سر از بیدل شیرازی |
محرم اسرار |
دیوان بیدل شیرازی |
حال عشاق چه جوئی تو ز بد نامی چند | كس نپرسد خبر سوخته از خامی چند | |
خبر از عالم تجرید ندارد حيوان | مطلب كام دل از صحبت ناكامی چند | |
نقش ایوان نكند فهم سخن لب بر بند | حال خاصان نتوان گفته بر عامی چند | |
دل كه گنجینۀ سّْر است به بیهوده مبند | هر دم از نو به سر زلف دلارامی چند | |
جان كه از منزل قدس است و مقام ملكوت | مكن آلوده اش از صحبت انعامی چند | |
شرط اين مرحله گر ترك سر اوّل قدم است | ما نهادیم درین راه ز سر گامی چند | |
راز عشاق به تقریر و بیان ممكن نیست | ور نه خود بود مرا پیش تو پیغامی چند | |
دی چه خوش گفت همی مغچۀ باده فروش | از كف پیر مغان چون بستد جامی چند | |
در خرابات مغان كس نشود صاحب نام | تا كه عمری نكند خدمت كم نامی چند | |
به جز آن خم به خم زلف تو وآن دانه و خال | كس ندیدم كه به یك دانه نهد دامی چند | |
سالها بود كه بیدل به سر این سودا داشت | كش بخوانند غلامی یار ایامي چند |
***