رده:غزلیات خواجوی کرمانی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)
صفحهها در ردهٔ «غزلیات خواجوی کرمانی»
۲۰۰ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۹۳۳ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)خ
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/عقل مرغی ز آشیانهی ماست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/عنبرست آن دام دل یا زلف عنبرسای دوست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/عید آمد و آنماه دلافروز نیامد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/غرهی ما جز آن عارض شهرآرا نیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/فتادهام من دیوانه در غم تو اسیر
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/فروغ عارض او یا سپیده سحرست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/قدحی ده ای برآتش تتقی ز آب بسته
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/قصه غصه فرهاد بشیرین که برد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/قلم گرفتم و میخواستم که بر طومار
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/لب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/لب چو بگشود ز تنگ شکرم یاد آمد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/لطافت دهنش در بیان نمیگنجد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/لعل شیرین تو وصفش بر شکر باید نوشت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ما بدرگاه تو از کوی نیاز آمدهایم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ما برکنار و با تو کمر در میان بماند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ما به نظارهی رویت بجهان آمدهایم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ما جرعه چشانیم ولی خضر و شانیم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ما حاصل از جهان غم دلبر گرفتهایم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ما دلی ایثار او کردیم و جانی یافتیم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ما را ز پردهی تو دل از پرده شد بدر
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ما ز رخ کار خویش پرده بر انداختیم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ما سر بنهادیم و به سامان نرسیدیم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ما قدح کشتی و دل را همچو دریا کردهایم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ما مست می لعل روان پرور یاریم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ما نوای خویش را در بینوائی یافتیم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ما هم از شب سایبان برآفتاب انداختست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مائیم آن گدای که سلطان گدای ماست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مائیم و عشق و کنج خرابات و روی یار
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ماجرائی که دل سوخته میپوشاند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ماربت نشود مرتفع ببعد منازل
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ماه فرو رفت و آفتاب برآمد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ماه من دوش سر از جیب ملاحت برکرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ماه من مشک سیه در دامن گل میکند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ماه یا جنتست یا رخسار
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مبرید نام عنبر بر زلف چون کمندش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مدام آن نرگس سرمست را در خواب میبینم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مدتی شد که درین شهر گرفتار توایم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مرا ای بخت یاری کن چو یار از دست بیرون شد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مرا دلیست که تا جان برون نمیآید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مرا ز مهر رخت کی ملال خواهد بود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مرا ز هجر تو امید زندگانی کو
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مرا وقتی نگاری خرگهی بود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مرا که راه نماید کنون به خانهی دل
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مرا که نیست بخاک درت امید وصول
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مرا یاقوت او قوت روانست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مراد بین که به پیش مرید باز آمد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مردان این قدم را باید که سر نباشد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مردیم در خمار و شرابی نیافتیم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مرغ جانرا هر دو عالم آشیانی بیش نیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مرغ جم باز حدیثی ز سبا میگوید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مرغ در راه او پر اندازد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مرغان این چمن همه بی بال و بی پرند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مستم آنجا مبر ای یار که سرمستانند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مستم ز در خانهی خمار برآرید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مستم ز دو چشم نیمه مستش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مستی ز چشم دلکش میگون یار جوی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مسیح روح را مریم حجابست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مسیح وقتی ازین خسته دم دریغ مدار
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مشنو که مرا با لب لعلت هوسی نیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مشنو که چراغ دل من روی تو نبود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/معلوم نگردد سخن عشق بتقریر
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/معنی این صورت از صورتگران چین بپرس
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مغنی وقت آن آمد که بنوازی رباب
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/من آن مرغ همایونم که باز چتر سلطانم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/من از آن لحظه که در چشم تو دیدم مستم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/من بار هجر میکشم و ناقه محملم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/من بقول دشمنان هرگز نگیرم ترک دوست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/من بیدل نگر از صحبت جانان محروم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/من خاک آن بادم که او بوی دلارام آورد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/من ز دست دیده و دل در بلا افتادهام
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/من مستم و دل خراب جان تشنه و ساغر آب
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/من همان به که بسوزم ز غم و دم نزنم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/من کیم زاری نزار افتادهئی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/منزل ار یار قرینست چه دوزخ چه بهشت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/منزل پیر مغان کوی خرابات فناست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/منزلگه جانست که جانان من آنجاست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/منم ز مهر رخت روی کرده در دیوار
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مه بی مهر من ز شعر سیاه
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مه را اگر از مشک ز ره پوش توان کرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مه چنین دلستان نمیافتد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مهر سلمی ورزی و دعوی سلمانی کنی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مهرهی مهر چو از حقه مینا بنمود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مهست یا رخ آن آفتاب مهر افزای
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مهی چون او به ماهی برنیاید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مگذار مطرب را دمی کز چنگ بنهد چنگ را
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مگذر ز ما که خاطر ما در قفای تست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مگر بدیده مجنون نظر کنی ورنی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/مگر که صبح من امشب اسیر گشت بشام
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/میا در قلب عشق ایدل که بازی نیست جانبازی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/میانش موئی و شیرین دهان هیچ
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/میرود آب رخ از بادهی گلرنگ مرا
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/میدرم جامه و از مدعیان میپوشم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/میکشندم بخرابات و در آن میکوشند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/میگذشتی و من از دور نظر میکردم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نالهئی کان ز دل چنگ برون میآید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نرگس مستت فتنهی مستان
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نسیم باد بهاری وزید خیز ندیم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نسیم باد صبا جان من فدای تو باد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نسیم باد صبا چون ز بوستان آید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نسیم زلف تو از نوبهار میشنوم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نسیم صبح کز بویش مشام جان شود مشکین
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نشان بی نشانان بی نشانیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نشان دل بی نشان از که جویم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نشست شمع سحر ای چراغ مجلسیان خیز
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نظری کن اگرت خاطر درویشانست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نعلم نگر نهاده برآتش که عنبرست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نفحهی گلشن عشق از نفس ما بشنو
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نفسی همدم ما باش که عالم نفسیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نقاش که او صورت ارژنگ نگارد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نقش رویت بچه رو از دل پر خون برود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نه آخر تو آنی که ما را زیانی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نه درد عشق مییارم نهفتن
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نه عهد کردهئی آخر که قصد ما نکنی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نه مرا بر سر کوی تو بجز سایه جلیس
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نوبت زدند و مرغ سحر بانگ صبح گفت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نوبتی صبح برآمد ببام
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نور رویت تاب در شمع شبستان افکند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نکنم حدیث شکر چو لبت گزیدم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نکهت روضهی خلدست که میبیزد مشک
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نی ز دود دل پرآتش ما مینالد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نی نگر با اهل دل هر دم بمعنی در سخن
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نیست بی روی تو میل گل و برگ سمنم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/نیستی آنکه زنی شیشهی هستی برسنگ
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هر دل غمزده کان غمزه بود غمازش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هر زمان آهنگ بیزاریش بین
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هر نسخه که در وصف خط یار نویسند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هر کرا یار یار میافتد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هر کس که برگرفت دل از جان چنانکه من
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هر که او دیدهی مردم کش مستت دیدست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هر که او را قدمی هست ز سر نندیشد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هر که در عهد ازل مست شد از جام شراب
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هر که را سکه درستست بزر باز نماند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هر کو بصری دارد با او نظری دارد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هر کو نظر کند بتو صاحبنظر شود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هر کو چو شمع ز آتش دل تاج سر نکرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هردم آرد باد صبح از روضهی رضوان پیام
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هرکه با نرگس سرمست تو در کار آید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هرکه شد با ساکنان عالم علوی قرین
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هرکه مجنون نیست از احوال لیلی غافلست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هرگه که ز خرگه بچمن بار دهد گل
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هم عفی الله نی که ما را مرحبائی میزند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/همرهان رفتند و ما را در سفر بگذاشتند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/همه گنج جهان ماری نیرزد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/همچو بالات بگویم سخنی راست ترا
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/همچو شمعم بشبستان حرم یاد کنید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هندوئی را باغبان سوی گلستان میفرستد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هندوی آن کاکل ترکانه میباید شدن
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هنوزت نرگس اندر عین خوابست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هیچ دل نیست که میلش بدلارائی نیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هیچ روئی نیست کز چرخ سیه رو زرد نیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هیچ شکر چو آن دهان دیدی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هیچ میدانی چرا اشکم ز چشم افتاده است
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هیچ میدانی که دیشب در غمش چون بودهام
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هیچکس نیست که منظور مرا ناظر نیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/هیچکس نیست که وصل تو تمنا نکند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ورطهی پر خطر عشق ترا ساحل نیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/وصل آن ترک ختا ملکت خاقان ارزد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/وفات به بود آنرا که در وفای تو نبود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/وقت صبوح آن زمان که ماه برآمد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/وقت صبوح شد بشبستان شتاب کن
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/وقت صبوح شد بیار آن خورمه نقاب ار
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/وقتست کز ورای سراپردهی عدم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/وه چه شیرینست لعلش اندرو پنهان نمک
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/وه که از دست سر زلف سیاهت چه کشیدست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/وهم بسی رفت و مکانش ندید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/پای کوبان در سراندازی چو سربازی کنند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/پرده ابر سیاه از مه تابان بگشای
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/پرده از رخ بفکن ای خود پردهی رخسار خویش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/پرواز کن ای مرغ و بگلزار فرود آی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/پری رخا منه از دست یکزمان شیشه
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/پری رخان که برخ رشک لعبت چینند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/پشت بر یار گمان ابرو ما نتوان کرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/پندم به چه عقل میدهد پیر
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/پیداست که از دود دم ما چه برآید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/پیش اسبت رخ نهم ز آنرو که غم نبود زمات
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/پیش صاحبنظران ملک سلیمان بادست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/پیش عاقل نیاز چیست نماز
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/پیغام بلبلان بگلستان که میبرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/پیه سوز چشم من سرشمع ایوان تو باد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چشم پرخواب گشودی و ببستی خوابم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چشمت دل پر ز تاب خواهد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چنانکه صید دل آن چشم آهوانه کند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چند سوزیم من و شمع شبستان همه شب
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چه بادست اینکه میآید که بوی یار ما دارد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چه جرم رفت که رفتی و ترک ما کردی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چه خوش باشد دمی با دوستداری
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چه خوش باشد میان لاله زاران
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چه خوشست باده خوردن به صبوح در گلستان
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چه کردهام که بیکبارم از نظر بفکندی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چه کسانند که در قصد دل ریش کسانند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو آن فتنه از خواب سر بر گرفت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو از برگ گلش سنبل دمیدست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو بر قمر ز شب عنبری نقاب انداخت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو برکشی علم قربت از حریم حرم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو ترک مهوشم از خواب مست برخیزد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو جام لعل تو نوشم کجا بماند هوش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو حرفی بخوانی ز طومار عشق