خواجوی کرمانی (غزلیات)/ما نوای خویش را در بینوائی یافتیم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ما نوای خویش را در بینوایی یافتیم) از خواجوی کرمانی |
' |
ما نوای خویش را در بینوایی یافتیم | فخر بر شاهان عالم در گدایی یافتیم | |
ز آشنا بیگانه گشتیم از جهان و جان غریب | در جوار قرب جانان آشنایی یافتیم | |
سالها بانگ گدایی بر در دلها زدیم | لاجرم بر پادشاهان پادشایی یافتیم | |
ای بسا شب کاندرین امید روز آوردهایم | تا کنون از صبح وصلش روشنایی یافتیم | |
ترک دنیی گیر و عقبی زانکه در عین الیقین | زهد و تقوی را خلاف پارسایی یافتیم | |
چون ازین ظلمت سرای خاکدان بیرون شدیم | هر دو عالم روشن از نور خدایی یافتیم | |
سالکان راه حق را در بیابان فنا | از چهار و پنج و هفت و شش جدایی یافتیم | |
از جناب بارگاه مالک ملک وجود | هر زمان توقیع قدر کبریایی یافتیم | |
کفر و دین یکسان شمر خواجو که در لوح بیان | کافری را برتر از زهد ریایی یافتیم |