سخنرانی اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران در کنگره امریکا ۲۳ فروردین ماه ۱۳۴۱
سفر محمدرضا شاه پهلوی به امریکا ۲۲ فروردین ۱۳۴۱ - ۱۰ اردیبهشت ۱۳۴۱ | اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران | بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۴۱ |
۲۲ فروردین ۱۳۴۱
نطق شاهنشاه در کنگره امریکا
- آقای رئیس، اعضای محترم سنا و مجلس نمایندگان،
برای من بسیار مغتنم است که در یک چنین مکان تاریخی که حیات و موجودیت ملت بزرگ امریکا در آن پیافکنده شد و سرنوشت این کشور عظیم در آنجا پایهگذاری گردید، فرصت صحبت با نمایندگان این ملتی را پیدامیکنم که مردم کشور من نسبت بدان دارای احساسات خالصانه و دوستانه و احترامآمیز میباشند و آن را متحد و یار و یاور خویش میشمارند.
من از مملکتی به کشور شما آمدهام که یکی از کهنسالترین کشورهای جهان است. هم اکنون در اروپا نمایشگاهی برپاست که در آن آثار هفتهزار سال هنر ایران به معرض تماشا گذاشته شدهاست، ولی این تاریخ چند هزار ساله کشور من که روزی بزرگترین امپراتوری جهان را تشکیل میداد، به خلاف بسیاری از موارد مشابه تاریخ یک سلسله کشورگشایی و قتل و غارت و زورگویی نیست، بلکه تاریخی است که بیش از هر چیز بر پایه عدالت و آزادگی استوار است، و این حقیقتی است که کتاب مقدس از زبان خداوند در تنها تجلیلی که در چنین کتابی از یک کشور و یک پادشاه خارجی به عمل آمده، بر آن صحه نهاده و از شاهنشاه ایران و کشور او به عنوان مظهر آزادیبخشی و دادگستری و احترام به آزادی افراد یاد کردهاست.
بیستوپنج قرن پیش بود که به فرمان داریوش، شاهنشاه ایران، این کتیبه که هنوز هم باقی است، در دل صخرهای عظیم نقش شد که:
به فرمان اهورامزدا من شاه این سرزمین هستم، راستی و دادگستری را دوست دارم و از بیدادگری و ستم بیزارم، پسند من نیست که هیچ زیردستی از زبردستی ستم ببیند، پسند من نیست که هیچ توانایی به ناتوانی زور بگوید.
بدیهی است که این ملت قدیمی همانطور که دورههای فتوحات بزرگ و دورههای درخشان داشته، مثل هر امپراتوری بزرگ دیگری دورانهای انحطاط نیز داشتهاست، ولی در هیچ یک از این ادوار بلندی و پستی، اصل آزادگی و بشردوستی خود و به خصوص روح دموکراسی خاص خویش را که در آن هرگز اختلاف طبقات مانع ارتقاء افراد نشده و همواره هر کسی بر حسب استعداد و شایستگی خود توانستهاست از هر درجه و موقعیتی به بالاترین مقامات برسد، از یاد نبرده و در عین حال همواره برای دفاع از استقلال سیاسی و از اصول معنوی و اخلاقی خود آماده بودهاست.
در طول قرون متمادی بارها این کشور دستخوش حملات و مهاجماتی شده که هر یک از آنها برای نابودکردن مملکتی کافی بودهاست، ولی هر باره مهاجمین در مدنیت و فرهنگ درخشان ایران حل و مستهلک شدهاند، و بدین ترتیب چراغی که در هزاران سال پیش در این سرزمین افروخته شده، از خلال ظلمتها و طوفانها همچنان فروزان و تابناک به دست ما که وارث این میراث عظیم مدنیت هستیم، رسیدهاست.
همانطور که گفتم، در تاریخ هر کشور کهنسالی وجود دورانهای ترقی و انحطاط الزامی است، منتهی متأسفانه آخرین دوره انحطاط ما مصادف با دوران صنعتیشدن اروپا و ترقیات شگفتآمیز کشورهای این قاره گردید که با روح کشورگشایی و امپریالیسم ممالک اروپایی همراه بود. به ناچار کشور ما نیز از تحمل نتایج و آثار این وضع بینصیب نماند، و به علت نبودن حکومت مرکزی قوی و نداشتن تشکیلات اداری و وجود اصول ملوکالطوایفی و فقدان یک ارتش ملی، این مملکت مدتها ملعبه هوی و هوس بیگانگان قرارگرفت. با اینکه در جنگ بینالمللی اول دولت مرکزی ایران اعلام بیطرفی کرد ولی چون نمیتوانست به این سیاست خود ضمانت اجرایی ببخشد، بیطرفی مملکت ما همانطور که میدانید نقض شد و این مملکت دستخوش هجوم و تجاوز قوای خارجی قرارگرفت و از این راه صدمات بسیار دید. پس از جنگ اول، پدر من که از دیدار این وضع عمیقاً رنج میبرد با یک انقلاب ملی در سال ۱۹۲۱ زمام امور را در دست گرفت و به پیروی از آرزوهای ملی ایرانیان به نفوذ خارجی خاتمهداد و حکومت مرکزی مقتدری به وجود آورد و ارتش ملی ایجاد کرد که حداقل نتیجه آن، حفظ امنیت داخلی و برانداختن ملوکالطوایفی بود. ولی اگر بگویم که سرنوشت شوم ما در جنگ بینالمللی اول نتیجه ضعف حکومت مرکزی و نبودن تشکیلات و فقدان ارتش ملی بود، پس چطور شد که در جنگ جهانگیر دوم نیز با وجود اینکه کشور ما این بار حکومت مرکزی قوی و تشکیلات منظم داشت و با آنکه از همان آغاز اعلام بیطرفی کردهبود، باز مانند جنگ نخستین دچار تاخت و تاز قوای خارجی گردید و مورد تجاوز مسلحانه قرارگرفت؟
نتیجهای که ما از این وضع میگیریم این است که وضع جغرافیایی ایران به اندازهای مهم است که به طوری که در تاریخ گذشته این کشور نیز به خوبی میبینیم، همیشه این نقطه تأثیر کامل در سرنوشت تمام منطقه خود و اطراف خود داشته و در واقع کلید همه این ناحیه جغرافیایی از جهان به شمار آمدهاست.
در طول جنگ جهانی دوم ما با وجود این تجربه تلخ به پیروی از همان اصل مقدس دفاع از حقیقت و آزادی و اصول عالی تمدن انسانی که همواره راهنمای ما بودهاست، خالصانه برای پیروزی متفقین کوشیدیم و این فداکاری صمیمانه ما در اعلامیه معروف و تاریخی کنفرانس تهران مورد تصویب و تأیید سران دول معظم قرارگرفت. این ما نبودیم که کشور خویش را «پل پیروزی» لقب دادیم، بلکه این لقبی بود که دنیای آزاد به نام حقشناسی از مساعی ما در راه دفاع از آرمان مشترک به ما داد. ولی بلافاصله پس از پایان جنگ، ما با تلخی تمام مواجه با واقعه آذربایجان شدیم که باعث گردید برخلاف تمام وعدهها و معاهدات، این قسمت از خاک کشور ما با دسیسهبازی و با قوه قهریه، مدتی از بقیه مملکت جدا گردد و این نوع جدیدی از استعمار بود که از هر نوع دیگری از امپریالیسم بدتر بود. به طوری که ما به موازات دفاع از حقوق خودمان توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد، که اولین مسئلهای از این نوع بود که در این شورا و سازمان مطرح گردید، ناچار شدیم برای پس گرفتن این استان، خودمان مستقیماً نیز اقدام بکنیم. در آن روز ما تصمیم گرفتیم یا به خواست خداوند در این منظور خود موفق شویم و یا در راه حق و آزادی شرافتمندانه و با سربلندی از بین برویم، و آنچه روی داد ثابت کرد که لطف خداوند با ما بود و نیت خیرخواهانه ملل آزادیخواه جهان نیز در این مبارزه ما را تأیید میکرد.
تجربیات تلخ دو جنگ جهانی و تجربه تلختر آذربایجان به خوبی به ما فهماند که امروزه برای هیچ کشوری، به خصوص برای مملکتی در وضع جغرافیایی ما، بیطرفی یا داشتن حسن نیت یک طرفه کافی نیست. با درک این حقیقت بود که ما تصمیم گرفتیم سرنوشت خویش را با ممالک دیگری که رژیم ما با آنها شباهت دارد و تمدن و فرهنگمان با یکدیگر نزدیک است و ما شیوه زندگانی و طرف فکر ایشان را میپسندیم، یکی کنیم و با آنها وارد اتحاد شویم و به قول معروف در خوب و بد شریک یکدیگر باشیم.
همانطوری که قبلاً به شما گفتم، ما انقلاب ملی و ضد امپریالیستی خودمان را به موفقیت انجام دادهایم و حالا ملت مستقلی هستیم که هیچ گونه احساس حقارتی در مواجهه با خارجی نداریم و چون خودمان را با هر کشور و ملت دیگری از حیث حقوق مساوی میدانیم، برای ما همکاری با ملل دیگر سهل و آسان است. به همین جهت است که هم دانشجویان خودمان را برای تحصیل به خارجه میفرستیم و هم کارشناسانی را که به وجودشان احتیاج داریم از کشورهای دیگر به مملکت خود میآوریم و از اطلاعاتشان استفاده میکنیم.
سیاست ما سیاست ناسیونالیسم مثبت است و این ناسیونالیسمی سازنده است نه مخرب. ما همچنانکه در طول تاریخ خود بسیار چیزهای خوب به دیگران داده و بسیار چیزهای خوب نیز از دیگران گرفتهایم، امروز نیز با کمال میل آنچه را که در نزد سایرین خوب تشخیص میدهیم، از ایشان اقتباس میکنیم و با اعتماد به نفس و ایمانی که به خویش داریم احتیاج نداریم که از صبح تا شب به ملت خودمان حس کینهتوزی و دشمنی با خارجی را تلقین کنیم، بلکه بالعکس احساس دوستی و همکاری با دیگران را، البته با حفظ تمام منافع ملی خودمان، تقویت میکنیم. نمونه این کوشش ما در دفاع از مصالح ملی در عین همکاری مثبت با سایرین، مبارزه ما درمورد نفت ایران بود که طبعاً همه شما آن را به خاطر دارید. ملت ایران که سالها خود را از لحاظ نفت خویش مغبون میدید در سال ۱۹۵۰ قیام کرد و نفت خود را ملی نمود. ولی به جای اینکه به پیروی از نظریات کسانی که فقط جنبه منفی و تخریبی این نهضت را در نظر داشتند، هم خود و هم دیگران را از سوءاستفاده از نفت ایران محروم کند، با همان روح ناسیونالیسم مثبت که بدان اشاره کردم صلاح خود را در این تشخیص داد که پس از خاتمه دادن به جنبه استثماری موضوع به وسیله همکاری آزادانه شرکتهای غربی دومرتبه این ثروت ملی خود را به کار بیاندازد.
اساس این همکاری بر روی حقوق مساوی و شرایط معامله شرافتمندانه بود، یعنی ما نفت داشتیم و شرکتهای مربوطه وسایل فنی برای بهرهبرداری و بازار برای فروش نفت ما داشتند، و حاصل این همکاری این بود که هم نفت ما مجدداً به مصرف حیاتی خود رسید و هم ما توانستیم از عواید آن دست به فعالیت وسیع صنعتی و اقتصادی و عمرانی در کشور خود بزنیم. همین سیاست تفاهم و همکاری دست ما را برای فعالیتهای بعدی بازکرد و ما را به موفقیتهای برجستهای در همین رشته نائل ساخت که از زمره آنها میتوان منباب نمونه از قراردادهای نفتی سالهای ۱۹۵۶ و ۱۹۵۷ نام برد که تا آن زمان نظیر آن را هیچ ملت دیگری منعقد نکردهبود.
خوشوقتم که بگویم در همین مدت از طرف امریکا کمکهای مالی سخاوتمندانه و گرانبهایی به ما شد، که دست ما را در انجام این برنامههای عظیم اقتصادی و عمرانی و آبادانی بسیار باز کرد و این کمکها مورد کمال حقشناسی و امتنان ما است.
رژیم حکومتی ایران، رژیم سلطنتی مشروطه پارلمانی است که البته از یکی از رژیمهای مشابه اروپایی اقتباس شدهاست، ولی روح و مفهوم واقعی این رژیم از قرنها پیش در کشور ما حکمفرما بودهاست. من نمیخواهم برای شما تاریخ گذشته را نقل کنم، فقط میگویم که صفحات تاریخ، آن هم از زبان مورخین قدیم اروپایی، بهترین گواه آن است که بیش از بیستوپنج قرن پیش اصول امروزی دموکراسی، یعنی حکومت قانون و احترام به حقوق افراد و رعایت آزادیهای اساسی که امروزه سر لوحه منشور ملل متحد است، پایه اصلی حکومت ایران بودهاست.
رژیمی که ما اکنون داریم بدان جهت در طول قرون متمادی پای بر جا مانده و دوام کردهاست که با روح ایرانی هماهنگ بوده و از هر جهت اصالت داشتهاست. از مهمترین خصائص این رژیم و این روحیه این بوده و هست که در تمام طول تاریخ ما روابط بین افراد و اجتماع و حدود پیشرفت اشخاص از نظر اجتماعی تابع هیچ عاملی به جز شایستگی و صلاحیت افراد نبوده و هیچ قید و محدودیتی از لحاظ طبقاتی و خانوادگی مانع این پیشرفت نشدهاست و این همان عاملی است که اساس ترقی شگفتانگیز جامعه بزرگ امریکا نیز به شمار میرود. ما این سنت دیرینه آزادی و دمکراسی را حفظ کردهایم و میخواهیم آن را با شرایط دموکراسی امروزی تطبیق دهیم، بدین جهت در عمل سعی میکنیم که مردم ما بیش از پیش به سرنوشت خودشان حاکم باشند. اساس این دموکراسی، از یک طرف عدالت قضایی است و از طرف دیگر عدالت اجتماعی، که ما در راه تأمین آن قدمهای بزرگی برداشتهایم، یعنی اضافه بر قوانین کار که قوانینی از هر حیث مترقی است، درمورد محدودیت مالکیت اراضی زراعتی و روابط مابین مالک و زارع مقرراتی وضع کردهایم که شاید اجتماع ما را از این حیث در زمره مترقیترین ملل جهان قرار میدهد.
با این اقدامات و قوانین مربوط به کشاورزان ایران که اکثریت افراد مملکت را تشکیل میدهند، و همچنین قوانین مربوط به کارگران ایران و قوانین اجتماعی دیگری که برای تأمین منافع سایر طبقات وضع شده، مسلماً اصول و کلیات عدالت اجتماعی در کشور ما مطابق مترقیترین ملل جهان پایهریزی شدهاست. ما سعی داریم اقدامات مفید و اساسی از پایه اصلی آنها، یعنی حکومت مردم بر مردم از راه شوراهای ده و انجمنهای شهر و انجمنهای ولایتی و بالاخره مجلسین شورای ملی و سنا انجام گیرد تا جنبههای اصیل و ریشهدار داشتهباشد. این اقدامات توأم با کوششی وسیع برای باسوادکردن مردم و تعمیم فرهنگ انجام میگیرد، زیرا ما ایمان داریم که تأمین و استقرار دموکراسی واقعی جز از این راه امکانپذیر نیست.
به موازات این کوشش در راه تأمین عدالت اجتماعی، ما از مدتی پیش فعالیت وسیع و همهجانبهای را در راه پیشرفت اقتصادی و صنعتی مملکت خود آغاز کردهایم.
اکنون در سراسر کشور ما کارهای مثبت و مولد فراوانی صورت میگیرد که توسعه صنایع و کارخانهها، ساختمان راهها و راهآهنها و بنادر، ایجاد سدهای بزرگ و کوچک، بنای دانشگاهها و مدرسهها و بیمارستانها و درمانگاهها و فرودگاهها و مراکز خیریه و ورزشی و بهداشتی، و ترویج کشاورزی مدرن، از اصول آن است.
همه اینها اجزاء مختلف برنامه پنج ساله دوم ما است که به زودی با اتمام دوره هفت ساله برنامه دوم خود آن را آغاز خواهیم کرد. برای پیشرفت این برنامه و این فعالیت صنعتی و اقتصادی، ما هرگونه سرمایهگذاری در امور صنعتی را تشویق میکنیم و در عین حال از راه وصول صحیح مالیاتها و تشویق ابتکارات خصوصی میکوشیم تا موفقیت اجرای این برنامه را هر چه بیشتر تأمین نماییم.
البته تمام این کارها وقت لازم دارد، ولی اساس کلی که همان عدالت قضایی اجتماعی است، حتی یک لحظه از نظر ما فراموش نشدهاست، و در هر حال و به هر صورت حفظ مناقع اکثریت ملت در سر لوحه اقدامات ما قرار دارد.
خوشبختانه مملکت ما دارای ثروت سرشار انسانی و طبیعی است. ثروت انسانی را ما با تهیه کادر ورزیده و متبحر جدیدی که با اصول امروزه آشنا باشد، تأمین میکنیم و ثروت طبیعی ایران نیز که تا حدی دست نخوردهاست باید مورد استخراج و بهرهبرداری قرارگیرد و آن عادلانه سهم صحیحی که متناسب با کار و زحمت و استعداد افراد باشد به همه آنها برسد. منتها ما مثل همه ملل دیگر دنیا وقت برای تلف کردن نداریم و هر دقیقه از اوقاتمان برای ما گرانبها است. شاید ما میتوانستیم در عرض سه نسل خودمان به تنهایی و بدون اینکه هیچ جایی احتیاج داشتهباشیم بالاخره به هدف نهایی و مطلوب خویش برسیم، ولی وظیفه ما امروزه با الزامات عصر حاضر این است که در عرض کمتر از بیست سال به این نتایج نائل شویم و برای حصول چنین نتیجهای حتی به کار انداختن تمام انرژی ما به تنهایی کافی نخواهدبود. من جداً معتقدم که با توجه به اهمیت وضعیت و موقعیت کشورمان ما از هر جهت استحقاق آن را داریم که دوستان ما نیز به اندازه خودمان مایل باشند که ما با کمکهای به موقع و بیدریغ آنها به این نتایج برسیم.
درست در نظر داشتهباشید که بیست سال دیگر مملکت ایران که اکنون بیش از بیست میلیون جمعیت دارد در حدود چهل میلیون نفر جمعیت خواهدداشت، و فکر کنید که اگر ما تا بیست سال دیگر بتوانیم درآمد سرانه ملی خودمان را به حدود درآمد سرانه ممالک پیشرفته فعلی اروپا برسانیم، ایران چه دژ مستحکم و آزادی خواهدبود. و بالعکس در نظر بیاورید که همین مملکت با همین استعداد انسانی و طبیعی خود اگر در این راهی که برای شما تشریح کردم موفق نشود، با موقعیت مهم جغرافیایی خویش میتواند منشاء چه تحولات ناگوار وحشتناکی بشود.
برای اینکه فقط به زبان ارقام یک نظر کلی از اهمیت این منطقه به شما دادهباشم، کافی است بگویم که این ناحیه که بیش از ۱۵۰ میلیون مسلمان در آن زندگی میکنند، امسال به تنهایی ۲۸۰ میلیون تن نفت تولید میکند و شما خوب میدانید که صنایع و زندگی اروپای غربی تا چه حد بستگی به این ماده خام دارد. توجه به همین یک نکته کافی است شما را متوجه کند که مملکت ما ارزش آن را دارد که تمام عاشقان آزادی و حق و عدالت خود را در سرنوشت آن سهیم بدانند. اما به عقیده من، ما خودمان برای حفظ خویش سه راه بیشتر نمیتوانیم داشتهباشیم:
اول اینکه اگر امکان داشت و سازمان ملل متحد دارای چنان قوه اجرایی میبود که بدون خطر «وتو» آنچه را که حق بود تصمیم میگرفت و میتوانست تصمیم خود را به اتکاء به همان قدرت اجرایی درمورد هر واقعهای و هر مملکتی اعمال کند، در این صورت چنین قدرتی ممکن بود برای ما ضمانتی باشد.
دوم اینکه در دنیا چنان اطمینانی با وسایل کامل کنترل در خلع سلاح عمومی به دست میآمد، که همه ما میتوانستیم مطمئن شویم که هیچ مملکتی به طور آشکارا یا پنهانی دیگر به وسیله تعرض مسلحانه و یا اقدامات تخریبی ندارد. اما آیا وظیفه هر فرد مسئول و وطنپرست تا وقتی که یکی از این دو شق کاملاً عملی نشدهباشد این نیست که در یک چنین دنیای پر مخاطرهای که در آن پیوسته خطر جنگ عمومی و به خصوص جنگهای محلی موجود است، به فکر دفاع از آزادی و استقلال و سرحدات و حدود و ثغور خویش باشد؟
درست است که شما متحد ما هستید و به ما ضمانت لازم در مقابل تعرض خارجی دادهاید، و این البته برای ما دلگرمی فوقالعاده است، ولی من فکر میکنم که هر ملت مستقلی در دنیا وظیفه دارد که رأساً از خودش دفاع کند، و الا مشکل میبینم که هیچ ملتی به کمک ملت دیگری بشتابد که آن ملت خود قصد دفاع از خویش را نداشتهباشد.
متأسفانه امروزه دیگر برای دفاع، اسلحه کهنه به درد نمیخورد و هیچ ارتشی هر قدر روحیه عالی و عزم راسخی داشتهباشد، بدون وسایل جدید امروزی قادر به دفاع نخواهدبود، تا انشاءالله روزی برسد که این الزامات از میان برود و ما همه بتوانیم با خیال راحت در دنیایی پر از اطمینان و آکنده از احساسات محبتآمیز ملل نسبت به یکدیگر زندگی کنیم و چیزی به جز کلمات دوستانه نشنویم و به جز تبسم نبینیم.
امیدوارم شما نمایندگان ملت بزرگ امریکا، ملتی که همواره همین آرزو را داشته و در همین راه کوشیدهاست، همیشه موفق و پیروز باشید و ملتتان روزبهروز پرچم گرانبهای آزادی را که بزرگترین میراث تمدن بشری است، با قدرت بیشتری در دستهای نیرومند خود نگاه دارد.