سعدی (باب هشتم در شکر بر عافیت)/یکی را عسس دست بر بسته بود
نسخهٔ تاریخ ۲۷ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۸:۵۸ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | سعدی (باب هشتم در شکر بر عافیت) (یکی را عسس دست بر بسته بود) از سعدی |
' |
یکی را عسس دست بر بسته بود همه شب پریشان و دلخسته بود به گوش آمدش در شب تیره رنگ که شخصی همی نالد از دست تنگ شنید این سخن دزد مغلول و گفت ز بیچارگی چند نالی؟ بخفت برو شکر یزدان کن ای تنگدست که دستت عسس تنگ بر هم نبست مکن ناله از بینوایی بسی چو بینی ز خود بینواتر کسی