سعدی (باب اول در عدل و تدبیر و رای)/شنیدم که یک بار در حلهای
نسخهٔ تاریخ ۲۷ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۵۷ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها)
' | سعدی (باب اول در عدل و تدبیر و رای) (شنیدم که یک بار در حلهای) از سعدی |
' |
شنیدم که یک بار در حلهای سخن گفت با عابدی کلهای که من فر فرماندهی داشتم به سر بر کلاه مهی داشتم سپهرم مدد کرد و نصرت وفاق گرفتم به بازوی دولت عراق طمع کرده بودم که کرمان خورم که ناگه بخوردند کرمان سرم بکن پنبهی غفلت از گوش هوش که از مردگان پندت آید به گوش