سخنان اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران به نمایندگان کارگران کارخانهها و کارگاههای تهران و شهرستانها ۹ مهر ۱۳۴۲
نسخهٔ تاریخ ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۷:۲۱ توسط Bellavista (گفتگو | مشارکتها) (اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام)
درگاه انقلاب شاه و مردم | درگاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | برنامه عمرانی سوم |
سخنان اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران به نمایندگان کارگران کارخانهها و کارگاههای تهران و شهرستانها ۹ مهر ماه ۱۳۴۲
- در عرض این دو سال اخیر به کرات در مواقع مختلف و بخصوص در بعضی سلامهایی که نمایندگان شما در آن جا حضور داشتهاند صحبتهایی کردهام که اگر درست به ان صحبتها دقت بکنید روح و فکر انقلاب ملی ما که در ششم بهمن به تصویب قاطع و همه جانبه ملت ایران رسید در آنها درک میشد.
- امروز خیال ندارم که زیاد در اطراف این موضوع صحبت بکنم، چون صحبت کافی شده است فقط مختصراً اشاره میکنم که از بدو سلطنتم در حدود امکان و توانایی خود همیشه علاقمند بودم که به اصطلاح به رعیت سابق و شما کارگران امروز بطوری که خطاب می شدهاید عملههای سابق کمک بکنم. دلایل این کار را میخواهم به شما بگویم. در مرحله اول این اصل بود که هر چیزی که در مملکت ما متعلق به آثار قرون وسطایی و عهد بربریت بود و به اصطلاح امروزی دنیا، هرگونه اثار استثماری را ما در مملکت باید از بین ببریم. بعد از مطالعه میدیدیم این جنبه قرون وسطایی و استثماری در روابط ارباب و رعیتی کاملاً تجلی میکرد. آن روابط موجود چیزی بود که برای تمدن امروز دنیا غیر قابل تحمل بود. توقعات بی معنی که اگر هم احیاناً ارباب، ارباب خوبی بود در غیاب او مباشر داشت غیر قابل تحمل بود. مثلاً بیگاریهایی که میگرفتند. امروز در قرن ما بیگاری چه معنی میدهد؟ درست همان حرفی که زدم، یعنی استثمار. اضافه بر آن رویه معمولی تقسیم محصول تمام چیزهایی که از این رعیت بیچاره سابق میگرفتند، از قبیل گاو، گوسفند، مرغ، روغن، و هزار چیز دیگر، این معنی اش چه بود؟ باز همان جنبه استثماری. همچنین در وضعیت شما. البته قوانین کار مترقی را ما توانستیم در این چند سال برقرار کنیم. این قوانین باید تکمیل بشود و بخصوص در قانون بیمههای اجتماعی شما نیز باید تجدید نظرهایی بشود تا جنبه بهتر و راحت تری برای جامعه کارگری ایران پیدا بکند، و مخصوصاً موضوع شرکت کارگران ایران به هر صورتی در سود ویژه کارخانجات تا بیست درصد، برای آن است که ما به ماهیت کار و زحمت کشیدن در مملکت یک احترام قانونی و یک حق قانونی بدهیم. خود زحمت کشیدن در جامعه مترقی امروز ما باید یک وزن و اعتباری داشته باشد، که به همین جهت من همیشه به شما کارگران شریف و زحمتکش خطاب میکنم. پس زحمت کشیدن خودش یک شرافتی است، یک شرافت ذاتی است. این را باید احترام گذاشت. ما این احترام را در همان یکی از مواد انقلاب ملی خود ما گذاشتیم و گفتیم که شما را در کارخانه به این شکل سهیم بکنند، یا به وسیله قرارداد دسته جمعی که در آن هم به زحمت کشیدن شما احترام کافی میگذارند، و یا به هر طریق دیگری که قانون پیش بینی کرده. ولی اصلش این است که برای شما احترامی را که لازم هست قایل بشوند.
- در جراید یکی دو روز پیش دیدید که اصلاحات دیگری نیز در امور کارگری شده است. راجع به نمایندگان کارگرها و مرخصی هایتان و قسمتهای دیگر که از حدود صحبت امروز خارج میشود البته اطلاع دارید. مطمئن باشید این توجهی که نسبت به طبقه شما باید بشود همیشه مورد نظر مسئولین خواهد بود. کما اینکه دیدید در یک مدت کوتاهی شما از چه وضعیتی به چه وضعیتی رسیدید. در مملکت ما ظاهراً انقلاب مشروطیت شد. آمدند و خونها ریختند و قیامها کردند تا اصل عدالت به وسیله به اصطلاح نظارت نمایندگان ملت برقرار شد و دولت مجبور شد که آخر سال، یک بودجهای بدهد. حالا به ره صورت ظواهرش حفظ شد، ولی همان طور که چندی پیش گفتم تمام مستبدین دیروز مشروطه خواهان امروز شدند. البته شاید یک ستارخانی بود، یک باقرخانی بود که اینها از روی کمال صمیمیت و اعتقاد در این راه قدم برداشتند و کشته هم شدند و خیلیهای دیگر هم در این راه کشته شدند. ولی کسانی که بهره برداری کردند همان سابقیها بودند، همان دولهها، سلطنهها، ملاّکین بزرگ بودند. میگویند که در مجلس اول تا حدی نمایندگان بعضی طبقات مردم بودند، از اصناف و بزاز و این قبیل اشخاص هم پیدا میشدند. حالا آیا اینها از تمام مملکت به همین طریق آمدند یا چند نفر از این اصناف تهران آمدند؟ به هر صورت نماینده اصنافی هم که از فلان شهر کوچک استان مثلاً فارس میآمد، این بیچاره در آن جا بدون اجازه آن متنفذ محلی اصلاً نمیتوانست نفس بکشد. آن موقع که هر کسی را که دلشان میخواست حلق آویز میکردند، اصلاً نماینده مرکزی استانداری که از طرف دولت میرفت بدون اجازه آن خانهای محلی آن جا نمیتوانست بماند. ولی امروز برای بار اول آنهم در اثر انقلاب بزرگ ملی ما که من گاهی اوقات آن را انقلاب ششم بهمن اسم میگذارم زنجیرها یک مرتبه از هم گسست، یعنی تمام افراد ملت ایران یک مرتبه آزاد شدند، واِلا چطور میشد که پس از پنجاه و چند سال مشروطیت هیچ وقت یک زارع ساده یا یک خرده مالک کوچک یا یک کارگر به وکالت انتخاب نشده بود؟ حالا بگوییم کارگر زیاد نبود و در این مملکت تعدادش محدود بود، ولی آیا در این ده پانزده سال اخیر تعداد کارگرها زیاد نشده بود؟ آیا این هفتاد و پنج درصد نسبت جمعیت همیشه در مملکت نبود؟ حالا که به اصطلاح ماشین آلات زراعتی وارد کار شده ممکن است که تعداد جمعیت دهات اتفاقاً نسبت به گذشته کمتر شده باشد. یک عده زیادی میروند دنبال پیدا کردن کار، یا در جادهها یا در شهرها، و زراعت هم که بعضی جاها مکانیزه شده. پس این نسبت جمعیت زارعین به اهالی مملکت همیشه اگر بیشتر نبوده کمتر نبوده؛ چطور تابحال یک دفعه نشده بود یک زارع ساده یا خرده مالک ساده به وکالت انتخاب شده باشد؟ اگر این آزادی را در سابق داشتند انتخاب میکردند، چرا نمیکردند؟ مگر بد است که در یک نقطه زراعتی یکی را از بین خودشان بفرستند به مجلس؟ پس این زنجیرها که گسسته شد، نتیجه اش این شد که امروز در مجلس به این تعداد زارع ساده یا خرده مالک ساده محدود و کوچک شرکت دارند و برای دفعه اول دوازده نفر کارگر در مجلس شورای ملی ایران وجود دارد. معنی اش این است که ملت ایران توانسته است برای اولین بار در اثر انقلاب ملی اراده خودش را ظاهر کند.
- این قسمت اول برای این بود که به شما بگویم تمام مظاهر بی عدالتی و آثار قرون وسطایی و استثماری را ما در مملکت از بین بردیم. مرحله دوم این است که ما از مواهب طبیعت و نعمتهای خداداده این مملکت بر اساس عدالت اجتماعی که دیگر حالا همه به آن وارد هستید و قوانینی که داریم حداکثر استفاده را از ثروتهای طبیعی مملکت بکنیم، بر این اساس که لااقل یک حداقلی به همه برسد و کسان دیگر اگر لیاقت بیشتری دارند و زحمت بیشتری کشیدند یا به هر صورت شاید این قدر خوشبخت بودند که شانس بیشتری آوردند مانعی ندارد از یک حداقلی بیشتر داشته باشند، اما به هر حال از آن حداقلی که لازمه تمدن امروز است هیچکس کمتر نداشته باشد.
- پس مرحله دوم فکر ما این است که آن رعیت قدیم امروز نه فقط مالک زمین خودش باشد بلکه از راه فراهم آوردن احتیاجات او به وسیله بخصوص شرکتهای تعاونی ترتیب کار طوری داده بشود که وی از زحمت خودش حداکثر استفاده را ببرد، یعنی اگر در سابق روزی مثلاً هشت ساعت کار میکرد و آخر سال مثلاً چهار هزار یا پنجهزار ریال گیرش میآمد، امروز اگر همان هشت ساعت را کار بکند با این تفاوت که در جایی که ممکن است با ماشین آلات کشاورزی کار بکند، اصولاً آبیاری را مراعات بکند، آب به اندازه کافی بدهد و جایی هم که کم باشد آب به اندازه کافی برایش فراهم باشد، درباره محصولی که باید بکارد به او راهنمایی بشود که در این خاک با این آب و هوا این محصول برای تو فایده بیشتری دارد، و با کمکهای دیگر شرکتهای تعاونی، بتواند نسبت به گذشته شاید تا هفت برابر، هشت برابر بیشتر بهره برداری بکند.
- شما کارگرها امروز همسطح و همطراز هر فرد دیگری در مملکت هستید، از لحاظ قانون مساوی هستید، از لحاظ اجتماعی نه فقط دارای لقب شریف و زحمتکش هستید بلکه حقوق شما به وسیله خود ملت با فرستادن نماینده به مجلس به این ترتیب شناخته شده است. حالا باید به فکر این بود که مملکت ایران برای اینکه مترقی بشود باید حتماً صنعتی بشود هیچ مملکت مترقی را در جهان امروز نمیبینید که به اصطلاح درآمد سرانه مردمش به یک حد عالی رسیده باشد مگر اینکه آن مملکت به حد کمال صنعتی شدن رسیده باشد. پس باید مملکت ما صنعتی بشود. تعداد شما کارگرها هر سال در این مملکت بیشتر خواهد شد، ولی این کافی نیست که ما احیاناً فقط یک کارخانهای بخریم و آن را نصب کنیم و یک عدهای هم به عنوان کارگر وارد آن شوند. این کارخانه باید به آخرین سیستم و اسلوب مدیریت کار بکند. هر ماشینی که در هر موقع سال باید تجدید بشود، باید تجدید بشود. هر اختراع جدیدی که پیدا میشود باید دنبالش بود و آن را آورد و این جا عمل کرد. شما کارگران حالا که در عرض مدتی کوتاه به تمام این موقعیتهای عظیم رسیدهاید باید همّ تان در آتیه این باشد که روزبروز فتی تر بشوید، روزبروز با کار و فنون بیشتر آشنا باشید. البته صحبت این خواهد بود که برای اینکه ما بتوانیم این کار را بکنیم باید مدارس حرفهای باشد؛ باید کلاسهایی باشد که به ما یاد بدهند. صحیح است. باید این کلاسها را درست کرد. در هر جایی که ممکن است یا به وسیله خود کارخانهها، یا به وسیله وزارت کار، یا به وسیله هر دستگاه دیگر امکان این را ما باید به شما بدهیم که تمام تان در واقع یک نوع تخصص حرفهای داشته باشید.
- امروز کارخانجات و ماشین آلات به سمت یک تکامل فوق العاده میرود که باعث میشود با حداقل کارگر ما حداکثر نتیجه را بگیرند. آن کارگر با آن ماشینهایی که خیلی جنبه فنی پیدا میکنند باید تربیت فنیاش روز بروز بیشتر بشود.
- چند وقت پیش گفتم که هیچوقت من در تاریخ سلطنت خودم، در تمام محاورههایی که داشتم، در تمام بازدیدهایی که کردم، این صمیمیت و این اتحاد و نزدیکی را که امروز بین تمام ملت ایران مشاهده میکنم، ندیده بودم، برای اینکه اکثریت از فواید انقلاب ما یا مستقیماً برخوردار است یا روحش از آن شاد است. آن کسی که الآن درس میخواند وقتی که این حرفها را میشنود و این منظره آتیه را میبینید البته حس میکند وقتی که من از درسم فارغ شدم و وارد جامعه شدم در یک جامعهای خواهم بود که وضع من روشن است، زندگی من تأمین است و برای همه ما سربلندی و افتخار هست. شما کارگرها شاید بهتر از هر کسی میفهمید در کارگاهی که شما کار کردید پهلوی دست شما آن زنی که کار میکرد آیا زحمتش از شما کمتر بود یا مساوی بود؟ آیا اضافه بر آن زحمتی که در آن کارگاه میکشید در خانه به اصطلاح تمیز نمیکرد و آیا وسایل پذیرایی شوهرش یا بچههایش و خانواده اش را نمیبایستی فراهم بکند؟ با این وجود زحمتکش و حقیقتاً شریف و نازنین چرا میبایستی این طور رفتار بشود؟ کی گفته بود؟ خدا چنین حرفی را زده بود؟ پیغمبر چنین حرفی را زده بود؟ کدام آدم وحشی این حرف را میزند؟ جز کسانی که میخواستند زارع رعیت سابق باشد، کارگر عمله سابق باشد، زن آن حیوان پست و جانور سابق باشد که به او مرغ میگفتند یا میگفتند منزل. منزل یعنی شیئی. چیز بی روح را میگویند منزل. مرغ یعنی حیوانی که فقط تخم میگذارد. کسانی فقط این وضع را میخواستند که شما را استثمار بکنند تا نفهمیده سواری بدهید؛ اگر چشم و گوش شماها باز میشد که آنطور کورکورانه آقایی و افاده فروشی یک مشت مردمان بی اثر و تنبل را قبول نمیکردید. اگر اینها بی اثر و تنبل و بی فایده نبودند آیا مملکت شما تا قبل از زمان پدرم به اینجا میرسید؟ و آیا در آن مدت بدبختی ما در جنگ اخیر که مملکت در اشغال بود ممکن بود آن صحنهها را شما ببینید که هر دستهای از یک طرف برای یک اجنبی کار بکند و سینه بزند؟ اینها را کیها کردند؟ شما مردمان ساده که نمیکردید. این کارها را کسانی کردند که به اصطلاح خودشان در زندگی اجتماعی مملکت مؤثر بودند. پس آن وضع را فقط اینها میخواستند. ولی به خواست خداوند این وضع تمام شد. برای آتیهای که ما در پیش داریم امروز باید از هر موقع دیگری بیشتر کار بکنیم و زحمت بکشیم. با این دورنما و این امید به آینده زندگی همه انشاءالله روزبروز بهتر میشود تا آن حداکثر امکانی که در این آب و خاک ممکن است وجود داشته باشد برای همه فراهم باشد. به هر صورت دیدید در هر کاری که ما کردیم خدا پشت ما بوده، چون خیلی از کارهای ما درست جنبه معجزه دارد. ممکن است یک عدهای بخندند، قبول نکنند، ولی من عقیده دارم که این چیزها ممکن نبود فقط روی اصل تصادف پیش بیاید و حتماً قدرت خداوندی پشت سر این کارها هست.
- شما طبقه کارگر زحمتکش و شریف ایران نیز در حال و آینده وظیفه سنگینی دارید که با امتحانی که در این چند سال دادهاید مطمئن هستم که این وظیفه خود را همیشه به بهترین وجهی به خواست خداوند انجام خواهید داد.