مذاکرات مجلس شورای ملی ۳ شهریور ۲۵۳۶ شاهنشاهی نشست ۱۲۰

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری بیست و چهارم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری بیست و چهارم

قوانین برنامه‌های عمرانی کشور
مذاکرات مجلس شورای ملی ۳ شهریور ۲۵۳۶ شاهنشاهی نشست ۱۲۰

مذاکرات مجلس شورای ملی

صورت مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی ۳ شهریور ۲۵۳۶ شاهنشاهی نشست ۱۲۰

فهرست مطالب:

صورت مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی روز سه شنبه ۶ اردیبهشت ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی

فهرست مطالب:

۱- قرائت اسامی غائبین جلسه قبل.

۲- ادامه بحث در برنامه دولت آقای جمشید آموزگار و ابراز اعتماد به دولت.

۳- معرفی آقای علی نگهبان به سمت معاون پارلمانی وزارت کشور به وسیله آقای اسداله نصراصفهانی وزیر کشور.

۴- قرائت دستور و تعیین موقع جلسه آینده- ختم جلسه.

جلسه فوق العاده مجلس ساعت نه صبح به ریاست آقای عبدالله ریاضی تشکیل شد.

- قرائت اسامی غائبین جلسه قبل

۱- قرائت اسامی غائبین جلسه قبل.

رئیس - اسامی غائبین جلسه قبل قرائت می‌شود.

(بشرح زیر خوانده شد)

آقایان: آشوریان- آصف- ابوالهدی- اسکندری- اعظمی- جهانشاه افشار- امیر عشایری- اهری- بارکزهی- بنکدارپور- بنی احمد- بهارلو- بهبهانی- بهره مند- پزشکپور- جندقی- جوکار- دکتر چهرازی- حجتی- حریری- حیدرزاده- حیدری- خزیمه- دکتر خطیبی- خسروی دارانی- ذوالفقاری- دکتر رئیسی- رئیسی اردکانی- رهبر- ساگینیان- سترک دره شوری- سرهنگ زاده- سعادت قدس نیا- سلیمانی- شریعت- شریفی- شهبازی- مهدی شیخ الاسلامی- رحیم شیخ الاسلامی- دکتر شیروانی- صدر- صدیق زاده- عطائی- دکتر عدل- غضنفری- فرمان- فلاح مقدم- قاسمی- دکتر کیان- مجتهدی- محمد خانلو- مشیر- منصوریان- مهرزاد- میرلاشاری- واحدی- وزیری- هاشمی- یاسینی.

بانوان: اما آقایان- اباصلتی- افشار جعفری- برومند- جهانبانی- داودی- ضرابی- مشائی- هاشمی- وحیدی.

- ادامه بحث در برنامه دولت آقای جمشید آموزگار و ابراز اعتماد به دولت

۲- ادامه بحث در برنامه دولت آقای جمشید آموزگار و ابراز اعتماد به دولت.

رئیس - وارد دستور می‌شویم برنامه دولت جناب آقای دکتر جمشید آموزگار مطرح است آقای دکتر طبیب تشریف بیاورید.

دکتر حسین طبیب – جناب آقای رئیس، همکاران ارجمند، در جلسه گذشته بحث دربارة برنامه دولت بود از موضع اتحاد ملی بر اساس رستاخیز و یکپارچگی و آگاهی ملی و مشکلاتی که خوشبختانه دولت به استناد مندرجات در مقدمه برنامه تقدیمی به آن آگاهی دارد اشاره کردم و بیان شد که به نظر من مشکلات و تنگناها بیشتر و پیشتر از آنکه جنبه فیزیکی و قابل لمس داشته باشد در فضای تهی از روحیه و ایمان و اعتقاد لازم و شایسته به وجود می‌آید به اصلی ترین کار یعنی دوباره سازی روحیه لازم که می‌بایست به وجود بیاید اشاره کردم و گفتم سه هزار و پانصد و اندی میلیارد ریال درآمد ملی برای مگسها و حشراتی که همیشه وجود دارند کششهای وسوسه انگیی ایجاد می‌کند که باید در برابر آن جاذبه نیرومندی از روحیه وعشق و اعتقاد به منافع ملی وجود داشته باشد به مرحلة نتیجه گیری رسیدیم که وقت جلسه به پایان رسید. اینک دنباله مطالب خود را با این یادآوری دنبال می‌کنم.

مملکت مزرعه رشد طبیعتها و روحیه هاست هم علفهای هرزه و زائد و تیغ‌های زهر آلود ممکن است در آن بروید و هم درختانی که در سایة آن توان بر درخت بخشی از عمل سیاسی دولت یک نوع باغبانی است که با نوع طبیعتها و روحیه‌هایی که در مزرعه مملکت امکان رشد و نمو پیدا می‌نمایند ارزش یابی می‌شود، من از آن دست که می‌پروردم می‌رویم (آفرین) دو روحیه و بنیاد فکری و طبیعت متفاوت وجود دارد که همیشه در مقابل هم قرار می‌گیرند طبیعتی که از امکان و اعتماد مثل تیغ زهرآلود برای زیان رسانیدن بهره می‌گیرد و طبیعتهای دیگر که در پرتو همان امکانات و اعتمادها مثل همان درخت برومند و سایه افکن و بارور می‌شود.

بزرگترین کار مملکت ایجاد فضا و زمینه‌ای است برای پرورش روحیه‌ای که این ملت برای استمرار و تداوم موجودیت و شکوفایی خودش به آن نیاز دارد آنچه باید فراگیرنده باشد آن کیفیتهایی است که برای تحقق آرمانهای جامعه باید از قوه به فعل درآید اینک به مواردی اشاره می‌کنم که قصد من صرفاً تکیه روی خود موارد نیست بلکه بیشتر از این موارد به موضوعهایی پی می‌بریم که ایجاد کننده موارد می‌باشد چند سال گذشته از زبان یکی از مسئولان وقت مملکت در پاسخ انتقاداتی که شده بود شنیدم که گفت این چیزها موردی است نه موضوعی این طرز تفکر یا دانست و به روی خود نیاوردن است و یا ندانستن و خوش باوری، و در هر حال در فرهنگ ملی ما آمده است اگر کسی عیبها را نشناسد بدتر از کسی است که روی چاهی را با تیغ و پوشال بپوشاند و روز جنگ روی آن اسب بتازد و یا کبکی که سرخودش را زیر برق فرو می‌کند که از واقعیت چیزی را نخواهد کاست.

اولین شرط عمل سیاسی آگاهی هر چه بیشتر از هوشمندی از جزئیات و واقعیتهایی است که چه مثبت و چه منفی وجود دارد. (صحیح است)

نیمه شبها وقتی که همه خواب هستند شهرداری بخیال خودش یواشکی زباله‌ها را در کنار درختان آتش می‌زند تا کار روز بعد خودش را سبک بنماید وصرف نظر از امکانات بالقوه آتش سوزی که به وجود می‌آید مغایر با سیاستهای دفاع غیر نظامی صرف نظر از خشکاندن پی در پی درختانی که صورت می‌گیرد با گازهای سمی که در اثر سوزاندن مواد زائد و زیان بخش در فضای شهر منتشر می‌شود هوای آلوده و غیر قابل تحمل تهران را آلوده تر و غیر قابل تحمل تر می‌نماید که با هیچ یک از سیاستها و برنامه‌های مملکت منطبق نیست آنوقت چه انتظاری از مردم برای همکاری و اعتقاد به سیاست پاک سازی محیط زیست و دیگر سیاستها داریم؟

انگیزه اصلی جرائم رانندگی چیست؟ اکنون که بحث روز شهرداری بهبود وضع ترافیک و ایجاد نظم شایسته در این باره است اگر بالا رفتن درآمد هدف اصلی در اخذ جرائم رانندگی باشد چه انتظاری را برای نظم ترافیک داریم؟

سیاست رسمی صیانت از اراضی کشاورزی و حمایت از کشاورزان که مرتباً تکرار می‌شود با آنچه که انجام می‌گیرد یکی نیست به همین دلیل روستائی، کوچ می‌کند و تولید کننده، مصرف کننده می‌شود.

برای هزاران هکتار زمین با استعداد که مورد تجاوز رودخانه شور قرار می‌گیرد و در اثر رسوب گل و لای مسیر رودخانه در جهت دیگری عوض می‌شود و اراضی زراعتی با استعداد ۱۷ روستای منطقه را به کلی ضایع می‌سازد یا آب رودخانه موند که به همین ترتیب از کوه نمکی عبور می‌کند و با شور شدن نه تنها ضایع وغیر قابل استفاده می‌شود بلکه اراضی بسیار مستعدی را از استفاده می‌اندازد و یا رودخانه زهره لیراوی و یا خیلی چیزهای دیگر سیاست صیانت از اراضی کشاورزی حضور پیدا نمی‌کند اما وقتی که یک کشاورز می‌خواهد مزرعه خودش را از هجوم شغال به وسیله حصار کشی با بوته‌های تیغ خود روی درخت سدر که هر چه بیشتر از آن بردارند پر پشت تر می‌شود و مطابق قانون (مصارف روستاهی هم) منعی ندارد حفظ کند بنام قانون جلویش را می‌گیرند این است که او اعتقاد خودش را از دست می‌دهد از روستا به شهر کوچ می‌کند و از صف تولید کنندگان به انبوه مصرف کنندگان می‌پیوندد و سیاست صیانت اراضی زراعتی بی اثر می‌شود و یا اراضی منحصر به فرد زراعتی را در دل دشتها و بیابانهای سوزان و خشک به وسیلة همانهایی که مأمور صیانت از اراضی کشاورزی مملکت بودند به شهرک مبدل ساختند و تازه پول مردم را هم درست ندادند. و یا کشاورزی که نسق مسلم زراعی او را ندیده گرفتند و اراضی او را با حکم قطعی از اختیار او خارج ساختند فلسفه قانون حمایت از منافع جامعه است نه ایجاد مزاحمتهای خودکامه و بدون منطق این چیزهاستکه مردم را بی اعتقاد می‌نماید وقتی صحبت از افزایش ظرفیت تخلیه بنادر می‌شود باید همه سیاستها با آن بخواند و هم آهنگی داشته باشد انبار و محوطه و وسائل کافی تخلیه و بارگیری وجود داشته باشد که نیست، بنادر غیر فعال مملکت فعال بشوند که همچنان راکد وغیر فعال مانده‌اند دوبه‌های خالی و بارجها که کاری ندارند محوطه بندر را برای مانور کشتیها و تخلیه و باراندازی آزاد بسازند که در همانجا لنگر می‌اندازند و شکایت بازرگانان را بلند می‌کنند کانال دریائی مرتب لایروبی بشود که ته تنها نمی‌شود بلکه در اثر بی مبالاتی در امر تخلیه سیمان صرف نظر از ضایعات فراوان و به هدر دادن پول و سرمایه مملکت که بارانی از کیسه‌های پاره شده سیمان فرو می‌ریزد و فضای شهر و محوطه بندری را آلوده می‌سازد و رسوب سیمان مرتب ظرفیت بارگیری کشتی‌ها را در پای اسکله و کانال دریائی کاهش می‌دهد.

مردم این چیزها را می‌بینند که با سیاستهای اعلام شده رسمی مملکت نمی‌خواند وقتی از مأموران توضیح خواسته می‌شود پاسخ‌هایی می‌دهند که اصلاً ربطی به موضوع ندارد و یک خروار کاغذ مبادله می‌شود در گمرک خانه‌های زمینی کشور شرکتهای حمل و نقل علاوه بر همه هزینه‌ها به هر میزان که خودشان میل دارند و تحمیل می‌کنند برای هر تن یک صد تومان به نام مجعول پاساوان (یعنی انتقال کالا از یک گمرک خانه به گمرک خانه دیگر) مالیات نامرئی دریافت می‌نمایند در صورتی که اگر چنین باشد باید قبض رسمی گمرکی پاساوان ضمیمه آن باشد و سوءاستفدده‌های دیگر تحت عنوان پاساوان که صورت می‌گیرد مردم می‌گویند با کمترین نظارت جلوی این چیزها را که تورم مصنوعی ایجاد می‌کند می‌شود گرفت و جلب اعتماد جامعه را نمود راه ۳۰۰ کیلومتری بوشهر به شیراز ۱۵ سال است ادامه دارد و هر بار به یک شکل زیرکانه دفع الوقت می‌شود اکنون دو سال است ۲۰ کیلومتر آن باقی مانده و مثل تیغی در چشم مردم فرو می‌رود.

راههای دیگر استان بوشهر به هرمزگان، بوشهر به بندر دیلم سالهاست ناقص و نیمه تمام مانده خدامیداند که مقاطعه کاران تا بحال برای این پروژه‌های انجام نگرفته چه مقدار سیمان دریافت نموده باشند و عیناً با قیمتهای خیلی بالاتر در بازار سیاه نفروخته باشند.

مأمور مملکت باید معتقد به پاسداری واقعی از وظایف خودش باشد نه در پوشش مأمور معذور، هر چه دلش خواست بکند و خودش قوانین مملکت را هر طور دلش می‌خواهد توجیه و تفسیربنماید و با این ترتیب مردم و جامعه را نسبت به قوانین و نظامات مملکتی بدبین و بدون اعتقاد بنماید.

فساد و دزدی بدترین موریانه ایمان واعتقاد در جامعه است هفت رنگهای بوقلمون صفت مگسان دور شیرینی که با هر سازی می‌رقصند نباید میدان بیابند.

رطب خورده‌ها، ذاتهای نایافته از هستی بخش خود ناگرفته پندها آموزش گران تخریب روحیه مردم خواهند بود.

اصل ۱۹ انقلاب که شاهنشاه اخیراً اعلام فرمودند ناظر بر آن است که مقامات اداری بخاطر انجام وظیفه به اشخاص تفویض می‌شود نه به خاطر ثروت اندوزی‌ها اگر مواردی وجود داشته باشد باید آنچه راکه دزدها بلعیده‌اند از حلقوم آنها خارج سازیم عدالت ملی باید خطاکاران را کیفر بدهد (احسنت) به آنچه گفته می‌شود و سیاستهایی که به نام برنام دولت و مملکت به جامعه عرضه می‌شود عمل کنیم تا اعتماد و اعتقاد جامعه جلب بشود.

مردم چیزهایی را می‌بینند که انجام می‌گیرد اگر با چیزهایی که مرتب گفته می‌شود منطبق باشد اعتقاد پیدا می‌کنند و اگر مغایر باشد و سخنها به کردار بازی بود ایمان و اعتقاد آنان تباه و ضایع خواهد شد در همین جامعه که مردم دربارة خیلی‌ها خیلی چیزها می‌گویند همانطور که در مقدمه صحبت خودم اشاره کردم جناب دکتر آموزگار به صحت عمل و خوشنامی اشتهار دارند عمل ایشان این قضاوت را به وجود آورده که امید است روز افزون باشد.

۱۴ سال پیش وزیر بهداری بودند من در بوشهر بودم و ۱۱ سال خدمت اداری را در ان منطقه پشت سر گذارده بودم و چون احتیاج به مرخصی نداشتم در طول این مدت کلاً چه استحقاقی و چه استعلاجی مجموعاً حتی یک ماه هم از مرخصی استفاده نکرده بودم.

برای یک دوره بازآموزی کوتاه مدت علمی چند بار از طرف دانشگاه دعوت شدم که با هزینه خودم و استفاده از مرخصی استحقاقی (بدون مأموریت دولتی) در آن کلاسها شرکت کنم مجموعاً یک سال مرخصی استفاده نشده طلبکار بودم هر وقت مرخصی می‌خواستم به من می‌گفتند چون جانشین نداری نمی‌شود بالاخره به گوش وزیر بهداری (دکتر آموزگار) رسید خیلی صریح و قاطع اظهار داشتند اگر یک پزشک در منطقه بد آب و هوا بدون جانشین خدمت کند چه گناهی دارد که به او مرخصی داده نشود مقصر دستگاه اداری است که برای استفاده از حق مرخصی استحقاقی او جانشین تهیه نمی‌کند.

این مفهوم صراحت و صداقتی است که با خیلی از برداشتهای دیگر و اشخاص و تفکرهای دیگران متفاوت است و همین چیزهاست که موجی از اعتماد و ایمان را در جامعه به وجود می‌آورد و درس زنده‌ای است از روحیه‌ای که می‌تواند انقلاب اداری را درک کند که در ذهن من از آن روزگار باقی مانده.

منطق تحولات ایران امید بخش و شادی آفرین است خواستها و مسائلی که وجود دارد جز عکس العمل ملت زنده ما چیز دیگری نیست که نیازهای ملی ما را به اشکال گوناگون عنوان می‌کند و سرانجامی جز به پیروزی رساندن ملت ایران ندارد.

آرزوی دشمنان و بدخواهان ایران خرابی روحیه ایمان و اعتقاد در جامعه است زیرا خرابی روحیه بدترین و خطرناکترین رخنه و شکافی است که دشمن در طول تاریخ و در همه جا از آن بهره گرفته است. جامعه ایران پویائی خود را جهت تحقق بخشیدن به حق تاریخی و مقام شایسته ادامه خواهد داد بستر فکری انقلاب شاه و ملت استوار بر پایه‌های این حق تاریخی و برازنده ساختن ملت ایران برای نیل به شایسته ترین زندگی ملی است (صحیح است).

تمدن بزرگ و سیمای راستین یک حق تاریخی است مفهوم آزادی واقعی یعنی رسیدن به خواستها و آرزوهائی که ملت ما دارد.

آزادی یعنی پاره کردن و به دور ریختن هر قید و بند که در این راه وجود دارد.

هر ایرانی در احساس این مسئولیت سهم دارد و نقش وجودی دستگاههای اجرائی مملکت را ایفای راستین مأموریت و رسالتی می‌شناسند که در این باره بر عهده دارند منطق تحولات ایران بستر حیات و زندگی شایسته ملی است هیچ نسج بیکاره و مزاحم در آن جائی ندارد. به فرمایش شاهنشاه اگر کسی خودش را نتواند منطبق بسازد یک دقیقه هم معطل نمی‌شویم. این حقیقتی است که باید درک بشود هر روز بهتر بیشتر و نیرومند تر از گذشته باید راه بر بهترها گشوده شود.

و اما در آخرین قسمت بگویم سیاست مستقل ملی ایران مظهر وجودی ملت ایران در جهان ملت هاست سیاست مستقل ملی ایران گویا ترین جلوه آزادی ملی همه ایرانیان در عرصه سیاست جهانی است این آزادی ملی با تار و پود وجود همه ما پیوسته است و هر ایرانی با تمام وجود آن را پاس می‌دارد (صحیح است).

چون هستی ما ز هستی اوست.
دشمنی با آن دشمنی با تمامی ملت ایران است.

در سیاست مستقل ملی ایران راه دوستی راه یک طرفه نیست هر کس از ملت ا یران انتظار دوستی دارد باید دوستی خودش را به ملت ایران نشان بدهد.

این چیزی است که همگان باید بدانند و به آن آگاه باشند و در سرلوحه سیاست خارجی دولت آن را بخوبی تفهیم نماید خلیج فارس شاهرگ حیاتی، راه تنفس ما چشم و چراغ سبز سیاست مستقل ملی ایران است.

ملت ایران یاوه‌هایی را که گهگاه محافل کثیف و شناخته شده استعماری برای مقاصد معلوم خودشان ساز می‌کنند و عده‌ای احمق نیز بساز آن می‌رقصند هرگز نخواهد بخشید و قاطع ترین پاسخها را عملاً نشان خواهد داد به این دلیل احمق می‌گویم که این اراجیف صفوف ما را مستحکم تر می‌سازد از دولت شاهنشاهی ایران می‌خواهیم در برابر این یاو‌ها عمل سیاسی لازم را نشان بدهد به کوری چشم دشمنان ایران چه بخواهند و چه نخواهند خلیج فارس همیشه خلیج فارس باقی خواهد ماند (صحیح است) و امواج غرور ‏آفرینش که با شکوه فراوان بر کرانه‌ها می‌لغزد سرود بزرگی و پیروزی ایران و جوانان این سرزمین را در فضای بیکران سر می‌دهند ۳۶۰ سال گذشته در سپیده دمی چون امروز از شمال و جنوب مدعیان به اصطلاح آزادی دزدانه به مرزهای ما تاختند و چنان شبیخونی زدند که تاریخ از یاد آن ننگ دارد آن خلیج فارس از خون جوانان و پاسداران این مرز و بوم گلگون شد.

و ایران شکست ناپذیر پیروزی آفرین از پس حوادث سهمگینی بافره ایزدی شاهنشاه جوان که در آن هنگام بیش از ۲۲ سال نداشتند نیرومندتر از همیشه به پا خواست و سازندگی و شکوفایی بی مانند ملی را از سر گرفت اینک خون آن شهدا و همه شهیدان راه ایران که به قرنها در دل کوهها دشتها و دریاهای میهن به خون خود کفن پوشیده و خفته‌اند می‌جوشد نامشان و یادشان افتخار ماس و درس زندگی ما و تا شاهد مقصود در آغوش نگیریم بجای نشینیم، از توجه همگی سپاسگزاریم. پاینده ایران (احسنت).

رئیس - آقای پروفسور یغمائی بفرمائید.

پروفسور یغمائی - جناب آقای رئیس، همکاران محترم، بحث پیرامون برنامه دولتی است که در رأس آن مردی قرار گرفته که پیرو اوامر شاهنشاه و در جهت پیشرفت وتعالی مملکت تا پای جان رفته است.

مردی که برای احقاق حق حیاتی ترین منبع درآمد ملی ما تا یک قدمی مرگ رفته. در واقع مرگ را به چشم دیده و آن را لمس کرده تا بالاخره، روز ختم نفت ارزان را به دنیا اعلام کرده است.

شخصیتی که تاکنون مشاغل حساسی در مملکت بعهده داشته و از این بابت کارنامه‌ای بس روشن و درخشان دارد.

انسانی که به معنای واقعی یک انسان نوع دوست و شاهپرست در انجام اوامر شاهانه همیشه کوشا بوده با الهام از رهبریهای خردمندانه معظم له تا جائی که در قدرت داشته به این مرز و بوم خدمت توأم با صداقت نموده است.

رئیس دولتی که با عنوان دولت اتحاد ملی در سرلوحه برنامه اش کار و کوشش بیشتر با کارآیی بالاتر توأم با صداقت و صراحت در اجرای اصول انقلاب شاه و ملت قرار گرفته.

نخست وزیری که مورد تأیید شاهنشاه است از یک طرف و مورد علاقه و احترام مردم از طرف دیگر به چنین مردمی چه دارم بگویم جز اینکه:

جناب آقای دکتر آموزگار خوشا بحالت، به خانه ملت خوش آمدی از جناب آقای امیر عباس هویدا یاد می‌کنم که خدایش به سلامت بدارد، او مدت متجاوز از ۱۲ سال بعنوان رئیس دولت انجام وظیفه نمود. خیلی زحمت کشید همه میدانیم به سهم خود خوب هم خدمت کرد. خدمات صادقانه اش به این مملکت هیچ گاه از نظر تیز بین مردم فراموش نخواهد شد به شاه عشق می‌ورزید و برای انجام همه گونه اوامر معظم له آماده و به گوش است. بسیار با هوش و خوش برخورد و مردم دار است حافظه‌ای بس قوی دارد، خوب به خاطر دارم حدود ۴ سال قبل برای شرکت در یک جلسه گفت و شنود از مشهد به تهران آمدم، این جلسه بنا به دعوت جناب هویدا و با شرکت نمایندگانی از دانشگاههای سراسر کشور ترتیب یافته بود این اولین باری بود که از نزدیک ایشان را می‌دیدم. پس از آنکه نوبت سخن به من رسید ضمن طرح مسائل مبتلی به کلی مملکت گریزی به صحرای کربلا زدم مسیر صحبت را به خراسان و شهر مشهد کشاندم و بخصوص از کمبود آب آشامیدنی در این شهر مذهبی که سالانه متجاوز از ۷ میلیون زائر و مسافر دارد بحث نمودم و از ایشان تقاضا کردم دستوربفرمایند در مورد ساختن سدهای طرق و کارده که سالیان درازی است مورد تقاضای مردم است اقدام عاجل بعمل آید در این مورد قول مساعد دادند و این موضوع گذشت ۸ ماه بعد به مشهد تشریف آوردند. هنگام بازدید از دانشگاه فردوسی قبل از آنکه توسط رئیس دانشگاه مراسم معارفه بعمل آید، من را به نام مورد خطاب قرار دادند و سؤال کردند آن سدها بالاخره درست شده یا نه، شما نمی‌توانید تعجب مرا در آن لحظه تصور کنید عجیب بود نخست وزیر مملکت با آن همه گرفتاری و مشغله و برخورد با آدمهای مختلف با نامهای گوناگون پس از ۸ ماه هم نام مرا می‌دانست و هم موضوع مورد تقاضایم را این نکات انسانی و ریزه کاریهای کوچک اثرات عاطفی و روانی بسیار بزرگ دارد. گو اینکه هنوز هم که هنوز است این سدها درست نشده و به مرحله عمل در نیامده است صحرای کربلا کماکان به قوت خود باقی است و مردم مشهد بخصوص در فصل تابستان باز هم با کمبود آب مواجه‌اند ولی احترام عمیق من به هویدا به جای خود باقی است و باقی خواهد بود اکتفا می‌کنم به اینکه هر کجا هست خدایا به سلامت دارش.

قبل از آنکه به بحث اصلی بپردازم تیتر درشت روزنامه رستاخیز امروز چهارشنبه ۲ شهریور ۲۵۳۶ تحت عنوان «مطالعه برای تفسیر وسیع و نقشه جامع تهران آغاز شد» مرا بر آن داشت که مطرح کنم مگر ایران فقط تهران است مگر نقشه جامعه فقط در تهران وجود دارد؟ چراهمه چیز اول برای تهران بعد شهرستانها؟ این نقشه جامع در بسیاری از شهرستانها هم همانند کابوسی وحشتناک گریبانگیر مردم است و مستلزم تجدید نظر و یا به قول روزنامه رستاخیز مستلزم تغییرات وسیع، چرا به آنها توجه نمی‌شود؟ همان اشکالات و گرفتاریهایی که مردم پایتخت با نقشه جامع دارند شاید به مراتب بدتر و بیشتر وشدیدتر، مردم شهرستانها دارند استدعای من از دولت جدید این است که که در راه اجرای سیاست عدم تمرکز و به خاطر مبارزه با تبعیض دستور بفرمائید این مطالعه برای تغییر وسیع از نقشه جامع برای کلیه شهرهای ایران آغاز شود نه تهران تنها.

شاید به این ترتیب و با جلب رضایت مردم سراسر مملکت موجبات رضامندی خاطر خطیر شاهنشاه فراهم آید.

همکاران محترم قبل از من به تفصیل پیرامون برنامه دولت در سطوح مختلف سخن گفتند و به حق سنگ تمام گذاشتند انتظار همه ما مردم ایران این است که جناب دکتر آموزگار انشاءالله به قول خود وفا نمایند و آنچه در برنامه گنجانیده شده به مرحله عمل درآورند. سعی من بر این است که از تکرار مکررات خودداری کنم ولی بعلت اهمیت فوق العاده‌ای که امر آموزش و پرورش خصوصاً آموزش عالی در موقعیت کنونی مملکت داردتکرار و تأکید بر آن را جایز دانسته و به ذکر مطالبی در این زمینه اکتفا می‌کنم. امید است مورد توجه و عنایت قرار گیرد.

قبل از هر چیز ذکر این نکته ضروری است که آموزش و پرورش ایران از کودکستان تا دانشگاه در طول پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی مسیر غرورانگیز و افتخارآمزی را طی کرده است. غرور و افتخاری که از نام و آمار زیر نمایانگر آن است:

در سال ۲۴۸۴ که سال اول شاهنشاهی پهلوی است مجموع دانش آموزان دبستانهای کشور کلاً ۵۵۹۶۰ نفر بوده‌اند در حالیکه این رقم در سال ۲۵۳۴ به ۴۴۷۰/۰۰۰ نفر رسیده است علاوه بر این در همین سال ۱/۲۸۴/۰۰۰ نفردر آموزش راهنمائی و ۸۵۷/۰۰۰ نفر در شاخههای مختلف آموزش متوسطه به تحصیل اشتغال داشته‌اند در همین سال تعداد دانشجویان عالی ۱۵۲ هزار نفر بوده که اخیراً به ۱۷۵ هزار نفر رسیده است.

با وجود این ارقام افتخارآمیز همه میدانیم هر سال به هجوم جوانان و دانشجویان و حتی اعزام کودکان در سنین پائین برای تصحیل به خارج از کشور افزوده می‌شود طبق آخرین آمار رسمی شمار دانشجویان مشغول تحصیل درکشورهای مختلف جهان حدود ۵۵ هزار تن می‌باشد که با گذرنامه تحصیلی رفته‌اند. شاید هم رقمی در همین حدود به طور غیر رسمی و بدون گذرنامه تحصیلی به تحصیلات خود در خارج از ایران ادامه می‌دهند ضرر مالی که از این راه عاید مملکت می‌شود این است که اگر به طور مثال اکنون صدهزار نفر دانش آموز و دانشجو در خارج از کشور داشته باشیم پانصد میلیون دلار از دست داده‌ایم تازه این زیانهای مالی در طول زمان نسبت به اثرات اجتماعی و سیاسی فوق العاده ناچیز است مانند از دست دادن زبان و فرهنگ ملی.

چرا وضع چنین است؟ و چرا این جوانان به همه خوشی‌ها و راحتی و آسایشی که می‌توانند در ایران و در آغوش خانواده خود داشته باشند پشت پا می‌زنند و با وجود سرگردانی در دیار غربت با صرف هزینه گزاف به خارج می‌روند؟ حقیقت این است که متعاقب فرمان آموزش رایگان که از جمله رویدادهای بزرگ تاریخ آموزش و پرورش ایران است از یک طرف و در نتیجه رشد ناگهانی و بسیار سریع کشور از طرفدیگر بر تعداد دانش آموزان، دیپلمه‌ها و داوطلبان تحصیلات دانشگاهی به مقیاسی بسیار بی سابقهو غیر منتظره افزوده شده است و بالنتیجه فراهم آوردن امکانات تحصیل برای این خیل عظیم امکانپذیر نیست و همانطور که شاهنشاه در هشتمین کنفرانس ارزشیابی انقلاب آموزشی رامسر فرموده‌اند:

«ما الان جای کافی برای تحصیل در دانشگاهها نداریم و اگر روزی این ظرفیت را داشتیم و باز دیدیم افرادی به خارج رفتند آنوقت خواهیم گفت این اشخاص اصلاً حس میهن پرستی و حس ملیت ندارند ولی حالا که جای کافی در دانشگاه هایمان نداریم ایراد نمی‌توانیم بگیریم»

به همین علت اوامر شاهنشاه به وزارت علوم و آموزش عالی در مورد اجازه تأسیس مجتمع‌های آموزشی خصوصی از کودکستان تا دانشگاه که منحصراً از محل شهریه دانشجویان اداره خواهد شد در تیر ماه ۲۵۳۶ شرف صدور یافت و باعث خوشنودی و سپاس فراوان ملت ایران و خانواده‌های ایرانی در برابر پیشگاه با عظمت شهریار دادگستر ایران زمین گردید.

وظیفه دولت در این مورد بسیار سنگین است، تربیت انسان از کودکستان تا دانشگاه آن هم در بالاترین سطوح از نوع کارهائی نیست که بتوان حتی درباره آن به تبلیغ و تظاهر پرداخت. کاری است آرام و تدریجی که اثراتش در دراز مدت حاصل می‌شود.

در مورد تنگناها و نارسائی‌های آموزش و پرورش در مراحل کودکستان، دبستان، دوره راهنمائی، دبیرستان تاکنون صحبت زیاد شده و خود جنابعالی وزیر محترم آموزش و پرورش بخوبی آنها را می‌شناسید و اطمینان دارم در رفع آنها خواهید کوشید اطلاع دارم در این مدت اقدامات مؤثری را شروع کرده‌اید و مسلماً تعقیب خواهید کرد و انشاءالله توفیق کامل خواهید داشت.

ولی در زمینه آموزش عالی با نابسامانی‌های فراوان روبرو هستیم که لازم میدانم به اقتضای شغلم که مدت ۲۳ سال افتخار خدمت دانشگاهی داشته‌ام مطالبی عرض برسانم امیدوارم مورد توجه قرار خواهد گرفت.

برای تجسم درک اهمیت دانشگاه مثل همیشه از فرمایشات ملوکانه الهام می‌گیرم که فرموده‌اند:

«احیاء مجد و عظمت ایران باید از طریق دانشگاهها عملی گردد»

نخستین دانشگاه ایران، دانشگاه تهران بود که بنا به اراده رضا شاه کبیر تأسیس شد. بعد در دوران پر افتخار سلطن شاهنشاه آریامهر بر تعداد این دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی اضافه شد تا جائی که ما امروز دارای ۹۵ دانشگاه ومؤسسه آموزش عالی هستیم مضافاً به اینکه باز هم به زودی تعدادی دانشگاه و دانشکده و مؤسسات آموزش عالی جدیدالتأسیس چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی خواهیم داشت و تعداد بیشتری از جوانان همانطور که خواست رهبر عالیقدر ماست در داخل کشور به تحصیل خواهند پرداخت و در ساختن ایران بزرگ فردا سهم به سزائی خواهند داشت از طرف دیگر شنیدیم و خواندیم، اوامر مطاع مبارک ملوکانه در زمینه ایجاد دانشگاه بزرگ اسلامی در شهر مشهد مقدس به جناب دکتر عبدالعظیم ولیان نیابت تولیت آستان قدس رضوی و استاندار خراسان شرفصدور یافت که این خود مایه بسی افتخار و مباهات برای خراسان و خراسانیان گردید. به جرئت می‌توان گفت این بهترین نوع سرمایه گذاری است و همانطور که علیاحضرت شهبانوی ایران در نهمین کنفرانس انقلاب آموزشی رامسر فرموده‌اند:

«بعقیده من یکی از پر ارجترین و اگر بگویم پر اهمیت ترین سرمایه گذاری در امر آموزش و فرهنگ است و همراه آن توجه بیشتر به احترام به دبیر و استاد مربی و رفاه آنان»

چه همکاران بهتر میدانند هر مملکتی اهمیت و عظمتش به زنان و مردان کارآمد آن مملکت است نه به وسعت خاکش و نه به منابع طبیعی اش، البته اگر وسعت خاکش زیاد باشد و منابع طبیعی اش سرشار می‌توان گرفت نور علی نور است ولی اگر آدم داشته با شد در همان مملکتی که خشک و لم یزرع است این آدمها با علم خود این مملکت را آباد خواهند کرد. منابع طبیعی اش را کشف و استخراج خواهند کرد و حتی قادرنند به طور مصنوعی برایش منابع طبیعی درست کنند. پس مملکت برای ساختن و پرداختن آدم می‌خواهد. آدم دانا، توانا، سرشار از فرهنگ ملی، وطن پرست، شاهدوست. عقیده من این است که اگر ما آدم داشته باشیم همه چیز داریم.

ما اگر آدم داشتیم و اسیر تکنولوژی خارجی نبودیم مواجه با بحران برق که به نظر من برای مملکت یک مسئله است نمی‌شدیم. ما اگر آدم داشتیم کشاورزی ما به این روز سیاه نمی‌افتاد که دوست و دشمن به حالش گریه کنند اگر به وضع دامپزشکی و دامداری آن طور که باید وشاید توجه کرده بودیم شاهد ورود تخم مرغ هلندی با هواپیما، گوسفند زنده توسط اسکله‌های مخصوص پیش ساخته از بنادر خود نبودیم. ما اگر آدم داشتیم مجبور به وارد کردن پلهای پیش ساخته پیاده رو و سواره رو از بلژیک نمی‌شدیم ما اگر آدم داشتیم پزشک از هندوستان و پاکستان، فلیپین، بنگلادش وارد نمی‌کردیم و خیلی چیزهای دیگر، در دانشگاه است که برای آینده مملکت آدم تربیت می‌شود پس دانشگاه یک محل مقدسی است و همانطور که گفته شده و صحیح هم هست چشم و چراغ مملکت است و احترام آن بر جامعه از هر جهت ضرورت دارد اگر به وضع دانشگاه توجه شود آدم خوب و شایسته تحویل اجتماع می‌دهد در آن صورت مملکت حالش خوب است. اگر توجه نشود آدم بد و نالایق صادر می‌کند و درآن صورت مملکت حال خوبی نخواهد داشت.

توجه به کیفیت آموزشی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی از جمله مسائل مهمی است که باید مد نظردولت باشد. متأسفانه به دلایل متعددی دانشگاههای ما در سالهای اخیر از نقطه نظر کیفی سقوط کرده‌اند و باز هم متأسفانه کیفیت فدای کمیت شده است و این برای آینده مملکت ما خطری بزرگ به شمار می‌رود.

به جرئت می‌توانگفت یکی از دلایل این پدیده عدم حفظ حرمت دانشگاه و دانشگاهیان از یک طرف و عدم توجه به وضع مادی و معنوی اساتید از طرف دیگر می‌باشد متأسفانه در دانشگاههای ما احترام استاد آن طور که باید و شاید برقرار نیست مادام که شما احترام استاد، البته آن استادی که به وظیفه اش عمل می‌کند. آن استادی که کارش علاقه دارد. آن استادی که دانشجو را مانند فرزندش دوست می‌دارد. نه آن استادی که فقط تیتر وعنوانش را دارد. آن استاد را اگر شما محترم نشمارید این آن استادی که شما می‌خواهید نیست. بی علاقه خواهد شد خدای نکرده بی تفاوت خواهد شد. شرط اصلی و اولیه پیشرفت کار دانشگاه حفظ حرمت و احترام دانشگاه و اساتید آن است.

در مرحله درست است که استاد یک مقام معنوی و روحانی دارد ولی باید اندکی او را هم از نظر مادی به تمام معنی تأمین کرد شکی نیست چنانچه زندگی مادی استاد به نحو آبرومند و شایسته‌ای تأمین نباشد و مجبور باشد به ضرب سیلی صورتش را سرخ نگاهدارد این شخص نه می‌تواند به کار استادی خود برسد و نه حتی تأمین معاش. این نمی‌تواند برای شما استاد خوبی باشد. هیچ انتظاری هم نباید از او داشت. اگر خودش هم بخواهد به اقتضای شغلش طلبه باقی بماند. زن و فرزندانش نمی‌توانند، جواب آنها را چه بدهد؟ آنها که می‌بینند یک زمین خوار، یک مقاطعه کار، یک بساز و بفروش بی سواد از خدا بی خبر یک شبه ره صد ساله طی می‌کند و بدون زحمت صاحب همه چیز می‌شود، این طبیعی است که در روحیه آن استادی که سالها زحمت کشیده، تحصیل کرده اثر نامطلوب می‌گذارد. استادی که کارش را بلد باشد استادی که به کارش علاقه دارد. استادی که با آخرین اطلاعات روز در رشته تخصصی اش خود را هم آهنگ می‌کند. استادی که بتواند بخوبی از عهده راهنمائی دانشجویانش یعنی فرزندان من و شما برآید استادی که وطنش را دوست میدار و به شاهش عشق می‌ورزد. این استاد را باید محترم شمرد به نحوی تشویق و تمام وسایل رفاه او را فراهم کرد تا برای شما مفید واقع شود. به هر صورت اصل تشویق و توبیخ باید در دانشگاهها و بلکه در تمام شئون مملکت عملی گردد. بین خادم و خاطی فرق گذاشته شود و به قول معروف همه به یک چوب رانده نشوند بخصوص درنظر داشته باشیم که در شرایط کنونی جاذبه بخش خصوصی و کارهای انتفاعی خیلی بیشتر از کشش تدریس و پژوهش در دانشگاه است چه بسیار کسانی که قلباً به تحقیق وتدریس علاقمندند اما به دلیل آنکه شرایط مادی دانشگاه تأمین کننده زندگی آنان نیست اجباراً به سایر بخشها روی می‌آورند پس همانطور که عرض کردم وضع استاتید را روشن کنید و آن مقام معنوی و موقعیت مادی که باید داشته باشند به آنها بدهید.

در حال حاضر دریافتی هیئت علمی در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی نه یکسان است و نه بر طبق ضوابطی که مشخص باشد هماهنگ با وجود توصیه‌هایی که در کنفرانس انقلاب آموزشی رامسر در این زمینه شده تا جائی که من اطلاع دارم کوشش شورای مرکزی دانشگاهها گویا هنوز به نتیجه قطعی نرسیده. امید است مسئولان امر دردولت در این مورد اقدام شایسته مبذول دارند.

در نظر داشته باشیم که مشکل اساسی مملکت ما در حال حاضر کمبود استاد است. از یک نظر کلی برای هر یک هزار دانشجو باید یک استاد وجود داشته باشد ما اکنون قریب ۱۷۵ هزار دانشجو در سطوح مختلف داریم که باید قاعدتاً ۱۷۵۰۰۰ استاد داشته باشیم که نداریم ولازم است در این مورد چاره جوئی شود من فکر می‌کنم صلاح است همانطور که به دفعات تذکرداده‌ام تمام کوشش خود را برای جذب ایرانیان تحصیل کرده مقیم خارج یا به اصطلاح مغزهای فراری بخرج دهیم جلوی ضرر از هر کجا گرفته شود منفعت است آنها را به کار دعوت کنیم و از وجودشان برای تربیت فرزندان این مملکت که سازنده ایران بزرگ فردا هستند بهره گیری نمائیم. مسلماً این موضوعی است که مد نظر دولت خواهد بود.

اوامر اخیر شاهنشاه به دولت جدید مبنی بر دادن استقلال و اختیارات بیشتر به دانشگاهها موجب کمال خرسندی و سپاس دانشگاهیان سراسر کشور گردید. مسلماً آنها به مسئولیت سنگین خود واقفند و آن را از جان و دل پذیرا می‌باشند. به نظر اینجانب تفویض این اختیارات در تمام سطوح دانشگاهی باید عملی شود در عین حال که بین کلیه دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی در این مورد هماهنگی وجود داشته باشد در نظر داشته باشیم که این دستگاهها برای پیشرفت کار این مملکت درست شده، باید کاری کرد همه با همدیگر همکاری کنند همه با همدیگر صمیمیت داشته باشند. همه باید آنقدر توانائی و قدرت داشته باشند. هیچ انسان خردمند و آزاده‌ای از شنیدن انتقاد صحیح نمی‌رنجد اما اگر این انتقادناصحیح باشد توسط اشخاص فاقد صلاحیت و عوام فریب و متملق و به خاطر مقاصد و اغراض شخصی صورت گیرد مطمئناً نه دانشگاه نه دولت، نه مردم از آن سودی نمی‌برند و طرفی نمی‌بندند.

رئیس دانشگاه، رئیس دانشکده و مدیر گروه آموزشی هر یک باید اختیارات شخصی داشته باشند اگر می‌خواهیم دانشگاه بهترین بازده را به بار آورد باید همانطور که خواست رهبر اندیشمند ماست اختیارات لازم را به او تفویض کنیم. از تار و پودهای پیچیده و غلط اداری که سالهاست گریبانگیر آنهاست خلاصشان کنیم و به نظم خاص دانشگاه که متمایز از نظم اداری است احترام بگذاریم.

از گروه آموزشی اسم بردم. این هم از آن کارهائی است که در چند سال اخیر به تقلید از دانشگاههای امریکا پیاده کردیم که متأسفانه نتوانستیم درست عمل کنیم به این ترتیب که اولاً ترکیب گروههای آموزشی در دانشکده‌ها مختلف دانشگاههای کشور یکسان نیست که شاید صلاح بوده اینطور باشد ثانیاً مدیران این گروهها که حساسترین کار دانشگاهی را عهده دارند کوچکترین اختیاری ندارند و معمولاً در برخی از دانشگاهها با رأی اعضای گروه مربوطه انتخاب می‌شوند و بالطبع در برابر آنها احساس مسئولیت می‌کنند و در انجام خواستهای آنان قاعدتاً باید مثمر ثمر باشند ولی در بیشتر اوقات قادر به انجام هیچ نوع کار سازنده‌ای نیستند. بودجه‌ای در اختیار ندارند و برای رفع احتیاجات گروه خود باید از هفت خوان رستم اداری بگذرند.

در برخی از دانشگاهها هم رئیس دانشکده دو نفر را از میان گروه به رئیس دانشگاه معرفی می‌کنند و رئیس دانشگاه یکی از آنها را به مدیریت گروه منصوب می‌کند. بعضی اوقات هم افرادی را به این کار می‌گمارند که ارشدیت ندارند در اینجاست که موضوع حرمت استاد پیش می‌آید. یکی از عوامل حرمت استاد رعایت پیش کسوتی و ارشدیت است که فکر می‌کنم در تمام شئون مملکت باید مراعات بشود. شاهنشاه فرموده‌اند:

«ضرورت توجه به معنویات در دنیائی که به سرعت از طریق ماده پرستی تهدید می‌شود امری است بدیهی»

بنده به هیچ وجه منکر استفاده از نیروی جوانان در خدمت نه تنها به دانشگاه بلکه در کلیه سازمانهای مملکتی نیستم بلکه اعتقاد دارم که باید به موقع و به جای خود حداکثر استفاده از وجود آنان بشود حتی در امر مدیریت اگر لازم باشد. ولی باید قبول کرد که در کار مدیریت تجربه لازم است ممکن است جوانی معلوماتش بسیار خوب باشد و آخرین اطلاعات را در رشته تحصیلی خود داشته باشد ولی از مدیریت خوب برخوردار نباشد برعکس آن استادی که ۳۰-۲- سال سابقه تدریس داشته و تجربه‌های زیادی آموخته و مسلماً گروه خودش را به اصطلاح Up-to-Date کند در پست مدیریت بهتر می‌تواندمثمر ثمر باشد چنانچه این استاد تحت نظر یک فرد جوانی از راه رسیده قرار بگیرد شما مجسم کنید چه معایبی به بار می‌آورد اختلافات کم کاریها. بی تفاوتی‌ها از همین جا ناشی می‌شود و شکی نیست که عواقب آن دامنگیر دانشجویان هم خواهد شد. بعلاوه خود این استاد جوان متوجه می‌شود به قول معروف نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود. حس می‌کند اگر خوب به وظیفه اش عمل کند کم کاری نداشته باشد. به دانشجویانش برسد خودش را باصطلاح Up- to-Date نگاهدارد نوبت او هم خواهد رسید. ارشد خواهد شد پست مدیریت خواهد داشت والا باید همیشه دراین فکر باشید که جوان از راه رسیده دیگری بالاتر از او قرار خواهد گرفت و همین فکرش را بخود مشغول داشته و او را از انجام وظیفه و کار اصلیش باز خواهد داشت این به نظر بنده یکی از معایب دستگاههای آموزش عالی است که بایستی برطرف شود. و از بروز آتمسفر قانون جنگل در دانشگاهها جلوگیری بعمل آید اگر قرار است رئیس دانشگاه، رئیس دانشکده انتصابی باشد بهتر است مدیران گروههای آموزشی هم انتصابی باشند و به اصطلاح یک بام و دو هوا نباشد و همانطور که عرض کردم صلاح است ارشدترین و با تجربه ترین آنها برای این مهم در نظر گرفته شوند و اختیارات وسیع برای پیشبرد اهداف آموزشی و پژوهشی خود داشته ب اشند والا به این شکل که در حال حاضر تصور گوناگون در دانشگاههای ما عملی می‌شود صحیح نیست و همان بهتر است که وجود نداشته باشد نکته مهم دیگر اینکه در انتخاب افرادی که قرار است در رأس پستهای مدیریت سازمانهای آموزش عالی قرار گیرند باید توجه داشت حتی المقدور از کسانی استفاده شود که تخصص و تجربه و آشنائی لازم بامسائل آموزش عالی و تربیت و تولید نیروی انسانی را داشته باشند.

کار دیگری که کردیم تشکیل هیئت‌های امناء بود ده سال پیش شاهنشاه با دور اندیشی کمی و کیفی زمینه‌ها دارند با توجه به لزوم گسترش کمی و کیفی دانشگاهها امر فرمودند که دانشگاهها با تشکیل هیدت‌های امناء از استقلال و آزادی عمل متناسب با فعالیت خود برخوردار شوند. منظور از تشکیل هیئت‌های امنا این بود که در هر دانشگاه گروهی از افراد بصیر گرد هم آیند و علاوه بر تسهیل در امور مالی وادای مؤسسات آموزش عالی با استفاده از امکانات خود همکاری بخش خصوصی را با دانشگاه میسر سازند متأسفانه در عمل برای استفاده از نفوذ مقامات دولتی عضویت هیئت‌های امنا به عده‌ای تعویض شد که برای مشارکت فعال در امور دانشگاهها وقت کافی نداشته و د رنتیجه هیئت‌های امنا به جای رسالت اصلی خود نقش صحه گذاری بر اعمالی که از آن آگاهی کافی نداشتند بر عهده گرفتند علت آن هم این است که همانطور که شاهنشاه در هشتمین کنفرانس ارزشیابی انقلاب آموزشی رامسر فرمودند:

«هیئت‌های امناء از افرادی تشکیل شده، اغلب کار شخصی یا مسئولیت فردی خودش تمام وقتش را میگیر و در یکی دو تا، سه تا، چهار تا دانشگاه عضویت دارد. البته نمی‌رسد. درتعیین افراد هیئت امنا این دقت باید بشود که او قادر به انجام کار شود والا همانطور که گفتید بدون اصلاً نظر داشتن بخود این شخص که اینها هم اشخاص بسیار خوب و درجه یک این مملکت هستند ولی نمی‌توانند فقط عروسکی باشند که بنشینند و فقط سر تکان بدهند والا فرصت رسیدگی به کارها را نخواهند داشت

روی این اصل باید توجه داشت چنانچه وجود هیئت‌ها امنا دانشگاهها ضرورت دارد اعضای آن طوری انتخاب شوند که فرصت انجام کارهای مربوط را داشته باشند واز طرفی باید توجه داشت که هیئت‌های امناء از اختیارات کافی برخوردار باشند و اثر وجودی داشته باشند در غیر این صورت بنا به گفته جنابآقای دکتر باهری در نهمین کنفرانس ارزشیبابی انقلاب آموزشی رامسر هیئت‌های امنا دستگاههای معطله شورای مرکزی هستند که در طول عمل دو ساله موفقیتی در انجام رسالت خود نداشته است و دانشگاهها در تصحیح ضوابط خود در مانده‌اند تنها فایده آنها این است که به صورت پناهگاه مدیریت دانشگاهها در مقابل دستگاههای اداری درآمده‌اند.

نکته دیگری که ذکر آن در اینجا ضروری به نظر می‌رسد این است که در دانشگاهها معمولاً دو نوع کارمندوجود دار یکی اعضای هیئت علمی ودیگری کادر اداری. این دو کادر در یک سازمان با مقررات استخدامی متفاوت مانند دو قطب متضادمشغول خدمت هستند و اکثراً با یکدیگر همکاری ندارند و با کند کاری و عدم علاقه به کار محیط نامسعادی را به وجود می‌آورند. از طرف دیگر اکثر مؤسات آموزش عالی و دانشگاهها از طرف وزارت امور اقتصادی و دارائی مأموری وجود دارد به نام ذیحساب و مدیر امور مالی که همانند شمشیر داموکلس در بالای سر دانشگاهها خودنمائی می‌کند و با یک لشکر آئین نامه، مصوبه، تبصره و ماده و نمره که از طرف وزارت متبوع خود در اختیار دارد و از دید خودش صحیح هم هست چو سدی بزرگ در برابر کارهای دانشگاهی قرای می‌گیرد و گاه عملاً در تصمیم گیری برای مسائل آموزشی دخالت مستقیم دارم و می‌تواند موجبات کندکاری در فعالیت این آموزش را فراهم آورد. جناب آقای دکتر آموزگار استدعای من این است که برخلاف قول معروف که می‌گوید«خداوند سایه شما را از سر ما کم نکند» شما را به خدا کاری کندی که سایه این مأمور را از سر دانشگاه کم کنید و اگر ممکن باشد بردارید. این تازه یکی از هفت خون رستمی است که نام بردم. خوانهای دیگری هم وجوددارد که امیدوارم هنگام دادن استقلال بیشتر به دانشگاهها مد نظر دولت جدید خواهد بود.

این خوانها سازمانهای مختلفی هستند که در حال حاضر دانشگاههای ایران از نظر امور اداری بودجه، اعتبارات و انتخاب عضو اداری و امور آموزشی با آن سروکار دارند که برای گرفتن و تصویب بودجه و گرفتن ا عتبارات و انتخاب عضو اداری علاوه بر هیئت امنا باید به سازمان برنامه و بودجه سازمان امور اداری و استخدامی کشور وزارت اقتصاد و دارائی مکاتبه شو تا به مرحله عمل درآید.

مکاتباتی که ممکن است ماهها به طول انجامد و بدین ترتیب پیشرفت کارها را به تعویق اندازد یا اگر قرار است هر گونه اضافه حقوق برای اعضای هیئت علمی منظور شود. باید پس از آنکه به تصویب کلیه مقامات فوق رسید در یک هیئت سه نفری دیگر مورد رسیدگی مجدد قرار گرفته درصورت تأیید هیئت اخیر قابل پرداخت خواهد بود. آنوقت شما انتظار دارید که کار دانشگاهی پر کشش و با جاذبه باشد آن هم برای کسانی که سالها تحصیل کرده و زحمت کشیده‌اند؟ من عقیده دارم چنانچه به دانشگاهها استقلال داده شود به طوری که آنها قادر باشند امور اداری و سازمانی و بودجه و اعتبارات خود را فقط با تصویب هیئت امنا خود انجام دهند گامی بزرگ در جهت اعتلای دانشاهها برداشته‌ایم و در پیشرفت کارها کمک مؤثری به آنها نموده‌ایم.

رسالت مهم دیگری که دانشگاهها بر عهده دارند امر پژوهش است. طبق محاسبات انجام شده ما برای اینکه در آخر برنامه هشتم قادر به رقابت صنعتی با کشورهای دیگر باشیم باید لااقل سی هزار محقق داشته باشیم که بتواند یک درصد از درآمد ناخالص ملی آن زمان را صرف تحقیق کند تا وقتی که این منظور حاصل نشود ما در معرض تهدید اسارت صنعتی و تکنولوژی دیگران باقی خواهیم ماند. متأسفانه باید اذعان کرد که ما در این زمینه هیچ پیشرفتی نداشته‌ایم. دانشگاههای ما آنقدر گرفتاریهای گوناگون دارند که از این امر مهم غافل مانده‌اند. بعلت ضیق وقت بعنوان مثال دانشکده‌های پزشکی را نام می‌برم همانطور که در جلسات متعدد معروض داشته‌ام بار درمان این دانشکده‌ها چنان درگیر و فلج کرده است که نه تنها به امر پژوهش نمی‌رسند حتی امر آموزش را که یکی از وظایف ملی آنان است از یاد برده‌اند به دفعات پیشنهاد کرده‌ام و باز هم تکرار می‌کنم که صلاح است دانشکده‌های پزشکی کشور را از امر درمان معاف کنید بدین معنی که این مسئولیت بزرگ را از دوش آنان بردارید و موجباتی فراهم آورید که این وظیفه را دربست به عهده وزارت بهداری و بهزیستی بگذارید به دانشکده‌های پزشکی فرصت دهید که به دوایر مهم تربیت پزشک باکیفیت خوب و پژوهش در سطح بالا بپردازند. امیدوارم این هم موردتوجه دولت قرار گیرد و برای این کار فکری بشود من بعنوان یک استاد دانشکده پزشکی برای بار دوم از پشت این تریبون مقدس اعلام میکم چنانچه مسئولیت درمان از دانشکده‌های پزشکی کشور سلب نشود آموزش پزشکی در مملکت ما همانطور که شروع شده سیر قهقهرائی خواهد پیمود و کیفیت آنها سقوط خواهد کرد و این امر بالمال به نفع مردم و مملکت نخواهد بود.

همکاری‌های بین دانشگاهی نیز از دیگر مسائلی است که باید مد نظر باشد که دو صورت دارد یکی همکاری بین دانشگاههای ایران و خارج که در حال حاضر در برخی دانشگاهها وجود دارد که بعقیده اینجانب بسیار نافع است و صلاح است در سطح وسیع تری گسترش یابد به شرط آنکه دانشگاه ایرانی طرف قراراد امکانات صحیح ازنظر منابع علمی وانسانی داشته باشد. دانشگاه خارجی طرف دیگر قرارداد نیزحتماً از دانشگاههای معتبر و سطح بالا باشد.

دیگر همکاری بین دانشگاههای داخلی که می‌تواند متضمن فواید بسیار باشد ولی متأسفانه در حال حاض آنطور که باید و شاید وجود ندارد باید به طریقی این روحیه تعاون و تعاضد و کمک به یکدیگر را در بین آنها به وجود آورد و آنها را از حصاری که به دور خود کشیده‌اند خارج ساخت.

باید توجه داشت که هیچ کشوری نمی‌تواند همه افراد را در آموزش عالی واردکند صحیح همنیست اگر همه بخواهند مثلاً پزشک یا مهندس شوند تأمین سایر نیازمندیهای جامعه چگونه عملی خواهد شد. قبلاً باید نیازمندیهای جامعه معلوم شده باشد و متناسب با آن مدارس عالی و دانشگاههای خود را برای تربیت نیروی انسانی مورداحتیاج مجهز کنیم. با اوامر اخیر شاهنشاه وزارت علوم و آموزش عالی مأمور تربیت شناخت نیازها و تعیین اولویتها شده است این موضوع از اهمیت خاصی برخوردار است امید است دول در این راه توفیق کامل حاصل نماید و موجبات رضامندی خاطر خطیر شاهنشاه آریامهر را فراهم سازد از طرف دیگر باید توجه داشت در حال حاضر در بسیاری از مشاغل خلاء دیده می‌شود مثلاً در علم پزشکی بین پزشک، کمک پزشک، پرستار، بهیار و غیره یا در رشته‌های فنی بین مهندس، کمک مهندس، تکنسین، کارگر متخصص، کارگر ساده وغیره باید به پر کردن این خلاها همت گماشت در غیر این صورت نظم اجتماع به هم می‌خورد. در مملکت ما متأسفانه به محض آنکه یک آموزشگاه تکنسین باز می‌شود بلافاصله به فکر دانشکده شدن و سپس دانشگاه شدن آن هستند. این نباید اینطور باشد. باید همه جوانب امر را در نظر داشت و نباید ضرب المثل مشهور هر چیز بجای خویش نیکوست من باب مثال در حال حاضر درموقعیتی که مملکت ما به سرعت رو به صنعتی شدن می‌رود تأسیس هر چه بیشتر مدارس فنی و حرفه‌ای از اقدامات ضروری به شمار می‌رود که خوشبختانه در برنامه دولت منظور شده است با توجه به این اصل که تا ابد نمی‌توان به نیروی انسانی خارجی تکیه کرد باید به ترتیب یک نیروی متخصص ایرانی اصیل که فرهنگ ایرانی داشته باشد همت گماشت صرفاً نباید جوانان را به گرفتن مدرک عادت داد و از عمل خطرناک مدرک گرائی باید جداً جلوگیری کید. در عین حال باید ضوابط استخدامی را از مدرک جوئی حذف کرد و به دانسته‌های حرفه‌ای بیش از مدرک تحصیلی توجه شود در این صورت دانشگاه می‌تواند در خدمت علم برای علم باشد در غیر این صورت همه جوانان همانطور که الان مرسوم است سعی خواهند کرد مدرکی به دست آورند و یا دیپلمی بگیرند تا به اصطلاح از مزایای قانونی این مدرک یا دیپلم بهره مند شوند چرا که متأسفانه هنوز ارزش افراد به نوع دیپلم و مدرک آنهاست نه به کاری که میدانند برخی هم با در دست داشتن مدرک تحصیلی یا در رشته‌هایی کار می‌کنند که با تخصص آنها وفق نمی‌دهد یا اینکه به مشاغل آزاد روی می‌آورند چراکه نیاورند؟ در حالیکه حالیکه حقوق و درآمد یک بنا از یک لیسانسیه بیشتر است این قبیل موارد باید مورد مطالعه قرار گرد اگر واقعاً نیازی به وجود این تخصصها نیست باید از تولید آنها جلوگیری کرد رشته‌هایی را تقویب نمود که نیاز مملکت به آنها بیشتر است از طرف دیگر باید فکری برای اطفال روستائی کرد که استعداد دارند ولی بعلت نداشتن دبستان و دبیرستان نمی‌تواند به آموزش عالی دسترسی داشته باشند باید به پتانسیل موجود در روستاها توجه نمود. تعلیمات عشایری که در یک نقطه کوچک از مملکت شروع شد توانست تعدادی از آنها را به دانشگاهها وارد کند گویا اینها از بهترین دانشجویان بوده‌اند اگر برنامه ریزی در جهتی ریخته شود که روستانشینان هم بتوانند به دانشگاهها و مدارس عالی راه پیدا کنند ما دارای یک نیروی انسانی اصیل ایرانی خواهیم شد.

نظر به احتیاج مبرم مملکت به نیروی انسانی صلاح است به وضع جوانان و دانشجویان توجه خاص مبذول شود اوامر شاهانه در این مورد همیشه شرفصدور یافته است دولت سابق هم خوشبختانه به این امر حساس توجه نموده و اقدامات معنوی در جهت رفاه آنان انجام داده است ولی اگر قرار باشد همانطور که خواست رهبر عالیقدر ماست در ۱۲ سال آینده به وضع فعلی کشورهای اروپائی برسیم و در ۲۰ سال بعد در ردیف کشورهای پیشرفته جهان قرار بگیریم که مسلماً هم باین هدف خواهیم رسید ضرورت ایجاب می‌کند که به جوانان و مسائل آنان بیشتر فکر کنیم و به آنها برسیم. مشکلات آنان را حل کنیم. در پرورش و آموزش آنان بیشتر وسواس به خرج دهیم راجع به پرورش و اینکه باید مقدم بر آموزش باشد زیاد بحث شده به طور خلاصه کلمه پرورش در نظر اول پرورش اندام را مجسم می‌کند و حال آنکه چنین نیست. پرورش در ورزش خلاصه نمی‌شود اگر به جوان بگوئیم به دنبال اعتیاد نرود مضار اعتیاد و عواقب آن برایش تشریح شود. اگر به دانش آموز بامنطق بقبولانیم قمار چیز بدی است اگر به جوان بیاموزیم که تفریحات سالم و ناسالم چیست و او را با بیماریهای آمیزشی و عوارض آن آشنا کنیم به امر خطیر پرورش توجه کرده‌ایم اندیشه سازی، بینش سیاسی، دید اجتماعی، شناخت فرهنگ ملی، تعلیم مبانی دینی، تربیت معلم با دانش و بینش صحیح، شناخت ایران و آشنائی با سنتهای ایرانی مسائل پرورشی جوانان را تشکیل می‌دهد. در جائی خواندم بودجه هائی که برای امور پرورشی در نظر گرفته شده فقط سی شاهی اعتبار برای دانش آموز در ماه می‌باشد حال آنکه این اعتبار برای امر آموزش بین ۴-۲ تومان است به کسانی که بعنوان معلم پرورشی انجام وظیفه می‌کند در دستگاه آموزش و پرورش اصطلاح مفتخور دولتی اطلاق می‌شود و اکثراً آنها را به شغل دفتر داری در مدارس می‌گمارند بعلاوه تعداد آنها بسیار کم است به ازاء هر ۵۰۰ دانش آموز فقط یک معلم پژوهشی وجود دارد که از قرارمعلوم آموزش کافی هم ندیده آماده پاسخ گویی به سؤالات گوناگون دانش آموزان هم نیستند من نمیدانم این مطالب تا چه اندازه صحت داشته باشد اگر واقعاً همین طور باشد که از قول خود آنان گفته شده ضرب المثل مشهور«وای به وقتی که بگندد نمک» تداعی معانی می‌شود. وای به حال‌آن نوجوان و جوانی که تحت نظر این نوع معلم پژوهشی پرورش یابد.

همچنین به نظرمیآید که نظام آموزشی از آموزشهای اخلاقی غفلت کرده تا جائی که جوانان ما را دچار بیماری تبه کاری‌های جوانان و بروز حوادث تأسف بار و ملال انگیز جاده‌ها کرده است و در این مورد تجدید نظر در آموزشهای خانگی و آموزشگاهها الزام آور است.

از جناب آقای دکتر آموزگار استدعا می‌کنم و مصراً می‌خواهم به این مسئله مهم که به آینده مملکت ما بستگی دارد توجه خاصی مبذول فرموده به وضع مالی و معنوی معلمین پرورشی رسیدیگ وترتیبی اتخاذ فرمایند تا این به اصطلاح پلهای بین خانواده و مدرسه مستحکم باقی بمانند همچنین عنایت بفرمایند کار انجمنهای خانه و مدرسه جدی تر گرفته شود تا ارتباط بین خانه و مدرسه و مشارکت واقعی آنها برقرار باشد. رسانه‌های گروهی به ویژه رسانه‌های گروهی صوتی- تصویری نیز باید در این زمینه احتمالاً بدآموزیهای گذشته را جبران کنند و راه تازه‌ای برای ا رشاد جوانان جامعه ما و خانواده‌های آنان بیابند. در نظر داشته باشیم همین نوجوانان و جوانها هستند که زیربنای ایران بزرگ و فردا را می‌سازند باید در بالا بردن سطح دانش و بینش آنها بکوشیم نوجوانان و جوانان تمام مملکت از روستا گرفته تا شهرنشین از دوره کودکستان تا دانشگاه مشمول این نظرخواهند بود.

در صفحه دوم گزارش دولت چنین آمده بود:

«هر چند کشور ما در شرایط کنونی با کمبود نیروی انسانی کارآمد روبرو است ولی باید به این واقعیت توجه داشت که نزدیک به نیمی از جمعیت ایران در سنین کمتر از ۱۶ سالگی قرار دارند که در آینده نزدیک وارد بازار کار می‌شوند»

جناب آقای دکتر آموزگار، جان کلام اینجاست که بایددید اینها با چه کیفیتی وارد بازار کار خواهند شد؟ مسلماً هدف دولت جنابعالی چیزی جز تحویل مغزهای جوان با کیفیت مطلوب به جامعه ایران فردا نخواهد بود. در جهان پر تلاطم امروز کشوری که صاحب مغزها نباشد نباید به آینده خود امید زیادی داشته باشد.

این مغزها هستند که در عصر تکنولوژی امروز و جهان پیشرفته فردا می‌توانند افتخار آفرین باشند و بالاترین خدمات را در تمام سطوح به مملکت خود ارائه دهند. ودر صحنه رقابتهای بین المللی موجبات سرافرازی و پیروزی کشور خود را فراهم سازند روی این اصل باید به کلیه اموری که به آنها مربوط می‌شود توجه خاص نمود توسعه و تکمیل ساختمان خانه جوانان، کاخهای جوانان، احداث کاخهای جوانان جدید، توجه خاص به امر ورزش و تربیت بدنی. گسترش استادیومهای ورزشی ایجاد استادیومهای جدید از جمله اقداماتی است که خوشبختانه دولت سابق در سالهای اخیر انجام داده دولت جدید هم در برنامه خود به آنها توجه نموده است. ولی کافی به نظر نمی‌رسد. و صلاح است در مقیاس وسیع تر و گسترده تر به مرحله اجرا درآید. توسعه و تکمیل و تجهیز خوابگاههای دانشجویی و کمک بیشتر به سلف سرویسهای آنان و تهیه کار برای دانشجویان توسعه عملیات صندوق رفاه دانشجویان برای اعطای کمک هزینه تحصیلی کمک هزینه مسکن و وام به دانشجویان داخل و خارج کشور.

در مورد دانشجویان خارج کشور تاکنون صحبت زیاد شده دولت باید واقعاً فکر اساس بکند. به نظر اینجانب صلاح است اولاً از پراکندگی آنها در کشورهای مختلف جهان جلوگیری بعمل آید ثانیاً به آنها اجازه داده شود فقط در دانشگاههای معتبر و مورد قبول آن هم در کشورهای لااقل همطراز کشور خودمان و در رشته‌های مورد نیاز جامعه خودمان در خارج به تحصیلات خود ادامه دهند و از همه نقطه نظر تحت کنترل و سرپرستی دقیق باشند تا بتوانند بهترین بازده را برای مملکت ما ارمغان آورند نه اینکه در کشورهای خارجی سرگردان بمانند و آنقدر بمانند که به فرموده شاهنشاه به صورت دانشجویان حرفه‌ای ۴۵-۴۰ ساله و متأسفانه اغلبشان هم مأمور کمونیسم بین المللی در بیایند یا اینکه از وجود آنها بعنوان آلت فعل برای پیشبرد مقاصد شوم ضد میهنی بر علیه خودمان بهره برداری شود.

درمورد دانشجویان داخل کشور باید توجه داشت که اینها با مشکلات زیادی رودررو هستند و این دشواریها از اولین مرحله یعنی کنکور شروع می‌شود نحوه پذیرش دانشجو در سالهای اخیر دستخوش تغییرات زیادی شده و همه ساله هم مرتباً تغییر می‌کند. هیچگاه یک دانشجو نمیداند وقتی نوبت به او رسیده نحوه پذیرش چگونه خواهد بود. گویا اخیراً معدل کتبی نهائی متوسطه را با در نظر گرفتن ضرایب مشخص ملاک عمل قرار می‌دهند این در صورتی خوب است که امکانات برای کلیه دبیرستانهای مملکت به یکسان فراهم شده باشد و تبعیضی در کار نباشد والا نمی‌توان از دموکراسی آموزشی صحبت کرد گو اینکه پذیرش دانشجو در دانشگاههای مختلف تا حدی منطقه‌ای است و تعدادی که در دانشگاههای مختلف هم متفاوت است از فارغ التحصیلان دبیرستانهای همان منطقه با اولویت پذیرفته میشون ولی باید در نظر داشت که برخی از مناطق کشور دانشگاه یا مؤسسه آموزش عالی ندارند و معلوم نیست تکلیف آنها چه می‌شود؟

بعلاوه اکثر دانشجویان در شهر محل تولد خودشان نیستند از خانواده خود دور هستند. از دبیرستان به دانشگاه وارد شده‌اند. پس از خاتمه کلاس درس به آغوش خانواده خود نمی‌روند و آنها را نمی‌بینند. این خلاء را به نحوی باید پر کرد که امکان هیچ گونه انحراف بعلت برخورد با مصاحبین و معاشرین ناباب برای آنان فراهم نشود و بدین ترتیب از بروز حوادث ناگوار جلوگیری بعمل آورد. چه این خلاء خطرناک درسالهای اول برای ما و دانشگاههای ما همیشه ماجرا آفرین بوده است.

آخرین مطلب در مورد مجتمع‌های آموزشی و دانشکده‌های خصوصی است که متعاقب صدور اوامر شاهانه قرار است تأسیس شوند. همانطور که در جلسه علنی مورخ ۲۳ تیر ماه ۲۵۳۶ بعرض رسانیدم صلاح است اولاً در اجرای سیاست عدم تمرک حتماً به این قبیل مؤسسات خارج از تهران اجازه فعالیت داده شود و بخصوص اولویت در رشته‌های مورد نیاز مملکت باشد ثانیاً در انتخاب مدیران و مسئولان این مجتمع‌ها باید تعمق کرد وظیفه وزارت علوم و آموزش عالی در این مورد بسیار خطیر است که بخصوص در صلاحیت این مدیران باید وسواس زیادی به خرج دهد و خدای نکرده به یک مشت مردم سوداگر و منفعت طلب اجازه ندهد که با دخالت خود در این قبیل امور حساس ارزش تحصیلات عالی را از آنچه که هست پائین تر بیاورند.

به هر صورت فلسفه آموزش و پرورش از خانواده تا دانشگاه باید هماهنگی داشته باشد الگو برداشتن از کشورهای خارجی هم به تنهائی دردی را دوا نمی‌کند والا این همه بی تفاوتی دلزدگی‌ها عصیانها، خودکشی‌ها در کشورهای خارج نبود.

مهمتر از همه آنکه باید سعی کنیم واقعاً انسان بسازیم انسانهایی که علاوه بر علم و تکنیک ایمان داشته باشند. آدمهایی باید تحویل اجتماع فردای ایران بدهیم که به معنا و ماده هر دو توجه داشته باشن انسانهایی که ایرانی واقعی باشند. ایرانی شاهدوست و میهن پرست که مقام و منزلت ایران را در زندگی امروز و آینده بشناسند. آنوقت است که نظر شاهنشاه عزیزمان را تأمین کرده‌ایم و با سرافرای به دوران تمدن بزرگ خواهیم رسید.

همه میدانیم در راه رسیدن به این هدف باید خیلی زحمت کشید. باید خیلی کار کرد. میدانیم که مشکلات زیادی در پیش داریم. میدانیم با تنگناهای سختی رویاروی هستیم ولی اطمینان داریم با داشتن رهبر عالیقدری که ما را خوب رهبری می‌کند با داشتن روحیه همکاری و مشارکت قابل تحسینی که ملت ما دارد و با ترکیب خوب دولت مصممی که آماده همه نوع خدمت صادقانه و صمیمی به شاه مردم است ما موفق خواهیم شد مشکلات را هر چه بزرگ از پیش پای خود برداریم و از تنگناها هر چه سخت براحتی عبور کنیم.

توفیق روزافزون جناب آقای دکتر جمشید آموزگار و همکاران محترم ایشان را در هیئت دولت در خدمت به شاهنشاه آریامهر و میهن عزیز از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم (احسنت).

رئیس - آقای دکتر تجدد بفرمائید.

دکتر حسین تجدد - بنام خدای بزرگ که جهان را آفرید و به نام شاهنشاه ایران زمین که ایران را بزرگی و عظمت بخشید.

جناب آقای رئیس، همکاران گرامی، فکر می‌کردیم که سه شنبه بحث درباره برنامه دولت جدید پایان می‌یابد ولی سه شنبه که تمام نشد امروز هم این بحث هنوز ادامه دارد و من بیست وسومین نفری هستم که در برنامه دولت سخن می‌گویم.

سه شنبه که من مجلس را ترک کردم نزد خود اندیشه کردم که چرا نمایندگان و همکاران این همه شور و اشتیاق دارند که در برنامه دولت جناب آقای دکتر آموزگار بحث و گفتگو کنند ما فکر می‌کنیم افق جدیدی در عرصه کار دولت پدیدار شده و ما نمایندگان می‌باید در این افق جدید بیشتر بحث و گفتگو نمائیم.

مسائل و موضوعات گوناگون، نقطه نظرها و دیدگاههای مهمی که دولت جدید در برنامه کار خودش مطرح کرده این افق جدید را به وجود آورده است.

جناب آقای نخست وزیر شما در برنامه کار خودتان از صداقت و صراحت در بیان مسائل و مشکلات سخن به میان آورده‌اید. شما در برنامه کار خودتان از تحقق بخشیدن به انقلاب اداری، از برقراری انضباط اداری، از کم کاری تشریفات دست و پا گیر و حل و فصل امور مردم در کمترین زمان، از تدوین و اجرای برنامه‌های خاص برای مبارزه با فساد، راجع به جلوگیری از تبعیض در تصمیمات دولتی، راجع به حمایت از کارکنان وظیفه شناس دولت و د یگر مسائل سخن گفته‌اید.

جناب آقای آموزگار، شما در برنامه کار دولت از شروع اصول اخلاقی و اهمیت نقش خانواده‌ها در تربیت انسانها سخن گفته‌اید.

همه این مطالب برای ما شوق انگیز وامیدوار کننده است و همین شوق و امیدواری است که ما نمایندگان را آماده سخن گفت کرده والا ما نمایندگان شهوت سخن گفتن نداریم بلکه شوق خدمتکردن را داریم و می‌خواهیم در تحقق بخشیدن به هفدهای بزرگی که شما مطرح کرده‌اید ما هم سهیم و شریک باشیم.

شما در برنامه کار خودتان اعلام کرده‌اید که هرگونه انتقاد سازنده را از سوی مردم مورد توجه قرار می‌دهید و پیشنهادات منطقی را می‌پذیرید. ما نمایندگان خواسته‌ها و نظریات و پیشنهادات مردم را از طریق این مجلس به دولت منتقل می‌کنیم، ما نمایندگان ۳۴ میلیون ایرانی هستیم و به حکم وظیفه‌ای که قانون اساسی برای ما معین کرده از پشت این تریبون حقایق را بازگو می‌کنیم از دولت انتقاد می‌کنیم و امیدواریم که عملاً ببینیم دولت خواسته‌ها و نظریات منطقی ما را مورد توجه قرار می‌دهد کتمان نخواهیم کرد ما بارها از پشت این تریبون از دولت گذشته زبان به انتقاد گشودیم ولی در عین حال خدمات جناب آقای هویدا و دولت گذشته را که در مسیر انقلاب و رستاخیز انجام شده است از یاد نمی‌بریم.

ما از مردم چه می‌خواهیم و از مردم چه انتظاراتی داریم، این مردم همواره در حساسترین لحظات و مواقع جانبازی و فداکاری می‌کنند همین مردم بودند که در ایام تیره و تار قبل از ۲۸ مرداد ۳۲ دست به دست هم دادند و با صفوف فشرده خودشان نظام شاهنشاهی ایران را حفظ و حراست کردند همین مردم بودند که فرامین انقلابی شاه را از جان و دول پذیرا شدند همین مردم بودند که به فرمان شاه سینه‌های خودشان را سپر کردند. انگلیسها و عوامل شرکت سابق نفت را از ایران بیرون ریختند و نفت را ملی کردند و بالاخره همین مردم بودند که در همه حال اصل وحدت فرماندهی را در نظام شاهنشاهی ایران با جان و دل می‌پذیرند و فرمان شاه را چون فرمان یزدان میدانند. همین مردم بودند که فرمان رهبر مملکت را بدون چون و چرا برای تشکیل حزب رستاخیز ملت ایران پذیرفتند.

مقامات اجرائی هم هر چه از مردم خواستند عمل کردند.

به مردم گفتید یخچال واتومبیل ایرانی بخرید برای تقویب تولید کنندگان و صاحبان صنایع خریدند حتی با هر قیمتی که گفتید خریدند. اتومبیل بیوک و شورلت امریکایی حدود شش هزار دلار است مردم پیکان را همین قیمت در داخل مملکت می‌خرند.

به مردم گفتید عوارض اتومبیل بدهید که پل و شاهراه هوایی بسیازید دادند.

بهای تمبر پست و ودیعه تلفن را اضافه کردید پرداختند.

بهای بنزین و کرایه تاکسی را گران کردید باز هم قبول کردند. البته اگر نق زدند ولی به هر حال قبول کردند. برای چنین مردمی می‌باید خدمت کنیم و حق دارند که از ما خدمت بخواهند موجبات خدمت کردن هم فراهم است و ما می‌باید از فرصتها و امکانات ملی و معنوی و از اوقات طلائی که داریم استفاده کنیم.

شاهنشاهی داریم اندیشمند و توانا و دلسوز، پول و اعتبار هم داریم، سالانه میلیاردها تومان درآد نفت داریم. دیگر مانند گذشته نیستیم به قول شاهنشاه که به مناسبت روز عمران ملی سال گذشته در کاخ نیاوران به مسئولان سازمان برنامه و بودجه فرمودند در سال ۱۹۴۹ میلادی از آمریکا ۲۵ میلیون دلار وام خواستیم و به ما ندادند. فقط ما احتیاج به سازمانهای منضبط و دقیق اداری و انسانهای کاردان و لایق و با تقوی و با فضیلت داریم. البته این افراد را داریم ولی کم داریم.

بنابراین جناب آقای نخست وزیر، شما که انگشت روی انقلاب اداری گذاشتید بحق گذاشتید تمام موفیقت دولت شما در تحقق بخشیدن به انقلاب اداری است.

در مبارزه با فساد می‌باید جدی و قاطع و بی امان باشید، تیغ دادگستری زمان انقلاب کند است این تیغ را تیزتر بکنید سرعت کار و رسیدگی در دادگاههایی که به موارد فساد و رشوه خواری رسیدگی می‌کنند میباید به مانند دادگاههای نظامی باشد. فاسدی که بداند بجای مجازات پرونده اش ۱۵-۱۰ سال در دیوان کیفر خاک می‌خورد ترسی ندارد و به قانون و دادگستری میخندند. دزدی و رشوه خواری درعصر انقلاب یک عمل ضد انقلابی است خائنین را دراز بکنید تا مردم ببینند در طول ۱۵ سال که از انقلاب ایران می‌گذرد ما به پیشرفتهای زیادی در زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی نائل شده‌ایم ولی آنچه راکه به نام تنگنا از آن نام می‌بریم و در طول سالهای اخیر ورد زبان ما شده است معلول عدم هم آهنگی بین امور و برنامه‌ها و عدم آینده نگری و ژرف اندیشی و جامع نبون برنامه ریزیهای رشد اقتصادی و صنفی بوده است هنگامی که کالاهای زیادی را از خارج وارد می‌کنیم ولی برای انتقال و استفاده از این کالاها انبار و جاده و کامیون و راننده و راه آهن نداریم و میلیونها تومان هم سورشارژ می‌دهیم به این سبب است که قبلاً برای کارهای خودمان برنامه ریزی جامع نکرده‌ایم و آینده نگر نبوده‌ایم.

آنچه که امروز به نام مشکل مسکن ظاهر شده و تعادل اجتماعی و اقتصادی جامعه ما را به هم زده است مربوط به یک سال و ۵ سال پیش نیست بلکه از چند دهه پیش این مشکل قد علم کرده و به صورت کنونی جلوه گر شده است اگر دولتهای گذشته آینده نگر بودند. اگر به موقع جلوی زمین بازی و زمین خواری و بورس بازی گرفته می‌شد ما امروز مشکلی به نام مشکل مسکن نداشتیم ولی آنقدر در این کار کوتاهی کردیم تا اینکه مشکل مسکن یکی از بزرگترین مشکلات مملکتی شد و امروز رهبر مملکت دست قدرت از آستین بیرون آوردند تا با فرامین انقلابی این مشکل بزرگ اجتماعی را حل نمایند.

اگر امروز چهره مخوف و زشت تورم و گرانی قیمتها دامن گیر جامعه ایران شده است به این سبب است که از میزان تولیدات صنعتی و کشاورزی مملکت غافل شده‌ایم صادرات را توسعه ندادیم و تولید کننده و وارد کننده و فروشنده را کنترل نکردیم وقیمت گذری صحیح کالاها بر اساس و مبانی علمی انجام نشد و امروز چنین تورم گریبانگیر جامعه ما شده است. مردم هم از خریداری و مصرف کالاهای گران صرف نظر نکردند و دولت هم هیچ گونه نقش و وظیفه‌ای برای مهار کردن مصرف بی حد و حساب کالاها بعهده نگرفت حتی خیلی مواقع دولت با وارد کردن کالاها و مواد غیر ضروری، مردم را به مصرف تشویق کرد.

جناب آقای نخست وزیر: تا به حال گروهی از دوستان و همکاران دربارة مسائل و موضوعات مختلف در برنامه دولت بحث کردند. اکنون هم من اجازه می‌خواهم که راجع به چند مسئله مطالبی را بعرض برسانم:

یکی از مهمترین قسمتهای برنامه دولت براساس اوامر شاهنشاه آریامهر مبارزه با تورم و افزایش قیمتهاست مسئله تورم و افزایش قیمتها یک مسئله جهانی است و همانطور که رهبر مملکت فرمودند تورم دو جور است یکی تورمی که از خارج به ما تحمیل شده و دیگر تورم مصنوعی داخلی که بر اثر سوء تدبی دولت و سودجوئی بعضی از وارد کنندگان و تولید کنندگا و فروشندگان داخلی به وجود آمده است. تورم برای یک کشور آثار وخیم اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را بعهده دارد و امنیت و آرامش یک کشور را بخطر می‌اندازد.

دراین مجلس متخصصین علم اقتصاد چه در بین نمایندگان دولت و چه در بین نمایندگان ملت هستند و من می‌توانم به طور کلی آنچه را که یک نماینده مجلس می‌باید بداند درا ین باره عرض کنم.

یک اقتصاد ملی دارای سه هدف است:

اول رشد و توسعه، دوم ثبات نسبی قیمتها، سوم حداکثر اشتغال یا حداقل بیکاری اما از نظر ارتباط این سه هدف اگر خواستار رشد و توسعه باشیم، با درآمد ارزی که از خارج به دست می‌آید و یا به وسیله نشراسکناس و یا وام گرفتن سرمایه را به دست می‌آوریم و خرج می‌کنیم در اینجا این جریان باعث تشدید تورم می‌شود بنابراین نرخ رشد ارتباط مستقیم با نرخ تورم دارد برعکس اگر بخواهیم با تورم مبارزه کنیم ناگزیر می‌باید در بودجه صرفه جوئی کنیم از نشر اسکناس جلوگیری کنیم و از گرفتن وام صرفنظر کنیم و به اصطلاح اقتصاد دادنان از یک سیاست انقباض پیروی کنیم و نتیجتاً این جریان ممکن است سبب به وجود آمدن بیکاری شود به همین ترتیب اگر بخواهیم با بیکاری مبارزه کنیم می‌باید نرخ رشد و تورم رابالا ببریم بنابراین ایجاب می‌کند که یک ترکیب مناسب و معقولی را بین سه نرخ توسعه و تورم و بیکاری پیدا کنیم و شایسته است که مسئولین اقتصادی مملکت نرخ تورمی را که اقتصاد ایران هر سال می‌تواند تحمل کند مثلاً ۵ درصد و یا ۶ درصد در سال تعیین کرده و با یک سلسله محاسبات و اندازه گیریهای اقتصادی نرخ رشدی را که متناسب با این تورم است تعیین نمایند، به بیان دیگر برای تعیین نرخ تورم نسبت به نرخ رشد اولویت قائل شویم زیرا همانگونه که رهبر مملکت به هنگام شرفیابی هیئت دولت در کاخ رامسر فرمودند ما می‌باید برگردیم روی یک رشد منطقی که ایجاد عکس العمل نکند چون اگر ۲۰% رشد کنیم ولی ۲۵% دچار تورم شویم این تورم تا حدود زیادی این رشد را خنثی می‌کند.

از سوی دیگر همانگونه که شاهنشاه فرمودند ۵۰% جمعیت ایران زیر ۱۵ سال است که چند سال دیگر وار بازار کار می‌شوند و ما رشد خودمان را نمی‌توانیم ترمز کنیم چون یک دفعه در مقابل مشکل ایجاد هشتصد هزار شغل جدید قرار خواهیم گرفت.

برای مبارزه با تورم ما می‌باید از همه عوامل کمک بگیریم درست است که مسئله تورم وافزایش قیمتها یک مسئله جهانی است ولی ما می‌باید حتی المقدور خودمان را از وابستگی اقتصادی به کشورهایی که بیشتر دچار این تورم هستند آزاد کنیم و از ورود کالاهای بسیاری به کشور جلوگیری نمائیم چون از سال ۱۳۵۳ که ناگهان درآمد نفت افزایش یافت کشور ما بیش از حد تصور به اقتصاد کشورهای دیگر مخصوصاً کشورهای صنعتی غرب وابستگی پیدا کرد و از طریق این وابستگی هرچه بیشتر تورم غربی به کشور ما سرایت نمود، می‌باید از یک سو تولیدات داخلی را افزایش دهیم و از سوی دیگر مصرف را در جامعه خودمان مهار کنیم و مردم را تشویق کنیم که بیشتر پس انداز کنند و برای این کار تدابیر گوناگن اقتصادی اتخاذ نمائیم. جهان غرب وکشورهایی که تولید انبوه دارند چنان در جستجی مصرف کننده هستند که برای فروش هر چه بیشتر کالاهای خود سالانه میلیاردها دلار خرج می‌کنند. هر روز صدها محصول جدید به بازار می‌آید که حتی ضرورت وجود آنها مورد تردید است تا آنجا که شنیده‌ام مسواک برقی هم به بازار آمده است.

یکی از راههای اساسی و اصولی مبارزه با تورم و افزایش قیمتها قیمت گذاری صحیح و منطقی کالاهاست، کار قیمت گذاری کالاها در مملکت تابه حال صحیح و منطقی نبوده و این کار تابحال معایب مختلفی داشته است.

سپردن کار قیمت گذاری و نظارت بعهده افرادی که دارای تخصصی در قیمت گذاری نیستند و معمولاً حسابداری میدانند، وجود سازمانهای مختلفی چون اطاق اصناف، مرکز بررسی قیمتها، شهرداری، اداره استانداردها وامثال اینها در کار قیمت گذاری و نظارت، وجود مقررات متناقض غیر منطقی درمورد تعیین قیمتها و تعیین سود و استهلاک و هزینه، عدم رعایت معیار در مورد استاندارد کالاها و یا وجود معیارهای نادرست برای استانداردها، وجود مقررات جزائی نامناسب برای احتکار و گرانفروشی و بد فروشی.

اگر بگوئیم که میزان عرضه و تقاضا و رقابت تولید کنندگان و وارد کنندگان قیمتها را تعیین کند می‌بینیم که خیلی مواقع وارد کنندگان و تولید کنندگان باهم سازش می‌کنند و در واقع در این مکانیسم دست کاری می‌کنند و مرتباً نرخها را به ضرر مصرف کننده بالا می‌برند واردکنندگان و تولید کنندگان کمبودهای مصنوعی به وجود می‌آورند و به بهانه تورم جهانی قیمتها را خیلی بالا می‌برند چون میزان تورم جهانی به مراتب ناچیزتر از میزان افزایش نرخها در ایران است. بعضی از تولید کنندگان داخلی به پنجاه درصد و شصت درصد سو هم قانع نیستند. اتاق اصناف نشان داد که نمی‌تواند به تنهائی نرخها را کنترل کند. مرکز بررسی قیمتها هم خیلی مواقع گرانتر از قیمت جاری بازار قیمت گذاری کرده وسبب گرانی نرخ کالاها شده است گویا قرار است یک سازمان نظارت بر قیمتها تحت نظر وزارت بازرگانی ایجاد شود و همزمان با ایجاد آن برای تجدیدنظر در مجازات گران فروشان لایحه‌ای به مجلس تقدیم گردد. امیدواریم این سازمان بجای مشکل گشائی باری بر دیوان سالاری ما نیفزاید به هر حال قیمتهایی که اعلام می‌شود حتماً می‌باید با نظ و مسئولیت یک مقام مسئول باشد واین مقام جواب بدهد والا ممکن است قیمتها بالاتر از قیمت بازار اعلام گردد.

با جریمه کردن هم به تنهایی نمی‌توانیم با گران فروشی مبارزه بکنیم. سال گذشته اعلام شد که طی یک سال اصناف تهران شصت میلیون تومان جرائم گران فروشی پرداختند و اصناف شهرستانها ششصد هزار تومان یعنی یک صدم، ولی با این وجود گران فروشی در تهران محسوستر از شهرستانها بود می‌باید نرخ گذاری منطقی اصولی باشد از یک سو و با در نظر گرفتن جمیع جهات، سود عادلانه در نظر گرفته شود و از سوی دیگر متخلفین و گران فروشان هم جریمه شوند.

اگر ما بی جهت و بدون منطق تولید کنندگان و فروشندگان را جریمه کنیم و قیمتها را بدون جهت و بدون منطق پائین بیاوریم کاهش تولید به وجود می‌آید و کاهش تولید افزایش قیمتها را به دنبال خواهد داشت. شاهنشاه آریامهرچندی قبل در مصاحبه یکی از روزنامه‌ها «السیاسه» فرمودند که اگر سود تولید کننده از حد معینی کمتر باشد سرمایه داری بجای سرمایه گذاری سرمایه خود را در حسابهای سپرده ثابت می‌گذارد و یا اوراق قرضه معاف از مالیات خریداری خواهد کرد.

چند سال تجربه نشان داد که برای مهار کردن تورم و غلبه برگرانی قیمتها، تشکیل گروههای ضربت نیست. کنترل قیمتها می‌باید یک کنترل علمی و شناخت تغییرات عرضه و تقاضا باشد. در حال حاضر وضع بسیار اسفناکی است خیلی از کالاها را تولیدکنندگان و فروشندگان به مردم آشکارا نمی‌فروشند. فی المثل شما اگر بر منزلتان کاشی و یا لوازم بهداشتی بخواهید قبلاً می‌باید یک نفر آشنا به فروشنده تلفن کند تا فروشنده مطمئن شود که خریدار بازرس و یا مأموری نیست که بخواهد نرخش را کنترل کند و آنوقت شما می‌توانید جنس را با قیمتی که فروشنده مایل است بخرید فاکتور هم نمی‌دهند آزاد گذاشتن و مدرج کردن نرخها هم در شرایط کنونی خیلی اشکالات را به دنبال خواهد داشت.

حدود دو سال قبل خشک شوئیها به دلایل افزایش مزد کارگر و گران شدن داروهای شیمیایی و غیره تقاضای افزایش نرخ داشتند ولی بعلت ترس از افکار عمومی مسئولین با این تقاضا موافقت نکردند ولی پس از مدتی نرخ خشک شوئیها و لباس شوئیها را ازاد گذاشتند و ناگهان نرخها خیلی بالا رفت و سر و صدای مردم بلند شد همین کار را در مورد تعمیرکاران اتومبیل و آرایشگران کردند.

در قسمت سیاستهای اقتصادی برنامه دولت به موضوع حمایت از برقراری رقابت سالم و جلوگیری از انحصار در عرصه اقتصاد افزایش تولیدات ملی و حمایت معقول از صنایع و گسترش تکنولوژی ملی سخنی به میان آمده است که توجه به همه مسائل مانع گرانی وکمیابی کالاها و کم شدن واردات و افزایش صادرات و کم شدن وابستگی ما به کشورهای دیگر و نوسانات بازارهای جهانی است ولی مشروط به اینکه واقعاً به این مسائل توجه کنیم و اقتصاد ما از یک اقتصاد مصرفی به یک اقتصاد شکوفان و پیشرفته تبدیل گردد و در کار صنایع و بازرگانی خارجی و صادرات کالا‌های صنعتی و سنتی ما تحولات اساسی به وجود آید و اگر امروز در انجام این تحولات تعلل نماییم فردا خلی دیر خواهد بود.

صاحبان صنایع در طول سالها، با حمایت شدید دولت و فداکاری ملت ایران روی پای خود ایستاده‌اند. صاحبان صنایع با وامهای زیاد و کم بهره دولت از هیچ به همه چیز رسیده‌اند. دولت با افزایش سود بازرگانی و حقوق گمرکی کالاهای مختلف فی المثل درمورد اتومبیل تا پانصد درصد عملاً جلوی واردات، سدهای محکمی ایجادکرده تا صنایع کشور رشد کنند و در مقابل تولید کنندگان هم می‌بایست بااستفاده از این حمایت دولت و مردم روز به روز بر مقدار و کیفیت کالاهای خویش بیفزایند ولی صاحبان صنایع نه تنها اینکار را نکردند بلکه برعکس بسیاری از صاحبان صنایع نه تنها مقدار و کیفیت کالاهای خود را بالا بردند بلکه با دستکاری در مکانیسم بازار آزاد و ایجاد شبه انحصار و کاستن از عرضه برای به وجود آوردن کمبود مصنوعی و امور نادرست دیگر به ضرر مصرف کننده عمل کردند. تولید کنندگان و وارد کنندگان خیلی مواقع بایکدیگر سازش می‌کنند و کالا‌های خود را اندک اندک وارد بازار می‌نمایند. قیمتها به هیچ عنوان تابع محاسبات اقتصادی نبوده بلکه در اکثر موارد براساس نفع پرستی ترقی کرده است. کیفیت تولید به جای اینکه هر لحظه افزایش یابد با استفاده از یک نوع بازار داغ و شبه انحصاری پائین آورده شده و کم فروشی به صورتهای گوناگون رواج پیدا کرده مثلاً شیشه انواع نوشابه‌ها مرتباً کوچکتر شده و یا بطریهای سرخالی از کارخانه بیرون می‌آید و یا خمیر دندان با مقدار زیادی هوا تحویل خریداران می‌شود و یا اتومبیل نو که تحویل می‌گیریم همان روز اول یک عیب پیدا می‌کند و در خیابان می‌ماند جعبه‌های مقوائی مواد غذائی روز به روز سنگینتر می‌شود تا با قیمت محتوی آن به فروش رود. محصولات صنعتی پر دوام هر روز از دوام آنها کاسته می‌گردد. در حالیکه این محصولات اگر قرار باشد از خارج وارد شود خیلی ارزانتر به دست مصرف کننده می‌رسد ولی دولت به منظور حمایت از تولیدکنندگان داخلی به آنها کمک می‌کند ولی حاصل این کمها و فداکاری مدرم نمی‌باید این باشد که جیب یک عده‌ای پر شود و حتی سودهای کلان به خارج از مملکت انتقال داده شود و مخصوصاً من اعلام خطر می‌کنم که سرمایه‌های زیادی از مملکت خارج شده و یا در حال خارج شدن است. با کمال تعجب عده‌ای از این تولید کنندگان و صاحبان صنایع در بیلانهای خود ضرر هم نشان می‌دهند برای اینکه از پرداخت مالیات حقه دولت شانه خالی کنند. ما کشاورزان مملکت را فدای صنعت کرده‌ایم. کشاورزی مملکت به نظر بعضی از همکاران حرکتش خیلی کند شده ولی من می‌گویم متوقف شده است. حال اگر قرار باشد وضع صنایع هم چنین باشد تکلیف چیست؟ تا کی می‌توانیم که اجازه بدهیم نتیجه تلاش یک ملت عاید گروهی از تولیدکنندگان صنعتی شود و خدای نکرده فئودالیسم صنعتی جای فئودالیسم ارضی را بگیرد. خیلی از صاحبان صنایع سودهای کلان را به جای افزایش مقدار و کیفیت کالاهای صنعتی صرف خرید و فروش رفتن کرده‌اند اگر به مواد اولیه و مواد واسطه مور نیاز صنایع داخلی سود بازرگانی و حقوق گمرکی ناچیزی تعلق می‌گیرد و یا هیچ گونه حقوقی تعلق نمی‌گیرد بدان جهت نیست که صاحب صنعت هر روز ثروت بادآورده بیشتری اندوخته کند و گاه به صورت زننده‌ای آنها را خرج کند و به اصطلاح به ملتی دهن کجی نماید. این کمکها و بخشودگیها و تخفیفهای مالیاتی و اقدامات دیگر که در جهت گسترش و توسعه صنایع کشور بعمل می‌آید فقط به این لحاظ است که مردم راحت تر و مرفه تر زندگی کنند ونیاز مملکت هم به کشورهای دیگر کاهش یابد در برنامه دولت ازیک حقیقت دردناک سخن به میان آمده است گفته شده که درحال حاضر ارزش واردات کشور از شانزده میلیارد دلار تجاوز می‌کند و حال آنکه ارزش صادرات غیر نفتی فقط به حدود نیم میلیارد دلار بالغ می‌گردد. باین ترتیب اتکا ما فقط به صادرات نفتی است ولی باتوجه به اینکه ربع قرن آینده منابع نفتی ما پایان می‌یابد و آنوقت ما می‌باید متکی به درآمدهای غیر نفتی باشیم لازم است از هم اکنون به فکر آینده باشیم. در کار صنایع و بازرگانی خارجی ما میزان صادرات کالاهای صنعتی و سنتی ما می‌باید تحولات اساسی به وجود آید. همین حالا دو رقم عمده صادرات سنتی ما پسته و فرش است. اطلاع دارم که صادرات فرش خیلی تقلیل یافته و از محصول پسته سال گذشته رفسنجان که حدود چهل هزار تن بوده هنوز بیش از ده هزار تن فروش نرفته و در حال خراب شدن است می‌باید انحصارهای خصوصی از میان برداشته شود.

یکی دیگر از عوامل گرانی و کمیابی کالاهای وارداتی وجود نمایندگیهای انحصاری است اصولاً در کشور ما طبق قانون تجارت خارجی انحصار تجارت وارداتی و صادراتی در اختیار دولت است. دولت می‌تواند این حق را به افراد وسازمانها وشرکتهای دیگر واگذار کند اما به هر صورت مقتضیات جامعه انقلابی ما دیگر ایجاب نمی‌کند که فرد یا شرکت بخصوصی منحصراً واردات یک نوع کالا را در اختیار داشته باشد و روابط خاصی با شرکت خارجی مادر برقرار کند و طبق دلخواه از آن شرکت فاکتور بگیرد، گاه واردات را بیش از حد افزایش دهد و در زمانی دیگر آن را به کلی محدود سازد و قیمتها را بالا ببرد به نظر اگر دولت امتیازی برای افراد قائل می‌شود نمیباید انحصاری باشد و می‌باید همه افراد بتوانند از آن امتیاز برخوردار گردند هم اکنون هزاران کالای وارداتی از قبیل وسایل یدکی اتومبیل، کامیون، دارو، لوازم منزل به صورت انحصاری وارد کشور می‌شود، کارخانه‌ها و شرکتهای خارجی طرف اینگونه افراد و یا شرکتها نیز هر گونه سند و یا فاکتوری که خریدار تقاضا می‌کند در اختیارش قرار می‌دهند زیرا آن خارجی میداند که این اسناد در کشور خودش مورد عمل کرد قرار نمی‌گیرد بلکه در کشور خریدار یعنی در بازار صادارتی مورد استناد قرار می‌گیرد. دولتهای کشورهای تولیدکننده این فرآورده‌ها نیز چون فقط به توسعه صادرات خود فکر می‌کنند مانع صدور اینگونه اسناد و فاکتورها نمی‌شوند. گواهی نمایندگان دولت شاهنشاهی در خارج نیز مطلقاً جنبه گواهی صحت امضا دارد و وارد رسیدگی ماهوی و تصدیق صحت فاکتور و سند نمی‌شود. نتیجتاً واردکننده کالای انحصاری هر کالائی را که بخواهد وارد میکن و هر وقت نخواهد کالا وارد کند کمی تولید در کشور سازنه را بهانه قرار می‌دهد و هر وقت سندی در بازار قیمت ازاو بخواهند به هر شکلی که مایل باشد ارائه می‌دهد حتی اگر به محمولات موجود در گمرکات کشور و مدت توقف آنها توجه کنیم می‌بینیم اکثر اوقات کالاهائی که جنبه انحصاری دارد بیشتر از حد مقرر در گمرکات می‌مانند. به هرحال صحه گذاشتن بر اینگونه انحصارهای خصوصی وارداتی از مقتضیات جامعه انقلابی کشور به دور است و لازم است دولت اینگونه نمایندگیهای انحصاری را لغو کند و در هر مورد که حقیقتاً واردات یک کالا به صورت انحصاری ضروری تشخیص داده شود اینگونه انحصارات فقط در اختیار دولت قرار گیرد می‌باید به بازرگانی خارجی هم سر و صورتی بدهیم، بازرگانی خارجی ما هم دچار هرج و مرج و خودسری و سندسازی و نرخ گذاری غیر مجاز و هرج و مرج در کار بندرها و گمرکها است چون اصولاً بازرگانی خارجی زیر نظر دولت است دولت معین می‌کند چه کالاهایی به چه میزان و چه مقدار به کشوروارد و یا از کشور خارج شود. ضوابط گشایش اعتبارهای وارداتی و صادراتی را هم دولت تعیین می‌کند.

ما می‌باید جامعه بازرگانی را تابع انضباط اجتماعی و اخلاقی سازیم و پروانه بازرگانی کسانی که رعایت این انضباط را نمی‌کنند لغو بکنیم، ما می‌باید پروانه بازرگانی فاکتورسازان و حساب سازان را لغو بکنیم و به آنهایی پروانه بدهیم که رعایت قانون و مقررات و اخلاق را می‌کنند مثلاً بازرگانی یخچال، اتومبیل، دوربین، ریش تراش برقی و غیره را وارد می‌کنند و می‌فروشند ولی وسائل یدکی آنها را عرضه نمی‌کنند و یا پس از مدتی که وارد کردند دیگر وارد نمی‌کنند تا آن وسایل از کار بیفتد و مشتریان بار دیگر مجبور شوند وسایل تازه‌ای از آنها خریداری نمایند و سود تازه‌ای به جیبشان برود. دولت می‌باید بر این اعمال نظارت مستمر و دقیق داشته باشد و بدون سفارش درازمدت وسایل یدکی با قراردادهای معتبر خارجی و بدون ایجاد خدمات لازم اجازه ورود این قبیل کالاها را به کشور ندهد.

من در برنامه دولت به یکی ازنیازمندیهای مهم مملکت یعنی ایجاد یک شبکه صحیح و اصولی و منطقی تولید و همچنین ایجاد یک شبکه توزیع برخورد نکردم. صنایع ما بدون برنامه صحیح رشد کرده و ا ینک آن زمان رسیده است که یک شبکه صحیح و اصولی و منطقی تولید در کشور به وجود آید و دولت در این راه وظیفه سنگینی را بعهده دارد یعنی دولت وظیفه دارد سیاست تولید را تنظیم و کاربردهای تکنولوژی و مدیریت را در صنایع ارزیابی و پیاده کند. دولت و سازمانهای مسئول می‌باید نیازهای کشور را به هر یک از فرآورده‌های مورد نیاز عموم به طور دقیق برآورده کند و ترتیبی بدهد که کالاها به طور مستمر و به اندازه کافی و بدون دخالت دستهای اضافی با قیمت عادلانه به مصرف کننده فروخته شود.

همینطور ما در مملکت یک شبکه توزیع صحیح و اصولی و منطقی در کشور نداریم. در سالهای اخیر نسبت تولید و مصرف به ویژه در زمینه مواد خوراکی به طرز فاحشی نوسان پیدا کرده وارقام مصرف به طور تصاعدی بالا رفته است و با وجود لغو محدودیتهای گمرکی توسط دولت و ورود کالاهای مصرفی و مواد خوراکی وحتی تعهد هزینه قسمتی از این کالاها توسط دولت باز خیلی مواق دشواریهای ناشی از کمبود احساس می‌شود.

بارها شنیدیم که اعلام شد هزاران تن پیاز و سیب زمینی و غیره از بین رفته است. مشکل تنها این نیست که حجم تولیداتمان تناسبی با رشد مصرف ندارد گرفتاری بزرگتر این است که نمی‌توانیم از ظرفیت تولیدی خودمان به نحو مطلوب بهره گیری کنیم. آنچه را که قادریم بکاریم می‌باید به موقع بسته بندی کنیم، به موقع حمل کنیم به موقع به سردخانه بفرستیم به موقع از سردخانه تحویل بگیریم و به موقع عرضه و توزیع کنیم و بین هزینه‌های تولید و قیمت فروش تعادل منطقی به وجود بیاوریم و برای سرو سامان دادن به این کارها احتیاج به یک شبکه مجهز توزیع داریم.

اتحادیه‌های صنفی و اطاق اصناف می‌باید هر چه زودتر یک شبکه توزیع کالا به شکل اساسی و اصولی و سازگار با تحولات اقتصادی و اجتماعی کشور ایجاد کنند. البته این کار با مشارکت دولت وبخش خصوصی هم مقدور است.

در قسمت سیاستهای اقتصادی برنامه دولت دربارة تعدیل آهنگ مهاجرت از روستا به شهر سخن به میان آمده. سالهاست که مسئولان مملکت ازاین موضوع سخن میگوند ولی عملاً هیچ گونه اقدام اساسی و عملی متکی بر یک برنامه ریز حساب شده انجام نشده است و سرعت آهنگ مهاجرت از روستا به شهر و سرعت آهنگ شهرنشینی به طور روز افزون ادامه دارد.

شهرنشینی در سال ۱۳۳۵ شمسی به ۳۱ درصد و در سال ۱۳۴۵ شمسی و یا ۲۵۲۵ شاهنشاهی به ۳۹ درصد رسیده و اینک میزان شهرنشینی در کل جمعیت ایران به مرز ۴۹ درصد رسیده است و شواهد حاکی از آن است که این آهنگ رشد در سالهای اینده نیز حفظ خواهد شد در تهران ۴/۵ میلیون نفری که رشد جمعیت ۴/۲ درصد است ۲ درصد رشد طبیعی و ۲/۲ درصد رشد مهاجرتی است. مهاجرت و بخودی خود پدیده‌ای منفی نیست و بالعکس می‌تواند سازنده م باشد ولی مهاجرت سازنده مهاجرتی است سازمان یافته و با خط مشی منطقی و حساب شده که بر مبنای نیازهای جامعه انجام گیرد نه اینکه مهاجرتی بی رویه و نگران کننده. برابر حسابهای دقیقی که جمعیت شناسان کرده‌اند اگر سیل مهاجرات به پایتخت ادامه یابد جمیت تهران ده سال دیگر به ۷ میلیون تن خواهد رسید. تهران شهری که در سال ۱۲۶۳ شمسی یعنی ۵۳ سال قبل ۱۴۷۰۰۰ جمعیت و ۵ کیلومتر مربع وسعت داشت در حال حاضر طبق سرشماری اخیر مرکز آمار ایران ۴/۴۹۶/۱۵۹ نفر جمعیت دارد وسعت ان هم در حدود ۶۰۰ کیلومتر مربع است.

کوچ بی بندو بار روستائیان به شهرها ناراحتی‌ها و اشکالات فراوانی به دنبال دارد گسترش غیر منظم و غیر قابل کنترل شهرها، از میان رفتن نیروی انسانی لازم برای کشاورزی و دامپروری در روستاها، پدید آمدن مشکلهای روز افزون شهری مانند مسکن، ترافیک، آب و برق، آلودگی محیط زیست، مشکلات فرهنگی و تندرستی ناراحتی‌های عصبی و روانیو سایر مشکلات اجتماعی مانند از میان رفن یکپارچگی شهری بر اثر اختلاط دو فرهنگ شهری و روستائی.

برای جلوگیری از کوچ نامعقول روستائیان به شهرها دو راه حل را می‌توانیم پیشنهاد کنیم:

یکی راه حلهای منفی و قهری و دوم راه حلهای مثبت و ارضائی.

در قسمت اول برقراری مقررات وسازمان نظارت برسکنه شهر و روستا و بازگردانیدن الزامی روستائیان شناخته شده فاقد کار مولد در شهرها به روستاها و پراکنده ساختن برخی خدمتها و سازمانها در روستاها. در قسمت دوم برخی تأمین رفاه مردم روستاها و ایجاد کارخانه‌های گوناگون صنعتی در مناطق روستائی و نیز خریداری فرآورده‌های صنعتی در مناطق روستائی و نیز خریداری فرآورده‌های دامی و کشاورزی به بهائی بالاتر از جامعه‌های پیشرفته غربی در سده نوزدهم صنایع بزرگ را وادار کردند تا اجزای کوچکتر فرآورده‌های اصلی خود را در کارگاههای کوچکتری در کنار روستاها ایجاد کنند تا در مجاورت اقامتگاه روستائیان مشاغل ثابتی به وجود آید و نتیجتاً روستائیان جز ساعاتی که در بعضی فصول به کار کشاورزی می‌پردازند بقیه ساعات کار روزانه خود را با کاری مستمر و درآمدی ثابت در این کارخانه‌ها مشغول باشند.

به هر حال کم کردن آهنگ مهاجرت روستائیان به شهرها مهمترین وظیفه ایست که دولت در پیش دار وامیدواریم برخلاف گذشته تدابیری برای انجام این کار مهم اتخاذ شود در مقدمه برنامه دولت همچنین به کمبود نیروی انسانی اشاره شده است کمبود نیروی انسانی یکی ازمهمترین گرفتاریهای ما در حال حاضر است البته همیشه گفته می‌شود که تنگنای نیروی انسانی در جامعه ما در میان گروه کارگر ساده و متخصص عالی قرار گرفته است. یعنی تکنیسین ولی حقیقت این است که ما در حال حاضر کارگر ساده هم کم داریم و شما میدانید که یک کارگر ساده اگر برای کاری در منزل احتیاج داشته باشد کمتر از شصت، هفتاد تومان نمی‌گیرد.

چندی قبل وزیر سابق کار اعلام کرد که ما به چهارصد هزار نفرنیروی انسانی ماهر نیاز داریم برای تأمین نیروی انسانی ما چند راه در پیش داریم:

یکی راه دراز مدت یعنی سازمانهای آموزشی خودمان را طوری تجهیز کنیم تا در سالهای آینده فرآورده این سازمانها منطبق با نیازهای برنامه‌ای و جاری مملکت باشد.

راه کوتاه مدت یعنی اینکه با تشکیل آموزشگاههای فوق العاده و دوره‌های فشرده هزاران نجار، جوشکار، فنرساز، سیم کش، تعمیر کار راننده و غیره تربیت کنیم دیگر اینکه دولت می‌باید برای بازگردانیدن ایرانیانی که خارج از کشور در رشته‌های مختلف متخصص و متبحر شده‌اند اقدامات اساسی بعمل آورد. تا بحال در این باره خیلی کوتاهی شده. دستگاههای گوناگون دولتی تابحال آنطور که لازم بوده در اینباره گام برنداشته‌اند. دانشجو، یا کارشناس ایرانی در خارج از کشور به نمایندگیهای ایران مراجعه و تقاضای گرفتن شغل در مؤسسه‌های ایرانی می‌کند به او جواب درست نمی‌دهند او را به درستی تحویل نمی‌گیرند اگر هم مکاتبه کند باز هم جواب درستی دریافت نمی‌کند نتیجتاً این قبیل هموطنان ما که در رشته‌های مختلف متخصص شده‌اند به ایران برنمیگردند به هر حال بوروکراسی غلط و نادرست یکی از عوامل فرار نیروی ا نسانی ماهر است. ما می‌باید دانشجویانی را که درخارج تحصیل می‌کنند به مبانی فرهنگ ملی ایران آشنا سازیم و آنها را در جریان پیشرفتهای مملکت قرار دهیم آنها را خوب تحویل بگیریم، به آنها جواب درست و منطقی بدهیم تا رغبت خدمت در کشور خودشان را پیدا کنند.

وقتی که همه این کارها را کردیم هر چه کمبود نیروی انسانی داشتیم از خارج وارد کنیم می‌باید تب وارد کردن نیروی انسانی بیگانه به مملکت فرو بنشیند استفاده از نیروی انسانی بیگانه در مقیاس بسیار وسیع به نظم وپیوستگی جامعه ما لطمه می‌زند و می‌باید حتی المقدور از اینکار بپرهیزیم.

کشورهای اروپای غربی و مرکزی که به ویژه پس از جنگ دوم جهانی نیروی انسانی بیگانه را استخدام کردند امروز دچار عدم تعادل اجتماعی شده‌اند به طوری که اینکشورها برای اخراج عده زیادی کارگران بیگانه که به طور قاچاق از راه آمده‌اند ناتوان مانده‌اند نیروی انسانی خارجی اگر کار بهتر پیدا کرد از مملکت می‌رود و کار ما مختل می‌گذارد برای اینکه نیروی انسانی بیگانه برای مملکت مشکلاتی را ایجاد نکنند می‌باید کوشش کنیم که در نقاط معینی تمرکز پیدانکنند که بعداً مسئله اقلیت به وجود بیاورند و دیگر اینکه از آنها تعهد بگیریم که پس از پایان مدت خدمت حق ماندن در مملکت ما را نداشته باشند.

نکته مهم در مورد نیروی انسانی که توسط دانشگاهها و مراکز آموزشی خودمان تربیت می‌شوند این است که بعضی مواقع این نیروهای انسانی مورد استفاده قرار نمی‌گیرند گزارش جالب و محققانه‌ای که آقای دکتر محمد باهری دبیر کل کنونی حزب رستاخیز ملت ایران در سال ۱۳۳۴ به کنفرانس ارزشیابی انقلاب آموزشی رامسر دادند مؤید این موضوع است براساس این گزارش از ۱۳۵۶ نفر فارغ التحصیلان دانشگاهها در سال ۵۲-۵۳ حدود ۳۸ نفر آنها در ششماه اول پس از اتمام تحصیلات کاری به دست نیاورده‌اند و این در شرایطی است که کشور ما با کمبود شدید نیروی انسانی متخصص روبروست در حالیکه می‌بایست دانشگاههای ما از ابتدا با سازمانهای مسئول امر اشتغال در تماس باشند و آنها را در جریان عرضه تدریجی نیروی انسانی متخصص قرار دهند و یا حتی خودشان به عنوان نتیجه گیری از زحماتی که طی سالیان دراز برای تربیت یک فارغ التحصیل متحمل می‌شوند یک سازمان فرعی برای مشخص کردن میزان عرضه و تقاضای نیروی انسانی متخصص فراهم آورند.

همانطور که عرض کردم صرفنظر از آموزش دانشگاههای ما به آموزش متخصص اجرائی یعنی یه افرادی در سطح تکنیسین و یا کارگران ساده‌ای که کار خود را خوب بدانند نیاز بیشتری داریم.

ما می‌باید سیستم آموزش حرفه‌ای را دگرگون کنیم یعنی بجای اینکه در انتظار معلمین دکتر و فوق لیسانس و لیسانس بنشینیم از اشخاصی بعنوان معلم استفاده کنیم که حرفه و فنی را بلد باشند حتی بدون اینکه سواد داشته باشند و این اشخاص کار خودشان را عملاً نمایش دهند و یا به زبان خارجی به دمونستراسیون بگذارند این اشخاص می‌توانند شاگرد لیسانسیه و دکتر هم داشته باشند. چنین سیستمی در بعضی کشورها پیاده شده و نتیجه شگرفی برای غلبه برکمبود نیروی انسانی به دست آمده است. ما می‌باید برنامه و آموزش ملی را برای تربیت نیروی انسانی ماهر، دور از هر گونه ظاهر سازی و تشریفات و صرفاً بر اساس آنچه که جامعه ما به آن احتیاج دارد دنبال کنیم و در این صورت خواهیم دید که کمبود نیروی انسانی در ظرف مدت کوتاهی برطرف خواهد شد.

مطالب گفتنی بسیار است ولی آخرین مطلبی که من می‌خواهم دربارة آن صحبت کنم راجع به برنامه‌های بهداری و بهزیستی است. درباره نارسائی سیاست درمانی کشور و نواقص شبکه‌های بهداشتی و درمانی و نواقص بیمه درمانی انشاءالله در فرصتهایی که بعداً پیش خواهد آمد سخن خواهم گفت ولی درباره دومطلب که خیلی مهم است مطالبی را خاطر نشان می‌کنم. یکی درباره مهندسی بهداشت وسالم سازی محیط است که در برنامه دولت از آن یاد شده ولی متأسفانه اقدامات اساسی در این باره بخصوص در روستاها بعمل نیامده. جناب آقای نخست وزیر که خودشان زمانی رئیس اداره بهداشت و زمانی وزیر بهداری بوده‌اند میدانند که مهندسی بهداشت و سالم سازی محیط چه اندازه در پیش گیری امراض واگیر اهمیت دارد. همین عدم توجه بود که سبب شد بیماری شبه وبای التور متأسفانه در مملکت ما بومی شود. الان در بعضی نقاط مملکت این بیماری خطرناک شیوع دارد. چند سال قبل که این بیماری از کشورهای همسایه به مملکت ما آمد آن را از مردم پنهان کردیم. سیاست استتار به کار بردیم. آنقدر مردم را در بی خبری گذاشتیم که بیماری جای خودش را خوب باز کرد و بومی شد که امروز دیگر با مشکلاتی که در خیلی از روستاها از نظر نداشتن آب آشامیدنی سالم و آلودگی محیط داریم ریشه کن کردن ان خیلی مشکل است. حالا دیگر نمی‌باید ا ین مسائیل را در پرده استتار نگهداریم. حق این بود که مردم را به موقع آگاه می‌کردیم و دستورات بهداشتی لازم را به آنها می‌دادیم و در عین حال برنامه مهندسی بهداشت و سالم سازی محیط را با شدت اجرا می‌کردیم.

مطلب دیگر راجع به مبارزه با اعتیاد مواد مخدر است که یکی از مهمترین کارها و وظایف دولت می‌باشد و در برنامه دولت هم به آن اشاره‌ای نشده است.

شیوع روزافزون اعتیاد به مواد مخدر سلامت جامعه ما را به خطر انداخته جوانان و نوجوانان ما وخانواده‌ها ایرانی در معرض خطر اعتیاد ونابودی و زوال هستند و باندهای بین المللی قاچاق موادمخدر در کمین آنها نشسته‌اند اعتیار یادگار دوران استعمار انگلیسی‌ها در ایران است. انگلیسی‌ها تریاک را در ایران رواج دادند و تریاک را مجانی یا ارزان در اختیار مردم می‌گذاشتند و سوخته را گران می‌خریدند.

امروز دیگر مسئله اعتیاد تریاک ویژه در کشور ما مطرح نیست بلکه انواع اعتیاد به مواد مخدر مانند هروئین، کوکائین، افقامینها، باربی توریکها، یا خواب آورها، ماری جوانا، وحتی اعتیاد به داروهای توهم زا یا ال اس دی هم شایع است.

مبارزه با اعتیاد موادمخدر با یک حرک لاکپشتی که تابحال داشته‌ایم مقدور نیست. مبارزه با اعتیاد مواد مخدر می‌باید اساسی ومنطقی و با یک برنامه ریزی دقیق همراه باشد فقط با نوشتن تیترهای درشت در روزنامه‌ها نمی‌شود با اعتیاد موادمخدر در مملکت مبارزه نمود.

برای مبارزه اساسی با موادمخدر می‌باید سه کار صورت گیرد اول جلوگیری از دسترس بودن مواد مخدر. برای رسیدن به این منظور می‌باید منع مجدد کشت خشخاش از طرف دولت مورد بررسی قرار گیرد واز سوی دیگر با قاچاق موادمخدر به شدت مبارزه شود. هر شب در روزنامه‌ها می‌خوانیم که دهها کیلو تریاک قاچاق و یا صدها گرم هروئین و موادمخدر دیگر کشف شده است معتادین هر مقدار تریاک و یا هروئین را در هر نقطه مملکت که بخواهند به آسانی به دست می‌آورند. در هر محفل و مجلسی منقل و وافور یافت می‌شود

دوم پایه ریزی یک مبارزه ملی و گسترده به وسیله آموزش دادن و آگاه ساختن مردم و خانواده‌ها از خطرات و مضرات اعتیاد که تابحال این کار هم نشده است.

سوم درمان و توانبخشی معتادین درمراکز درمانی و توانبخشی که این کار هم در مقیاس محدودی عملی می‌شود مثلاً در شهری ۵/۴ میلیون نفریمانند تهران که هزاران معتاد به انواع مواد مخدر وجود دارد فقط ۱۵۰ تخت برای درمان معتادین داریم توان بخشی معتادین یعنی بازسازی آنها با تحقیق و بررسی دربارة علل اعتیاد توسط روانپزشکان و مددکاران اجتماعی هم در حکم صفر است اخیراً درمان سرپائی معتادین به وسیله معتادون در درمانگاهها آغاز شده که کار خطرناکی است چون معتادین صرفنظر از اینکه ترک نمی‌کنند به متادون هم معتاد می‌شوند و به هر حال دولت می‌باید برای حفظ وحراست جامعه از گزند اعتیاد حتی یک لحظه فرصت را از دست ندهد و این کار بزرگ را مقدم بر هر کار دیگر بداند. جناب آقای آموزگار، در خاتمه عرایض خود من به حکم تماس نزدیکی که از سالها قبل با شما داشته‌ام چه در رأس هیئت اجرائی حزب رستاخیز ملت ایران و چه در مقام دبیر کلی این حزب چه قبل از آن شما را شخصیتی تیز هوش، سریع الانتقال و مصمم و پر توان می‌شناسم و برتر از این خصوصیات شما مورد اعتماد کامل شاهنشاه بزرگ ایران هستید. شاهنشاهی که بهتر از هر کس تشخیص می‌دهد و بیش از هر کس برای این مملکت دلسوزی می‌کند و زحمت می‌کشد و همیشه جلوتر از حوادث گام برمیدارد من به حکم شناختی که از شما دارم این جمله را که در مقدمه برنامه دولت بیان کرده‌اید«کار وکوشش بیشتر با کارآیی بالاتر توأم با صداقت و صراحت در اجرای اصول انقلابی شاه و ملت» مظهر کامل دولت شما می‌شناسم و امیدوارم که با این شعار در مقام نخست وزیری ایران بتوانید به نیات مقدس رهبر مملکت تحقق بخشید و در پیشبرد هدفهای انقلاب و رستاخیز پیروز باشید (احسنت).

رئیس - آقای دکتر فروزین بفرمائید.

دکتر فروزین - جناب آقای رئیس، همکاران محترم در برنامه دولت جناب آقای دکتر آموزگار سخنرانان بسیار بحق سخنانی گفتند که از آتش سوزان عشق آنها به تربت مقدس وطن و شاهنشاه آریامهر و ملت عزیز ایران سرچشمه گرفته بود. آنچه گفتید همه برای سعادت و بهروزی ملت ایران بود و تمام آن مطالب برای آن بود که ایران روز به روز نیرومندتر و ایرانی سعادتمندتر و خوشبختر باشد به نظرم در هیچ دوره‌ای از مشروطیت ایران به این تعداد نماینده مجلس در برنامه دولت سخن نگفته باشد.

در برنامه دولت نکات روشن بحث پیرامون هر یک از آنها وجود داشت که برای بحث پیرامون هر یک از آنها ساعتها وقت لازم است همانطوری که گفتم سخنرانان قبلی بحق از عهده بیان مطلب برآمدند و نکته‌های فراوان را گوشزد کردند.

آنچه من امروز در اینجا بیان خواهم کرد. اهمیت خاصی دارد. من معتقدم که اگر دولت میلیاردها دلار در مملکت در رشته‌های صنعت و اقتصاد و کشاورزی سرمایه گذاری کند اگر به این مسئله حاص که مورد بحث من است نپردازد تمام سرمایه‌ها به هدر خواهد رفت و برعکس اگر در راهی که در پیش دارد فقط سرمایه محدودی وارد بازار کار و فعالیتهای صنعتی و کشاورزی و خدمات کند و نکته مورد بحث مرا نیز به آن بیامیزد مملکت در شمار قوی ترین و خوشبخترین و موفق ترین کشورها خواهد بود.

من بارها از خود پرسیده‌ام سرمایه یک کشور در چیست در معادن نفت است،؟ نه چه معادن نفت خواه و ناخواه روزی تمام می‌شود. در معادن گاز است؟ نه چه آن هم پایان پذیر است. در معادن مس است؟ نه چه مس هم پایانی و دورانی دارد. پس بزرگترین سرمایه ملی هر کشور چیست؟ کدام سرمایه است که هر چه مورد استفاده قرار گیرد شکوفاتر و درخشنده تر می‌شود. هر چه به کار رود نیکوتر متبلورتر می‌شود. نه پایانی دارد نه زوالی و روز به روز بر میزان آن افزوده می‌شود.

این سرمایه عظیم ملی انسانهای یک مملکت هستند (احسنت) گفتم انسانها و نگفتم آدمها چه بین انسان و آدم فرق بسیار است. در میان موجودات خداوند یکی هم آدم است ولی هر آدمی انسان نیست. دولت باید برای آنکه شاهد پیروزی به طور قطع به دست آورد باید کارخانه‌های انسان سازی فراوانی در مملکت به راه اندازد و مطمئن باشد که هر چه محصولات این کارخانه‌ها بیشتر و زیادتر وارد بازار گردد مملکت موفقتر و پیروزمندتر خواهد بود. البته اکثریت مردم مملکت ما به شهادت تاریخ نمونه‌ای از اخلاق ودرستی هستند ولی روی سخن من به اقلیت مورد نظر ا ست جناب آقای دکتر آموزگار، روزگاری بود که وقتی در مملکت بین دو نفر معامله می‌شد فروشنده موئی از سبیل خود را می‌کند و به خریدار می‌داد و این موی سبیل از هزار سند محضی و چک و سفته و قبض رسمی ارزنده تر و محکمتر بود ولی حالا یک مراجعه به شعب وزارت دادگستری نشان می‌دهد که بسیاری از چکها و سفته‌هایی که فروشنده به خریدار می‌دهد. دوست به دوست می‌دهد. برادر به برادر می‌دهد برمیگردد و واخواست می‌شود. مقصودم آن است که نیروی وجدان و قدرت اخلاق با پیشرف مظاهر تمدن غرب در ایران عزیز ما به تدریج ضعیف شده و باید راهی اندیشید و کاری کرد که آتش فروزان وجدان را که در هر ایرانی وجود دارد فروزانتر کرد. آنوقت خواهید دید که دیگر یک کاسب به هنگام فروش جنس کم نمی‌دهد، گران نمی‌دهد، یک کارمند در ساعات وقت اداری که از دولت حقوق می‌گیرد و باید در خدمت مردم باشد جدول حل نمی‌کند. یک کارگر که باید تمام قدرت خود را و نیروی فعاله خویش را در اصالت مخصوص که می‌سازد به کار بندد بنحوی کار نمی‌کند که دستگیره درب اتومبیل در همان روز اول خرید از جا نده شده و یا رل اتومبیل سواری جدا از بدنه ماشین در کف راننده باقی بماند و ماشین برای خود برود.

امروز وجدان کار با کمال تأسف در گروهی از مردم کم رنگ شده و این گروه در حالیکه تمام مزایا و خدمات رفاهی و کمکی را که افراد فعال و کوشا دریافت می‌کنند طلب می‌کنند یک دهم آنا کار نمی‌کنند عمله‌ای را که در وسط جاده کار می‌کند تا صدای ماشین را می‌شنود یک بیل شن وسط چاله‌ای می‌ریزد و بعد به استراحت می‌پردازد (قربانی نسب- دکترها را هم بفرمائید که اگر سه ساعت در روز کار کنند وضع درمان ما خیلی بهتر می‌شود) آنچه من می‌گویم تمام مردم مملکت را شامل میشو و هر کس به این آب و خاک عشق میورد و هر کس ایرانی است و ایرانی زاده شود و در ایران زندگی می‌کند باید در این مملکت فداکاری کند و باید جانفشانی کند و اینقدر کار کند که جان بدهد و این جان دادن بخدا پیوستن است.(احسنت) باید کاری کرد که وجدان کاری در تمام مردم بانهایت قدرت بیدار شود در مملکت ما یازده میلیون نیروی فعالیه وجود دارد ۵/۳ میلیون نفر در صنایع ۵/۳ میلیون نفر در کشاورزی و سه میلیون نفر در خدمات آب و برق و گاز، اگر هر یک از این یازده میلیون نفر یکساعت بیشتر در روز کار کنند یازده میلیون ساعت در روز و ۳۳۰ میلیون ساعت کار در ماه و ۴۰۰ میلیارد ساعت در سال کار بیشتر انجام شده است و با این مقدار زمان چه‌ها که نمیشودکرد؟ به هر حال با افزایش وجدان کاری در عموم مردم و اینکه هر کس کاری را که می‌کند وظیفه ملی و میهنی خود بداند باعث می‌شود که سرمایه گذاریهای وسیع دولت ثمری بسیار نیکو و ارزنده تر به بار آورد اگر وجدان کاری در میان نباشد اگر تمام ثروت دنیا را در مملکت بریزند همه به هدر می‌رود و با آن استفاده‌ای را که باید بدهد نمی‌دهد.

در همین جا باید به نکته دیگری اشاره کنم و آن افروختن مشغل نیروی اخلاقی درنهاد مردم است. اگر ملتی دارای اخلاق اجتماعی نباشد امکان ندارد بتواند راه ترقی و کمال را بپیماید و یا اگر بخواهد طی کند باید با سختی و رنج بیشتری این کار را انجام دهد. پای بند بودن به مبانی اخلاقی باعث قوام و دوام مملکت می‌شود و هر چه سرمایه‌های ملی یک مملکت چون نفت، گاز، مس، ذغال سنگ و امثال آن در درون مملکتی بیشتر باشد باید مردم آن مملکت بیشتر پایبند به اصول اخلاقی باشند والا چنان سرمایه عظیمی را نمی‌شود به توسط کسانی که نور ضعیفی از اخلاق و مکارم انسانی بر قلبشان تابیده حفظ کرد. اگر نیروی اخلاقی در مردم تقویت شود آن سا زنده آب لیموی تقلبی که آب کاه و جوهر لیموی تقلبی و مواد غذایی قلابی دیگری می‌سازد دست از این کار باز می‌دارد. آن بساز و بفروشی که مقدار کمی سیمان را با انبوهی از ماسه مخلوط می‌کند و به آینده ساکنین آپارتمانی که مسازد می‌اندیشد این عمل را متوقف می‌سازد.

آن سرویس کاری که در هنگام سرویس اتومبیل در آن روغن سوخته صاف شده می‌ریزد دست از تقلب برمیدارد اسفالت کاری که جاده‌ای را صاف می‌کند و در همان سال از وسط آن آسفالت گندم سبز می‌شود به دنبال این کار نمی‌رود پیمانکاری که برنده انجام کاری می‌شود و همانسال اول پایان کار سقفش چکه میکد و دیوارش ترک برمیدارد و وسایل کارخانه اش از کار باز می‌ماند دست از این کار می‌کشد و یا راننده‌ای که بخاطر آنکه اتومبیل خود را زودتر به مقصد برساند کج و معوج در خیابانها حرکت می‌کند. ویراژمیدهد. از محل عبور ممنوع عبور می‌کند و چراغ قرمز را پشت سر می‌نهد.

آنچه مسلم است در این میان هر کس مقامش والاتر است باید بیشتر به اصول و مبانی اخلاقی پایبند باشد چه در غیر این صورت چنین فردی هم کار مهمی را که به او واگذار شده ناصحیح انجام می‌دهد و هم چون سرمشق مردم است آنان را به بی تقوایی و بی اعتقادی تشویق می‌کند. شما اگر تمام مردم را به سلاح اخلاق مجهز نکنید امکان ندارد در انجام کارها موفق شوید. مگر می‌شود تمام مردم را که مسئولیتی ارند شب و روز و در آشکار و پنهان کنترل کرد. آن کس که به نیروی اخلاقی آراسته نیست و ایمان ندارد. از کوچکترین فرصتی که به دست می‌آورد علیه منافع مردم گام برمیداد و تقلب می‌کند. به همین مناسبت هم شاهنشاه آریامهرفرموده‌اند برای من یک وزیر و یک نجار با هم برابر است و آنکس که بیشتر پایبند بر اصول اخلاقی است بالاتر و عزیزتر است.

مگر نه آنکه در قرآن کریم آمده ان اکرمکم عند الله اتقکم یعنی (به نزد خداوند جان و خرد هر آنک که پاک است برتر بود) باید به جای بازرسی وزارت خانه‌ها شرکتهای دولتی اداره بازرسی نخست وزیری و امثال آن یک اداره بازرسی اخلاقی در درون دل افراد تأسیس کنید تا ببینید این بازرسان بی جیر و مواجب چنان روز و شب در خواب و بیداری، درگاه و بیگاه به انجام وظیفه مشغولند و نمی‌گذارند هیچ کس از راه راست منحرف شود دولت تنها با ایجاد چنین سیستم کنترل درونی در نهاد یکایک افراد این مملکت و تکوین یک «رستاخیز اخلاقی» در میان تمام مردم تمام طبقات تمام صاحبان مشاغل و تمام گروهها می‌تواند راه بسیار سریعی رابرای رسیدن به ترقی و کمال پیشاپیش مردم بگشاید.

Page 25 - 35 missing

شد به جناب دکتر آموزگار و همکارانشان تبریک می‌گویم (صحیح است) شاید این اولین باری بود که در برنامه دولت بیست وشش نفر نام نویسی کردند و همه در ستون موافق نام نوشتند و ملاحظه فرمودید هر یک از نمایندگان که اینجا صحبت کردند با چه احساساتی نسبت به این دولت اظهار عقیده وابراز اعتماد و امیدواری کردند (صحیح است) ملاحظه فرمودید گرچه جلسه‌های فوق العاده مجلس شورای ملی است و در تابستان تشکیل شده باز مجلس مثل همیشه کاملاً اکثریت داشت و همه آنهائی که در ایران بودند در جلسات مجلس حاضر شدند در اینجا باز برای اینکه نمونه‌ای از احساسات نمایندگان را شرح بدهم باید عرض کنم کلیه سؤالاتی که نمایندگان مجلس شورای ملی از دولت سابق کرده بودند آنهائی که در ایران هستند به من مراجعه کرده و سؤالاتشان را مسترد داشتند و این نمونه کامل اعتمادی است که نمایندگان مجلس شورای ملی به این دولت دارند یک بار دیگر از طرف خودم و کلیه نمایندگان این ابراز اعتماد را به جنابعالی و همکارانتان در دولت تبریک می‌گویم (احسنت-احسنت) جناب آقای نخست وزیر فرمایشی دارید بفرمائید.

دکتر جمشید آموزگار (نخست وزیر)- از نمایندگان ارجمند مجلس شورای ملی ایران بخاطر حس ظنی که به این دولت ابراز فرمودند صمیمانه سپاسگزاری می‌کنم از طرف همکارانم و خودم امیدوارم تحت رهبریهای خردمندانه شاهنشاهی آریامهر با همکاری و همفکری شما راه را برای فردائی شکوفاتر و آینده‌ای روشنتر هموار سازیم (احسنت-احسنت).

- معرفی آقای علی نگهبان به سمت معاون پارلمانی وزارت کشور به وسیله آقای اسداله نصر اصفهانی وزیر کشور

۳- معرفی آقای علی نگهبان به سمت معاون پارلمانی وزارت کشور به وسیله آقای اسداله نصر اصفهانی وزیر کشور

رئیس - آقای نصر اصفهانی فرمایشی دارید بفرمائید.

نصر اصفهانی (وزیر کشور) - با سلام به خانمها و آقایان و با کسب اجازه از مقام معظم ریاست بنده هم به سهم خودم لازم میدانم از رأی اعتمادی که به دولت داده شده تشکر کنک و امیدوارم به پیشوائی و فرماندهی شاهنشاه بزرگ توفیق خدمگزاری بیشتر برای مردم داشته باشیم و درراه رضایت شاهنشاه و مردم همیشه مورد اعتماد نمایندگان باشیم غرض از تصدیع این است که آقای علی نگهبان را که معروف حضور نمایندگان محترم هستند به سمت معاونت پارلمانی و اداری و مالی وزارت کشور معرفی کنم (نمایندگان- مبارک است) ایشان از صاحب منصبان با سابقه وزارت کشور هستند و خدمتشان را از منشی بخشداری شروع کردند و سمتهای آخری که داشتند معاونت استانداری اصفهن و فرمانداری اصفهان و مدیر کل روابط عمومی و سیاسی وزارت کشور بود و آخرین شغل سیاسی ایشان فرمانداری کل سمنان بود و اخیراً هم مشاور وزیر کشور بودند. بنده امیدوارم با راهنمائی و ارشاد نمایندگان محترم، وزارت کشور در اجرای وظایفش موفق باشد و از این راه در پیشگاه شاهنشاه و مردم سرفراز باشیم (احسنت).

- قرائت دستور و تعیین موقع جلسه آینده- ختم جلسه

۴- قرائت دستور و تعیین موقع جلسه آینده- ختم جلسه.

رئیس - دستور جلسه آینده قرائت می‌شود.

(بشرح زیر خوانده شد)

دستور جلسه ۱۲۱ روز یکشنبه ۶ شهریور ماه ۲۵۳۶

۱- گزارش شور دوم راجع به اصلاح پاره‌ای از مواد قانون نظام معماری و ساختمانی
۲- گزارش شور دوم اصلاح قانون اصلاح مادة ده الحاقی به قانون تأسیس صندوق پس انداز ثابت افسران و همافران و درجه داران کادر ثابت ارتش شاهنشاهی.
۳- گزارش شور دوم موافقتنامه تأسیس مرکز بین المللی تحقیقات کشاورزی در مناطق خشک بین دولت شاهنشاهی ایران و مرکز بین المللی تحقیقات برای توسعه
۴- گزارش شور واگذاری هشتاد هکتار از اراضی منابع بملی شده چنارک شهرستان کرج به استانداری استان مرکزی

رئیس - با اجازه خانمها و آقایان این جلسه را ختم می‌کنیم جلسه آینده ساعت ۹ صبح روز یکشنبه خواهد بود.

(جلسه ساعت دوازده و چهل وپنج دقیقه پایان یافت)

رئیس مجلس شورای ملی - عبدالله ریاضی.