محتشم کاشانی (غزلیات)/بهتر است از هرچه دهقان در چمن میپرورد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (بهتر است از هرچه دهقان در چمن میپرورد) از محتشم کاشانی |
' |
بهتر است از هرچه دهقان در چمن میپرورد آن چه آن نازک بدن در پیرهن میپرورد زان دو زلف و عارضم پیوسته در حیرت کنون بیضهی خورشید را زاغ و زغن میپرورد نافه دارد بوئی از زلفت که بهر احترام ایزدش در ناف آهوی ختن میپرورد هست شیرین را درین خمخانه از حسرت دریغ بادهی تلخی که بهر کوه کن میپرورد بهرهای از دامنم خار است از آن گل پیرهن گرد خرمن بین که اندر گل سمن میپرورد میدهد از اشگ سرخم آب تیغ خویش را تشنهی خون مرا از خون من میپرورد عشق در هر آب و گل حالی دگر دارد از آن محتشم جان میگدازد غیر تن میپرورد