محتشم کاشانی (غزلیات)/به من که آتش عشقش نکرده دود هنوز
نسخهٔ تاریخ ۱ سپتامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۸:۵۸ توسط otr>Sahimrobot (ربات: بهبود نامها و علایم)
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (به من که آتش عشقش نکرده دود هنوز) از محتشم کاشانی |
' |
به من که آتش عشقش نکرده دود هنوز فشاند دست که این وقت آن نبود هنوز ز صبر او دل من آب شد که دی ره صلح گشوده بود و به من لب نمیگشود هنوز دگر سحر که ازو بوسه خواه شد که ز حرف لبش به جنبش و حسنش به خواب بود هنوز نموده بود به من غایبانه رخ آن دم که در بساط به کس رخ نمینمود هنوز من از قیامت هجران به دوزخ افتادم به مهد امن و امان کافر و یهود هنوز دمی که حور و پری سجدهی تو میکردند نکرده بود بشر را ملک سجود هنوز طپانچه زده خورشید عارضت مه را که هست از اثر آن رخش کبود هنوز دمی که نوبت عشقت زدم به ملک عدم نبود در عدم آوازهی وجود هنوز چو محتشم به گدایی فتادم از تو ولی گدایی که ازو وحشتم فزود هنوز