محتشم کاشانی (غزلیات)/تا کی کشی به بی گنهان از عتاب تیغ

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۳۴ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' محتشم کاشانی (غزلیات) (تا کی کشی به بی گنهان از عتاب تیغ)
از محتشم کاشانی
'


تا کی کشی به بی گنهان از عتاب تیغ ای پادشاه حسن مکش بی حساب تیغ تا عکس سر و قد تو در بر کشیده است دارد کشیده به بد ز غیرت بر آب تیغ در ذوق کم ز خوردن آب حیات نیست خوردن ز دست آن مه مشکین نقاب تیغ از بس که بهر کشتنم افتاده در شتاب ترسم به دیگری زند از اضطراب تیغ یابند محرمان سحرش کشته برفراش گر بر کسی کشد ز غضب او به خواب تیغ قتلم فکند دوش به صبح و من اسیر مردم ز غم که دیر کشید آفتاب تیغ عابد کشی است در پی قتلم که می‌کشد بر آهوی حرم ز برای ثواب تیغ می‌دید بخت و دولت خونریز محتشم می‌بست یار چون به میان از شتاب تیغ