محتشم کاشانی (غزلیات)/گرچه در دیدهیتر جای تو نتوان کردن
نسخهٔ تاریخ ۱ سپتامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۹:۱۹ توسط otr>Sahimrobot (ربات: بهبود نامها و علایم)
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (گرچه در دیدهیتر جای تو نتوان کردن) از محتشم کاشانی |
' |
گرچه در دیدهیتر جای تو نتوان کردن به همین قطع تمنای تو نتوان کردن وصل را گرچه به کوشش نتوان یافت ولی هجر را مانع سودای تو نتوان کردن کنم از بهر تو دانسته خلاف دل خویش چون خلاف دل دانای تو نتوان کردن گرچه کفر است ز بس سرکشیت میترسم کز خدا نیز تمنای تو نتوان کردن در دل تنگی و این طرفه که نه گردون را صدف گوهر یکتای تو نتوان کردن خواهم از خلق نهانت کنم اما چه کنم که تو خورشیدی و اخفای تو نتوان کردن گر سراپا چو فلک دیده توان گشت هنوز سیر خود را ز تماشای تو نتوان کردن گر کنی وعده هم ای یار غلط وعده چه سود که نیایی و تقاضای تو نتوان کردن محتشم گر تو کنی ترک سخن صد کان را به دل طبع گهر زای تو نتوان کردن