محتشم کاشانی (غزلیات)/سیه چشمی که شادم داشت گاهی از نگاه خود
نسخهٔ تاریخ ۱ سپتامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۹:۱۳ توسط otr>Sahimrobot (ربات: بهبود نامها و علایم)
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (سیه چشمی که شادم داشت گاهی از نگاه خود) از محتشم کاشانی |
' |
سیه چشمی که شادم داشت گاهی از نگاه خود فغان کز چشم او آخر فتادم از گناه خود نمیدانم چرا برداشت از من سایهی رحمت سهی سروی که دارد عالمی را رد پناه خود کشد شمشیر و گوید سر مکش از من معاذالله گدایی را چه حد سرکشی با پادشاه خود میندیش از جزا هرچند فاشم کشتهای ای مه که من خود هم اگر باشم نخواهم شد گواه خود شب عید است و مه در ابر و مه جویندگان در غم تو خود بر طرف با می برشکن طرف کلاه خود به جرمی کاش پیشش متهم گردم که هر ساعت به دست و پایش افتم معذرت خواه از گناه خود چو من از دولت قرب ارچه دوری محتشم میرو به این امید گاهی بر در امید گاه خود