سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر درباره رفاه مردم ایران ۸ دی ماه ۱۳۴۹ کوچی تازی
درگاه انقلاب شاه و مردم | درگاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | برنامه عمرانی پنجم ۱۳۵۲ - ۱۳۵۶ |
سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر درباره رفاه مردم ایران ۸ دی ماه ۱۳۴۹ کوچی تازی
در چند سال اخیر حتی یک ساعت کارگر ایرانی دست از کار نکشید، چرا؟ برای اینکه آن احساس استثماری که قبلاً میکرد با شریک شدن تا بیست درصد از منافع کارخانه از بین رفت و او احساس کرد که یک نوع شرکت در حفظ کارخانه و در پیشبرد هدفهای کارخانه و افزایش تولیدات کارخانه دارد. زارع نیز بیشتر کار کرد برای اینکه دیگر برای خودش کار میکرد، حالا آن اصطلاح معروف کشاورزی که در مراغه به من گفت «مثل این است که من از نو به دنیا آمدهام»، به تحقق پیوسته است. این را هم اگر نخواهیم بگوییم ولی واضح است که زارع ایرانی از آن وضع فئودالی و ارباب و رعیتی تغییر شکل داده و به یک فرد آزاد، به فردی که میداند ماحصل رنج او مال خودش هست تبدیل شدهاست. البته مروجین کشاورزی و شرکتهای تعاونی روستایی و شرکتهای سهامی زراعی وسیله پیشرفت کار او را فراهم ساختهاند. در این میان طبقات دیگر اجتماع هم از پیشرفت و بهبود وضع کارگر و زارع و قدرت خرید آنها استفاده میبرند، فروششان بیشتر شده، کسبشان رونق پیدا کرده، سرمایهداران ایرانی که شاید قبل از آن مورد طعن و سرزنش بودند (زیرا اغلب پولهایشان را در بانکهای خارجی پنهان میکردند)، اکنون نه تنها پولهایی را که در داخل کشور داشتند به خاطر اعتماد به استحکام وضع اقتصادی و اجتماعی ایران به کار انداختند، بلکه پولهایی را هم که در خارج کشور داشتند به ایران آوردهاند، چون مسلماً منفعتی که در اینجا میتوانند ببرند بیش از منافعی است که در یک کشور خارجی ممکن است عایدشان بشود. در کشور خارجی دیگر مصونیت پنج ساله مالیاتی ندارند و میبایستی هر منفعتی که میبرند مالیاتش را بپردازند، ولی اینجا تا پنج سال مسلماً از پرداخت مالیات معافند و از سایر کمکهایی که دولت برای حفظ و حراست صنایع جوان ایران انجام میدهد، برخوردار میشوند.
سایر مظاهر انقلاب ما که همه آنها منطبق با اصول عدالت اجتماعی است، چنان استحکامی به جامعه ما داده که ایران در تمام دنیا به عنوان جزیره ثبات و یا دریای آرامش نامیده شدهاست. به هر صورت هر کس به سلیقه خودش اسمی که معرف استحکام وضع ما است به ما داده و مملکت ما به این پیشرفتها نائل شدهاست. البته حسودان، کسانی که میدیدند دوازده ماده انقلاب ایران در داخل کشور چه اثراتی داشته و احیاناً ممکن است شهرت این پیشرفتها به جاهای دیگر برسد و مردم اگر چشمشان باز باشد میتوانند وضع خود را با دیگران مقایسه بکنند و نتیجهگیری نمایند، از این وضع ناراحت میشدند. همچنین بود وضع کسانی که به دنبال مرام میگردند، نه مثل ما که دنبال مرام نمیگردیم، بلکه به دنبال طریقی میگردیم که بیشتر و بهتر بتواند به کشور ایران و به ملت ایران خدمت بکند و در این جستجوها اغلب اوقات ابتکاراتی که شده نتیجه فکر خود ما بود، جز در قسمتهای فنی و تکنولوژی که ما از سایرین اقتباس کردیم. شرط عقل هم همین است که کاری را که سایرین سالها مطالعه کردهاند و مبالغ هنگفت و معتنابهی برای پیدا کردن تکنولوژیک و مسائل فنی خرج کردهاند، ما بدون زحمت، بدون خرج، شاید با پرداخت آن قیمت لیسانسی که آنها به طور کلی روی قیمتهایشان میکشند و سالهای سال طول میکشد تا مستهلک بشود، همه آنها را تجربه شده و امتحان شده اقتباس بکنیم، ولی آن چیزی که مربوط به اجتماع ایران است و منطبق با روحیه ایرانی و تاریخ ایران و موقعیت جغرافیایی ایران است، ما آن را از کسی اقتباس نکردیم و این نتیجه قدرت معنوی ایران است، زیرا اقتباس کردن این چیزها یک نوع اسارت است در مقابل آن کشور یا آن ایدئولوژی که ما اینها را از آن اقتباس میکنیم، به علاوه ما را وادار میسازد که همیشه دنبالهرو دیگران باشیم، در صورتی که میبینیم تکنولوژی و ترقیات فنی و صنعتی امروز (ایسم)های قدیمی را به کلی تحتالشعاع قرار دادهاست. قدرت انقلاب ایران این است که خود من، پیشنهادکننده اصول این انقلاب، به شما میگویم چه بسا بعضی از مواد دوازدهگانه انقلاب که باید در سالهای آینده تغییراتی بکند.
البته فلسفه کلی ما تغییر نخواهد کرد، زیرا دنیا به قهقرا برنمیگردد، یعنی اگر ما جنگلها را ملی کردیم در آینده این جنگلها دو مرتبه بین افراد و سرمایهداران تقسیم نخواهدشد، یا زمینهایی که بین دهقانها تقسیم شدهاست دو مرتبه به مالکیت بزرگ فردی تبدیل نخواهد شد، حداکثر آن است که یا در تعاونیها جمع میشود یا در شرکتهای سهامی زراعی. آبهای این مملکت را نیز که ما ملی کردیم دو مرتبه بین افراد تقسیم نمیکنند که این حوض مال تو، آن چاه مال این، و آن رودخانه مال دیگری. همینطور است وضع مراتع.
فلسفه کلی ما درباره صنایع سنگین نیز آن است که این صنایع باید متعلق به جامعه باشد و به وسیله دولت که نماینده جامعه است اداره بشود، یعنی در آینده صنایع نفت ایران بین یک عده سهامدار تقسیم نخواهد شد. همچنین ذوبآهن که صنعت ملی ایران است به دست افراد یعنی به بخش خصوصی سپرده نمیشود، ولی خیلی چیزها است که امروز مورد عمل ما است اما فردا لازم است به وسیله تکنولوژی مدرن که تغییرات شگرفی در آن پدیدار شده، تغییر کند و با ترقیات جدید تطبیق نماید. برای اینکه در این مباحث زیاد وقت صرف نکنیم، مطالب را خلاصه میکنم: برنامهریزی همیشه برای یک هدف و یک مقصود است. برنامهریزی در برنامه پنج ساله پنجم چه هدفی میتواند داشته باشد؟ دادن خدمات بیشتر به مردم، یعنی مدارس بیشتر، بیمارستانهای بیشتر، درمانگاههای بیشتر. اینها یک نوع خدمات است. خدمات دیگری هم هست که ظاهراً به چشم نمیخورد، ولی آنها هم به همین اندازه مهم است، مانند کتابخانه، نشان دادن فیلمهای خبری و آموزشی، برنامههای تلویزیونی که مردم را روشن میکند و خودش خدمت بزرگی است، ساختمان مسکن، ایجاد موزههای مختلف و ارائه فرهنگ ملی ایران به مردم، وسایل تفریحات سالم و ایجاد اردوگاهها در ساحل دریا یا در کوهستان تا طبقات مختلف بتوانند در آنجا تعطیلات خود را با راحتی و آسایش بگذرانند. برنامه ما باید این باشد که تشکیلات مملکتی به طور مرتب و منظم وسایل کار را برای افرادی که داوطلب استفاده از این اردوگاهها هستند فراهم کنند، چنانکه میبینیم طبقات مختلف مردم روزبهروز بیشتر به این موضوع توجه میکنند و اغلب آخر هفته را به گردش میروند و در تابستانها در اولین فرصت خودشان را به نقاط کوهستانی یا به لب دریا میرسانند. برای دادن این خدمات از هر نوع و از هر قبیل به مردم به طوری که هم بخش دولتی از هر نوع و از هر قبیل به مردم به طوری که هم بخش دولتی و هم بخش خصوصی بتوانند این وظایف را انجام بدهند، اصل این است که درآمد کافی در مملکت ایجاد بشود. ممکن است بگویند که برای ایجاد درآمد باید بیشتر در قسمتهای تولیدی سرمایهگذاری بکنید، زیرا تا تولید نباشد درآمد نیست و اگر پولی که باید در قسمت تولیدی صرف بشود آن را صرف موزه و نمایشگاه و این کارها بکنید نقض غرض است. در اینجا ما باید متوسط آن دو کار را بکنیم، زیرا جامعه ما از لحاظ مادی به اندازهای ترقی کردهاست که اکنون باید به قسمت روحی و معنوی آن توجه کرد، ولی سعی دائمی ما باید این باشد که به هر وسیله شده پول بیشتری در زیربنای اقتصادی مملکت به خصوص در امر کشاورزی خرج بکنیم. بعید نیست همان پولهای کلانی که بعضی از ممالک دنیا را به رشد اقتصادی فوقالعاده رساند، یک بازار به این محکمی و به این خوبی را تشخیص بدهد و کمکم به این مملکت هم سرازیر بشود، ولی تنها سرمایهگذاری کافی نیست، باید هر فرد ایرانی در هر کاری که انجام میدهد تبحر و تخصص داشته باشد. پس موضوع آموزشی، مخصوصاً آموزش حرفهای در امور صنعتی و آموزشهای دیگر در سطح دبیرستان و دانشگاه باید مورد توجه قرار گیرد. کاری که ما در این اواخر شروع کردیم و فکر نمیکنم که مردم به اندازه کافی از آن اطلاع داشته باشند، رسیدگی و امتحانی است که به طور خیلی دقیق و موشکافانه در قسمتهای نظامی شروع کردیم. ارتش شاهنشاهی ایران چون از لحاظ تعداد محدود است و اسلحه ما هم «اتمیک» نیست و نخواهد بود و به علاوه اسلحه ما هر قدر خوب باشد بیشتر و برتر از بهترین سلاحهای دنیا نیست، از این روی این فکر که استاندارد معلومات و وظیفهشناسی در نظام ما به حد ممتاز برسد، به این ترتیب که هر کس از صد نمره ۹۶ بیاورد ممتاز میشود و هر کس تا ۹۰ نمره بیاورد در ردیف عالی قرار میگیرد. ما اکنون در این راه هستیم که دیگر «خیلی خوب» و «خوب» برایمان قابل قبول نخواهد بود. ممکن است در سال اول و دوم ارفاقی بشود، ولی هدف نهایی این است که سطح نظام ما به چنین استاندارد فوقالعاده برسد. این نوع امتحانات و بازرسیها در وزارتخانهها هم شروع شدهاست و فکر میکنم ادامه این کار چنان تحولی در دستگاههای اداری ما به وجود بیاورد که قسمت عمده اصل انقلاب اداری ما به همین وسیله انجام بگیرد، چون « چک لیستهایی » که ما میگیریم، هم معلومات افراد را معین میکند و هم طرز انجام وظیفه آنها را. ما در انقلاب اداری خودمان چه میخواستیم؟ در واقع همین چیزها را. وقتی بیایند به ما گزارش بدهند که فلانی معلوماتش از کار تخصصیاش پایینتر است، یا بگویند او آدمی است که مرتب سر کارش نمیآمد، یا با مردم با بیحوصلهگی رفتار میکند، این چیزها فوراً نمرهاش را برای ما روشن میکند. این است که کار سرمایهگذاری ما در امور صنعتی به خصوص در کشاورزی توأم با انقلاب اداری و تخصصی روزافزون افراد در کار خودشان است. سرمایهگذاریهای خارجی در این کشور به ما اجازه خواهد داد که برنامه پنج ساله پنجم خودمان را طوری با خدمات اجتماعی توأم نماییم که هم صنعت ایران پیشرفت بکند و هم کشاورزی ایران، هم مدرسه بیشتر ساخته شود و هم بیمارستان و درمانگاه، هم موزه بیشتر ایجاد شود و هم کتابخانه و سایر مؤسسات فرهنگی.
موضوعی که لازم است خاطرنشان بکنم (گو اینکه در کتاب انقلاب سفید و در بعضی نطقهای خود به کرات راجع به آن توضیح دادهام)، اهمیت بیمههای گوناگون اجتماعی است. اصطلاحی که در این مورد به کار بردهام این است که یک ایرانی از موقعی که به دنیا میآید تا موقعی که از این دنیا میرود، در تمام مراحل زندگیاش و در سنین مختلف باید از مزایای بیمهها بهرهمند باشد، یعنی اولیای یک طفل وقتی که او به دنیا میآید با پیشبینیهای لازم و پرداخت یک وجه کاملاً قابل تحمل مانند مخارج تحصیل باید او را بیمه کنند، همچنین بیمههایی در مقابل بیماری. کسی که بیمار میشود باید به وسیله بیمههای اجتماعی در بیمارستانهای مربوط مداوا بشود تا به خواست خدا بهبود پیدا بکند. همچنین بیمه عمر، بیمه پیری، بیمه از دست دادن عضو و سایر بیمههایی که هست و خیلیها هم بدان عمل میکنند. ولی فکر میکنم اگر بخواهیم این نوع عدالت اجتماعی را همگانی بکنیم و در سرتاسر مملکت توسعه بدهیم باید این جزو سیاست عمومی ما باشد و راههایش را باید پیدا بکنیم که چگونه دولت کارمندان خودش را بیمه بکند، چگونه کارفرما کارگران خودش را بیمه بکند، چگونه شرکتهای سهامی و سایر تشکیلاتی که جنبه شرکت و عمومیت دارد همه اعضای خودشان را بیمه بکنند. همانطور که گفتم تحت هر رژیمی آینده بشریت و ترقی مجامع و جوامع بینالمللی بر اساس شرکتهای تعاونی و بیمههای گوناگون اجتماعی استوار خواهدبود و زندگی افراد را از این راه در تمام مدت عمر تأمین نموده و موجبات راحت و رفاه آنها را فراهم خواهند ساخت.