مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۱ شهریور ۱۳۳۳ نشست ۳۹
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری هجدهم | تصمیمهای مجلس | قوانین برنامههای عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی |
روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران
شامل: کلیه قوانین مصوبه و مقررات - گزارش کمیسیونها - صورت مشروح مذاکرات مجلس - اخبار مجلس - انتصابات - آگهیهای رسمی و قانونی
شماره
شنبه ماه ۱۳۳۴
سال یازدهم
شماره مسلسل
دوره هجدهم مجلس شورای ملی
مذاکرات مجلس شورای ملی
مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره ۱۸
جلسه: ۳۹
مذاکرات مجلس شورای ملی.
صورت مشروح مذاکرات مجلس روز پنجشنبه ۱۱ شهریور ماه ۱۳۳۳.
فهرست مطالب:
۱- تصویب صورت مجلس.
۲- بیانات آقای نایب رئیس راجع به حفظ نظم جلسات.
۳- بیانات قبل از دستور آقایان: شوشتری و تیمورتاش.
۴- بقیه مذاکره در گزارش کمیسیون فرهنگ راجع به ترمیم حقوق معلمین.
۵- ختم جلسه به عنوان تنفس.
مجلس دو ساعت و بیست دقیقه پیش از ظهر به ریاست آقای نورالدین امامی (نایب رئیس) تشکیل گردید.
۱- تصویب صورت مجلس
نایب رئیس- صورت غائبین جلسه قرائت میشود. (به شرح ذیل قرائت شد).
غائبین با اجازه، آقایان: هدی، بیات ماکو، قوامی، جلیلی، احمد صفایی، خاکباز، امید سالار، سلطان العلما، عطایی، ابراهیمی، عرب شیبانی، مهندس شاهرخشاهی، حائریزاده، میراشرافی.
غائبین بیاجازه، آقایان: باقر بوشهری، حشمتی، اریه، دکر عمید، تربتی، غضنفری، سعیدی، کدیور، شفیعی، مهندس اردبیلی، دکتر عدل، سالار بهزادی، برومند. دیرآمدگان و زود رفتگان با اجازه، آقایان: سنندجی، عبدالرحمن فرامرزی و ثقهالاسلامی یک ساعت و ۲۰ دقیقه، آقایان تجدد و اردلان دو ساعت، آقایان صرافزاده، دکتر سعید حکمت، مرتضی حکمت، اورنگ ۳۰ دقیقه. غائبین در رأی آقایان: شیبانی، کیکاوسی، یک رأی.
نایب رئیس- آقای بهبهانی نسبت به صورت مجلس نظری دارید بفرمایید.
بهبهانی- پیشنهادی که بنده در جلسه قبل راجع به تبصره ۲ داده بودم گویا تحریف شده است پیشنهاد بنده این است که کسانی که بعدها به درجه لیسانس یا مهندس نایل میشوند بتوانند از این قانون استفاده کنند یعنی رتبه آنها به رتبه دبیری تبدیل شود.
نایب رئیس- بعین پیشنهاد شما رأی گرفته شده است و عین همان هم عمل خواهد شد. آقای قناتآبادی.
قناتآبادی- بنده اولاً میخواستم از مقام ریاست استدعا کنم که دستور بفرمایند این صورت جلسات را زودتر تهیه بکنند تا ما بتوانیم زودتر مطالعه کنیم تا اگر اصلاحات و اعتراضاتی هست اینجا بیان شود که اصلاح بشود یک اصلاحات عبارتی هست در صورت جلسه که اصلاح میکنم و میدهم به تندنویسی مطلب دیگر این که مطالبی که بنده در مجلس شورای ملی عرض کردم یک کلمه از رادیو طهران منتشر نکرد فقط گفت که شمس قناتآبادی راجع به نفت و مطبوعات صحبت کرد و لاغیر و حال این که مطالب دیگر را به تفصیل گفته و علتش هم این است که آن کسی که در رأس تبلیغات قرار گرفته رسماً نوکر سفارت انگلیس بوده و در سفارت انگلیس ایرانیها را استنطاق میکرده است ...
نایب رئیس- خواهش میکنم راجع به صورت جلسه بفرمایید.
شمس قناتآبادی- دولت وقتی که یک نوکر سفارت را رأس اداره تبلیغات میگذارد بهتر از این نمیشود.
نایب رئیس- آقایان اگر نسبت به صورت جلسه اعتراضی دارند بفرمایند و الا تذکرات خارج از موضوع در صورت جلسه اگر بفرمایند این اصلاً بدعت میشود و صلاح آقایان هم نیست نظری دیگر در صورت جلسه نیست؟ (اظهاری نشد) صورت جلسه قبل تصویب شد.
۲- بیانات آقای نایب رئیس راجع به حفظ نظم جلسات
نایب رئیس- آقایان نمایندگان محترم تصدیق میفرمایند یکی از خصایص حکومت مشروطه و پارلمانی آزادی نطق و بیان است همان طور که هر یک از آقایان محترم انتظار دارند در موقعی که مشغول نطق میباشند همه آقایان توجه داشته و سکوت نمایند همان طور هم بایستی موقعی که ناطقی مشغول صحبت میباشد و لو این که اظهارات گوینده مخالف عقیده و نظر عدهای باشد بایستی سکوت نمایند تا بیانات ناطق تمام شده بعداً نظریات خود را اظهار فرمایند. تمنی دارم آقایان محترم به این موضوع توجه فرمایند که از لحاظ آییننامه و از هر جهت رعایت انتظامات به عمل آید (صحیح است، احسنت).
۳- بیانات قبل از دستور آقایان: شوشتری و تیمورتاش
نایب رئیس- با اجازه آقایان نطقهای قبل از دستور شروع میشود.
تیمورتاش- نمیشود آقا.
شوشتری- خودتان که برای قبل از دستور اسم نوشهاید (تیمورتاش: ببخشید اشتباه کردم).
نایب رئیس- چون آقای تیمورتاش مخالفند نوبتشان را به شخص دیگری خواهم داد. بفرمایید آقای شوشتری.
شوشتری- بسم الله الرحمن الرحیم، بدواً این قسمت را عرض میکنم من نزدیک به سی سال است به جناب آقای عباس مسعودی مدیر روزنامه اطلاعات سابقه دارم از وقتی که ایشان فقط یک خبر تهیه میکردند و به جراید میدادند و برای یک عملی که نسبت به مملکت خدمتگزاری بود در موقع طرح لایحه هواپیمایی یونکراس به من اطلاع داد و آن وقت به نفع مملکت بود با او خصوصیت پیدا کردم و تا این تاریخ هم عدول از خصوصیت و رفاقیت نکردم حتی مقالات مهم یا تاریخ اسرار حدثه خرسان را در روزنامه اطلاعات چاپ میکردند که متأسفانه آن مقالات را برای اعمال غرض بعضی افراد در آنجا کوتاه کردم چون وقت ندارم خاطرات خودم را بنویسم آنچه را که در سینهام نهفته است برای خدمت به مملکت لازم بود در نظر داشتم در آن مقالات به اطلاع عموم برسانم متأسفم که ۸۷ شماره بیشتر درج نشد و اگر آن تاریخ اسرار حادثه خراسان و قتل مرحوم مدرس و جزییات مشروطیت آن تاریخ ضبط میشد برای نسل حاضر و بعد یک تاریخ معظم مفصلی هستند متدل با اساسی بود (مکرم: بسیار تاریخ جامعی بود) که به درد میخورد نشد ولی بعد از آن تاریخ یعنی در سالهای مختلف طوری شد که بعضی از کارکنان روزنامه اطلاعات نسبت به من بیلطفی کردند خوب عیبی ندارد غرضم استدعا از مخبر روزنامه اطلاعات است که از نطق من چیزی در آن روزنامه نوشته نشود با این صورتی که تحریف میشود دروغ است، دروغ است، دروغ است و روزنامه اطلاعات انتشار دروغ نباید بدهد من خطیبم عبارات غلط نمیگویم (میراشرافی: اطلاعات سرمایهاش دروغ است) اجازه بدهید من با عباس مسعودی رفیقم تا دم مرگ هم به او ارادت خواهم داشت ولی سلطه ندارد توی روزنامهاش سلطه ندارد اجزایش را اداره کند و مخبرین محترم روی اصول دیگر با او غرض ورزی دارند چون اصحاب المصدقند
(قنات آبادی: مخبرین به شما ارادت دارند) من در بیان پری روز شما یک کلمه حرف نزدم (میراشرافی: آقای شوشتری خودش مقاله کودتا را در ۲۸ مردد نوشت به مخبرینشان چه؟ مسئول مدیر روزنامه است)
من از بیگانگان هرگز ننالم، من تشکر میکنم از آقای نورالدین امامی که امروز این بیانات را فرمودند وکیل اگر نتواند در مجلس حقایق را بگوید و اگر آزادی نداشته باشد پس غرضش از آمدن مجلس چیست؟ وجودش در مجلس برای مملکت به چه درد میخورد وکیل باید بیاید حرفهای خودش را بگوید و عقیدهاش را اظهار کند این عقیده و حرف او یا مستدل و مستند به دلیلی است یا خارج از دلیل است اگر خارج از دلیل است وکیل دیگری نماینده محترم دیگری میآید او را رد میکند و اگر مستدل است و بیغرض البته مورد توجه قرار میگیرد و بنده عادت ندارم به کتمان، من کسی هستم که در دوره ۱۶ در پشت این میز اینجا مصرحاً بعد از چهل و چند سال چون در کریاس آن عالم بزرگ رفته بودم از آن استاد و آن مرد محترم مجاهد فی سبیلالله قدرشناسی کردم تا از نظر حس ادب، حس احترام، حس امتنانی که از لطف و عنایت آن مرد بزرگ که در این شهر در روز تولد علی مرتضی ۴ به دار آویخته شد بعد از چهل و چند سال گفتم حضرت حاج شیخ فضلالله نوری را خارجیها به دار زدند ایرانی به دار نزد و من این شهامت را داشتم گفتم و از عهده گفتهام هم بیرون میآیم و نمیترسم هر چه هم میگویم نمیترسم سانحهای که برای من چند شب پیش، پیش آمد ذکر نمیکنم چون مشغول تفتیش هستند سه شب قبل برای من پیش آمده اگر برای هر کس پیش میآمد میدان را خالی میکرد من میدان خالی کن نیستم زیرا مرگ یک مرتبه است و تولد هم یک مرتبه و معتقدم الله یتوفی الانفس حین موتها، هر وقتی که اراده حق تعلق گرفت انا لله و انا الیه راجعون برای روح ابدیت و سرمدیت قائلم این را عرض کرم پس باید حرفهایم را بزنم من در اینجا الان این صورت مجلس است در یک ماه قبل آقای عبدالصاحب صفایی نماینده محترم به من اطلاع دادند که تصمیماتی گرفته شده است برای کوبیدن تو و کوبیدن من، من گفتم به حق میگویند یا بنا حق، اگر به حق میگویند حق کوبیده شدن دارم، اما اگر بنا حق میگویند بدانند آن که بناحق بگوید دچار عواقب وخیم ناحق کوبی خود خواهد شد مثل مصدق گفتند برای چه؟ گفتم تو صاف و پوست کنده علیه بلشویک و حزب توده و یک اشخاصی که دارند این مملکت را از صورت امنیت خارج میکنند داری با تمام جدیت از دولت خود حمایت میکنی من عاشق چشم و ابروی کسی نیستم آن روزی که روز ۲۸ مرداد این واقعه شد تا روز ۲۸ مرداد ۴۰ نفر اول صبح الان چهل تایشان اینجا نشستهاند ۴۰ تایشان ب عنوان خائنین به مملکت روز عید قربان باید به دار آویخته شده باشیم و الان هم به چوبهای چراغها دارهایش را هم ساختهاند بعد از ما هم به چوبهای چراغها افراد آویخته شده باشند اما یقین داشتم دو ساعت به ظهر مانده آقای دکتر مصدق به دار آویخته میشد و آقای دکتر شایگان رأس حکومت جمهوری قرار میگرفت و رادمنش از روسیه میآمد همه سند دارد استناد دارد خوب خدا نخواست و ما هم اینجا هستیم این جناب اورنگ این پدر بنده که خدا انشاءالله اورنگ و امثال او را در این مملکت باقی بدارد اگر اینها بروند آن وقت معلوم میشود این مملکت با وضعیت معلومات فعلی دیگر اورنگها تربیت نمیکند (صحیح است) (مشایخی: کاملاً صحیح است) این اورنگ میداند چه حالی داشتم. شاهنشاه جوانبخت عزیزم وقتی که جواب نظمیه را در ۱۷ اردیبهشت که ۴ ماه بعدش ۲۸ مرداد شد جواب نظمیه را که آن جور نوشته بودم وقتی که اعلیحضرت آن جواب را خواندند فرمودند تو را نگرفتند؟ گفتم نه قربان مرا نمیشود گرفت مرا باید کشت برای این که گرفتن من مفاسد دیگر ازش تولید میشود آنها هم میدانند خوب این مقدمهای بود گفتم و متأسفم که با تربیت امروز من تربیت نشدم که هر روزی یک جور فکر بکنم فکر من همان جور فکر آخوندی است یک جور فکر میکنم. برویم جلو با ارسلان خلعتبری من مخاصمه نمیکنم باز هم میگویم ارسلان به منزله اولاد من است و او را دوست دارم، ۸ سال قبل جلوی دادگستری به او رسیدم گفتم ارسلان برادر من گوش نکرد تو گوش کن حزب ایران هسته است حزب توده پوسته است یک نفر که در روزسیه مرد و مهندس فریوروکی و کی و اینها هستند این تشکیلات را دادهاند اینها به هم مربوط است، ارسلان به من گفت واقع این طور است؟ گفتم برو تحقیق کن رفت و تحقیق کرد بعد از سه روز آقای ارسلان خرابیهای حزب ایران را فهمیدند صحیح میگویم حزب ایران را بر هم زدند این را هم که آن جلسه گفتم مادام که از افراد حزب ایران حزب توده توی ادارات هستند امید اصلاحات مشکل است روی اصول مملکت داری مجازات لازم است همین طور مملکت داری احسان لازم دارد هر کس خدمت کرد باید احسان ببیند و هر که خیانت کرد باید مجازات بشود خوب بنده در آن روز عقیدهام را اظهار کردم من نه به کسی جسارت کردم و نه توهینی کردم این صورت مجلس است حتی گفتم ایران اگر ۷۰ دانشگاه داشته باشد کم است آقا اگر من میگویم وزیر فرهنگ که میآید اینجا گفتم من سئوال میکنم باید بیاید با صراحت جواب بدهد اگر من بگویم مسجد جای شراب فروشی نیست، مسجد جای قماربازی نیست، در دانشگاه جایی نباید باشد که بچههای مردم را بیاورند تحریک بکنند جلوی مجلس برای مقاصد دیگری که خواجه نوری را جلوی مجلس به کشتن بدهند (صحیح است) دانشگاه نباید از توی آن لوا حرکت کند از روز ۱۹ مرداد هی بیاید جلوی مجلس میتینگ بدهد بر علیه مقام سلطنت دانشگاه نباید در چهل شب قبل که دعوت میکند آن وقتی که مهندس رضوی و شایگان گرفته نشده بودند استادهای دیگر را دعوت نکند این خائنین را دعوت کند اگر میگویم دانشگاه باید اصلاح شود اگر میگویم وزیر فرهنگ باید مفسدین را از دانشگاه بیرون بریزد اگر بگویم درس نخوانده مجتهد نشده دکتر نشده اگر در سیاست مداخله کنند اوضاع مملکت آشفته میشود آقایان نمایندگان من کفر گفتهام؟ (خیر، صحیح است) من میگویم پول را وقتی مملکت در قبال پولی که مملکت میدهد باید به تمام معنی از پولی که داده میشود استفاده شود پول را دور نریزید بچهها باید درس بخوانند نه این که در بیرون زنده باد و مرده باد بگویند به فرمایش دکتر بینا که به من بیلطفی کردند (دکتر بینا: من به شما ارادت دارم) من برادرم را دوست دارم توی سر من هم بزند فحش هم بدهد من اهل این حرفها نیستم من تا زندهام باید حقیقت را بگویم (دکتر جزایری: من جسارتی نکردم) من دم مرگم است پیرمردم اولاد ندارم من باید از روی حقیقت آنچه به مصلحت مملکت است بگویم هر کس هر چه میخواهد بگوید من طرز فکرم این است اگر آقایان دلشان میسوزد برای دانشگاه خدا لعنت کند کسی که توی این مملکت ایجاد نفاق کرد گفتند این اولاد استوکس است بنده با ۲۴ هزار نفر فامیل دلم میخواهد که منافع مملکت را انگلیس ببرد؟ اما دکتر شایگان که پشت این صورتمجلس است غیر از خود من و برادر من و خانم من دیگر هیچ کس را ندارم و شایگان نیست؟ یک چنین بیبوتهای خدمتگزار میشود من با چنین ریشه بسیط و وسیع خائنم؟!
اورنگ- جناب آقای شوشتری من از جنابعالی تمنی میکنم قدری با ملاحظهتر و ملایمتر صحبت کنید این تقاضای بنده است، از جنابعالی این طور زیبنده است.
شوشتری- چشم من فرمایشات شما را اطاعت میکنم آقای شیخ الملک اورنگ هر شب با دوستان که میآیم در محضر تو از محضر تو استفاده میکنم به رسول الله تو را دعا میکنم البته ادب اقتضا میکن که امر شما و امر همه نمایندگان را من اطاعت کنم ولی من عرض میکنم آقایان نمایندگان کمیتههایی تشکیل شده است نزدیک موضوع حل نفت است در مواقع مشکل یک روز مرحوم عبدالحسن هژیر یک روز مرحوم حاج علی رزم آرا کشته میشود (یکی از نمایندگان: خدا بیامرزدش) البته رحمت الله علیه و لعنت الله علی قاتله، آقایان بدانید و آگاه باشید که در بن ما القا اختلاف میکنند برادر عزیز من وجه من الوجوه در حریم اختلاف و نفاق وجودش راه ندارد اما من صاف میگویم آقای جزایری نور چشم عزیز من زود تسلط اعصاب خودش را از دست میدهد
(عمیدی نوری: جنابعالی هم همین طور) نه جانم، نه جانم، نه من موقعش میگویم یک قدریش که تصنعی است آقای عمیدی نوری (خنده نمایندگان) (احسنت) عرض کنم که چندی قبل یک عده از ...
نایب رئیس- جناب آقای شوشتری وقت شما تمام شده است (شوشتری: اگر مجلس اجازه میدهد یک ربع دیگر صحبت کنم) آقایانی که با یک ربع ادامه صحبت آقای شوشتری موافقند قیام بفرمایند (اغلب برخاستند) تصویب شد، بفرمایید.
شوشتری- موضوع ضبط اعصاب و حفظ اتحاد و وحدت که مبنای دین اسلام است این یک اصل کلی است نقشه کشیدند که نسبت به بعضی از نمایندگان ذهن مقدس شاهنشاه را مشوب سازند از راه منطق و دلیل موفق نشدند وارد شدند به مرحلهای که عدهای از نمایندگان محترم را متهم به مادیات و اغراض کنند از آن راه هم نتیجه نگرفتند وارد شدند به فکری که شاید در مجلس شورای ملی این وحدتی که امیدوارم تا آخر دوره حفظ شود و همه خدمت به کشور بکنند این وحدت را به هم بزنند ایجاد دو دستگاه و ایجاد اختلاف بین نمایندگان بکنند و مجلس را از ادب و احترام خارج کنند اقلیت منتقد و اکثریت لازم را صورت دیگری بهش بدهند و مجلس را به صورت بلوا و آشوب
درآورند من ناچارم این عرایض را بکنم و در حدود یک ماه قبل، چهل روز قبل به تیمسار سپهبد زاهدی که خدا او را حفظ کند و خدا مجدداً میگویم مرحوم رزم آرا را غرق رحمت خود کند (انشاءالله) به آقای سپهبد زاهدی گفتم بعضی از آقایان امروز به خیال نخستوزیری افتادهاند آقا ما بیچاره شده بودیم بدبخت شده بودیم ما در خانه هر کس را میکوبیدیم، یک مرد داوطلب نشد من تا بمیرم، اگر آقای زاهدی با من بد بشود من زاهدی را خائن به ایران نمیدانم هیچ کس را خائن نمیدانم مگر جز یک دسته مجنون و سفیه و بدبین چون او را صاحب دین میدانم خائن نمیدانم گفتم در خانه هر کس را کوبیدم قبول نکرد حالا که زدیم و بستیم و تمام شد و مملکت امنیتی پیدا کرد و موضوع نفت هم انشاءالله حل میشود یک عدهای قوقولی قوقو سرشان را آوردهاند بیرون میگویند ما را هم بطلبید آقا آن روز کجا بودی روز یوم یفرالمر من اخیه کجا بودی من مادام که ذات اقدس شاهنشاه دولتی را تأیید میکنند مادام که دولتی قدمی برخلاف مملکت بر نداشته من او را تأیید میکنم (احسنت) این را به شما بگویم از هیچ چیز هم نمیترسم دو دو تا چهار تاست جناب آقای بزرگنیا، جناب آقای دکتر جنابعالی باید اگر با من حرف میزنید سندش را باید ارائه بدهید به افترا و تهمت من شرعاً نمیتوانم کسی را جرح کنم مجلس شورای ملی باید بنشیند حرف بزند نمایندگان محترم باید با دلیل حرف بزنند بدون دلیل که نمیشود یک ایرانی محترمی را جرح کنیم ما چه کار داریم که یک ایرانی مسلمانی را که خدمت میکند او را جرحش کنیم.
علیهذا این تذکر را میدهم و استدعا دارم آقایان توجه کنید آقایان همه میآیند دم میزنند از مبارزه با فساد این یک اصل کلی است دو کلمه است مبارزه با فساد اما از گفتم حلوا حلوا دهن شیرین نمیشود این راه دارد، این راه دارد اجازه بدهید به یادم آمد ما تجاوز به دانشگاه نکردیم اما آن کسی که با افشار طوس عدهای را فرستادم دانشگاه یک عدهای آن عبارات قبیح را نسبت به بچهها و اولاد ما گفتند و محیط دانشگاه را فاسد کردند آنها بر علیه دانشگاه قیام کردند و تاریخ را بخوانید بروید ببینید چه جور و چه وضعی بود (صفایی: مسلماً در دانشگاه آدمهای فاسدی هستند) و الا در هیچ جای کسی نمیتواند به علم و دانشگاه اعتراضی بکند اما مبارزه با فساد شرط اول مبارزه با فساد قبلاً هم اشاره کردم باید خدمتگزار تشویق بشود خیانتکار مجازات بشود (صحیح است) آقایان حبس ۳ سال ریاحی بر خلاف قانون و به ضرر ایران است زیرا هر سربازی هر افسری از امر شاهنشاه که فرمانده کل قوا است تجاوز کند باید اعدام شود نه این که محکوم شود بعد هم مورد عفو قرار گیرد لاتأخذ کما به الراقه آقا دزد را باید مجازات کرد کسی که بر علیه مقام شامخ سلطنت و دولت و ملت ایران اقدام کرد باید اعدام شود اگر سیام تیر رسیده بود آقا ماها یکیمان زنده نبودیم حالا حس ترحم، حس شفقت، حس عنایت یعنی چه؟ آقایان آنها به کسی رحم نکردند یکی میخواهید رحم کنید؟ اول باید خدمتگزار تشویق بشود و خیانتکار بعد از ثبوت جرم مجازات قطعی ببیند (صحیح است) النهایه مجازات عالم دو برابر مجازات جاهل است نظامی غیر از مصدق است نظامی که از اوامر شاه تخطی کرد بر علیه مقام سلطنت اقدام کرد حتماً باید اعدام بشود بدون تردید مملک داری رحم برنمیدارد و اما یک اصل دیگر که باید مبارزه با فساد بشود من کارمند دولت بوده و افتخار کارمندی دولت را دارم فرض کردم نشتیم وزارت دارایی و دولت هم موافقت کرد برای این که زندگی کارمندان تأمین شود کار خلافی نکنند حقوق آنها را دو برابر کردیم ولی اگر حقوق کارمندان دو برابر بشود یعنی هفتصد تومان اگر میگیرد ۲ برابر بشود با بیشتر ۲ هزار تومان به همین نسبت هزینه زندگی ۳ برابر گران میشود (صحیح است) و وجهاً من الوجوه این برای فاطمه تنبان نمیشود اقلامی که در اینجا برای شما عرض کردم آقا چه جور باید بشود مردم شکایت میکنند از تعدی مأمورین دولتی مأموری که پا میشود در هوای گرم گرگان یا خوزستان میرود با این ماهی دویست تومان سیصد تومان چهارصد تومان نمیتواند زندگی کند وقتی که نمیتواند زندگی کند دست به کارهای نامشروع میزند از نظر اکل مبته انسان گذشت میکند از نظر انتظام مملکت رشته از هم پاره میشود چه باید کرد با وزیر دارایی صحبت کردم (یکی از نمایندگان: پاسبانها را بفرمایید) من با وزیر دارایی صحبت کردم من استمداد میکنم از افکار نمایندگان محترم به عقیده من آنهایی که دست کمک به ما دراز میکنند و میخواهند مملکت ما مبارزه با بلشویک بکند مملکت ما رو به اصلاحات برود باید کمکی بکنند که از این کارمندان به قدر لزوم برای مملکت انتخاب شوند و برای بقیه آنها فکر کاری بشود باید یک ربع از این کارمندان را آنهایی که صحیحالعمل هستند از این کارمندان ۴۰ هزار نفر کافی است بقیه را باید ریخت بیرون و حقوق آنها را مطابق سابقه خدمتی که دارند، هر پنج سال، یک سال بیست سال است چهار سال، بیست و پنج سال است پنج سال هر پنج سال یک سال باید حق کارمندی آنها ر باز خرید کرد پول نقد داد آنها بروند یک دسته معادن را استخراج کنند یک دسته زراعت کنند یک دسه فلاحت کنند یک دسته اراضی را آباد کنند یک دسته تحت الارضی را بیرون بیاورند نمیدانم هر کسی یک کاری بکند مردم را نان میدهند سطح تولید مملکت میآید بالا بعضی از این کارمندان فاضلند، عالمند همان پول را هم بهشان بدهید آنها معلم بشوند نه خامها که جوانهای خام را بفریبند با این ترتیب وضع ادارات اصلاح میشود و از بودجه مملکت هم ۶۰۰ میلیون تومان هفتصد میلیون تومان در سال کاهش پیدا میکند این هفتصد میلیون تومان که حقیقتش سه هزار میلیون تومان است با تعدی که به شهرها و مردم میشود این هفتصد میلیون تومان را بگذارید برای کارهای زراعتی و فلاحتی و معدن و کارخانه و اینها، از این جهت آقایان هر فرمایشی که میفرمایید هر انتقادی که میکنید راه عملی و راه اصلاحش را هم ارائه بفرمایید به نظر من این فکر میآید ممکن است جناب آقای بختیار خیلی بهتر از من فکر کنند بنده که همچو لوحی از آسمان نیاوردهام که خوب میفهمم این را باید به طور قطع و حتم یک روزی پایهاش را بگذاریم و به حساب ادارات و وزارتخانههایمان رسیدگی کنیم یکی دیگر از اصلاحات جناب آقای دکتر جزایری برادر عزیز من تو هر چه به من تغیر کنی من مخلصتم یکی از اصلاحاتی که جناب آقای عمیدی نوری جناب آقای نقابت جنابان آقایان استادان در این مملکت یک چیزی فوق تمام مراتب است همین قوانین متناقض است (صحیح است) آقا این قوانین متناقض است (صحیح است) آقا این قوانین به این زیادی که اغلب با هم متناقض است این قابل اجرا نیست، این قابل اجرا نیست.
نایب رئیس- جناب آقای شوشتری وقت شما تمام شد.
شوشتری- چشم یک دقیقه پس و پیش نمیکنم (عبدالحمید بختیار: خوب بود قیطریه هم که تشریف میبرید این مطالب را میفرمودید) من همه را عرض کردهام.
نایب رئیس- جناب آقای تیمورتاش.
تیمورتاش- آقایان محترم میدانند که من اصولاً شهوت کلام ندارم بلکه صحبت لازم را واجب کفایی میدانم یعنی اگر دیگری بیان کرد و این وجوب بر من ساقط شد دیگر عرضی نمیکنم خوشبختانه آقایان اهل فضل و علم هستند و اغلب این وظیفه از من سلب میشود ولی چیزی که موجب شد امروز من صحبت بکنم دو دلیل داشت یکی این که قطعاً در اثر سوء تفاهمی که برای پارهای ارباب جراید روی داده است و به طور کلی محیط خارج از مجلس این طور تصور کرده است که در چند جمله بین الاثنین که بین جناب آقای شمس قناتآبادی و بنده در جلسه گذشته رد و بدل شد این را دلیل بر یک تضاد فکری یا مخالفتی تشخیص دادهاند باز هم همان حربه کهنه و قدیمی و پوسیده حربه تلفن و تهدید و غیره شروع شده است خود جناب آقای شمس به حکم تجربه میدانند من کسی که از این حربهها از میدان سیاست در بروم نیستم از این بلاها خیلی بیشتر دیدهام و نترسیدهام و همچنین خودشان به خوبی میدانند که به هیچ وجه معارضهای بین ایشان و بنده در وضع موجود نیست خواستم رفع سوء تفاهم بشود دوم این که آقایان بهتر از بنده احساس کردند که محیط مجلس بعد از تعطیلات آن سکون و آرامش قبلی را از دست داده یا در مظان از دست دادن است این هم چه بسا دور از حقیقت نباشد از این که مسلماً یک نوع الکتریسیتهای در محیط ایجاد شده است و یک قدری احساسات به غلیان آمده است جای تردید نیست و دلیلش هم پرواضح است جای تردید نیست و دلیلش هم پرواضح است ملت ایران امروز لحظات بسیار حساسی را میپیماید و در آستانه نتیجه گرفتن از چندین سال محرومیت و فداکاری خود میباشد این طبیعی است مطب خیلی طبیعی است که هشیارتر و آمادهتر و به همین نسبت شاید حساستر باشد هیچ عمل خارقالعادهای نیست و به هیچ وجه من الوجوه این نباید تعبیر دیگری بشود مگر حساسیت و هوشیاری ملت ایران (صحیح است) بنده به این دلایل امروز میخواهم راجع به دولت دوم راجع به امنیت و سوم راجع به نفت راجع به دولت من حرف زیادی نمیخواهم بزنم فقط یک نکتهای را میخواهم اینجا تسجیل بکنم آن هم این است که قطعاً همه آقایان همکاران محترم من با این امر مواجه شدهاند که در این روزها در هر مجلس و محفلی که پا میگذارند اولین سؤالی که ازشان میشود این است آیا شما موافق دولت هستید یا مخالف دولت بنده فعلاً فاش و عریان جوابم را عرض میکنم چرا موافق دولت هستم؟ برای این که تاکنون یک رأی ممتنع و یا مخالف به دولت ندادهام موافق دولت هستم برای این که عقیده دارم حداقل انصاف ایجاب میکند به پاس فداکاری سپهبد زاهدی در مقابل ملت ایران منتهای حسن نیت را به کار بریم شاید بر مشکلات فائق آییم (عدهای: صحیح است، احسنت) موافق دولت هستم زیرا هر گاه عنایت خدای ایران و هر گاه محبوبیت واقعی و قدرت معنوی شخص شاه و فداکاریهای سپهبد زاهدی نبود شاید امروز ملت ایران و مملکت ایران در سراشیبی سقوط عجیبی افتاده بود که دیگر نام و نشانی هم ازش نبود (عمیدی نوری: سقوط قطعی بود) به عقیده من هر کس وقایع چند روز قبل از ۲۸ مرداد را در نظر بگیرد و آن سراشیبی هولناکی که ما داشتیم شش اسبه میرفتیم مسلماً باید امروز ولو به قیمت این که دندان روی جگر بگذارد موافقت بکند با وضع موجود و حاضر (عدهای: صحیح است) ولی آقایان توجه داشته باشند به ن نکته که من این موافقتها و مخالفتها را به چشم یک مرد سیاسی میبینم یعنی به هیچ وجه منالوجوه ماشین بله قربان گفتن نیستم و به هیچ وجه
من الوجوه عقیده ندارم که مخالف دولت کسی است که به هیچ وجه تاب انتقاد نیاورد مخالفت و موافقت ما با دولتها ماورا احساسات شخصی خودمان است شما آقایان وظیفه خطیری را بر عهده دارید شما این مسئولیت بزرگ را در مقابل تاریخ ایران بر گردن نهادهاید بنابراین دو موافقت آقایان و مخالفت آقایان با دولت به هیچ وجه نباید نظر شخصی یا امیال شخصی باعث موافقت شما یا بر عکس باعث مخالفت شما بشود (صحیح است) حقیقت را ببینید آن چیزی که حقیقت است با آن موافق باشید و این را من خواستم اینجا بگویم من موافق دولت هستم و لیکن مفهوم این موافقت این نیست که ماشین بله قربان بشوم مفهوم این موافقت این نیست که هر کسی هر چه کرد و گفت بگویم احسنت و آفرین به هیچ وجه من الوجوه نظر من این نیست و یقین دارم که وقتی خوب فکر کنید همه آقایان نمایندگان یکایک جز این نظری ندارید (صحیح است) اما موضوع دوم این است، جناب آقای ارسلان خلعتبری در دو جلسه قبل بحث بسیار بسیار رسا و آکادمیکی راجع به امنیت فرمودند (صحیح است) متأسفانه مجال این که دنباله کلام را به جایی که باید برسانند برسانند نفرمودند (یک نفر از نمایندگان: وقت نشد) عرض کردم طبق وقت منظورم این بود من از حضور محترمشان میخواهم استدعا بکنم که در حدود ادراک و در حدود چیزی را که من استنباط کردهام از بیاناتشان دنباله همان کلام را بگیرم چه بسا نظر یکی باشد من از حضور آقایان ارباب جراید استدعا میکنم که توجه به این عرایض من داشته باشند و حتیالمقدور تحریف نفرمایند چون که پارهای بیانات هست به حدی نزدیک به هم که با یک زیر و زبر معنایش را از دست میدهد خوب دستگاههای دیگری هستند که به اندازه کافی تحریف میکنند و نمیگذارند آن چیزی را که ما میخواهیم به گوش مردم برسد شما این عنایت را بفرمایید که مطالب من تحریف نشود آقایان امنیت بر دو نوع است یکی امنیت فردی و یکی امنیت اجتماعی یک زمانی در طول تاریخ فرد بر هیئت جامعه حکومت میکرد امنیت فردی، آزادی فردی حتی سرمایه فردی کافی بود برای این که هیئت اجتماع را بچرخاند و این فرد بود که شاخص عمل دنیا بود لیکن امروز در اثر یک به هم پیوستگی که هر آن روبتزاید میرود و در هیئت اجتماع به وجود آمده است ای امنیت فردی آزادی فردی و تمام نوامیس فردی تحتالشعاع یک چیزی بالاتر و برتر و بزرگتر قرار گرفته یعنی اجتماع امروز شما این را در سراسر دنیا ملاحظه بفرمایید اعم از کشورهای کمونیست یا دموکراسی اعم از کشورهای سرمایهداری یا سوسیالیست یک امر مسلم و بارز است که فرد تحتالشعاع اجتماع است شما فقط نگاه بکنید به این سروبالای فردفرد خودتان و ببینید آیا واقعاً مصداق دارد که:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
در یک همچون هیئت اجتماعی بالفطره و به حکم اجبار فرد باید تبعیت از منافع بزرگتر عظیمتر و رساتر اجتماع بکند و به همین دلیل هم امنیت فردی دیگر تکافوی حفظ اجتماع را نمیکند بنده یک دلیل خیلی ساده و پیش پا افتاده برای آقایان میآورم امنیت فردی ایجاب میکند که هر کسی در خانه خودش مصون از تعرض بخوابد و دزدی به سر وقت او نرود این را امنیت فردی ایجاب میکند ولی شما فرض بکنید که این امنیت را به حد اعلای امکان داشته باشید ولی وقتی صبح بلند شدید و دیدید که سرنوشت خودتان و زنتان و بچههایتان دستخوش حوادثی شده است که شاید برای قرنها شما را دستخوش و اسیر خود بکند آیا انصاف بدهید که شما آن امنیت فردی را ترجیح میدهید یا این امنیت اجتماعی را؟ (عبدالحمید بختیار: واضحتر بفرمایید مفهوم نشد) بلکه قربان چشم میرسیم عجیب است کسانی داعیه تأمین امنیت فردی و آزادی فردی را دارند که چشم نگاهشان قبلهگاهشان به محلی است که در آنجا به دلیل همین اصل مسلمی که من گفتم به هیچ وجه منالوجوه هیچ یک از اینها امکان خارجی ندارد به عبارت اخری کسانی از تأمین آزادی فردی دم میزنند و میگویند که امنیت فردی باید بر امنیت اجتماعی بچربد که در قبله گاه خودشان یعنی در آنجایی که دیوار آهنین به دورش کشیدهاند برای حفظ امنیت اجتماعی آنجایی که میلیونها اشخاص را در زندان به زجر میکشند به واسطه امنیت اجتماعی آنجایی که شما آزادی بیان مطلب ندارید به عنوان این که مبادا گفته شما به این امنیت اجتماعی صدمه و لطمهای برساند آنجا این نیست و لیکن وقتی که در خارج از کشور خودشان هست امنیت انفرادی، آزادی انفرادی را مافوق تمام مواهب روزگار میدانند (صحیح است، احسنت) این است که در دنیای امروز آقایان آزادی بفهوم واقعی خودش به مفهوم قرن ۱۹ خودش در تمام دنیا در سراسر دنیا مفهومش را از دست داده چرا؟ چون که فرد ناگزیر تابع اجتماع است و چون آزادی اجتماعی و امنیت اجتماعی چیزهایی را ایجاب بکند (صارمی: امنیت یعنی امنیت اجتماعی شما عقیده خودتان را بگویید.)
صدرزاده- آقا از آزادی در مکتب اسلام صحبت کنید آن مافوق اینهاست (زنگ رئیس).
تیمورتاش- آقایان موافق با بنده هستند یا مخالف بنده (داراب: شما موافق کدام آزادی هستید؟) من موافق آن آزادی هستم که اجتماع را ...
نایب رئیس- آقای تیمورتاش آقا بیانتان را بفرمایید بینالاثنین صحبت نکنید.
تیمورتاش- من موافق آن آزادی هستم که اجتماع را حفظ بکند چه خوب گفت شمس قناتآبادی «سر خم می سلامت شکند اگر سبویی» باز ایشان آن قدر کف نفس داشت که گفت اگر به من فحش بدهند من با کم نیست ولی این را اجازه میخواهم از حضورش که یک قدری تحریف کنم و بگویم «سر خم می سلامت شکند اگر سبویی» به این معنی که اگر فردی هم احیاناً در مظان ظلم و ستم و بیداد قرار بگیرد در مقابل حفظ امنیت اجتماع این قابل اغماض است (قناتآبادی: منظور من هم همین بود حالا هم روزنامههای دولت شروع کردهاند به من فحش میدهند باز هم طرفدار آزادی مطبوعاتم)
نایب رئیس- آقای تیمورتاش وقت آقا تمام شد.
تیمورتاش- بسته به نظر آقایان است اگر اجازه بفرمایید یک ربع دیگر بنده وقت میخواهم.
داراب- نیم ساعت وقت بدهید.
نایب رئیس- آقایانی که با یک ربع وقت اضافی موافقند قیام بفرمایند. (اکثر برخاستند.) تصویب شد، آقای داراب آقا وظیفه بنده را انجام ندهید آقا وظیفه خودشان و بنده وظیفه خودم را انجام میدهم بفرمایید.
تیمورتاش- و اما در این امنیت اجتماعی که بنده عرض کردم اکثریت و اقلیت شرط نیست یعنی اکثریتی این امنیت را داشته باشد و اقلیتی نداشته باشد به دلیل این که عصاره انقلاب و عصاره سرنگون کردن سرنوشت یک مملکتی همیشه به نایش بر این است که یک اقلیتی فعال در مقابل یک اکثریت غافل خیال میکنم شاید کار خودشان را بکنند (داراب: شما طرفدار انقلاب هستید مثل این که) با من سر به سر نگذار این مسلم است آقایان که ایران چهار راه دنیای جدید است و به همین نسبت اگر بگوییم مورد طمع و ولع دیگران است مورد علاقه دیگران است امر اینجا دایر است به این که باشیم یا نباشیم اگر بخواهیم باشیم باید بسیاری از محرومیتها را بکشیم چه بسا این محرومیتهای انفرادی را تحمل بکنیم و اگر میخواهیم نباشیم که آن موضوع دیگری است و اما آمدیم سر موضوع سوم که نفت است معمولاً وقتی که صحبت از نفت میشود آقایان سکوت اختیار میفرمایند برای این که توجه داشته باشید (ارباب: آقای مشایخی توجه میکنند) (مشایخی: بنده گوش میکنم) حالا هم اگر در خور این عنایت هستم توجه بفرمایید آقایان کار نفت در ایران دقایق آخر عمرش را طی میکند عن قریب باید معلوم بشود که سرنوشت این گنج شایگانی که اگر مبالغه نکرده باشم هر قطرهاش با خونی توأم است با خون مظلومی توأم است چه خواهد شد من قبل از آن که وارد کنه مطلب بشوم میخواهم نکتهای را به عرض آقایان برسانم و آن هم چیزی است که چندین بار در طی این مدت با آقای دکتر امینی صحبت کردم و گفتم آقا این پرده استتاری که روی مذاکرات خودتان کشیدهاید چه بسا صلاح نباشد بگذارید مردم کمکم نیک و بد را تشخیص بدهند بگذارید کمکم مردم خودشان را آماده بکنند برای این که یک حقایقی را بفهمند متأسفانه این کار نشد حتی بین خودمان هم که یک موقعی صحبت میکنیم فوراً میگویند (هیس) صحبت نکنید کار نفت کار نفت و کار به آنجایی کشیده است که به قراری که من در روزنامهها دیدهام دیشب قرارداد نفت پاراف شده و لکن ملت ایران هنوز از حقوق و حدود آن اطلاع دقیقی ندارد ...
قناتآبادی- خود قراردادش را هم قبول ندارد.
تیمورتاش- با اجازه میخواهم که اینجا چند کلمهای به طور خلاصه راجع به چگونگی عمل نفت صحبت بکنم و بعد هم میرسم به اصل مطلب.
آقایان جای تردید نیست که ظلم و ستم و جور و اجحاف بیگانه مخصوصاً شرکت سابق نفت موجب برخاست یک نوع غرور ملی در ایران شد و این جور و ستم به حدی طاقت فرسا بود که ملت ایران خواست این زنجیر را بدرد (صحیح است، صحیح است) اگر دیگران در این مقوله در این فاجعه در این جریان سهم محرومیت تنها داشتند من شخصاً صهمی خیلی بیش از اینها داشتم چون که خون به پای این کار دادم (صحی است) و این را من هیچ وقت نمیتوانم فراموش بکنم که علاقه من نسبت به نفت گذشته از احساسات یک ایرانی احساسات یک کسی است که همه چیز خودش را به پای نفت داده (صحیح است) بنابراین ملت ایران در اثر این جور و ستم و بیداد برخاست و زنجیرهای اسارت را خواست بدرد این جای تردید نیست آنجایی که من میگویم نهضت ملی ایران همیشه باقی است همین است (صحیح است) عوامل بینالمللی بسیاری هم به این زمینه کمک کرد و موجب شد که ما بتوانیم حرف خود را بزنیم بنده امیدوارم که بتوانم در طی چندین ساعت در مواد قرارداد نفت صحبت بکنم بنابراین فعلاً به طور خیلی خلاصه عرض میکنم رؤس مطالب را عرض میکنم و میگذرم این عوامل که به این برخاست ملی کمک کرد یکی کمبود نفت امریکا در داخل کشور خودش بود اینها عوامل بینالمللی است یکی تأمین مصرف نفت جنگ اخیر به وسیله امریکا که قسمت اعظمش از داخل خودش بود دوم علاقهای بود که امروز برای دست یافتن به منابع نفتی خاورمیانه داشت یکی هم فکر ایجاد واحدهای کوچک اقتصادی در قبال هدفهای بزرگی که ممکن
بود دچار بمبارانهای شدید دشمن بشود (یکی از نمایندگان: مقصود پالایشگاه است آقا) و دیگر مورد استعمال زیادی که مشتقات گوناگون نفت در دنیا پیدا کرده و ایجاب میکند که شاید نفت دنیا بیشتر به طور خام صادر بشود تا به طور تصفیه شده این رشته سر دراز دارد عرض کردم امیدوارم مجال آن را من داشته باشم که در تمام نکات این مطلب یکایک بحث بکنم و دلیل و مدرک بیاورم ولی بین عوامل همین عواملی که موجب کمک نهضت ملی ایران شد به مصداق آفت طاوس آمد بر او یک عده از کسانی که داعیه رهبری ما را داشتند و خیال میکردند که فقط آنها میفهمند نفت چیست آنها را به گیج گیجی انداخت عده ایشان عالماً و عامداً گیج گیجی خوردند عده ایشان غافل بودند قدر مسلم این است که این فرصتها یکی بعد از دیگری از دست رفت و ملت ایران در مقابل خزانه تهی در مقابل فقر و مسکنت قرار گرفت ملت ایران در این برخاستی که راجع به نفت کرد تنها نظر اقتصادی نداشت این را من صحیح میدانم و حق هم این است و همین هم بوده است و یک نظر سیاسی مهمی داشت آن هم فراغت از چنگال طلم و ستم و از مداخله بیگانه در کارخودش بود (صحیح است) تردید نیست هر کسی غیر از این بگوید یا مغرض است یا اشتباه میکند اما امروز آقایان امروز هم اگر دنیا و ما خواهان حل مسئله نفت هستیم یک مسائل سیاسی بسیار بزرگی در کار است که آنها را باید توجه داشته باشید آن هم وضعیت استراتژیکی و سیاسی ما در دنیاست ببخشید و جغرافیایی ما در دنیاست ما آقایان در وضعیتی قرار گرفتهایم که دنیا به ما نیاز دارد این را ما فراموش میکنیم و تحت تبلیغاتی که میگویند ما نیازی به شما نداریم نمیرویم دنیا به ما نیاز دارد (یکی از نمایندگان: ندارد) دارد هم به نفت شما نیاز دارد به دلایلی که خواهم گفت و هم به موجودیت شما نیاز دارد (صحیح است) پس بنابراین نمیشود یک تنه به قاضی رفت و در این زمینه اظهار نظر کرد و داستان ملی شدن نفت ایران چیز تازهای نبوده است من انشاءالله در موقع نفت نامهای را که در ۲۳ سال پیش پدرم به «سرجان کدمن» نوشته است و مفهوم ملی شدن را گفته است برای شما از پشت این تریبون خواهم خواند تا بدانید که او هم اگر سرش را داد روی همین کار بود به همه تقدیر این فرصتها از دست رفت در اثر لجاج و عنا و اشتباه و عوامفریبی از طرف ما و لکن از حق نمیگذریم که در اثر یک مقدار زیادی سودپرستی و به امید این که ما به زانو درخواهیم آمد از طرف دیگران به دلیلی این که از این موضوع ملی شدن نفت همه بهره بردند همه بهره بردند جز ما و ملت ایران. آمریکا با فروش مضاعفی که از نفت
خاور میانه کرده چندین میلیارد دلار استفاده کرده و کمکی که امروز به قول خودش تبرعاً به شما میکند عشر مالیاتی که از تراستهای نفت امریکا که در اثر خوابیدن نفت ایران منفعت کردهاند نیست (احسنت) توجه بفرمایید کمکی را که امریکا امروز به ما میکند و میگوید که من تبرعاً به شما کمک میکنم عشر مالیات نفتی که در اثر خوابیدن نفت ایران تراستهای نفتی امریکا فروخته نیست (صحیح است) انگلیس ضرر نکرده از ملی شدن نفت شما به دلیل این که دوباره سیصد میلیون دلار گرفته است و امروز هم ۲۱۴ میلیون لیره سرقفلی میگیرد (دکتر شاهکار: سیصد میلیون لیره) در روزنامهها دویست و چهارده میلیون لیره است (اردلان: پیشوا این کارها را کرد) عرض کردم در اثر خبط و خطا و اشتباه بوده پس میمانیم ما و ما و ما و این فقر و این مسکنت و با این تهدیدی که اگر شما با ما موافقت نکنید ما سرکیسه را سفت میکنیم و شما در فقر و بیچارگی و مذلت خواهید مرد و حال آن که این طور نیست درست است و این را من میگویم کسی که در تمام جریان ملی شدن نفت و در دوران حکومت صادق معذرت میخواهم سابق صادق را چه عرض کنم سابق و در تمام دوران حکومت سابق متهم بود که جوجه استوکس است پول گرفته است فلان کرده است اله کرده است بله کرده است و لکن من آن روز حقیقت بین بودم حالا هم حقیقت بین هستم من حقیقت را میگویم آن چیزی که حقیقت دنیایی است یعنی دنیا میداند محتاج به نفت ما هستند به دلیل فنی (صحیح است) دلیل فنیاش این است که اولاً نفت ما هنوز هم ارزانترین نفت خاورمیانه است در ثانی مشتقاتی که از نفت ما گرفته میشود از هیچ یک از نفتهای خاورمیانه گرفته نمیشود (دکتر جزایری: جنس نفت ما مرغوب است) مقصود ار مشتقات هم همین است جنس نفت ما بهتر است (عبدالصاحب صفایی: جنس ما مرغوب است) شما میدانید که درباره شما من این را علی العمیا تصدیق میکنم (عبدالصاحب صفایی: من چاکر شما هستم) پس از نقطه نظر فنی محتاج به نفت ما هستند از جهت مادی محتاج به نفت ما هستند به دلیل این که معقول نیست آقایان تراستهایی که خودشان میآیند و ششصد میلیون دلار میدهند برای این که شصت درصد از یک جنس را به خودشان اختصاص بدهند بگویند که ما برای صددرصدش انترسه نیستیم سرقفلی مفهوم عرف و عادت پیش پا افتادهاش این است که من اینجا علاقه مادی و مالی دارم و میتوانم این علاقه مادی و مالی را با این قیمت جبران کنم (داراب: پس آن تبلیغات دروغ بوده است) من گفتم میشاجان سربه سر من نگذار من مجبور میشوم به تو وربروم (بعضی از نمایندگان: میشا چیست؟) میشا اسم کوچک آقا بوده است اسمی است که پدر من به ایشان داده است (داراب: اسم پدرشان بوده است) لغتی است که همه مردم گیلان میدانند (داراب با عصبانیت: اسم پدرتان بوده است کاغذ دارم میآورم و نشان میدهم) (زنگ نایب رئیس).
نایب رئیس- آقای داراب ساکت باشید من به شما تذکر میدهم.
تیمورتاش- گفتم با من ور نرو قربان پس از جهت مادی هم معلوم شد که نیازمند به کمک ما هستند به دلیل این که معقول نیست بگویند برای شصت درصد آن قدر سرقفلی میدهیم ولی راجع به صددرصدش علاقه نداریم و اما جهت دیگر جهت سیاسی این موضوع که بسا در واقع اهم جهات است.
نایب رئیس- آقای تیمورتاش وقتتان دارد تمام میشود (تیمورتاش: باز هم یک ربع وقت میخواهم) (بعضی از نمایندگان: وقت میدهیم) یک مرتبه بیشتر نمیشود اجازه داد مگر نفر سوم وقتش را بدهد.
خلعتبری- بنده برای این که دنباله بیاناتشان را تکمیل کنند وقتم را به ایشان میدهم (احسنت، احسنت) (تیمورتاش: متشکرم).
نایب رئیس- بفرمایید.
تیمورتاش- و اما از جهت سیاسی که شاید اهم مطالب باشد این است که در حلقه دفاعی دنیای آزاد آقایان ایران حق دارد سهم دارد ایران یکی از نقاط حساس است که باید به او توجه کرد اگر میخواهید که ما وظیفهای که در دنیای آزاد داریم انجام بدهیم (دکتر شاهکار: بسیار صحیح است) من تعجب میکنم راجع به یک شاهی و صد دینار با ما صحبت میکنند و آن وقت میروند میلیارد میلیارد به این و آن میدهند این را واقعا نمیفهمم چیست؟ در یکی دو روز قبل روزنامهها نوشتهاند که این آقای هوور مشاور نفتی امریکا در اثر حزمتی که برای حل مسئله نفت ایران کشیده است ارتقا پیدا کرده است به معاونت وزارت خارجه امریکا و ضمناً او مصاحبهای کرده بوده که مفادش این بود «در مشکل نفت سه اصل رعایت شده است ده درصد مربوط به امور فنی است پانزده درصد مربوط به امور اقتصادی است و ۷۵ درصد احترام به افکار عمومی ملت ایران است» بنده میخواهم عرض کنم که ایشان صددرصد اشتباه فرمودهاند (احسنت) ده درصد امور فنی بوده است و نود درصد حرص و ولع و آز و طمع و چیزی که به حساب نیامده است احساساتی است که باید ملت ایران داشته باشد به چه دلیل؟ به دلیل این که من اولاً از خودم عرض میکنم من از کسانی نیستم که منفی باف باشم و بگویم که مشکل نفت نباید حل بشود یا آن که باید به نحوی حل بشود که تمام ایده آل ما را برآورده کنند مشکل نفت و معامله نفت مثل تمام معاملات دنیا دو سر دارد و تراضی طرفین شرط است ولی نکته اینجاست که باید انصاف و عدالت و مروت در هر معاملهای که ادعای غبن بخواهید در آن نباشد رعایت بشود (صحیح است) این حرف و عادت معمول و متداول همه جا است بنده این پارچه لباسم را هم که میخرم اگر آن مرد دکاندار انصاف و عدالت نداشته باشد نمیروم و این پارچه را نمیخرم و صرفنظر میکنم (صدقی: اگر خریدید بعد پسش میدهید آقا) و بدبختانه در این قرارداد به مقداری که ما خبر داریم و یا اطلاع داریم کوچکترین رعایت انصاف و عدالت نشده است من از جنبه سیاسی کنسرسیوم میگذرم که آیا تا چه اندازه مصلحت است که بلوک شرق و بلوک غرب یک کاسه و یک جا بشوند این رشته سر دارز دارد و در موقع خودش خواهم گفت و اما بیانصافیهای مشهود و مسلمی که در این قرارداد شده است و به هیچ وجه محتاج به تحقیق فنی نیست (عمیدی نوری: هنوز قراردادی مشاهده نشده) در مورد آن چیزهایی است که تا به حال گفته شده است حالا که عرض کردم ملاحظه خواهید فرمود چیزهایی که گفته شده است عرض میکنم (تجدد: هنوز که قرارداد نیامده است مگر شما از قرارداد اطلاع دارید؟) و این را هم عرض میکنم که من در این بیاناتم به هیچ وجه مقصودم این نیست که چوب لای چرخ دولت بگذارم من در مصاحبهای که با خواندنیها کردم گفتم امید و آرزویم این است که از این انتقادات به جا و مطالب حقه دولت استفاده بکند و برود بنشیند و با آنها حل بکند.
عمیدی نوری- رآلیست باشید آقای تیمورتاش، در امور سیاسی بایست رئالیست بود.
تیمورتاش- من حقیقت بینم من چیز دیگری ندارم در چند تا از روزنامهها من جمله روزنامه دنیا نوشتهاند که نظر بنده راجع به ابهامی که از سال سوم به بعد برای تمام مدت در کار کنسرسیوم بوده است مراعات شده است و این را تصحیح کرده و لکن بعد خبری که پیدا کردم این است که منتها اشارهای شده است به این که البته بعد از سه سال هم ما سعی میکنیم که تولید را بالا ببریم، من چیزی را که گفتم و در حضور آقایان و ملت ایران عرض میکنم این است که قراردادی را که مدت ۲۵ سال ظاهرش است و سه پنج سال پانزده سال قابل تمدید است یعنی چهل سال است این سه سال اولش چیز قابل ملاحظهای نیتس در مقابل آن چیزی که در ظرف ۳۷ سال شما باید داشته باشید حق این بود که این تز را هم من اینجا اذعان میکنم که بانیش جناب آقای جفرودی است حق این بود که شما یک پورسانتاژی به ایران و تولید نفت ایران در مقابل نفت خاورمیانه میگذاشتید به این معنی که اگر قبل از ملی شدن صنعت نفت ۷ ر ۳۷ درصد، حالا میگیریم ۳۸ درصد، ۳۸ درصد از تولید خاورمیانه مربوط به نفت ایران بود و در وضع خود موجود در حدود ۸ الی ۹ درصد شده است
(نراقی: این را بیشتر توضیح بدهید) (مهندس جفرودی: این را توضیح بدهید روشن بشود چون آقای نراقی روشن نیستند، خیلی متشکرم) قبل از ملی شدن نفت ۳۸ درصد از محصول کل خاور میانه متعلق به ایران بوده یعنی ۳۲ میلیون تنی که نفت یران صادر میشد برابر بود با ۳۸ درصد از کل محصول خاومیانه امروز با قراری که کنسرسیوم گذاشته است این برای سه سال اول در حدود ۸ الی ۹ درصد خواهد شد و بعد از سه سال هم مهم است (عمیدی نوری: برای این که بازارها را گرفتهاند، بازارهای سه سال پیش را دکتر مصدق از دست داد.) آتش به جان شمع قند که این بنا نهاد، من گفتم که اشتباه و عوامفریبی این کار را کرد همان وقت که من و تو باهم در یک جبهه جنگی میکردیم ولی امروز اگر بنا باشد که مشکل نفت واقعاً حل شود باید مراعات انصاف و مروت بشود (عمیدی نوری: این هم باید از دست برود اشتباه نفرمایید رآلیست باشید، این از دست میرود) و اما نکته دوم راجع به دوازده و نیم درصدی است که بخواهند به ما جنس بفروشند. این هر ۱۲ درصد را آقایان به قیمت صد شیلینگی که خودشان در بازار دنیا میفروشند به ما میفروشند (مهندس جفرودی: ۹۸ شیلینگ) به ما میخواهند به آن قیمت بفروشند یعنی شما هیچ وقت قدرت این که این ۵ ر ۱۲ درصدتان را در هیچ کجای دنیا بفروشید ندارید. پس چرا این کار را میکنند؟ میخواهی بفهمی آقای مشایخی چرا این کار را میکنند (مشایخی: بلی میخواهم) برای این که این دوازده و نیم درصدی را که این جا به جنس میدهند از مالیات خودشان که در کشورهای خودشان میدهند کم بشود (مشایخی: توضیح بفرمایید روشن بشود) بنده تمام اینها را اگر تعدیل نشد، پنج شش ساعت در قرارداد نفت صحبت میکنم و اما راجع به غرامت بنده اجازه صحبت میخواهم ترجمه یک مقالهای که در تایمز لندن در روز بیستم ژانویه ۱۹۵۴ نوشته شده است و ترجمه شده بخوانم این را هم باز نگویید سفارت انگلیس به من داد وزارت خارجه به من داده است. (عبدالصاحب صفایی: فرق نمیکند آنها هم از آنجا گرفتهاند) خوب البته آقا که مطلع هستید «باور کردن این نکته مشکل است که تنزل سهام نفت انگلیس و ایران به دوازده لیره وربع در اثر اظهارات وزیر دارایی ایران مبنی بر این که جبران خسارت شرکت خیلی کم و حتماً کمتر از سی میلیون لیره خواهد بود حقیقتاً موجبات نگرانی صاحبان سهام را فراهم آورده باشد و مقتضی است قضیه با روشنبینی نظاره گردد، ادعای جبران خسارت شرکت سهامی نفت انگلیس و ایران به منزله ادعای فرعی شرکت محسوب میگردد (یک نفر از نمایندگان: یعنی چه آقا؟) والله اگر ما این همه بیبهرهایم که چه بگویم (عمیدی نوری: آقا این یک مقالهای است که یک روزنامه نوشته است) بعد مینویسد ادعای کبیر، گوش بدهید، ادعای کبیر همان مبلغی است که سایر اعضا کنسرسیوم موافقت نمودهاند به شرکت سهامی نفت در مقابل سهم ۶۰ درصد شرکت در آبادان بپردازند (نراقی: خیلی بد هم ترجمه کرده) رقم این خسارت معلوم نیست و لکن تنها تخمینی که زده میشود در حدود ششصد میلیون دلار یا معادل ده لیره برای هر یک سهم شرکت نفت انگلیس و ایران است» (دکتر بینا: این را هم بد ترجمه کردهاند، کبیر و صغیر و اینها، بلد نبودهاند) آقا گناه بنده نیست «به علاوه در موضوع جبران خسارت وزیر دارایی ایران به عنوان طرف ذیعلاقه صحبت کرده و هنوز قراردادی منعقد نشده است» این به عنوان تأیید فرمایش آقای عمیدی نوری است ولی نتیجهای که من میخواهم بگیرم این است که پرداخت خسارت به شرکت از طرف ایران عمل فرعی شرکت بوده است و عمل اصلیش همان ششصد میلیونی است که به عنوان سرقفلی میگیرد. آقا تو را به خدا انصاف بدهید که این معقول است که به هر صاحب سهم شرکت ده لیره در اثر ملی شدن صنعت نفت ایران تعلق بگیرد و خود ایران باز هم بیاید ۷۵ میلیون لیره غرامت بدهد، اگر این را شما انصاف، مروت، مردانگی و وجدان میدانید من حرفی ندارم، نکته دیگری که قابل ملاحظه است موجودی انبار نفت آبادان است آقایان به خاطر داشته باشید که در پیشنهاد دوم ترومن، چرچیل همین موجودی انبار نفت آبادان بده میلیون لیره یعنی سی میلیون دلار خریداری میشد. این چه طور شده؟ در این جریان کنسرسیوم کجا رفته؟ آیا این را اضافه به ما میدهند؟ آیا این را به طور جزیی جمع به قول یارو توی شکم کنسرسیوم میرود، اگر برود که معنی ندارد، که ما از یک طرف سه سال خسارت عمل نکرد شرکت را بدهیم و بعد هم تمام موجودی شرکت را بدهیم (صادق بوشهری: حق تصفیهاش را میدهیم) آقا این تصفیه نشده نیست، این در انبارهای آبادان است، این را که عمرو و زید و بکر نگفتهاند در قرارداد هست (صفاری: آقای تیمورتاش از دولت کسی اینجا نیست که به شما جواب بدهد) آقا از دولت اگر کسی علاقمند هست که برود بخواند و بعد برود آنجا و اینها را حل بکند کافی است من جواب نمیخواهم، من جواب میخواهم چه کنم (صفاری: توضیح بدهند که روشن شود).
نایب رئیس- آقای تیمورتاش معذرت میخواهم وقت شما تمام شد.
مشایخی- آقا این یادداشت مرا بخوانید و جواب بدهید خیلی مطلب حساس است.
صادق بوشهری- نمایندگان در جریان مذاکرات نیستند. از همه نامحرمتر نمایندگان بودند، به همه اطلاع دادند جز به ما.
نایب رئیس- آقای تیمورتاش وقت شما تمام شده و باید وارد دستور بشویم.
تیمورتاش- بنده معذرت میخواهم گفتنی زیاد دارم و نتیجه قطعی راکه میخواستم از عرایضم بگیرم نگرفتم فقط میخواهم عرض کنم بنده این را که میگویم برای دولت نمیگویم، بلکه ماورای دولت مافوق دولت برای دنیای آزاد میگویم که علاقمند است که ما و شما با هم بتوانیم زندگی کنیم، این دنیای آزاد اگر انصاف و مروت و مردانگی را قبول نکند و در مقابل یک دولت و ملتی به صرف این که ضعیف است حقش را پایمال بکند نمیتواند این ادعا را داشته باشد و این توقع را داشته باشد که ما واقعاً بتوانیم با او همکاری قلبی و حقیقی کنیم. (صحیح است، احسنت، احسنت)
۴- بقیه مذاکره و گزارش کمیسیون فرهنگ راجع به ترمیم حقوق معلمین
نایب رئیس- لایحه فرهنگ مطرح است و به آقای وزیر فرهنگ اطلاع بدهید تشریف بیاورند، به آقایان نمایندگان هم اطلاع بدهید تشریف بیاورند آقای عمیدی نوری آقا پیشنهادی راجع به تبصره ۲ کردهاید ولی الان تبصره ۱۰ مطرح است.
عمیدی نوری- اجازه میفرمایید جنابعالی یک رئیسی هستید که مراعات آییننامه را میکنید هنوز که تبصره ۲ تصویب نشده بنابراین باقی داریم که به عنوان اصلاحات در تبصرهها پیشنهاد کنیم.
نایب رئیس- کم لطفی میفرمایید این را به عنوان یک تبصره جدا پیشنهاد بفرمایید ورود توجه مجلس واقع میشود.
عمیدی نوری- ما که نمیخواهیم سی تا تبصره داشته باشد.
نایب رئیس- بنده به عنوان تبصره ۲ پیشنهاد قبول نمیکنم.
عمیدی نوری- قبول نمیکنید؟ پس جنابعالی برخلاف آییننامه رفتار میفرمایید. تبصره ۲ که تصویب نشده، با یک کلمه این تبصره اصلاح میشود.
نایب رئیس- پیشنهاد آقای خرازی قرائت میشود (به شرح زیر قرائت شد.)
این بنده پیشنهاد میکنم که در تبصره ۱۰ ماده واحده راجع به میزان تفاوت حقوق پایههای کمک آموزگاری و آموزگاری و دبیری جمله (و من بعد) حذف و به جای آن (پس از پایهدار شدن اعتبار) نوشته شود.
جمعی از نمایندگان- آقای خرازی تشریف ندارند.
مشایخی- بنده پیشنهادشان را قبول میکنم که توضیح عرض کنم.
نایب رئیس- آقای مشایخی شما که دو دوره در مجلس بودید میدانید پیشنهاد کس دیگر را که نمیشود قبول کرد، خودتان میتوانید پیشنهاد کنید.
کاشانی- مشابه این پیشنهاد را بنده کردهام.
نایب رئیس- پیشنهاد آقای کاشانی قرائت میشود (به شرح زیر قرائت شد.)
پیشنهاد میکنم در تبصره ۱۰ به جای کلمه من بعد نوشته شود پس از پرداخت شدن مابهالتفاوتی که به موجب این قانون مقرر است.
نایب رئیس- آقای کاشانی.
کاشانی- اصولاً قانون بایستی صراحت کامل داشته باشد تا در موقع اجرا ابهام آن باعث فلج شدن کار نشود (صحیح است) در تبصره ۱۰ اینجا به جای کلمه من بعد که هیچ یک از استادان و دانشیاران حق ندارند با استفاده از حقوق استادی یا دانشیاری مشاغل دیگری در وزارتخانهها و ادارات و مؤسسات دولتی قبول کنند یا فلان ۰۰ به جایش گذارده شود پس از پرداخت مابهالتفاوتی که به موجب این قانون مقرر است که اگر این قانون تصویب شد ولی قسمت پولیش تمام نشد اینها هم دستشان به جایی بند نباشد.
نایب رئیس- آقای دولت.
کاشانی- آقای وزیر فرهنگ قبول دارند.
دولتآبادی- اجازه بدهید بنده هم یک توضیحی بدهم اتفاقاً باز هم نظیر این پیشنهاد داشتیم و با توجه به تبصره ۱۲ که مابهالتفاوتها را موکول به وجود اعتبار کرده طبیعی است این منظور وقتی منشا اثر خواهد بود که آن مابهالتفاوتها را داده باشند معذلک مانعی ندارد که این جمله هم اضافه بشود و این مفهومش تأمین شده است.
نایب رئیس- آقای نراقی.
نراقی- عرض میشود چون مجلس شورای ملی هیچ وقت قوانین مبهم نمیتواند بگذراند و این که آقای کاشانی فرمودند آن تاریخ قطعی که بتوانند این قانون را در حق استادان اجرا کنند آن تاریخی که فرمودند نامعلوم میشود قانون مبهم را هم ما نمیتوانیم بگذرانیم و چندین مرتبه هم توضیح داده شد و حتی مقام ریاست تذکر دادند که این قانون از اول سال ۱۳۳۳ مجری است یعنی چه یعنی استادان طلبکارند و این طلب آقایان است گشایش مالی که پیدا شد این پول را میپردازند و این پرداخته شده است در حساب آقایان
و الان طلبکار هستند، این پول در حساب آقایان آموزگاران و دبیران و استادان هست و طلب آقایان است (صدرزاده: تأمین اعتبار نشده) البته تا تأمین اعتبار ولی طلبشان هست (صدرزاده: نه این طور نیست تبصره ۱۲ را بخوانید) تبصره ۱۲ میگوید مابهالتفاوتی که به موجب این قانون حاصل میشود با پیدا شدن اعتبار قابل پرداخت خواهد بود اجازه بفرمایید ولی در عین حال توضیح داده شد و تأیید شد سه مرتبه از طرف مجلس شورای ملی که این پول از طرف دولت پرداخت خواهد شد پس طلب آنهاست (کاشانی: آقا این مربوط به استادی و دانشیاری است خود آقای وزیر فرهنگ قبول کردند) به هرحال این صحیح نیست به مناسبت این که آقایان طلبکارند و خواهند گرفت.
نایب رئیس- پیشنهاد آقای کاشانی را با این که آقای وزیر فرهنگ قبول کردند رأی میگیریم. اول قرائت میشود که آقایان توجه بفرمایند بعد رأی میگیریم. (پیشنهاد آقای کاشانی مجدداً به شرح سابق قرائت شد.) آقایانی که با این پیشنهاد موافقند قیام فرمایند (عده کمی برخاستند) تصویب نشد. پیشنهاد آقای سید احمد صفایی قرائت میشود. (به شرح زیر قرائت شد.)
پیشنهاد میکنم در تبصره ۱۰ بعد از حقوق استادی یا دانشیاری کلمه خارج از دانشگاه اضافه شود.
دکتر بینا- مثل این که من هم این پیشنهاد را دادهام.
نایب رئیس- آقای صفایی.
سید احمد صفایی- عرض کنم جناب آقای جعفری توجه بفرمایید در آخر این تبصره دارد و من بعد هیچ یک از استادان و دانشیاران حق ندارند با استفاده از حقوق استادی یا دانشیاری مشاغل دیگری در وزارتخانهها و ادارات و مؤسسات دولتی قبول کرده یا از وزارتخانهها و ادارات دولتی به هیچ عنوان حقوقی دریافت دارند بنده این طور پیشنهاد کردم که بعداز حقوق استادی یا دانشیاری کلمه خارج از دانشگاه اضافه شود یعنی حق ندارند مشاغلی را قبول کنند که آن مشاغل خارج از دانشگاه باشد و الا ریاست دانشکده، مثلاً ریاست آزمایشگاه از این قبیل مشاغل که داخل در دانشگاه هست آنها باید به عهده استادان و دانشیاران باشد والا دانشکدهها تعطیل میشود، کس دیگر غیر از اساتید که نمیتواند بیاید این مشاغل را اداره کند (صدرزاده: مقصود از این دیگر، خارج از دانشگاه است و صراحت دارد) نه صراحت ندارد این خارج از دانشگاه را باید اضافه کنیم که صراحت داشته باشد که شغلی خارج از دانشگاه قبول نکند اگر آقایان توجه بفرمایند گمان میکنم که رأی بدهند به این پیشنهاد بنده چون این یک چیزی نیست که به ضرر و زیان باشد.
نایب رئیس- آقای ارباب شما مخالفید.
کریمی- بنده مخالفم آقا.
ارباب- بنده نوبهام را به آقای مشایخی واگذار میکنم.
نایب رئیس- آقای مشایخی.
مشایخی- این مطلبی که مورد توجه جناب آقای صفایی واقع شده یک مطلب اساسی است که از نقطه نظر تعیین کار و تقسیم کار در کشور واقعاً بایستی مجلس شورای ملی به آن توجه کند ملاحظه کنید آقایان یک عدهای هستند که ده تا دوازده تا کار دارند باز هم قانع نیستند. فعالیت میکنند کارهای دیگری را هم به دست بیاورند (دکتر جزایری: منحصر به استادان دانشگاه نیست آقا) آقای دکتر جزایری شما میخواهید هر حرفی بزنید همه تبعیت بکنند، نمیشود (زنگ رئیس، دعوت به سکوت).
نایب رئیس- ساکت باشید آقا بگذارید حرفشان را بزنند. آقای دکتر جزایری به شما تذکر میدهم.
مشایخی- آقای دکتر جزایری شما میخواهید از همه چیز استفاده کنید ...
دکتر جزایری- شما خودتان ملک دارید، مستغل دارید، شهردار میشوید، هزار کار دیگر می باز هم حرف دارید حرف حسابی را هم گوش کنید.
نایب رئیس- آقای دکتر ساکت باشید به شما باز تذکر میدهم.
مشایخی- بنده دیگر صحبت نمیکنم مجلس را ساکت کنید تا بنده صحبت کنم (زنگ رئیس) (همهمه نمایندگان).
دکتر جزایری- همه میدانند چه کارها کردید همه جور کار میکنید توی این مملکت ول نمیکنید هر روز میآید اینجا راجع به دانشگاه صحبت می (زنگ رئیس).
نایب رئیس- آقای دکتر جزایری به آقا اخطار خواهم کرد.
دکتر جزایری- اخطار کنید هر کار دلتان میخواهد بکنید.
مرآت اسفندیاری- شما که استاد دانشگاه نیستید.
دکتر جزایری- نیستم ولی افتخار میکنم که یک وقت آنجا بودم ولی آقای مشایخی نباید بیاید اینجا بر ضد دانشگاه حرف بزند.
نایب رئیس- من به شما اخطار میکنم و اگر ساکت نشوید من اجازه میگیرم از مجلس و شما را بیرون میکنم شما حاضر نیستید احترام مجلس را رعایت بکنید شما هر روز در مجلس از وظیفهتان خارج میشوید.
دکتر جزایری- هر کار دلتان میخواهد بکنید آقای امامی هر روز بازی سر تحصیل کردهها در میآورند (همهمه نمایندگان، زنگ رئیس، دعوت به سکوت).
عبدالصاحب صفایی- صحبت تحصیلکردهها نیست.
دکتر جزایری- بیسواد تو دیگر حرف نزن (زنگ رئیس، همهمه نمایندگان.)
عبدالصاحب صفایی- بیسواد تویی، خاک بر سر، بیتربیت خودت را قاطی استادها میکنی تو آموزگار هم نیستی سواد فارسی هم نداری بیسواد.
دکتر جزایری- حرف نزن تو.
عبدالصاحب صفایی- حیوان سواد فارسی ندارد (همهمه نمایندگان).
نایب رئیس- آقای صفایی ساکت باشید، این حرفها چیست (زنگ رئیس) اجازه بدهید.
عبدالصاحب صفایی- این حرفها چیست؟ مسخره بازی درآورده اینجا مجلس است. آمدند توی این مملکت هر کار که دلشان میخواهد میکند (زنگ رئیس).
نایب رئیس- مجلس که جای بی نیست اجازه بدهید این مجلس نیست، مواد آییننامه که مربوط به مؤاخذه است قرائت میشود. (به شرح زیر قرائت شد.)
ماده ۹۲- مؤاخذاتی که از لحاظ حفظ نظم نسبت به نمایندگان میتوان مجری داشت از این قرار است:
۱- تذکر، ۲- اخطار، ۳- توبیخ.
ماده ۹۳- رئیس نسبت به نمایندگانی که از موضوع مذاکره و از حدود نظم خارج میشوند و یا بدون اجازه صحبت میکنند و همچنین نسبت به نمایندگانی که به واسطه عدم رعایت ماده ۸۶ به اقسام دیگر باعث بینظمی میشوند تذکر میدهد.
ماده ۹۴- در صورتی که یکی از نمایندگان برای دفعه سوم مستحق تذکر شد رئیس به او اخطار میکند و ربع حقوق یک ماهه از او کسر میشود.
ماده ۹۵- توبیخ بر سه قسم است: توبیخ عادی، توبیخ مؤکد، توبیخ با منع حضور.
نایب رئیس- بنده به آقا اخطار کردم.
(۵- ختم جلسه به عنوان تنفس.)
نایب رئیس- جلسه را هم پنج دقیقه تنفس میدهیم که در آتیه آقایان نمایندگان بدانند که یا من پشت این میز نخواهم نشست و یا این که انتظامات مجلس باید حفظ بشود.
(نیم ساعت قبل از ظهر مجلس به عنوان تنفس تعطیل و دیگر تشکیل نگردید.)
نایب رئیس مجلس شورای ملی- نورالدین امامی