سخنرانی اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در دانشگاه صوفیه هنگام دریافت دکترای افتخاری دانشگاه ۱۱ شهریور ماه ۱۳۴۵
برنامه عمرانی سوم/سال ۱۳۴۵ | درگاه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر |
۱۱ شهریور ۱۳۴۵
نطق شاهنشاه در دانشگاه صوفیه، بهمناسبت دریافت دکترای افتخاری دانشگاه
آقای رئیس دانشگاه، آقایان اعضای محترم شورای دانشگاه،
برای من مایه کمال خوشوقتی است که امروز از دانشگاه بزرگ شما دکترای افتخاری حقوق دریافتمیدارم. اطمینان میدهم که خاطره این افتخاری که به من داده شدهاست در آینده از بهترین خاطرات زندگانی من خواهدبود، زیرا یک دانشگاه در نظر من مکان مقدسی است که آینده جامعه بشریت در آن پیریزی میشود.
دیر زمانی سرنوشت بشر را عوامل متعدد دیگری به جز علم و دانش تعیینمیکرد. بسیار جنگها و ویرانیها، بسیار کشتارها و تخریبها اتفاقمیافتاد که اساس آنها تعصب و خودخواهی و بیخبری، یعنی تمام آن چیزهایی بود که از جهل و نادانی سرچشمه میگرفت.
در طول تاریخ بشریت صدهامیلیون نفر از بهترین فرزندان خود را در آستانه معبد جهل و تعصب قربانی کرد. چرا؟ زیرا فروغ دانش در طی قرون جز به تدریج و با دشواری نمیتوانست در تاریکی جهالت و گمراهی رخنهکند. فلسفه کهن ایرانی که بر اساس جدال دائمی تاریکی و روشنایی یعنی پیکار آشتیناپذیر جهل و دانش متکیبود، همواره مردم نیکاندیش جهان را دعوت میکرد که مظاهر تاریکی یعنی جهل و فقر و تعصب و خودخواهی را از خود برانند تا هر چه بیشتر راه را برای حکومت روشنایی یعنی دانش و آبادانی و آزادفکری هموارسازند.
بدیهی است مشکلات موجود دنیای امروز بسیار زیاد و متنوع است. از یک طرف پیشرفت دانش هر روز چشم و گوش تعداد بیشتری از افراد بشر را که در گذشته در جهل و بیخبری بهسر میبردند بازمیکند و از این راه طبعاً این افراد و جوامع را وامیدارد که هر روز بیشتر در صدد مطالبه حقوق حقه خود برآیند و توقعات وسیعتری داشتهباشند. از طرف دیگر توسعه ارتباطات و نزدیکی جغرافیایی کشورها و مردم جهان بهطوری که افراد و جوامع انسانی را به هم وابسته و از وضع یکدیگر مطلع و آگاه کردهاست، که دیگر وجود تبعیضها و اختلافات فاحش در سطح زندگی مردم جهان برای آنها که در شرایط پایینتری بهسرمیبردند، قابل تحمل نیست.
اما دیگر هیچکس حاضر نیست این اصل را طبیعی و منطقی تلقی کند که جمعی از افراد بشر از حداکثر مواهب ناشی از پیشرفت علم و صنعت برخوردارباشند و جمعی دیگر از استفاده از این مواهب محروم بمانند، زیرا همه ما این واقعیت مسلم را پذیرفتهایم که تمام افراد بشر از هر نژاد و هر مذهب و هر ملت که باشند با حقوقی مساوی به دنیا آمدهاند، و بنابراین باید به تناسب لیاقت و کار خود از مواهب طبیعی و مواهب ناشی از پیشرفت دانش و صنعت بهرهمند گردند.
من در گذشته بارها تذکردادهام که بهخاطر سعادت و امنیت جامعه بشری نمیتوان قبولکرد که بر اثر استفاده از امکانات صنعتی امروز، کشورهای ثروتمند هر روز ثروتمندتر و کشورهای فقیر هر روز فقیرتر شوند، زیرا آنچه در این میان اهمیت واقعی دارد، مصالح آن عده معدودی که از این مواهب بهرهمند میشوند نیست، بلکه مصالح اکثریت عظیم جامعه بشری است. تازه از این راه منافع آن اقلیت معدود نیز واقعاً تأمیننمیشود، زیرا وجود وضع قابل انفجاری که این اختلاف بهوجودمیآورد، خطری است که هر لحظه ممکن است اساس و موجودیت این عدم توازن را بر هم زند.
در جامعه امروزی جهان، دیگر استقرار اصول و موازین حقوقی، هر چند که کاملاً لازم است ولی کافی نیست. ممکناست مطالعات حقوقی هر روز بیشتر جزئیات و ریزهکاریهای قانونی را دربرگیرد و روشن کند. ممکناست حاصل این مطالعات حقوقی با بهترین و کاملترین دستگاههای قضایی جهان به معرض تحقق درآیند. با این همه این حاکمیت موازین حقوقی به تنهایی نمیتواند نه کلیه مشکلات موجود جامعه بشری را حل کند و نه خوشبختی و رفاه واقعی تودههای عظیم انسانی را تأمین نماید. حتی نمیتواند عدالت را نیز به مفهوم واقعی و کامل آن در جهان برقرارسازد، زیرا عدالت قضایی تا وقتی که با عدالت اجتماعی تکمیل نشدهباشد، کامل نیست.
مفهوم عدالت قضایی چیست؟ مفهوم آن این است که در اجرای قوانین موجود، کمال مراقبت و سختگیری و بیغرضی بهعمل آید و این اصول با قاطعیت به مورد اجرا گذاشتهشود. ولی اگر خود این اصول و قوانین، با عدالت واقعی منافات داشتهباشند، تکلیف چیست؟ اگر فیالمثل قانونی وضع شدهباشد که با عدالت واقعی تطبیق نداشتهباشد، آیا میتوان قبولکرد که اجرای کامل این قانون هر چند با اصول حقوقی مطابق باشد، به نفع افراد خواهدبود؟ حقیقت این است که عدالت قضایی میباید از هر جهت منطبق با عدالت اجتماعی باشد تا بتواند مفهوم واقعی عدالت را تحقق بخشد. تا وقتی که جامعه بشری بر اصل عدم برخورداری مساوی از حقوق و مواهب طبیعی و انسانی، بر اصل استعمار یا استثمار، بر اصل فقر و گرسنگی و جهل و بیسوادی متکی باشد، تمام مطالعات حقوقی و تمام کوششهایی که برای حاکمیت نتیجۀ این مطالعات به عمل آید، ناقص و عبث خواهدبود.
اگر من در اینجا، یعنی در این مرکز علم و دانش که وظیفه اصلی آن درک حقیقت است، از این اصل مسلم با شما صحبت میکنم، برای اینکه خودم نماینده مملکتی هستم که تا همین اواخر با تمام آثار و نتایج شوم این وضع دستبهگریبان بود. عدالت قضایی وجود داشت ولی عدالت اجتماعی آن طور که باید حکمفرما نبود. بسیاری از کشاورزان ایرانی به دست طبقه مالکان بزرگ استثمار میشدند. کارگران آن طور که باید از حاصل کار خود بهره نمیبردند. زنان ایران از لحاظ سیاسی حقوق مساوی با مردان نداشتند. تودههای عظیمی از مردم اسیرِ بیسوادی بودند و طبعاً نمیتوانستند نقش مولد و مثبتی را در حیات اقتصادی کشور خود ایفاکنند.
با انجام انقلاب اجتماعی ایران، ما اکنون جامعه ایرانی را بر اساسی به کلی تازه، یعنی بر پایه هماهنگی و همکاری عدالت قضایی با عدالت اجتماعی پیریزی کردهایم. در این اجتماع جدید، ما اصول مشخصی را به عنوان اصول مسلم پذیرفته و مورد اجرا قراردادهایم. ما پذیرفتهایم که کلیه قوانین و اقدامات میباید ضامن منافع اکثریت عظیم ملت و نه منافع محدود باشند، و در عین حال به همه کس امکان فعالیت و ابتکار و ابراز لیاقت دادهشود.
ما پذیرفتهایم که راه تأمین مصالح واقعی کشورمان حسن تفاهم و همکاری صمیمانه با همه کشورها و ملل جهان بر اساس حفظ حاکمیت ملی ما است. ما پذیرفتهایم که صلح و تفاهم بینالمللی شرط حیاتی و لازم برای پیشرفت اجتماع ما و هر اجتماع دیگر جهان است، و در عین حال اعتقادداریم که استقرار این تفاهم و صلح جز بر پایه رفع تبعیضها و بیعدالتیهای کنونی جهان، و کوشش در تعدیل اختلاف فاحش سطح زندگی کشورهای پیشرفته با ممالک به اصطلاح در حال توسعه، و حل عادلانه اختلافات نژادی و مذهبی، و رعایت شرافتمندانه اصل همزیستی ایدئولوژیها و سیستمهای حکومتی مختلف و خودداری کشورها از دخالت در امور داخلی یکدیگر عملی نخواهندبود.
ما در راه اجرای اصلاحات اجتماعی عمیق در کشور خودمان بیش از هر چیز به رشد فکری و پختگی مردم ایران اتکاداریم، زیرا این ملتی است که در طول هزاران سال پیوسته با تمدن و فرهنگی انسانی و جهانی و متکی بر موازین عالی اخلاقی آشنا بودهاست. من که اکنون در دانشگاه شما صحبت میکنم، میتوانم از نظر معنوی برای دانشگاه صوفیا حامل پیام دانشگاه گندیشاپور ایران باشم که ۱۷۰۰ سال پیش اصول دانش و حکمت و حقایق عالیه علمی را تدریس میکرد. بنابراین یقیندارم که ما و شما زبان یکدیگر را خیلی خوب درک میکنیم و حقایقی را که بر واقعیات عصر امروز و بر نیازمندیهای جامعه فردا متکیاست خیلی خوب تشخیص میدهیم.
من صمیمانه امیدوارم که این حقایق در آینده پیوسته راهنمای ما باشد، و شما و ما و همه مردم نیکاندیش جهان در پیشگاه حقیقت سربلند باشیم که وظیفه خود را در راهی که به سعادت و صلاح اجتماع خودمان و همه جامعه بشری است آن طور که هدف علم و دانش است، انجامدادهایم.