مذاکرات مجلس شورای ملی ۳ اسفند ۱۳۴۸ نشست ۱۷۱
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری بیست و دوم | تصمیمهای مجلس | قوانین انقلاب شاه و مردم |
مذاکرات مجلس شورای ملی
صورت مشروح مذاکرات مجلس روز یکشنبه ۳ اسفند ۱۳۴۸ نشست ۱۷۱
فهرست مطالب:
مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره۲۲
جلسه: ۱۷۱
صورت مشروح مذاکرات مجلس روز یکشنبه ۳ اسفند ماه ۱۳۴۸
فهرست مطالب:
۱- قرائت اسامی غایبین جلسه قبل.
۲- ادامه مذاکره در کلیات گزارش کمیسیون بودجه راجع به بودجه سال ۱۳۴۹ کل کشور
۳ - تعیین موقع جلسه بعد- ختم جلسه
صورت مشروح مذاکرات مجلس روز یکشنبه (۳) اسفند ماه ۱۳۴۸
مجلس ساعت هشت و پنجاه دقیقه بعد از ظهر به ریاست آقای عبدالله ریاضی تشکیل گردید. |
- قرائت اسامیغائبین جلسه قبل
۱- قرائت اسامیغائبین جلسه قبل.
رئیس - اسامیغائبین جلسه قبل قرائت میشود.
غائبین با اجازه
- آقایان دکتر اسفندیاری ـ آموزگارـ ایلخانی پور ـ مهندس بهرام زاده ـ پرویزی ـ دیهیم دکتر رشتی ـ رضازاده ـ کریم بخش سعیدی ـ سعید وزیری ـ شیخ بهائی ـ صادق سمیعی ـ صدقیانی زاده ـ دکتر صدر ـ دکتر ضیائی ـ دکتر متین ـ معیری ـ دکتر ملکی ـ بانو دولتشاهی ـ پوربابائی.
غائبین مریض
- آقایان ارسنجانی ـ پاینده ـ تیمسار وجدانیان ـ دکتر پرتو اعظم ـ مهندس جلالی نوری ـ دکتر خزائلی ـ تیمسار همایونی ـ روستا ـ مهندس زنجانچی ـ سلیمانی کاشانی ـ دکتر یگانگی طباطبائی ـ ظفر ـ مهندس معتمدی ـ موقر ـ دکتر عدل طباطبائی.
- ادامه مذاکره در کلیات گزارش کمیسیون بودجه راجع به بودجه سال ۱۳۴۹ کل کشور
۲- ادامه مذاکره در کلیات گزارش کمیسیون بودجه راجع به بودجه سال ۱۳۴۹ کل کشور
رئیس - وارد دستور میشویم کلیات لایحه بودجه کل کشور مطرح است آقای روحانی بعنوان موافق صحبت میکنند، بفرمائید.
روحانی ـ بنام خدای توانا، همکاران محترم استحضار دارید بنده تاکنون در بودجه صحبت نکردهام زیرا به دو نکته اساسی توجه داشتم یکی اهمیت و تأثیر بودجه در تمام امور عمرانی اقتصادی و شئون اجتماعی و فرهنگی مملکت دیگری عدم توانائی خود برای بحث دربارۀ چنین امر مهمی ولی امسال دو مسئله موجب شد در خور فهم و ادراک خود عرایضی بکنم: یکی روش دمکراتیک حزب که به همه اعلام کرد هر کدام مایلند و آمادگی دارند در بودجه صحبت کنند اطلاع دهند و اینکار صرفنظر از محسنات متعدد وسیله ارزیابی و سنجش بسیار طبیعی تأثیر عمل دولت حزبی در نمایندگان ملت ایت که از جزئیات امور محل و نظرات مردم واقفند و ضمناً استعدادها نیز کشف و در مسیر تکامل گام مینهند. و خوشبختانه دیدیم عده کثیری داوطلب و آمادۀ بحث در بودجه و تشریح خدمات دولت گردیدند که باقتضای موقع واجب عینی در قالب واجب کفائی قرار گرفت و عرایضی که عده معدودی اینجا ایراد میکنند زبانحال همه نمایندگان و تمام ملت ایران است.
نکته دیگر که از صمیم قلب و با نهایت اخلاص عرض میکنم تأثیر روش و عمل دولت حزبی جناب هویدا در مردم ممکلت است که با اجازه نمایندگان محترم برای اینکه عرایضم مستند باشد دو خاطره را عرض میکنم.
پیرمردی بنام علی اکبر فتحی که قریب هشتاد سال از سنش میگذرد در رباط پشت بادام بین راه طبس و یزد در واقع وسط کویر لوت زندگی میکند به مناسبت ایام تاجگذاری شاهنشاه آریامهر اشعاری سروده که نسخهای وسیله مسافر برای اینجانب فرستاده بود او که سواد قدیمی دارد و در آن گوشه دور افتاده سرگرمی ایام فراغتش کتاب خواندن است تاریخ کشور را ورقی زده از هر صفحه نکات زشت و زیبا را برگزیده و با زبان ساده خود بشعر آورده و نتیجه گرفته بود که در هیچ دورانی کشور باستانی ما چنین روزهائی بخود ندیده و بجاست گفته شود تاج کیان از اینکه بر سر شاهی چنین بزرگ قرار گرفته قرین افتخار است و بدین سبب است که صحرانشینان دور هم گرد آمده با قلوبی شاد چنین و سرور دارند و بپاس امنیت و رفاهی که دارند دعاگو هستند.
نکته دیگر اینکه در شهریور ماه امسال که برای بار دوم شهریار محبوب و مهربان قدم به سرور چشم ما فردوسیها نهادند و متجاوز از یکساعت از کوچه و خیابان و خانه و مدرسه و بیمارستان بازدید فرمودند و مکرر با طبقات مختلف صحبت فرمودند یکی از روحانیون چنین عرض کرده ((شاهنشاها آنچه در تاریخ خوانده و در دوران خود به یاد داریم در کشور پهناور و باستانی ما چنین حوادثی بسیار اتفاق افتاده که سبب ویرانی آبادیها تلفات نفوس شیوع بیماریها و فقر وفاقه شده است اما در دوران سلطنت شماست که خود و شهبانوی محبوب در روزهای حادثه بسیار با قیافه اندوهگین اما ملکوتی همه جراحات ما مرهم نهادید و امروز نیز از شهر زیبای فردوس با قیافه خندان و بشاش که در دعاگویان خود ملاحظه میفرمائید بازدید میفرمائید)). ما کجا و شاه کجا در گذشته نزدیک، نزدیک مشهد و تهران در تربت و ترود و قزوین که آبادتر و نزدیکتر به مراکز بود زلزله شد دهات دوست آباد محمدآباد در همین نزدیکی ویران شد اما آنچه درباره مردم منطقه زلزله زده جنوب خراسان یا بهتر عرضه دارم وسط کویر عمل شد و امروز ملاحظه میفرمائید در آنجاها نبود و نشد چرا؟ برای اینکه اکنون دولت خدمتگزار هویدا بخوبی نظرات عالیه شاهنشاه را درک کرده و صادقانه و صمیمانه اجرا میکنند اینست نظر مردم آن هم مردمی که در قلب مملکت و وسط کویر زندگی میکنند مردمی که در فردوس و رباط و پشت بادام که جناب آقای مصطفوی میتوانند بگویند کجا است (مصطفوی ـ صحیح است) چرا برای آنکه میبینند و گذشته را هم دیده و بخاطر میآورند.
اجازه فرمائید از کارهائی که میشود نیز نمونههائی ذکر کنم. طبق اطلاعات و آماری که جمعآوری کردهام در یک سال و چند ماهی که از ارجاع امر عمران روستاها به وزارت آبادانی و مسکن میگذرد ۲۱۹۲ پروژه عمرانی در روستاهای کشور شروع شده که برخی خاتمه یافته و بعضی در دست اجرا است هزینه این پروژهها در حدود ۱۱۰۸ میلیون ریال است که ۵۴۰ طرح لوله کشی و تأمین آب و ۹۲۹ طرح بهداشتی و ۵۰ طرح حفاظتی مایند پل و سیل بند و سد که همکار عزیز من آقای ابوذر به این مطلب اهمیت زیادی میدهند ۳۱ پروژه برق و ۴۳۵ بنای آموزشی ۶۶ ساختمان متفرقه دولتی و ۴۰۰ کیلومتر راه ساختهاند ملاحظه فرمائید رقم تأمین آب و امور بهداشتی که در سلامت مردم تأثیر کلی دارد و همچنین ابنیه فرهنگی بیش از سایر برنامهها مورد توجه قرار گرفته است و گویای این اصل است که به سلامت جسم و تکامل فکری و اخلاقی مردم روستانشین توجه میشود و آنان نیز اهمیت این امور را دریافتهاند.
در شهرهای کشور نیز تنها وسیله وزارت آبادانی و مسکن ۱۲۵ پروژه برق ۸۷ بنای آموزشی ۲۹ پروژه اسفالت و خیابانسازی ۳۵۳ پروژه ابنیه دولتی ۱۹ پروژه خانهسازی شروع گردیده که برخی خاتمه یافته و بعضی در دست اقدام است از ۱۹ پروژه خانه سازی مثلا خانه سازی در مناطق زلزلهزده یک پروژه با قریب سیصد آپارتمان ارزانقیمت و ارزان اجاره در نازیآباد و ۱۲۰ واحد مسکونی کارخانه ماشین سازی اراک هر کدام یک پروژه به حساب آمده است و اعتباری که برای این امور مصرف و تأمین شده قریب ۳۱۵۴ میلیون ریال است در مراکز استانها و فرمانداریها کل دفتر فنی تأسیس شده و به منظور امکان سرعت سرکشی از برنامهها و تسهیل مراجعه مردم و سازمانها کشور را به منطقه تقسیم کردهاند که در هر یک از این مناطق نیز مأمورین فنی و مهندسین در رشتههای مختلف دارند تأثیر اجرای این پروژهها از لحاظ تقسیم اعتبارات در سطح کشور از نظر اقتصادی و از لحاظ تربیت افراد فنی در رشتههای گوناگون در شهرها و روستاها و بالاخره ایجاد واحدهای نمونه که مردم نیز میتوانند در امور خصوصی سرمشق بگیرند بسیار ارزنده و مفید میباشد در عین حال جوانان تحصیل کرده با آنکه امکان خدمت برای کشور خود بدست میآورند زندگانی مرفه نیز دارند.
بنده وقتی میبینم چند نفر مهندس جوان در زمستان سخت و طولانی سال گذشته با تحمل شرایط بسیار سخت و نامتناسب زندگی در مناطق زلزلهزده بعد از روزی ۱۶ ساعت کار اواخر شب عدهای جوان را که تحصیلات دبیرستانی دارند در چادرها جمع کرده و به آنان ترسیم نقشههای ساختمانی، طرز حساب کردن و اندازه گیری و فنون ساختمانی و غیره میآموزند تا آنها در آتیه هر کجا باشند افرادی مفید و ارزنده بار آیند به این تحول عظیم فکری و عشق و علاقه و ایمان به خدمتگزاری که در افراد مملکت و خاصه نسل جوان بوجود آمده بدیده احترام مینگرم و تجلیل میکنم.
سند دیگری برای این ادعا ارائه میدهم و آن پیام یکی از خدمتگزاران به همکاران خود میباشد که مینویسد همکار عزیز چگونه میتوان این حقیقت را کتمان کرد که اراده انقلابی، فکر روشن و کار مداوم تو در یک سال گذشته چهره سوخته این استان را دگرگون ساخت. هر دهکده بی آبی که پذیرای گامهای استوار تر بود به آبادی گرائید. کودکان زرد چهره روستانشین، مادران زحمتکش و پدران آفتاب سوخته این استان به یمن رحمت انقلاب و زحمت تو آسودگی خاطر گرفتند و بر خدمات تو ارج نهادند چه افتخار مسرتبخشی. اکنون در آستان سالگرد جدید انقلاب شاه و مردم سخن بازمانده از گذشته قابل تکرار است این آیه را با هم، در خویشتن تکرار کنیم که (هر مرد روستائی و هر کودک نوپای شهری چشم به حرکت تو دوخته است) حسین کوشافر، نویسنده این مطالب حسین کوشافر مدیر کل آبادانی و مسکن استان ساحلی است که بنده ایشان را ندیده و نمیشناسم اما برای او احترام و ارزش قائلم ضمیمه این گزارش از انجام ۱۵۷ طرح عمرانی در آن استان یاد میکند و نوشته است ۲۲۸ طرح دیگر تهیه و تصویب شده و امیدوار است آنرا هم اجرا کند. اجرای این طرحها و طرحهای شهری دیگر است که بندرعباس و سایر بنادر و شهرهای ساحلی جنوب ما را محل تفرج و تفریح همسایههای ما قرار داده و از سایر نقاط کشور هم برای گردش و تماشا میروند و حال اینکه روزی آنجاها آنچنان ویران و خالی از سکنه و امکانات زندگی بود که به تعبیدگاه قرار داده بودند اما امروز آنجا و همه جای کشور ما گلستان است و بحمدالله چنان مردم با اطمینان و امید به آینده، کار و کوشش میکنند و آنچنان موجبات خدمت و فعالیت فراهم گردیده و سطح دانش و فرهنگ ما پیشرفت کرده که بحمدالله نه تبعیدی داریم و نه احتیاجی به تبعیدگاه.
در مسئله واگذاری کار مردم به مردم دولت انقلابی و حزبی هویدا نیز کمال علاقه و اهتمام را نشان داده است پس از اصلاح قانون انتخابات و شهرداریها انتخاب انجمن شهر در شهرهای مراکز استان شهرستان و شهرهای بیش از ده هزار نفر در کمال آزادی و دقت چنانکه مردم نمایندگان مورد علاقه خود را انتخاب کنند انجام داد ولی به این کار اکتفا نکرد و چنانکه استحضار دارید با تشکیل کنفرانسهائی از رؤسای انجمن و شهرداران آنان را به اهمیت وظایف و تکالیفی که متناسب با دوران انقلاب دارند واقف نمودند و برای اینکه شهرداران و مأموران شهرداری نیز کاردان و کارآزموده باشند کلاسها و دورههای کارآموزی و کنفرانسهای استانی مرتب تشکیل شده و قطعنامهها و گزارشهای پایان این کنفرانسها حاکیست چه تحول فکری بوجود آمده است و دیگر خاطرات ناگوار سابق از انجمنها و شهرداران انتخابی از یاد میرود و امروز مسابقه خدمتگزاری بیشتر مشهود است تا تحصیل مقام و یا جلب منافع شخصی در کنفرانس اخیر شهرداران و رؤسای انجمن ملاحظه فرمودید تقاضای اجرای قانون نوسازی در شهرها میشد و این همان قانون نوسازی است که موقع طرح آن در مجلس در همین تهران پیشرفته و مترقی چه غوغائی بود و چه اعتراضاتی و ایراداتی میکردند. این است تأثیر برنامه و کار صحیح وزارت کشور نیز کادر فنی اداره شهرداریها را در مرکز تکمیل و تقویت کرده و در مراکز استانداری و فرمانداری کل دفاتر فنی تأسیس گردیده که در تهیه طرحها و نقشهها و کارهای عمرانی به شهرداریها کمک و راهنمائی کنند دیگر نه کاری ساها به تأخیر افتد و نه غلط کاری بشود و یا مسئولیتها لوث گردد وسیله این دفتر فنی تاکنون ۱۲ طرح جامع شهرها تکمیل و ۱۷ طرح دیگر تهیه شده است و اینکار ادامه خواهد یافت تا در آینده وضع شهرهای ما چنین نباشد.
از استانداران و فرمانداران کل کنفرانسهائی در مرکز تشکیل شده و میشود که مسائل و مشکلات را مطرح و از سیاست و برنامههای دولت و امکانات مملکت در همه امور واقف شوند و هر یک در استان خود نیز مکرر چنین کنفرانسهائی با فرمانداران و مدیرکل دارند. تشکیل این کنفرانسها برای افزایش دانش عمومی مسئولان امور بسیار مفید است و وسیله شناخت بیشتر مأموران نیز میشود ضمناً هر یک از تجربیات و اطلاعات دیگری مسبوق میشوند و همه احساس مسئولیت مشترک نسبت به مسائل مملکتی مینمایند. امروز بجاست یادی از عبدالرضا انصاری وزیر کشور سابق میکنم که کادر فنی وزارت کشور را تکمیل کرد و در تمام مراکز استان دفاتر آماده نمود و بسیار کار صحیح انجام شد (مصطفوی ـ مرد شریفی بود) با اهمیت و تأثیری که بخشداران فرمانداران در اداره امور محل و هدایت مأموران دولت دارند از چندی قبل برای استفاده از افراد تحصیل کرده و نیروی جوان وزارت کشور با برنامههای دقیق و مطالعه شده در حدود سیصد نفر جوان لیسانسیه را استخدام کرده و اکنون نیز عدهای مشغول کارآموزی میباشند و در آتیه نزدیکی همه فرمانداران و بخشداران افراد تحصیل کرده و واقف به هدفهای انقلاب و وظیفه خطیر خواهند بود. در عین حال برنامه دیگری تنظیم شده که برای این جوانان برنامه تحصیل ضمن کار است تا هر شش ماه از آنان امتحان شود و قابلیت و لیاقت هر یک برای ارجاع مقامات مؤثرتر سنجیده شود و دیگر انتصابات چنانکه بود نباشد بلکه اصل برتری فضل و دانش و کار و کوشش ضابطه معیار ارتقاء مقام باشد.
یادآوری مطلب دیگر در این موقع لازم است و آن دادن اختیارات بیشتر به مأموران و مسئولان استانها و شهرستانهاست تا در هنگام مراجعات مردم و مؤسسات ملی و محلی که متدرجاً توسعه مییابد مسئولان امور دولتی نیز اختیار برای اتخاذ تصمیم و جوابگوئی داشته باشند و استحضار دارید اینکار از طرف وزارت کشور انجام شده و رهبر عالیقدر مملکت که به جزئیات امور توجه و هدایت میفرمائید در شرفیابی اخیر استانداران فرمودند سایر مسئولان ادارات هم باید اختیار بیشتری داشته باشند که دولت اقدام کرده است و به همه چنان تفهیم شده تا وقتی نخست وزیر در اجتماع جوانانی که برای بخشداری و فرمانداری استخدام شدهاند میگویند ما حاکم نیستیم و حکومت نمیکنیم ما خدمتگزاریم و باید مسابقه بیشتر در خدمتگزاری را شعار خود سازیم همه تحسین میکنند.
با این حال باید عرض کنم این مأموران مختار را هیأتهای نظارت که از مرکز اعزام میشوند مراقب اعمال و افکار میباشند تا خدا نکرده قصور و اشتباهی نشود و اگر تعللی مشهود بود در مقام رفع آن برآیند.
توجه به این نکات دقیق و همه جانبه است که دولت هویدا توانسته است رضایت خاطر خطیر رهبر خردمند مملکت و پیشوای عالیقدر را جلب نماید توانسته است برای مردم رفاه و آسایش و امنیت بوجود آورد و کشتی کشور ما را در دریای متلاطم گیتی خاصه در این نقطه با کمال آرامیو آسایش به ساحل مقصود هدایت کند.
این امور و کارهای بسیار دیگری که همکاران ارجمند اشاره فرمودند در دوره خدمتگزاری دولت هویدا انجام یافته ما را به آینده درخشانتری نیز امیدوار میکند و از کمال اخلاص و علاقه به بودجه و برنامه دولت رأی سفید میدهیم.
با عرض معذرت از تصدیع زیاد که دادم اجازه فرمائید چند نکته را هم از لحاظ وظیفه نماینده استان خراسان عرض توجه بیشتر دولت را به آن جلب کنم:
۱ـ شهر مقدس مشهد و استان بزرگ و تاریخی خراسان از لحاظ راه بسیار عقب مانده است هنوز از مرکز مملکت با راه اسفالت به مشهد نمیشود رفت تقاضا میشود در اتمام و آسفالت راه شمال و همچنین اسفالت راه شاهرود سمنان سبزوار تسریع شود و راه کرمان به خراسان از طریق راور ودیهوک که همکار محترم آقای محدث زاده در کمیسیون نیز اشاره کردند برای اتصال استان کرمان و استان ساحلی حتی شیراز به خراسان و امکان استفاده ترانزیتی از افغانستان و کشور اتحاد جماهیر شوروی به بندرعباس نزدیکترین و بهترین را میباشد و در اقتصاد این دو استان تأثیر بسزا داد (پزشکپور ـ هممسلکانتان گفتند که تمام راهها ساخته میشود جنابعالی چرا اعتراض دارید؟) ما نمیتوانیم بگوئیم که در هیچ امری به کمال مطلوب رسیدهایم (احسنت) این کارها در حدود امکانات و با توجه به اولویتها انجام شده انصاف ایجاب میکند که ما جز این نگوئیم زیرا بین ما و دولت و مردم فاصلهای نیست ولی این چهار پنج یا ده هزار کیلومتر راه به کجای این مملکت میرسد (پزشکپور ـ به آقایان بفرمائید من با شما هم عقیده هستم) آقایان آنچه که شده است گفتند درست هم گفتند.
۲ـ صنعت قند و شکر چغندر تنها رشته مهم اقتصادی خراسان است اخیراً به عللی مشکلاتی برای کشاورزان و صاحبان صنایع قند پیش آمده که جزئیات آن باستحضار رسیده است تمنا میشود مورد توجه خاص قرار گیرد.
تأمین بیشتر اعتبار عمران روستاها و تنظیم برنامه کامل برای تغییر وضع تمرکز جمعیت در شهرها و روستاهائی که موجبات فعالیت بهتر فراهم است بطوریکه متضمن ثمرات مفید برای مملکت و مانع از ویرانی دهات و یا زحمات روستائیان گردد.
تسریع در بررسی قانون تقسیمات کشور و قانون کدخدائی و انجمن ده تهیه و تقدیم لوایحی که سازمانهای مملکتی از هر حیث متناسب با تحولات کنونی باشد.
تسریع در تجدید نظر در آئیننامه تقسیم و توزیع عواید جایگزین عوارض دروازهای و عوارض قند و شکر چنانکه به عدالت مقرون و شهرداریها با اعتبارات ثابتی از این ممر بتوانند وظایف مهمه خود را از انجام دهند.
باید امر درختکاری در مناطق کویر و ریگهای روان توسعه یابد و کوشش شود که در اینکار سرمایهگذاری بیشتر بشود و تسهیلات بیشتری قائل بشوند زیرا اینکار برای جلوگیری از خرابی دهات بسیار مفید است.
کارهائی که بنده برشمردم در حدود کارهائی بود که از نظر مجلس در کمیسیونهائی که بنده هستم و از لحاظ کارم بنده سابقه دارم بود بطور کلی در تمام امور مختلف مملکتی میبینیم که ما بتوانیم با همکاری بیشتر که بین طبقات مردم وجود دارد و روز به روز بیشتر میشود در کارها توفیق بیشتری حاصل کنیم و مسئله قانون نوسازی که جناب آقای ابوذر اشاره فرمودند آنچه اطلاع دارم جناب مصطفوی در این باره با شما مفصل صحبت خواهند فرمود چون اطلاع بیشتری دارند امیدوارم رفع سوء تفاهم بشود و برای دولت موفق هویدا و همکاران صدیق و صمیمیشان (ابوذر ـ من مشکلات کار را گفتم جناب آقای نخست وزیر تأیید کند مرتفع بکنند) البته آنچه که مربوط به دولت است جواب خواهند داد و دولت در حدود اختیارات انجام وظیفه کند (رامبد ـ کدام قانون را میفرمائید؟) قانون نوسازی (رامبد ـ بسیار قانون ناقصی است دست و بال دولت و ملت همه را بسته شما مسائل را از نظر مردم و موکلینتان بفرمائید خیلی از حقیقت مطلب منحرف نشوید) در موقع طرح قانون همیشه از پیشنهادهای آقایان حداکثر استفاده شده است و اتفاقاً دوست عزیز بنده خودشان واقفند که موقعی که قانون نوسازی مطرح بود چهارصد و چند پیشنهاد داده بودند خودتان در جلسه شرکت کردید و روی غالب پیشنهاد که داده بودید بحث کردیم (ابوذر ـ هیچکدام قبول نشد) جناب رامبد تشریف داشتند شما که در کمیسیون نبودید (رامبد ـ رویهای که صحبتها گرفته یواش یواش دیگر به صلاح مملکت نیست درست نیست که شما نماینده مردم را متهم بکنید) نماینده حزب مردم را؟ خیلی متشکرم (احسنت ـ احسنت).
رئیس - آقای پرفسور مخبر فرهمند بعنوان مخالف صحبت میکند بفرمائید.
پرفسور مخبر فرهمند ـ با اجازه مقام ریاست خانمها و همکاران عزیز.
سال قبل در موقع طرح بودجه در این مکان مقدس یادآور شدم که ما نمایندگان برگزیده ملت ایران که برای انجام یکی از وظایف خود یعنی نظارت بر دخل و خرج مملکت در اینجا گرد آمدهایم در کمال صفا و صمیمت و بدون هیچگونه تعصبی این وظیفۀ ملی را انجام میدهیم زیرا هدف همه ما یکی است یعنی پیشرفت سریع کار مملکت و اعتلای نام ایران بزرگ پس با این روحیه است که ما در اینجا جمع میشویم اکثریت و دولت سیاست خود را تشریح میکند و اقلیت راهنمائی لازم و انتقاد سازنده مینماید اینک اجازه میخواهم که وارد اصل مطلب بشوم خوشبختانه امروز در تمام شئون اجتماعی کشور پیشرفتهای چشم گیر نصیب ما شده است و در سایه توجهات رهبر خردمند خود از عالیترین مزایای دموکراسی برخورداریم یعنی در بیان حقایق بدون هیچ محدودیتی آزادی عمل کامل داریم و میتوانیم وظیفۀ پارلمانی خود را در لباس انتقادات و ارائه طریق معقول انجام دهیم.
افتخار دارم که از طرف فراکسیون حزب مردم مسائل مربوط به بهداری و بهداشت را مطرح و نظرات حزب مردم را برای اطلاع منعکس نمایم.
مسئله حفظ سلامت و جان مردم مسئله ایست که باید بحق در رأس کارهای مملکتی قرار داشته و توجه مخصوصی بدان مبذول گردد. مسلماً نابسامانیها در امور پزشکی و مرگ و بیماری کوچک و بزرگ عالی و دانی اکثریت واقعیت نمیشناسد و تمام افراد کشور در هر مقام و مرتبه در هر حزب و جمعیت هر گروه و دسته به غرض که در تمام امور اختلاف سلیقه و نظر داشته باشند در مورد مبارزه با بیماری با یکدیگر هم عقیده هستند ـ آقای عباس میرزائی اگر اجازه میفرمائید ادامه بدهم (عباس میرزائی ـ من چکاره هستم شما برای مجلس صحبت میکنید) جناب عالی اگر به این موضوع انترسه هستید نمیدانم (عباس میرزائی ـ انترسه چیست فارسی بگوئید) در تمام مظاهر زندگی ممکنست ما خود را قانع سازیم مثلاً بگو. ئیم فعلاً آسمان خراش لازم نداریم از خوردن عالیترین غذاها میتوانیم صرف نظر کنیم، بهترین لباسها را نپوشیم ولی هیچ فردی را نمیتوان یافت که آرزو نکند که از بهترین وسائل پزشکی و درمانی و طبیب و پرستار و غیره برخوردار باشد.
همگی طالب عالیترین و پیشرفتهترین وسائل خدمات پزشکی هستیم و شاید به همین دلیل است که اغلب اشخاصی که مریض میشوند و استطاعت مالی دارند یا حتی امکان تهیه پول را دارند برای معالجه راه مسافرت به خارج را پیش میگیرند بدون شک همۀ ما تشنه اصلاحات همه جانبه در امور پزشکی و بهداشتی هستیم و همه آرزو داریم هر چه زودتر وضع طبابت و بهداشت ما در شمار پیشرفتهترین ممالک مترقی عالم قرار گیرد بنابراین به ما حق میدهید که تا رسیدن به هدف نهائی و کمال مطلوب معایب و نواقص و مشکلاتی را که مشاهده میکنیم بیان داریم و متفقاً زیرا ما عقیده داریم که رسیدن به این هدف وظیفه هر ایرانی است و اقلیت و اکثریت بطور تساوی در آن سهیمند (صحیح است) ما در راه نیل به این هدف مطالعاتی نموده و با گروههای کثیری از همکاران و مقامات پزشکی و سایر طبقات مردم تماس حاصل کرده و اطلاعاتی بدست آوردهایم که رئوس مطالب را در اختیار میگذاریم باشد که مورد توجه و عنایت قرار گیرد و از این راه قدمیدر نیل به مقصود به پیش گذارده باشیم بازم تکرار میکنم که تا بحال کارهای مثبت و اصولی زیاد صورت گرفته است ولی ما همیشه طالب بهترین و کاملترین آنها هستیم و برای آن تلاش میکنیم.
- همت بلند دار که مردان روزگار
- از همت بلند به جائی رسیدهاند
اینک با در نظر گرفتن مقتضیات و شرایط کنونی کشور و موقعیت ممتاز جهانی خود معتقدیم که اگر به بعضی از توصیههائی که بعرض میرسد توجه بیشتری بشود نتیجه گیری قطعی و حتمیتر و گسترش برنامههای رفاه اجتماعی سریعتر صورت خواهد گرفت من بمنظور اینکه نتیجه گیری بهتری بشود بحث خود را از صورت سخنرانی خارج ساخته و مطالب را بصورت چند سئوال ساده مطرح نموده تا بررسی و پاسخ به آنها ساده تر باشد اعتیاد ـ ناگفته پیداست یکی از مهمترین مسئله روز در امور بهداشتی مسئله بغرنج اعتیاد مواد مخدره است همه میدانیم اگر در راه مبارزه با این بلای خانمانسوز کوچکترین بی دقتی بشود سرنوشت کشور ما و هستی جوانان و فرزندان فرد فرد ما را در خطر میاندازد مسئله اعتیاد برای عموم ملل عالم یک مصیبت ملی است و وظیفه همه ماست که در راه مبارزه با آن سهمیداشته باشیم و تشریک مساعی صمیمانه و دلسوزانه بنمائیم خوشبختانه قوانین منطقی و بجای اخیر و نحوه اجرای آن بسیار موفقیت آمیز بوده و بطور جالب با قاچاق مبارزه شده است و همچنین برنامه توزیع سهمیه مجاز بسیار علی و به مورد بوده است ولی نکاتی هست که باید مورد مداقه قرار گیرد مثلا درمان معتادان اولا معتادان باید طبقه بندی شوند.
۱ـ اشخاصی که بیمار روانی و از این مواد استفاده میکنند.
۲ـ اشخاصی که بیماریهای عضوی دارند و بجای معالجه اساسی از مواد مخدر استفاده میکنند و معتاد میشوند.
۳ـ اشخاصی که برای تفریح مواد را استعمال میکنند و بعد معتاد و دچار امراض روحی میشوند و نظائر آن را این گذشته انواع و اقسام اعتیادات داریم. بعضیها تریاک میخورند بعضیها میکشند ـ بعضیها مرفین و یا ترکیبات آن را میزنند یا میکشند در اینجا به ملاحضاتی از نام بردن از انواع مواد خودداری میکنم.
خوشبختانه تعداد مواد و نحوۀ استعمال آنها در کشور ما از اروپا و امریکا محدودتر (دکتر بیت منصور ـ خیلی کمتر است) مبتلایان اغلب مخفیانه مصرف میکنند از طرفی همۀ مبتلایان آنهائی نیستند که به بیمارستانهای معتادین مراجعه میکنند گروه کثیری به مطب پزشکان خصوصی مراجعه میکنند زیرا مایلند محرمانه معالجه شوند پس لازم است کلیه پزشکان همانطور که معالجۀ دقیق و کامل این اعتیادات گوناگون را نیز بدانند تا بتوانند در عداد سربازان مبارزه با این مواد به خوبی جهاد کنند اطلاعات پزشکان ما حداکثر به میزان کتب اروپائی و امریکائی است اطلاعات بومی و محلی در این کتابها وجود ندارد مثلاً از معروفترین کتب درمان جهان ((گارنت تراپی)) است که سخنی در این زمینه در آن دیده نمیشود ـ این است مشکل عمده و راه حل میخواهد وزارت بهداری دربارۀ امراض مختلف اطلاعات و روش درمان در اختیار پزشکان میگذارد و در مورد درمان معتادان نیز باید اقدام به چنین کاری بنماید اینجاست که یک سئوال بنظر میرسد آیا هیئت علمیمسئول و مرجع صلاحیت دار رسمیبرای تحقیقات و بررسیها دربارۀ درمان معتادان وجود دارد یا خیر؟ اگر وجود دارد بیلان کار آنها چه بوده است؟ آیا یک مجموعۀ مدون و جزوههای راهنما که به تصویب این هیئت رسیده باشد و حاوی کلیه اطلاعات برای پزشکان است در دسترس آنها قرار گرفته است یا نه؟
درمان بیماران و مبتلایان سرپائی مشکل و اغلب بینتیجه است بهترین روش پیشنهادی سازمانهای معروف جهان بستری کردن است زیرا پس از معالجۀ یکماهه برای ترک اعتیاد معمولاً چندین ماه روان درمانی لازم است و در اغلب موارد درمان تکمیلی ضرورت پیدا میکند که مستلزم داشتن اردوگاههای مخصوص است که در آنجا اغلب مشاغلی هم برای مبتلایان در نظر گرفته میشود بطور خلاصه درمانها تا پی گیر نباشند نتیجۀ مثبت نخواهند داد بنابراین نیاز به پناهگاهها و آسایشگاههائی برای علیلان و مبتلایان داریم.
در حال حاضر ما در حدود ۶۰۰ تخت خواب در سراسر کشور برای این نوع مبتلایان در اختیار داریم اگر فرض کنیم که ۳۰۰۰۰۰ مبتلا داشته باشیم که بنده تصور میکنم رقم از این هم متأسفانه بالاتر است و بعداً به این رقم اضافه نشود سی سال طول میکشد که نوبت درمان به همه مبتلایان برسد از اینرو ملاحظه میشود که در راه مبارزه و درمان لزوم افزایش پناهگاهها چقدر قطعی و حیاتی است در اینجا پرسشی به عرض میرسانم لطفاً بفرمائید چه شد که از زمینی که در نارمک برای بیمارستان معتادان در نظر گرفته شده بود صرف نظر شد؟ و بجای آن کوی مکانیر در نظر گرفته شد آیا با علم باینکه آن منطقه آب ندارد تصمیم به احداث بنا گردید (اخلاقی ـ چاه میزنند) آیا بهتر نبود که قبل از شروع به ساختمان لااقل چاهی میکندند که آب مورد نیاز را تهیه کنند و مجبور نشوند برای ساختمان با تانکر آب بیاورند و چه مبلغ برای تهیه آب پول خرج شده. اگر بفرض کنترات چی قرار بود آب خریداری کند چرا این آب را از چاهی که در محل ممکن بود بکنند نخریده و مقداری از این بابت از بیتالمال به در رفته است (پزشکپور ـ آقای پرفسور چون این آب برای کنتراتچی نان دارد) بلی تصدیق میکنم مطلب دیگر اینست در کشور ما زمین زیاد است و بخصوص در آن مناطق زمین ارزشی ندارد که برای صرفهجوئی مجبور باشیم عمارت چند طبقه بسازیم مضافاً باینکه معمولاً آسایشگاهها یک یا دو طبقه بیشتر نباید باشد و عمارت باید گسترده و وسیع باشد و چون نوع آسایشگاه طوری است که عامل وقت برای رساندن بیمار به آنجا مطرح نیست و فوریتی وجود ندارد دور بودن از مرکز شهر بسیار مطلوبتر است بعلاوه چون عامل روحی این قبیل مبتلایان باید معمولاً در مدنظر باشد و احتمال سقوط سهوی یا عمدی از طبقات زیاد وجود دارد لذا ساختمان چند طبقه برای این بیماران خلاف عقل سلیم است نکته دیگری که میبایستی رعایت میشد این نوع مرضا باید در محیط نسبتاً کم نوری بستری شوند و ساختن بنائی با شیشههائی بزرگ هم به آسایش مرضا صدمه میزند و این احتمال هست که در موقع بحرانهای عصبی مریض شیشهها را بشکند و بخود دستگاه صدمه بزند. اصل الاهم فالاهم خط فرضی یکی از پزشکان خوش قریحه میگفت اگر از مرکز تهران از شمال به جنوب تصور کنیم که تهران را به دو ناحیه شرقی و غربی قسمت کند با کمال تعجب میبینیم که بیمارستانهای تهران بطور غیر طبیعی بنا شده است یعنی ۹۰ درصد در قسمت غربی و کمتر از ۱۰ درصد در قسمت شرقی واقع است گویا اصلا لغت شرقی نفرین شده است اتفاقاً توسعۀ آبادانی هم در غرب تهران بیشتر است چرا؟ اگر تصور کنیم که فردی ساکن دوشان تپه بچهاش به اسم یا نفت مسموم شده باشد و بخواهد بچه مشرف به موتش را به پشت باغ شاه به بیمارستان لقمانالدوله برساند با وضع فعلی ترافیک تهران و عدم وسائل لازم چطور میتواند به زندگی فرزندش امیدوار باشد؟
آیا بهتر نبود که بیمارستان شفا را که سالها مردم این نواحی از آن استفاده میکردند و با مخارج هنگفتی تجدید بنا شده است مجهز به چندین بخش اورژانس مینمودند و برای معلولین و نو توانی در محل خوش آب و هوا تر و بی سر و صداتری ساختمان میکردند بخصوص که این نوع مراکز حتماً باید از مرکز شهر دور باشد و در محیط وسیع و مناسبی بنا بشود.
باز هم اجازه میخواهم در این باره سؤالی بنمایم ـ گروهی که بناست این مرکز علمیرا اداره کنند بر چه ضوابطی انتخاب شدهاند؟ (دکتر بیت منصور ـ بهترین افراد آنجا هستند) نگفتم که بدترند ولی آیا برای انتخاب این گروه آگهی شده و پزشکانی داوطلب شدهاند یا خیر و یا مسابقهای از نظر علمیو یا اقلا یک مزایده برای بهترین پیشنهادها ترتیب یافته است یا خیر؟ آقای دکتر اقلا باید ضوابط را رعایت بکنند آگهی بکنند شاید یک اشخاصی پیدا شود که بهتر از آنها باشد و حقی از کسی تضییع نشود و غیر از مبانی علمینحوۀ واگذاری یک مکان موقوفه بچه ترتیب انجام شده است که با موازین حقوقی و شرعی منافات نداشته باشد و عمل خلاف مقررات انجام نشده باشد؟
بهداشت محیط
وزارت بهداری یک وظیفۀ مهم داشت که سالم سازی و بهداشت محیط بود ـ در حدود ۷۰۰ میلیون تومان برای پیاده کردن این طرح در برنامۀ چهارم منظور شده است وزارت بهداری در راه انجام این وظیفۀ خطیر تشکیلات داد پرسنل کافی ایجاد کرد تجهیزات تهیه دید کلاسهای آموزشی بوجود آورد ادوات و آلات خرید جا و مکانهای لازم را در نظر گرفت و پس از آنکه شروع بکار کرد از وزارت مزبور خلع ید شد و این وظیفه به وزارت جدیدالتأسیس آبادانی و مسکن محول شد در جواب سئوالی که شد گفته شد این کار مربوط به مهندسین است نه به پزشکان اینجا نیز چندین سئوال بنظر میرسد که به سه سئوال آن اکتفا میکنیم: اگر به این سئوالات دقیقاً پاسخ داده شود مقدار زیادی از مشکلات را حل میکند.
۱ـ آیا در بهداشت محیط و در سالم سازی و ایجاد تأسیسات یعنی مسلخها ـ مرده شوی خانهها ـ حمامها توزیع آب سالم و بهداشتی و غیره.
نظارت پزشکی و علمیکامل ضرورت دارد یا نه؟ اگر دارد آیا وزارت آبادانی و مسکن متخصیص کافی را در اختیار دارد؟ آیا تدابیر خنثی کردن آلودگیها و سرایت بیماریها و تحقیق در موجود بودن باکتریها و از بین بردن آنها را هم بعهده مهندسین واگذار کرده است؟
از طرف دیگر آیا آن روز که وزارت بهداری این وظیفه را بعهده داشت کار لوله کشی و ساختمان و نظائر آنرا به دکترهای طب واگذار کرده بود یا از متخصصین فن استفاده میکرد؟ آیا در موقع تحویل و تحول هیئت رسیدگی دربارۀ وظائف انجام شده به وسیلۀ مأمورین وزارت بهداری چه اظهار نظری کرد آیا همۀ کارها بخوبی و بی عیب و نقص انجام شده بود با ایراداتی و احتمالا حیف و میلهائی شده بود؟
در صورت اول آیا از آنها تقدیر شد؟ یا در صورت دوم از آنها مؤاخذه بعمل آمد؟
پس از همۀ اینها آن همه تجهیزات و وسائل و ادوات و آلات آن آموزشگاهها آن پرسنل و تأسیسات عریض و طویل مربوط به آن رئیس کل مدیرکل و معاون وزیر که متخصص سالم سازی و بهداشت محیط بودند آیا منتقل به وزارت آبادانی و مسکن شدند صورت مجلس و تحویل تدارکاتی که میلیونها قیمت داشت کجاست آیا تصور نمیفرمائید که این تحویل و تحول چه وقت ذیقیمتی را که برای ما از همه باارزش تر است به هدر داده است.
بنگاه پاستور
بنگاه پاستور یکی از مؤسسات نمونۀ کشور ما بود و سالهای متمادی از نظر مراجع علمیدنیا با مؤسسات مشابه خود که حتی در خود مملکت فرانسه وجود دارد کمترین فرقی نداشت (دکتر بیت منصور ـ حالا هم ندارد بهتر هم شده) صحیح میفرمائید بهتر شده متأسفانه اخیراً در اثر ضعف مدیریت صحیح در معرض خطر سقوط علمیاست آیا ممکن است بیلان کار این مؤسسه را از نظر علمیروشن فرمائید بخصوص که به موازات این مؤسسه ما مؤسسه رازی را داریم که موجب نهایت افتخار و سربلندی کشور ما شده است ملاحظه میفرمائید که ما نظری نداریم آنچه که هست میگوئیم اگر هم اشتباه بکنیم بفرمائید قبول میکنیم (احسنت).
مبارزه با سل
مبارزه با سل درست مثل مبارزه با دشمن است اگر دشمن به کشوری حمله کند و جنگی به وقوع پیوندد آن وقت به سربازان و افسران آزادی عمل داده نشود که هر وقت خواست بجنگ برود هر اسلحۀ که دلش خواست استعمال کند هر ساعتی خواست حمله کند به هر کس صلاح دید تیراندازی کند یا به هر طرف که خواست حمله کند یقیناً نتیجه جز شکست چیزی نخواهد بود قرائن و شواهد نشان میدهد که در مورد مبارزه با سل ما با چنین موقعیتی روبرو شدهایم (صحیح است) ستاد مرکزی بر همۀ سربازان مبارز حکومت نمیکند ـ بین متخصصان اختلاف وجود دارد مقررات واحد و روتین وجود ندارد انجمن مسلولین تشکیلات گوناگون مبارزه با سل هر کدام برنامه و تصمیمات خاص خود دارند (صحیح است) وحدت نظر و هم آهنگی وجود ندارد خلاصه یک هیئت مسئول و صاحب اختیار شایسته وجود ندارد. (صحیح است) سؤال در صورتی که چنین هیئتی وجود دارد برنامۀ کار او چیست این هیئت مسئول صاحب اختیار که بعنوان یک ستاد مرکزی که تمام اقدامات دربارۀ با سل را یکنواخت ساخته تحت یک برنامۀ خاصی اداره میکند از چه اشخاصی تشکیل شده است.
ملی شده آبها
قانون ملی شده آبها سه سال پیش تصویب شد در مادۀ ۵۵ تا ۵۸ صراحت دارد که برای حفظ آبهای رودخانهها و آبهای زیرزمینی و کنترل جدی آب آنها باید شناسنامه تنظیم شود و اقدامات جدی بعمل آید آیا آئین نامهها تنظیم شده است؟ چه اقدامیبرای تهیه شناسنامه رودخانهها شده است.
علت تباهی نسل ماهی چه بوده است؟
برای جلوگیری از ریختن فاضل آب هتلها و متلها به رودخانهها چه اقدامیشده است؟
آیا مسئول صحت و سلامت و نگهداری آب رودخانهها وزارت بهداری است؟
دترژانها و انواع پودرهای رختشوئی که در منازل مصرف میشود و در چاهها میرود قابلیت نفوذ را افزایش میدهد و به آسودگی باکتریها و آلودگیها را به آبهای زیرزمینی منتقل میسازد و کم کم آبها را غیر سالم مینماید از همین حالا باید به فکر این مشکل بود (صحیح است) والا چند سال دیگر خیلی دیر شده است.
ضمناً به وزارت اقتصاد توصیه میشود که قبل از صدور پروانه احداث کارخانجات باید آنها را ملزم نمایند که کارخانه مجهز به دستگاههائی باشد که قبل از خروج فاضل آب کارخانه و ورود آن در چاه یا رودخانه مواد مضره آنرا بوسیله دستگاههای مخصوصی جذب نماید که وارد مجاری یا زمین و بالنتیجه باعث آلودگی آبهای زیرزمینی نگردد.
سالهاست که در مورد آلودگی هوا هم بحث و گفتگو میشود خوشبختانه اخیراً شنیده شد که هزار دستگاه از اتوبوسهای شهری را که گازوئیل مصرف میکنند میخواهند با سوخت گاز بکار بیاندازند فکر بسیار خوبی است امیدوارم که روزی عملی شود از طرف دیگر لوله کشی گاز یعنی قسمت شاه لولهها طبق برنامه بسرعت پیشرفت میکند امیدواریم از هم اکنون طرحهائی حاضر و آماده بشود که کلیه مؤسساتی که سوخت آنها نفت سیاه و گازوئیل است از قبیل کورهها ـ حمامها نانوائیها و موتورخانههای مولد برق و غیره سوخت خود را مبدل به گاز نمایند که آنها هم هوا را آلوده نسازند.
همانطوری که عرض شد و همه میدانیم موضوع پول و اعتبار اگر چه مهم است ولی برای رسیدن به مقصود در درجه دوم اهمیت است چون با یک مدیریت خوب کارها بسیار سریعتر و بهتر انجام میشود مدیر خوب و دلسوز کسی است که قبل از شروع به پیاده کردن یک طرح تمام اطراف و جوانب را در نظر میگیرد و حساب پول و اعتباری را که در اختیارش گذاردهاند میکند و از حیف و میلها و گشاد بازیها جلوگیری مینماید و اتمام یک طرح را برای خود یک وظیفه میداند و عدم توانائی در اتمام آنرا نیز باید به حساب عدم لیاقت خود بگذارد نمیدانم چرا ما باید همیشه خود را عقل کل بدانیم و از گرفتن کمک فکری از اهل فن ابا داشته باشیم امیدوارم که خداوند بهمۀ ماها توفیق بدهد که در کارها فقط صلاح مملکت را در نظر بگیریم و از زیاده رویها تجمل پرستی و خودخواهی بی جا بر حذر باشیم در اینجا لازم است مسئله را مطرح کنیم:
یکی از اعمال جراحی که اخیراً مد شده پیوند قلب است همگی میدانیم که این عمل برای اینکه موفقیت آمیز باشد باید به وسیلۀ یک اکیپ کارآزموده و با وسائل لازم که فوقالعاده گران است انجام شود وقتی حساب کنیم میبینیم با هزینه یک چنین بیمارستانی دربر خواهد داشت براحتی میتوانیم یک بیمارستان مجهز در یک شهر بزرگ یا چند بیمارستان کوچکتر در شهرهای کوچکتر احداث کرده و عدۀ کثیری را شفا بخشیم (دکتر بیت منصور ـ هنوز که چنین خرجی نشده) ممکن است بشود و اگر نشده چه بهتر و اگر در کار سرمایهگذاری برای چنین کار تفننی هستیم جنابعالی خودتان هم تصدیق میفرمائید شهرستانهائی هستند که برای ایجاد بیمارستان باید اولویت به آنها بدهیم حداکثر ظرفیت دانشکدههای پزشکی ۶۰۰ نفر دانشجو سالیانه است آنچه میگویند ۷ الی ۸ هزار پزشک داریم پس برای هر ۳ تا ۴ هزار نفر یک پزشک میشود ولی ما مناطقی که قریب صد هزار نفر جمعیت دارند میشناسیم که با این محاسبه در عوض سی یا چهل پزشک ۳ تا شش پزشک هم ندارند درد خودمان را خودمان باید بگوئیم و حتی همانطوری که در ابتدای عرایضم گفتم سئوال میکنم چرا پزشکان ما به ولایات نمیروند جوابش این است اول بدلیل اینکه وقتی به ولایات رفتند به کلی فراموش میشوند مطمئن است وقتی به ولایت رفت از گردونه خارج شده و کسی به فکر او نیست یک دایرهای، یک مؤسسهای، یک دفتری نداریم که حتی ماهیانه، دو ماه یک بار، سه ماه یک بار یک بولتن پزشکی برای اینها بفرستد که اینها به کلی از جریان کار خودشان دور نباشند (دکتر بیت منصور ـ آبونه بشود هر کجا باشد میفرستند) آبونه شود؟ خیلی متشکریم او ترجیح میدهد اینجا باشد و آبونه نشود و برود از کتابخانه بگیرد، جنابعالی همه چیز را ماشاءالله همینطور ساده حل میکنید، پزشکان ما چرا به ولایات نمیروند؟ یکی از دلایلش اینست، یک دلیل دیگر هم هست که مختص پزشکان نیست و مأمورین دوایر دولتی ما هم این گرفتاری را دارند برای اینکه یک پدری که دو یا سه فرزند دارد اگر به او بگویند که به شهرستانی برود که دبیرستان ندارد این واقعاً با کمال میلی که دارد به مملکت خدمت کند از تحصیل بچهاش نمیتواند بگذرد. عایدیش هم آنقدر زیاد نیست که بتواند یک خانه در تهران داشته باشد و یک خانه در ولایات ولی راه حلی هم برای این کار هست و آن اینست که اقلاً در مرکز استانها یک دبیرستان شبانه روزی دایر بشود که این مأموران و این پزشکان بتوانند بچههای خودشان را با کمال راحتی خیال به دبیرستان نزدیک محل کارشان بفرستند و از آنها مراقبت بکنند و خیالشان هم از طرف آنها راحت باشد، اغلب پزشکان ما بحق میل دارند پس از کسب درجه دکترا در طب دورۀ تخصصی به بینند و این حقشان است ما نمیتوانیم اینها را مجبور کنیم که در یک حدی کار خودشان را متوقف کنند ولی از طرفی احساس میکنیم که پزشک عمومی در سطح مملکت کم داریم چند سال پیش وزارت بهداری راه حلی پیدا کرده بود که بهیارانی تربیت میکرد و آنها را به نقاطی میفرستاد که اینها اقلاً با معلومات مختصری که داشتند اقلا میتوانستند بدرد مردم برسند البته این اشکال بود که پس از دوره پنج سالی که تعهد داشتند و انجام میدادند آن وقت آنها برمیگشتند و وارد دانشگاه میشدند ولی باز هم این راه حلی بود که یک مدت معینی یک عده از شهرستانها را از بی طبیبی راحت میکرد خوشبختانه الان با وجود سپاه بهداشت مقداری از این معضلات حل شده ولی این راه حل کافی برای همه ناراحتیها نیست آقایان اطلاع دارید که در آن محلهائی هم که طبیب داریم اغلب از کمبود دوا در عسرت هستیم و انجمن بهداری مراکز استان و فرمانداریها آنطوری که لازم است دقیق کار نمیکنند برای اینکه پولی هم که سهمیه یک مرکز بخش با یک شهرستان کوچک هست به آنجا حواله میشود و بلافاصله یا اصلاً بطور علیالحساب برای اینها دوا نمیفرستند و این مشکل دوا در مراکزی که سازمان خدمات اجتماعی در آنجا درمانگاه ندارد یک مشکل بسیار بزرگی است بنده در اینجا از مدیریت صحیح صحبت کردم برای شاهد مثال یکی از مؤسسات بهداشتی را که عمر خیلی کوتاهی دارد عرض میکنم شش سال پیش در خیابان شهباز این مؤسسه هفت یا هشت اتاق در یک ساختمان دو طبقه داشت در اثر دلسوزی و مدیریت صحیح و عطف توجه از طرف رؤسای مافوق و وزارتخانهای که آن مؤسسه وابسته باوست یک محل بزرگی با چند بنای مجزا در اختیار این مؤسسه گذاشتند مقام محترم ریاست و عدهای از همکاران عزیز در مجلس شورای ملی و سناتورهای محترم برای بازدید به آنجا تشریف فرما شدند و اظهار رضایت فرمودند در آماری که بنده از این مؤسسه در دست دارم مخارج هر فرد با خانوادهاش برای استفاده از طبیب و دارو و بستری کردن در بیمارستانهای بخش خصوصی پنجاه تومان در ماه میشود و سالی ۶۰۰ تومان اگر دولت ۴۰۰ هزار نفر کارمند داشته باشد برای این چهارصد هزار نفر در یک سال ۲۴۰ میلیون تومان خرج بکند از نظر طبیب بهترین اطبا را دارد و بهترین داروها و تخت در بیمارستانهای خصوصی، چیزی که در اینجا قابل ملاحظه است اینست که واقعاً چون اطبا هم مقداری از وقت خودشان را به آنجا میدهند و به تناسب آن از آن دستگاه حقوق میگیرند دستگاه ۲۴ ساعت کار میکند برحسب درجهای که آن مریض در آن مؤسسه یا وزارتخانه دارد با پرداخت بیست درصد از مخارج کارش بخوبی انجام میشود و بقیه مخارج را دستگاه میپردازد و میتوانم به جرأت قسم بخورم که تمام این اشخاص به قدری از این دستگاه راضی هستند که راندمان کار آن بسیار رضایت بخش است اجازه بدهید نگاه بکنم ببینم آقای عباس میرزائی اینجا نباشند، (عباس میرزائی ـ بنده اینجا خدمت شما هستم راندمان را که میفرمائید فارسیش را هم بفرمائید) فارسیاش بازده است، (عباس میرزائی ـ میبینید چقدر شیرین تر از کلمه راندمان است) (دکتر رهنوردی ـ این مؤسسه کجاست؟) مؤسسه بهداری برق منطقهای تهران است (دکتر رهنوردی ـ خوب است که برق لااقل این یک چیزش خوب است) امیدوارم که خداوند به همه ما توفیق بدهند که با خلوص نیت و با صفا و صمیمت این باری را که در مقابل ملت و در مقابل شاهنشاه بزرگمان بر دوش گرفتهایم به سر منزل مقصود برسانیم (احسنت ـ احسنت).
رئیس - آقای دکتر میرعلاء بعنوان موافق صحبت میکنند بفرمائید.
دکتر میرعلاء ـ با اجازه مقام ریاست و همکاران عزیز، همکار محترم ما جناب آقای پرفسور مخبر فرهمند یک برنامه معضل و مثل همه اساتید به ما درس دادند و واقعاً از این لحاظ قابل توجه بود و لیکن بنده تصمیم ندارم و تصمیم نداشتم که جوابگوی صحبت ایشان باشم چون این وظیفه دولت است (احسنت) که به مطالبی که ایشان ایراد کردند جواب بدهد ولی مطالبی فرمودند البته ایشان پرفسور هستند ما هم استاد دانشگاه هستیم ولی از تیتر پرفسوری استفاده نمیکنیم ولی میدانیم که در قبال این صحبتها بعضی از مطالب را واقعاً باید گفت، اگر خاموشی بنشینی گناه است بنده پاسخ میگویم یکی موضوع اعتیاد بود که با آن نوع درمان و ایجاد تختها و زمانی که برای درمان این بیماران لازم است بنده تقریباً موافق نیستم و این عقیده شخص ایشان است موضوع اعتیاد به این مشکلیها هم نیست و خیلی ساده تر میشود این کارها را حل کرد و فکر نمیکنم در برنامه دولت نباشد یکی هم مسئله بیمارستان شفا بود که صحبتی بجا بود، بیمارستان شفا البته بیمارستانی بود موقوفه چون خود بنده در این موضوع به قول ایشان انترسه بودم و اینکه چرا یک بیمارستانی در یک محلی که مورد استفاده مردم قرار میگرفت باید تبدیل شود بیک وضع دیگری بنده خودم این موضوع را ایراد گرفتم وقتی بررسی کردیم با جوابی که بنده شنیدم قانع شدم موضوع اینست که یک تشکیلاتی در این مملکت وجود نداشت و ناچار باید اسم فرنگیش را عرض کنم Rehabilitation یعنی افراد ناتوان و افراد ناقص را بتوان بطوری علاج کرد که ... (دکتر رهنوردی ـ دوباره توان بخشی) (یک نفر از نمایندگان ـ توان بخشی فارسیش است) میتوان لغات مختلفی برایش ذکر کرد ولی مثل اینکه توان بخشی هم کلمه بدی نیست، به هر حال مردمیکه با یک کمک مختصر میتوانند به زندگی عادی برگردند و از لحاظ اجتماعی سربار جامعه نیستند و میتوانند کار کنند، از لحاظ اقتصادی هم اگر محاسبه کنیم بسیار ارزنده است و این محل را هم که برای این منظور در نظر گرفتند بسیار خوب است و اشکالی ندارد اگر چنانچه در آن منطقه در آتیه ضرورتی داشته باشد بیمارستان دیگری ایجاد بشود ولی جناب آقای پرفسور مخبر فرهمند راجع به سل فرمودند شما میدانید امروز سل درمان پذیر است و بیماری نیست که امروز کسی از آن بترسد مسائل را نباید اینقدر بزرگ کرد من قبول دارم سازمانهای باید باشد که هر بیماری مثل رماتیسم، جذام و انواع و اقسام بیماریهای دیگر را حمایت کند و برای درمان آنها انرژی و نیرو مصرف کند برای سل هم سازمانی در مملکت وجود دارد و کار میکند اینطور نمیشود گفت ما امنیت نداریم و تأمین در مقابل سل نداریم بعلاوه امروز یک تئوری محکمتری وجود دارد امروز تعداد زیادی از بیماران سلی را در خانهها درمان میکنند برای اینکه احتیاجی نیست که همه در آسایشگاهها بخوابند و درمان بشوند و امروز بسیاری از سناتوریومها تغییر شکل دادهاند و داروهای جدیدی که هشت قلم آنها در سه سال اخیر به بازار آمده که بطور قاطع روی توبر کلوز مؤثر است چنانچه بعداً عرض خواهم کرد وزارت بهداری در واکسیناسیون B.C.G که سازمان بهداشت جهانی توصیه کرد و بطور وسیع در سراسر کشور عمل میشود تقریباً بطور قطع کودکان را واکسینه کرده است و زیاد جای نگرانی نیست از لحاظ مسئله آلودگی آبها که فرمودند من نمیتوانم این را بفهم که چطور فرض کنید در ورامین از چاههای عمیق آب استفاده میکنند و چاه فاضل آب تهران که در عمق ۱۴۰ متری است آب آنجا را آلوده میکند، راجع به پیوند قلب فرمودند پیوند قلب البته خودتان مسبوقید که من جراحی قلب را ۱۵ سال پیش در ایران شروع کردم و الان تصدی این کار را دارم عمل پیوند قلب درست است که جنبه شارلاتانیسم پیدا کرد و با سر و صدای پرفسور بارنارد در دنیا شروع شد و سازمان پزشکی دنیا او را محکوم کرد و او استفادههای دیگری در این زمینه برد ولی معهذا یک کار درخشندهای را این شخص انجام داد (دکتر رهنوردی ـ کار آخرش هم درخشنده بود) ولی همانطور که فرمودید گران تمام میشود کسی منکر این نیست که ما نباید به این کار دست بزنیم و بودجهای صرف این کار نشود روی همین اصل هم ما خودمان توی دانشگاه هیچ وقت این خیال را نکردیم با این تز در ایران مخالفیم (پرفسور مخبر فرهمند ـ متشکرم) بنده میدانم از چه جنبهای این موضوع را فرمودید موقعی که دکتر تسلیمیمیرفت به دانشگاه تبریز ایشان رفیق من است آدمیاست بسیار فهمیده و دانشگاه تبریز یک دانشگاهی است که امروز خیلی پیشرفت کرده این دانشگاه از من خواستند کمک کنم ببینم صلاح است که در آنجا جراحی قلب راه بیندازند یا نه بنده معتقدم چندین سال باید صرف بشود و چند تیم مجهز جراح قلبی فراهم بشود برای درمان و جراحی بیماریهای قلب که دیگر آن بیماران به خارج نروند اتفاقاً متخصصین خوبی هم رسیدند که در آمریکا تحصیل کرده بودند این آقایان رفته بودند در تبریز و گمان نمیکنم که بیش از ۵۰۰، ۶۰۰ هزار تومان وسایل خریداری کرده باشند این وسایل را خریدند و امروز دارند بخوبی کار میکنند و باید واقعاً تشویقشان کرد حالا نمیدانم چطور شد که در روزنامه کیهان یا یکی دیگر از روزنامهها نوشته بودند که ما نزدیک میشویم به پیوند قلب این را نمیشود ایراد گرفت اینها یک دلخوشیهائی است اگر این آقایان توانستند پیوند قلب بکنند اولاً به آن گرانیها که فرمودید تمام نمیشود و ثانیاً اگر کردند نازشستان بگذارید یک عمل پیوند قلب در این مملکت هم بشود (پرفسور مخبر فرهمند ـ این در موقعی است که کسی از آپاندیست در بندرعباس نمیرد) در بندرعباس کسی از آپاندیسیت نمیمیرد جناب آقای پرفسور من نمیخواهم جوابتان را بدهم فرمودید در شهرستانهای بدون دبیرستان بنده نمیدانم کدام شهرستان است که دبیرستان ندارد؟ (محمد اسدی ـ گرمیمغان) اجازه بدهید کاری ندارد شما درست کنید ولی بهر حال بنده در این زمینه دیگر صحبتی نمیکنم بقیهاش با آقایان است که جواب بدهند کن دفاع از دولت نمیکنم ولی یک موضوعی ایت باید انصاف داد مملکت ما یک مملکتی است که امروز در حال توسعه و ترقی است و با سرعت بسیار قابل ملاحظهای پیش میرود اگر ما یک نظری بکنیم به آن زمانیکه مرحوم صنیع الدوله وزیر دارائی وقت بود و چند صفحه کاغذ بعنوان بودجه با یک رقم در حدود شاید ۱۵۰ میلیون تومانی با کسر بودجه ۵۰۰ هزار تومان تنظیم کرد تا امروز که بودجه به چهار صد و اندی میلیارد میرسد تا امروز که چندین کتاب و نقشه در راهنمای بودجه از لحاظ درآمد و هزینه وظایف دستگاهها و غیره تنظیم میشود زمین تا آسمان فاصله است باید اینها را انصاف داد و به حساب آورد ما خیلی خوشمان میآید حتی خود ما هم مسائلی که لازم است تنقید میکنیم، بجا تنقید میکنیم چون مسائل باید حل بشوند همه باید دست بدست هم بدهیم تا مملکت پیش برود ولی باید روی عقل و منطق صحبت کرد چون میبینم همکاران گرامی خسته شدید سعی میکنم تذکراتم را فشردهتر کنم و روی هم رفته بنده مسائل مملکتی را روی دو اصل میآورم و بحث میکنم البته ملاحظه میکنید همینطور که عرض کردم در این مملکت پیشرفتهای زیادی شده و در مقابل گرفتاریها و مشکلات زیاد دیگری هم که اگر اینها نبود ما کاری نداشتیم. اصولا وضع هر مملکت روی دو اصل قرار میگیرد یکی امکانات است دوم نیروی انسانی بطور خلاصه امکانات کلمه به این وسیعی میتواند به این شکل توجیه بشود که هر تشکیلاتی و هر منبعی که منجر به ایجاد یک درآمدی بشود جزو امکانات قرار میگیرد البته وقتی دولت برایش امکانات زیاد بشود درآمد سطحش بالاتر میرود و دستش بازتر است و کارهای بیشتری میکند و سرعت تکامل ما سریع تر خواهد شد بنده زیاد روی این نکته صحبت نمیکنم ولی بطور خلاصه امکاناتی که در مملکت وجود دارد در درجه اول این امکانات همان منابع اولیه قرار میگیرد و این منابع طبیعی ما است که شامل معادن و سایر منابع طبیعی میگردد ما میبینیم در این معادن سرشاری که در این مملکت وجود دارد و ثروت ملی ما را تشکیل میدهد مثل معادن نفت که گذاشتیم کنار و جزء معادن در حقیقت حساب نمیکنیم ولی معادن مس ما که از غنی ترین معادن مس دنیاست، معادن آهن و ذغال سنگ ما و بخصوص معادن سرب و کرومیت از معادن سرشار مملکت هستند و به خوبی میدانیم که رهبر ما چقدر اصرار میورزند که هر چه بیشتر برای نسل حاضر از این منابع استفاده بشود و به مصرف عمران و آبادی مملکت برسد بخصوص در مورد نفت ولی من یک عرضی دارم و آن موضوع معادن سرب مملکت است معادن سرب در همه جای دنیا وجود دارد و لیکن معادنی که در ایران کشف شده معادنی هستند خیلی ارزنده موضوع خود سرب مطرح نیست چون اصولا معدن سرب پیدایشش از یک استحاله و ترکیب و اما نوسیونهائی در یک ادوار بسیار طولانی اورانیوم است و اورانیوم تبدیل میشود به ترنیوم و بعد استحالههای دیگر پیدا میکند که تقریباً مرحله بیخاصیت اورانیوم را تشکیل میدهد و بالاخره تبدیل به سرب میشود و این معادن خوشبختانه در درجهای قرار دارند که هنوز سیر تکاملی را دارند و در مراحل اولیه هستند و استبعادی ندارد که این معادن در آینده جزو سرشارترین منابع ثروت مملکت ما درآیند و خیلی خیلی بیشتر از نفت به ما کمک کنند چون صنعت دنیا رو به اتمیشدن میرود ولی موضوع نیروی انسانی در نیروی انسانی ما میتوانیم یک تساوی جبری قائل شویم نیروی انسانی مساوی است با انسان به اضافه استفاده صحیح از انسان این نیروی انسانی را تشکیل میدهد از لحاظ انسانها جمعیت مملکت ما امروز ۳۰ میلیون نفر است ما ۳۰ میلیون جمعیت داریم که این ۳۰ میلیون نفر است ما ۳۰ میلیون جمعیت داریم که این ۳۰ میلیون نفر باید بیاید و در مرحله تکامل قرار بگیرد این تکامل امروز بعهده دو وزارتخانه گذاشته شده یکی وزارت آموزش و پرورش و یکی وزارت علوم و تحقیقات عالی البته در هر جامعهای فردی که به دنیا میآید این جامعه بمنزله یک شرکت سهامیاست این فرد با بازکردن چشم خودش در جامعه یک سهم میخرد سهامدار محسوب میشود یا یک سهم به او تعلق میگیرد یک فرد در ایران وقتی به دنیا میآید یک سهمیدارد که امروز ارزش سهم او را میتوانیم بگوئیم یک سی میلیونیم واحد اجتماع است این شخص در همه جا صاحب سهم حقیقی محسوب میشود در وزارت خارجه وزارت آب و برق و در تمام دستگاههای مملکتی در تمام کارخانجات و غیره لذا باید از چنین سهمیسودی به این فرد تعلق بگیرد این سود هم به او تعلق میگیرد منتهی این سود مثل همه جای دنیا متفاوت است بیکی پنج درصد تعلق میگیرد بیکی هم ممکن است ۲۵ درصد تعلق بگیرد همین جاست که انقلاب میگوید که این دو باید بهم نزدیک بشود نه سود ۵ درصد و نه سود ۲۵ درصد بلکه آن سود ۵ درصد بشود ده درصد و آن ۲۵ درصد بشود ۱۵ درصد البته این اختلاف را ما نمیتوانیم از بین ببریم برای اینکه طبیعت ایجاب میکند و تمام ممالکی که بطور دیکتاتوری صرفاً اقدام روی این زمینه کردند موفق نشدند و تغییر وضعیت دادند (صحیح است) امروز وزارت آموزش و پرورش باید حقاً گفت با برنامههائی که دارد با طرزی که کار میکند با انقلاب خودش را تطبیق داده ایراد زیاد گرفته میشود همینطور که همکاران گرامیما آقای ابوذر و آقای پرفسور مخبر فرهمند اشاره فرمودند ولی ما بیک نکته توجه کنیم که یک مملکتی داریم که این مملکت ۵۴ هزار ده پراکنده دارد باید به این نکته توجه کنیم که این سی میلیون جمعیت در یک مملکت پهناوری پراکنده شده فقط تهران ما است که ۳ میلیون جمعیت دارد ما آنقدر مثل ممالک بزرگ جمعیت نداریم اجتماعات نداریم که بتوانیم مسائل را در آنجاها زودتر حل کنیم از طرف دیگر به این نکته باید توجه بشود که اقدامات ما از کی برای بهبود اوضاع مملکت شروع شده زمانی رضا شاه کبیر آن وضع از هم گسیخته را سر و سامانی داد اگر بخواهیم از آن زمان حساب کنیم ولی این را نمیتوانیم قبول کنیم چون جنگ جهانی دوم بزرگترین ضربه را به مملکت ما زد و تقریباً مملکت ما را به نیستی کشانید ما در حقیقت ۸ سال است داریم در راه انقلاب قدم برمیداریم تمام این تحولات را در ۸ سال است که انجام میدهیم اگر امروز ما میبینیم از این ۳۰ میلیون جمعیت ۳ میلیون در دبستانها مشغول تحصیل هستند باید بدانیم در امریکا متمدنترین مملکت روی زمین با ۲۰۰ میلیون جمعیت ۲۵ میلیون نفر در دبستانهایش درس میخوانند و باید بگوئیم که انقلاب را امریکا از ۱۵۰ سال از ۱۶۰ سال پیش شروع کرده است و ما هشت سال پیش شروع کردیم (پزشکپور ـ آقای دکتر میرعلاء ضابطه جنابعالی در مورد اینکه امریکا متمدنترین ممالک است چیست؟) بنده از لحاظ تکنولژی و از لحاظ ثروت عرض میکنم (پزشکپور ـ تمدنها و فرهنگها در این سرزمین است) اجازه بدهید گاهی موضوعهائی را که شما مغطله میکنید (پزشکپور ـ مغطله نیست حقیقت است) حرفهای شما روی یک اساس دیگری است تمدن با تکنولژی فرق میکند (پزشکپور ـ ولی این تذکر لازمیبود در مجلس شورای ملی ایران گفته میشود که متمدنترین سرزمین امریکاست لازم بود تذکر بدهم که اینطور نیست) فرهنگ باستانی این مملکت را عرض نمیکنم اگر در باب فرهنگ بخواهید بگوئید من در باب فرهنگ صحبت نمیکنم بنده روی تکنولوژی صحبت میکنم بهر حال از لحاظ یک مقایسه به این موضوع توجه بکنیم و امروز این نکته را باز باید توجه کنیم که جمعیت مملکت ما با یک ضریب ۷ /۲ درصد در سال رو به فزونی است و شما حساب کنید که ۳۰ میلیون جمعیت اگر در حال حاضر باشند ضریب ۷ /۲ درصد قریب ۷۰۰ هزار نفر میشود اگر امروز ۷۰۰ هزار نفر کودک ما داشته باشیم ۶ سال دیگر ۷۰۰ هزار کودک جدید به دبستان میروند به بینید چه وظیفه سنگینی وزارت آموزش و پرور بعهده دارد برای اینکه خودش را تطابق بدهد با یک چنین ازدیادی در یک سطح پراکنده (صحیح است) و لیکن امروز ما سازمانهائی داریم که به این کار کمک میکنند تشکیلات خود وزارت آموزش و پرورش هست سپاهان دانش افراد پیکار با بیسوادی سازمانهای خصوصی بخصوص در شهرهای بزرگ و تهران که امروز به یاری وزارت آموزش و پرورش آمده و در این راه کمک مؤثری میکنند ولی ناگفته نماند که ما این تز را قبول داریم که این فردی که در این کشور بوجود آمده باید تا زمانی که روی پای خود میایستد و میتواند خواندن و نوشتن را بیاموزد و اظهار حیات کند باید تعلیمات او بطور اجباری به توسط دولت انجام بشود و برای اینکار البته طرحها و برنامههائی وجود دارد و زمان میخواهد ما امیدواریم با زمانی کمتر به این حد نهائی زودتر برسیم ولی در سطح متوسطه شکی نیست که باید فشار را روی دستگاهها و مؤسسات خصوصی گذاشت بخصوص برای مدارس حرفهای امروز ما در حدود هشتصد هزار نفر دانش آموز در سطح متوسطه داریم ۱۲۶۰۰ دانشآموز در مدارس حرفهای اگر چنانچه روی این تئوری پیش برویم که ۸۰ درصد این احتیاجات بوسیله بخش خصوصی تأمین شود و ۲۰ درصد به عهده وزارت آموزش و پرورش باش کمک مؤثری است و از طرف دیگر برای رسیدن به این هدف بنده یک پیشنهادی دارم و آن این است ما هر چقدر در امر تعلیم و تربیت در مملکت سرمایه گذاری بکنیم چیزی گم نمیکنیم و امروز که توجه خاصی به صنعت و توسعه صنعتی در مملکت میشود که باید هم بشود به موازات این امر ما باید با مشکل جمعیت در راه آموزش و پرورش و تربیت انسانها و نیروی انسانی سرمایهگذاری کنیم اگر امروز اقدام شود یک بانکی نظیر بانک توسعه صنعتی بانک توسعه آموزشی تأسیس بشود و کسانی که امروز در بخش خصوصی فعالیت میکنند در این زمینه سهامدار بشوند و سهام بخرند سازمان برنامه هم سرمایه گذاری کند و دیگران هم سرمایهگذاری کنند بخوبی میتوان از این بانک وامهای طویلالمدت به افراد داد که برای ساختن مدارس متوسطه و یا مدارس حرفهای در سطح متوسطه و عالی مصرف کند و در ضمن از شهریه مدارس هم میتوانند کم کنند بنده توجه دولت را به این موضوع جلب میکنم ولی در سطح دانشگاهها امروز ۵۰ هزار دانشجو در مملکت ما در دانشگاههای ما تحصیل بکنند البته این نسبت را نمیخواهم بگویم ایده آل است باید رو به افزایش برود روی محاسبات دقیق روی احتیاجات مملکتی افزایش پیدا کند تا ما کاملا بی نیاز از فرستادن محصلین خودمان به خارج باشیم ولی وزارت علوم از نظر سیاست و روش کار خودش به این شکل امروز عمل میکند که سیاست مستقل دانشگاهی را تقویت میکند با ایجاد هیئتهای امناء و واگذاری تمام امور دانشگاهی بدست دانشگاه در این راه دانشگاهها را تقویت میکند در اینجا فقط یک نگرانی پیش میآید که آیا ممکن است روزی به این ترتیب دانشگاههائی داشته باشیم که در سطوح مختلف قرار بگیرند و فارغالتحصیلهائی به ما بدهند که اینها در معلومات در سطحهای مختلف واقع بشوند این فلسفه هم خوشبختانه برطرف شده و با ایجاد شورای عالی آموزش کشور که طرح برنامه ریزی کلی مملکتی را بعهده دارند و شورای هماهنگی دانشگاهها که موظف است تمام دانشگاهها را هماهنگ کند و اگر این دو سازمان که انشاءالله وظیفه خودشان را به خوبی انجام بدهند این نگرانی که ما از این سیاست داشتیم مرتفع میشود در موضوع نگهداری و سلامت انسانها اینجا مسئله بهداشت و درمان به میان میآید و از لحاظ بهداشت محیط، تعمیم بهداشت انفرادی و اجتماعی افراد، بهداشت تنظیم خانواده مادر و کودک پیشگیری بیماریها و مبارزه با اعتیادات و عادات مضر ما از نظر بهداشت محیط ما احتیاج زیادی در سطح روستاها داریم که از این لحاظ مهندسین بهداشت در سطح روستاها عمل میکنند و میدانیم که مهندس بهداشت مدت زیادی تحت نظر وزارت بهداری عمل میکرد و امروز برای اینکه وزارت آبادانی و مسکن وظایفی بعهده دارد در این زمینه به او داده شده به هر حال یکی از کارهای عمدهای که بوسیله این تشکیلات انجام میشود بهداشتی کردن دهات از نظر منازل از لحاظ حمام و از لحاظ ضدعفونی کردن و تعلیم و تربیتی است که به افراد میدهند برای اینکه چه جور باید زندگی کنند در اینجا باید از سپاهان بهداشت و بخصوص سپاهیان دیگر که در این زمینه سهیم و شریک هستند یاد کرد امروز که ۸۵۰۰ سپاهی انقلاب ما در سراسر مملکت خدمت میکنند این سپاهیان چه سپاهیان ترویج چه سپاهیان دانش و بهداشت همه در این امر شریک و سهیم هستند و همه کمک مؤثری سپاهیان انجام میدهند و اما موضوع پیشگیری. در مورد پیشگیری مهمترین عامل واکسیناسیون است امروز واکسیناسیون در سرخک، آبله، دیفتری، فلج اطفال و کزاز و ب، ث، ژ برای توپرکلوز (سل) تقریباً در سراسر ممکلت عملی شده و مناطقی که در سرحد واقع شده و احتمال بروز و یا وجود دارد بطور کامل و بر ضد وبا واکسینه شدهاند و روی هم رفته ۲۰ میلیون نفر از واکسیناسیون برخوردار شدهاند و روی هم رفته ۲۰ میلیون نفر از واکسیناسیون برخوردار شدهاند اینجا نکتهای که مهم است مبارزه با مالایار است که متأسفانه بعلت مقاوم شدن بعضی از این پشهها مجدداً مبارزه با مالاریا خوشبختانه بموقع شروع شده و ۳۹ هزار آبادی را در سال گذشته وزارت بهداری بر ضد مالایار سمپاشی کرده و مبارزه کرده است موضوع دیگر موضوع بهداشت و تنظیم خانواده و مادر و کودک است البته دولت این موضوع را با توسعه بهداشت جهانی شروع کرده و در وهله اول چنین وانمود میشد که منظور از جلوگیری ازدیاد نسل است در حالیکه چنین منظوری وجود ندارد بلکه بهداشت خانواده که امروز ما آنرا بنام واحد تنظیم بهداشت خانواده و مادر و کودک مینامیم بعهده مراکزی است که در سراسر مملکت وجود دارد وظیفه این مراکز عبارت است از ارشاد خانوادهها از نظر بهداشتی و از نظر نگهداری کودک و تعلیمات به مادر و همچنین از نظر تنظیم افراد یک خانواده که واقعاً بطوریکه در طبقاتی که کثیرالاولاد هستند استقبال شده که باعث تشویق وزارت بهداری و فعالیت در این زمینه گردیده است و این موضوع را باید متوجه شد که اگر افرادی در مملکت بدون توجه به وضع اقتصادی بدون توجه بامکاناتی که دارند دارای تعداد زیادی فرزند بشوند (یک نفر از نمایندگان ـ باید جایزه بگیرند) ولی این یک پروبلم و یک مشکلی برای خودشان ایجاد میکند که باید حتماً بداد اینها برسیم و باید یک تعدیل و تقلیلی در تعداد آنها بعمل بیاوریم. موضوع دیگر موضوع مبارزه با مواد مخدره است بخصوص تریاک و هروئین روزی در این مملکت برای جلوگیری از این امر قانونی گذشت که کشت خشخاش ممنوع شد حقههای وافور شکست البته این اثر خیلی شدیدی کرد و تعداد زیادی معتاد را تقریباً از بین برد و موضوع مهم اینست که من بخوبی به یاد دارم که در بیرجند و قاینات که وقتی در سال ۱۳۴۲ بنده به آن نقاط میرفتم چیزی که جالب بود برای من ای بود که در این شهرهای خراسان در ضمن راه میدیدم که تعداد زیادی دخمه مانند وجود دارد و همه اینها شیرهکش خانه بود بنده آنچه را آنجا دیدم عرض نمیکنم حتماً جاهای دیگر هم بودند زن و مرد در آنجا از یک تساوی برخوردار بودند همه دراز کشیده بودند و سوخته تریاک را میکشیدند حتی بچههائی که وجود داشتند آلوده میشدند آن عمل البته یک عمل بیجائی بود و امروز برای ما و یکی از افتخارات ما تصویب قانونی است بنام تشدید مجازات و برای افرادی است که قاچاق مواد مخدره را میکنند و خود سبب اعتیاد هستند بنده یک مثال میزنم بطور مختصر و زیاد در این باره بحث نمیکنم ولی چون برای من خیلی جالب بود عرض میکنم مریضی خیلی روشنفکر ولی معتاد به تریاک بود و علتش این بود که آنژین دوپواترین و بیماری قلبی شدیدی داشت و این موضوع به او کمک میکرد و آدم نمیتوانست قبول بکند این شخص تریاک را از راه قاچاق تهیه میکرد من از او آن وقتها سؤال میکردم که تریاک را از کجا میآوری و مصرف میکنی گفت میآورند در منزل میدهند مثقالی هم دویست تومان (یک نفر از نمایندگان ـ گران میدهند حتماً سیری دویست تومان بوده) بلی شاید سیری دویست تومان بود نمیدانم چقدر میگیرند این پروبلم و مسئلهای برای او نبود پس از اینکه این قانون در مجلس مطرح شد دیگر در منزل این شخص تریاک را نمیآوردند و به او گفته بودند تریاک را باید بیائی و بیرون از منزل بگیری و طریقهای که این شخص تریاک را میگرفت جالب بود یک دستمالی باو داده بودند که دورش حاشیه قرمز داشت این دستمال را به من نشان داد و گفت این دستمال را در میدان تجریش میبردم و میایستادم و دستم میگرفتم یک مدتی نگاه میکردم یک مدتی که میگذشت یک اتومبیل خیلی شیک میآمد و یک خانمی پشت رل نشسته بود و میگفت شهر تشریف میبرید میگفتم بی میگفت بفرمائید (رامبد ـ اسرار مردم را فاش نکنید) (خنده نمایندگان) من اسم آن شخص را نبردم و جزء اسرار هم نیست و در راه پول را میگرفت و تریاک را به او میداد بعد به محض اینکه اولین دسته قاچاقچیان اعدام شدند گفت هر چه دستمال بدست گرفتم اثری از آثار اتومبیل ندیدم بالاخره با دستهائی که این طرف و آن طرف داشتم سعی میکردم که تریاک به دست بیاورم گفتم بالاخره چه شد گفت آن شخص که برای من تریاک میآورد گفت آن کسی بود که دارای میلیاردها ثروت بود که از همین راه بدست آورده بود و در حدود ۷۰ کامیون دیزل در حال حاضر داشت که در مملکت کار میکرده و مقدار زیادی قاچاق تریاک این مملکت را او میکرده است (یک نفر از نمایندگان ـ بالاخره انشاءاله گیر افتاده) توجه بفرمائید به محض اینکه قانون اجرا میشود اینجا این نکته مهم است که قانون باید خوب اجرا بشود وقتی قانون اجرا میشود فرمان میدهد که هر کس و هر کامیونی در هر جا هر چقدر تریاک دارد مال خودش من نمیخواهم اسم مرا هم فراموش کنید لذا تمام این باند قوی از هم میپاشد ببینید (رامبد ـ حضرتعالی برای همکاری با مأمورین آنها را مطلع کنید که مراقب باشند و دیگر کتمان نفرمائید) خاطر جمع باشید (رامبد ـ در اختفایش همکاری نکنید) از این لحاظ مطمئن باشید ما در این راه از شما دلسوزتر هستیم چون با این موضوع سر و کار داریم و جنابعالی سر و کار ندارید (رامبد ـ من ادعائی نکردم) (خنده نمایندگان) عرض کنم ولی از لحاظ درمان البته شکی نیست که ما باید راه درازی را بپیمائیم تا از نظر درمان به وضع ایده آلی برسیم و امروز مشکلات بسیار وسیعی که اگر بودجه آنرا حساب کنید چهارده درصد بودجه دولت را تشکیل میدهد و معادل آن خواهد بود که صرف درمان و بهداشت مملکت میشود در اینجا ... (پزشکپور ـ جنابعالی که واردید بفرمائید در تهران چند بیمارستان برای معالجه معتادین وجود دارد؟) عرض کردم احتیاج به این نیست که برای معتادین بیمارستان ساخته شود (پزشکپور ـ بفرمائید چند تا بیمارستان هست؟) نمیدانم دو سه تائی شاید باشد که کار میکنند ولی بیمار اگر چنانچه اعتیاد دارد براحتی میشود او را ترک داد و درمانش هم راههای سادهای دارد به هر حال بیمارستان نمیخواهد این وهم خیال است (دکتر سعید ـ احتیاجی به بستری شدن نیست؟) خیال میکنم که احتیاجی به بستری شدن نیست روزی که آقای دکتر ولیان اینجا آمدند و همین لایحه مجازات معتادین در سطح روستائی مطرح بود که اگر چنانچه اعتیاد را ترک نکنند زمین را از آنها بگیرند همه اعتراض کردند که چند بیمارستان دارید؟ چطور اینها را ترک میدهید؟ چطور این قانون را میخواهید به این شکل اجرا کنید دکتر ولیان فکر میکرد در مقابل یک مسئله عظیمیقرار میگیرد و باید مبالغ زیادی صرف این کار بکنند و تختهائی در روستاها ایجاد بکنند و همه اینها در فکرش بود بعد اتفاقاً من به او گفتم که این را میخواستید توضیح بدهید کاری ندارد در سطح روستائی این مملکت که هروئین نیست خوشبختانه ما امروز قانونی را تنظیم کردهایم که در ۶۵ درصد افراد این مملکت هروئینی وجود ندارد و هروئین راه پیدا نکرده و این پروبلم را ندارند و این پروبلم هست که بیمارستان میخواهد و این در شهرهای بزرگ است ولی در شهرهای بزرگ هم اتفاقاً کسانی که مبتلا به هروئین هستند اکثراً امکان این هست که اینها را در بیمارستانهای دیگر بستری کنند (دکتر سعید حکمت ـ پس آن باغ مهران برای چه بود؟) حتماً لازم نیست که بیمارستان مخصوصی برای این کار باشد و لیکن از لحاظ اعتیاد به تریاک و ترک تریاک اینها دو دسته هستند یک عده هستند که مسن هستند و مسن اینها از ۶۰ سال به بالا است اینها مجاز هستند تریاک بکشند و قطع تریاک آنها از نظر پزشکی زیان آور است و بنده همه جا از این تز دفاع میکنم موضوع دوم بیمارانی هستند که امراض قلبی دارند و یا بیماریهای دیگری دارند که اینها هم احتیاج دارند مادامالعمر از مسکن استفاده بکنند بیماری عصبی هست که باید همانطور که میدانید آنها هم استفاده بکنند دولت الآن سیاستش صحیح است کارت میدهد تریاک میدهد میماند یک عده جوان که آلوده شدهاند معالجه اینها خیلی ساده است در سطح روستاها سادهترین راهش این است که محلولی درست میکنند از تریاک و سدیم در یک شیشههای روز به روز روی آن آب میریزند.
وقتی بطری تمام آب شد آن هم ترک تریاک پیدا کرده اینها پروبلمی نیست مسائل را وقتی بزرگ میکنیم طبیعتاً یک توهماتی بوجود میآید از لحاظ درمان امروز سپاهان دانش ما که هر سال ۶۵۰ پزشک از مدارس خودمان از دانشگاههای خودمان فارغالتحصیل میشوند و قریب پنجاه و شصت تا هم از خارج هر سال به اینها اضافه میشوند تشکیلات و سازمانهای شاهنشاهی خدمات اجتماعی و در شهر بخصوص شیر و خورشید و درمانگاهها و پستهای سیار که بوسیله وزارت بهداری در سطح روستاها از یک سال به این طرف شروع به فعالیت کرده و بسیار خدمات خوبی انجام میدهد نکته مهم اینجا است که دولت به این امر توجه کرده که مسئله بهداشت و مسأله درمان دو موضوع بسیار مهم هستند و باید از هم جدا بشوند و امیدواریم که دولت لایحه وزارت بهداشت را به مجلس شورای ملی تقدیم بکند و کارهای درمانی را بدست مردم بسپارد و روی همین اصل هم هست که میبینیم مقداری از این دستگاهها به شیر و خورشید سرخ واگذار شده برای اینکه شیر و خورشید هم مؤسسهای است که بدست مردم اداره میشود (صحیح است) و بخصوص در این مورد بخش خصوصی به میان میآیند بدو بخش خصوصی هم فعالیت خودش را در قبال وظایف درمانی انجام میدهد و انجام داده (رامبد ـ از وظیفه بخش خصوصی در درمان هم کلمهای بفرمائید) عرض میکنم (رامبد ـ شرکای مریضخانهها را هم بفرمائید و سرتان را بالاتر بگیرید) بنده سرم را بالا نگاه میدارم چه دلیلی دارد پائین نگهدارم چه فرقی با شما دارم عرض کنم راجع به آنچه فرمودید اگر هزینه بیمارستانهای خصوصی را حساب کنید اولاً همه بیمارستانهای خصوصی همه یک جور صورت نمیدهند این بیانصافی را نباید کرد اگر یکی دو بیمارستان هست که هزینه زیاد میگیرد بیمارستانهای خصوصی به یک شکل صورت هزینه نمیدهند این بی انصافی را نباید کرد اگر یکی دو بیمارستان هستند که هزینه شان بالا است آنها را اگر حساب کنید با ممالک دیگر مثل انگلستان مثل امریکا میبینید هزینهاش پائینتر است البته نسبت به مملکت ما بالا است حالا کسی مجبور نیست که به آنجا برود و آن هزینه را بپردازد یکی دو تا بیمارستان است به آن بیمارستان نروند تا درش را ببندند (پزشکپور ـ پس کجا برود بستری شود؟) نمیرود اصلاً لزومیندارد آنجا برود (پزشکپور ـ جنابعالی اینطور استدلال میفرمائید) خیر استدلال جنابعالی است عرض کنم ولی یک موضوعی بود که جناب آقای پرفسور مخبر فرهمند اشاره کردند موضوع بهداشت مواد خوراکی و کسبه و از این قبیل بود که چون من خودم وارد هستم و در کمیسیونهایش بودم و میدانم بچه شکل عمل میشود بخصوص بسیار دقیق روی مواد اولیه و موادی که ساخته میشود سه مرتبه آزمایشات مختلف انجام میشود تا به بازار میآید و بعد بدست افراد میرسد و تمام اشخاصی که در شهرها بنحوی به کار کسب مشغول هستند کارت بهداشتی دارند معاینه مرتب میشوند و یک سازمان قوی سیار برای رسیدگی به این تشکیلات وجود دارد که بنده میتوانم بگویم این وظیفه به نحو صد درصد انجام میشود، بنده دیگر عرضی ندارم و تشکر میکنم (احسنت ـ آفرین).
رئیس - آقای دکتر عاملی بفرمائید.
دکتر عاملی ـ جناب آقای رئیس، همکاران ارجمند و ظیفهای که به من محول شده است شاید انجام آن به مناسبت پایان ساعتهای روز نه برای من که افتخار حضور دوستان و همکاران گرامیرا دارم بلکه شاید برای همکاران ارجمند اندکی مشکل باشد روز طولانی را در انجام وظیفه پارلمانی خود گذراندهایم و همگی خسته هستیم (عباس میرزائی ـ خسته نیستیم) ولی مجلس، مجلس انقلابی است آنطور که آقای عباس میرزائی گفتند شأنش این است که خسته نباشیم وظیفه هم وظیفه است اگر تذکراتی قرار است در مورد بودجه داده بشود باید در هر ساعتی از شبانه روز که لازم باشد این تذکرات داده بشود بنابراین بر من ببخشید اگر دیر وقت برنامه بنام من اصابت کرد ولی سخنانی هست با هم در میان خواهیم گذاشت امیدواریم نتیجه بخش باشد برای میهن ما و ملت ما. در ابتدا من لازم میدانم چند کلمهای را بیان کنم که چرا در مورد بودجه تذکراتی مشروح تر از موارد دیگر داده میشود شاید یک زمانی بعضی از دوستان اشاره میکنند که بودجه دولت روی یک صفحه کاغذ تنظیم میشد حقاً در آن زمان امکان این هم بود که ارقام پس و پیش بشود و نمایندگان مجلس شاید به تناسب قدرتهایی که در آن زمانها از آن برخوردار بودند از حق جابجا کردن ارقام استفاده میکردند ولی امروز روشهای فنی طرز تنظیم بودجه را دگرگون کرده در این کشور هم خوشبختانه بودجههایی تنظیم میشود که ارقام تقریباً بشکل تثبیت شدهای بر روی صفحات کاغذ نقش میبندد آنچه که ما میکنیم بیشتر جنبه اطلاع دارد تا جنبه دخل و تصرف و من به این خصوصیتش هم اعتقاد دارم یعنی اگر واقعاً قرار بود که ضمن مذاکرات چند ساعته ما این ارقام کثیر را که در موارد مختلف و ابعاد مختلف پخش شده دچار تغییر و دگرگونی میشد آن نظام برنامهای از هم میگسیخت این کار باید طبق نظام و اصولی تنظیم بشود که انشاءالله میشود و ما هم میبایست بر این جریان از لحاظ اطلاع امعان نظر کنیم نظریات خودمان را در آن قسمتهایی که میتوانند مؤثر واقع شود و دگرگونی ایجاد کند بیان کنیم پس ممکن است بفرمائید بر سر ارقامیکه خیلی تغییر نخواهند کرد پس این همه برای چیست؟ آنها که تجربه پارلمانیشان بیشتر از من است دیدهاند که در دورههای قبل از زمانی که بودجه به این شکل تنظیم میشود این ارقام زیاد جابجا و پس و پیش نمیشود و تغییر نمیکند شاید این سؤال مثل من برایشان پیش آمده باشد که این همه حرف برای چیست؟ من اعتقاد خودم را عرض میکنم فکر میکنم بسیاری از شما همداستان باشید این اعتقاد از اینجا ناشی است که خود تنظیم این ارقام یعنی اولویتها از کجا سرچشمه میگیرد صحیح است که یک عده متخصصین را استخدام میکنند و آنها حساب میکنند و تنظیم میکنند ولی خود آن متخصصین از دو حال خارج نیست یا فقط در قالب تخصص خودشان هستند و هیچ نوع ارتباط معنوی با جامعه ما و ملت ما ندارند که من هرگز چنین ادعایی را نمیکنم، چنین نیست ارتباط دارند بنابراین این بودجه را اگر اینطور تعبیر بکنیم نشأت میگیرد از یک اطاق یا چند اطاق دربسته که افراد در حکم محبوسهایی هستند که با محیط خارج ارتباط و پیوند ندارند از تمایلات اجتماعی از نیازهای ملی بی خبر هستند و فقط به اتکاء سلیقه خصوصی خود این ارقام را تنظیم میکنند اینطور نیست این افراد تخصص دارند از جهت فنشان ولی ارتباط دارند با ملتشان از جهت پیوستگیها و پیوندهاشان، به نیاز ملیشان آشنا هستند به آرمانهای اجتماعیشان آشنا هستند به خصوصیات تحول زمان آشنا هستند منشاء این آشنائی چیست؟ مایه این آشنائی چیست؟ این آشنائی را از کجا بدست آوردهاند این آشنائی از طریق انتقال یک سلسله عقاید و افکاری است که در اجتماع از منشاءهای مختلف از طریق کتابها، اظهارنظرها و روزنامهها و بالاخره کوششهای احزاب که به شکل مترقی مدون کردن این افکار و عقاید و پیوند دادن سازمانهای بالای اجتماع تا ژرفترین کانونهای جمعی یعنی کانونهائی که افکار و عقاید خود را در مجرای احزاب میبرند در مجرای روزنامهها کنفرانسها، اظهارنظرها و کتابها میریزند از این مجاری متعدد و متنوع این سلسله افکار و عقاید و تمایلات و آرمانشناسیها از اوج بالاتر نظر میکند و از همین مراتب به آن افراد متخصص هم میرسد یکی از جاهایی که افکار و تمایلات بروز پیدا میکند همین سلسله کنفرانسهائی است که در مجلس شورای ملی داده میشود همین بیانات و تذکرات، ما نمیخواهیم این ارقام را دست بزنیم اگر هم دست بزنیم ناچار بسیار جزئی است ولی این افکار و عقاید اینجا عرضه و بررسی میشود اینها تمایلات اجتماع ماست، آرمانهای اجتماعی ما را نشان میدهد که این اجتماع چه میخواهد عرض نمیکنم هر چه که من میگویم همه آن چیزی است که شما میخواهید اما یک قسمتی را حزب مردم در کانونهای حزبی خودشان قسمتی را هم حزب پان ایرانیست بررسی میکند از طریق روزنامههائی که ارتباط به این سازمانها دارد پخش میشود نشر میشود و دیگر مردم به وسایل مختلفه در اختیارشان هست این نظریات را منتشر میکنند سطح تمایلات و آرمانشناسی جمعی و اجتماعی در مملکت ما بوجود میآید که آن متخصص بودجه آگاه یا ناخودآگاه بدان ارتباط و آشنائی پیدا میکند و میگوید من در این سال فرض کنید به کشاورزی یا کارهای روستایی اولویت میدهم یا در فلان سال میگوید به آموزش اولویت میدهم صرفاً منشاء این الویتها افراد متخصص نمیتواند باشد ولی تخصص این جدولها را بوجود میآورد تخصص آن روالهای بودجه نویسی روالهای بررسی بودجه را بوجود میآورد ولی هرگز هیچ متخصصی برای هیچ کشوری آرمانهای آن کشور را بوجود نمیآورد این آرمانها این آرزوها متعلق است به همه، به طول تاریخ در نهاد همه جا گرفته به حکم پرورش و آموزش در نهاد هر کس تجلی میکند و برگشت میشود و چهره آرمانهای هر زمان یک ملت را بوجود میآورد بنابراین این مقدمه را لازم بود عرض کنم که اگر از جهت دخل و تصرف پرثمر نیست از نظر اثرات آتی خیلی بیثمر نیست کاری است که در سالهای آینده اثرات خودش را میگذارد (صحیح است) بذریست بذر فکر و اندیشه بذریست که در اجتماع کاسته میشود و بذری است که آفت ندارد (احسنت) معدوم نمیشود در نهادها و بر استعدادهای اجتماع جای خودش را پیدا میکند و روزی با روز میشود و آن روز در ذهن متخصصان اثر میگذارد و فرم بودجه را دگرگون میکند بنابراین انتظار نداشته باشید که من چیزی بگویم جز سلسلهای از تذکرات، تذکراتی که به اعتقاد ما متکی است به آرمان شناسی این ملت البته به تشخیص حزب و این هم نشان مبارزه حزبی است البته به تشخیص حزب من شما هم میبایست این مباحث و مطالب را مطالعه بفرمائید به تشخیص حزب خودتان ولی هر یک از حزبها یا گروههائی که عقیدهای را عنوان میکنند اگر در جامعه محملی برای قبول و طبع قبول برای پسند آن افکار و عقاید باشد این بذر گل میکند و ثمر میدهد وظیفه ما گفتن است ولی اثرات را آتیه نشان خواهد داد که چه فکری بر کرسی حق نشسته است اولین تذکر من تذکریست در زمینه اقتصاد و بخصوص اقتصاد کشاورزی من فقط خودم اجازه میدهم مطالب خودم را با سرعت بیشتری و فشرده تر عرض کنم شاید به دلیل آنکه قبلاً در بحثهای گوناگون از طرف گروه پارلمانی ما این مطالب عنوان شده مبانی این تذکرات تشریح شده در مورد امور اقتصادی و بویژه اقتصاد کشاورزی مشکل درجه اول عبارتست از طرز فکر، طرز فکر سازمانهای دولتی این نکته را عرض کردم که اصولاً انقلاب عبارتست از تمایل باینکه یک سلسله از روالها و روشها معدوم بشود کنار گذاشته بشود و یک سلسله از روالهای و روشها معدوم بشود کنار گذاشته بشود و یک سلسله از روالهای دیگری جایگزین آن بشود یک سلسله روشهائی میراث سازمانهای اداری ماست این مشکل درجه اول ماست در امور اقتصادی و بخصوص در اقتصاد کشاورزی اهم این روالها این است که یک تزی منشعب از مکتبهای خاصی در دنیا رواج و شهرت داشت که میگفتند دولت تاجر خوبی نیست این روال سازمانهای ما شده یک اصل یعنی هنگامی دستگاههای دولتی به کار تجارتی دست بزند که ثابت کند که دولت تاجر خوبی نیست شما منطقهایی در سازمانهای انتفاعی دولت میبینید که اینها را هرگز در عرف یک بازرگان بخش خصوصی نمیبینید اولین نکته این است که زیادی مشتری از لحاظ طرز تفکر تاجر بد عبارتست از یک مصیبت شما میگوئید چرا شیر پیدا نمیشود چرا کره بازار سیاه پیدا میکند جواب میدهند برای اینکه مشتری زیاد شده یک زمانی کسی نمیخورد و حالا همه میخواهند شیر بخورند چرا گوشت پیدا نمیشود برای اینکه مشتری زیاد شده در صورتیکه بخش خصوصی همیشه از زیاد شدن مشتری شادمان است آرزویش این است که مشتریش زیاد بشود و این اشکال مانع از این است که ما دنبال دو خط مشی اساسی صنعت و صنعت کشاورزی برویم که عبارتست از تولید هر چه بیشتر و بازاریابی هر چه وسیعتر، طرز فکری که باید تاجر بدی باشیم مانع از این میشود که ما دنبال تولید بیشتر برویم نمونههایش پیش چشم ماست کره این کارخانه دولتی که هر سال در بودجه یک نازشستی میپردازیم از لحاظ بد کارکردن یک پنجم از بهای اصلیش گرانتر میخرند در مواقع مخصوصی از سال احساس میکنیم که طمعش عوض شده مزهاش عوض شده مزه ماستاش را در طی سال احساس میکنیم که چند ماهی لااقل تغییر میکند در آن ذرات زرد رنگ خاصی میبینید که در طی سال نمیدیدید و معلوم است که یک ماده خاصی به آن اضافه شده است یک چربی خارجی اضافه شده است بعد هم میشنوید که برای خرید مقدار کثیری شاید در حدود رقمییک و نیم یا دو نیم هزار تن کره اجازه ورود داده شده رقم را اصرار ندارم چون من تمام مدارک را که خیلی قطور است و غالباً متکی است به این رقمهایی که در همین کتابهای بودجه داده شده آنها را همراه نیاوردهام که شاید کلام خودم را بتوانم تندتر بعرض برسانم ولی به هر حال این را اطلاع دارید که اجازه مقدار کثیری داده شده و اگر کمترین راهنمائی و اطلاعی لازم است ممکن است به هر خواربار فروش و لبنیات فروش مراجعه کنید تا انواع و اقسام کرههای خارجی را به شما عرضه کند در طی این سالها این سؤال پیش میآید که برنامه افزایش تولید این سازمان چیست این سازمانی که از زیادی مشتری مینالد این سازمانی که هر ساله در بودجه عمومیکشور مبلغی را بعنوان نازشست تاجر بد دریافت میکند برنامه توسعهاش چیست افزایشش چیه؟ چرا در عوض این ۱۱ سال ۱۲ سالی که این دستگاه دایر بوده نتوانسته است که برنامهاش را به ثمر برساند و امروز واقعاً نتواند نیازمندیهای مردم را رفع کند در مورد گوشت چیزی که لازم است گفته بشود و نشان داده بشود که ما با طرز تفکری که حتماً باید تاجر بدی باشیم وارد بازار گوشت شدیم گوشت بد و نامرغوب از لحاظ بازار و با قیمت گزاف تهیه کردیم فروشگاه فردوسی تهران گوشت را با مختصر تغییری با بهای کیلوئی سی تومان میفروشد به اسم اسکالوپ و این کلمه را آقای عباس میرزائی من نمیدانم فارسیاش چیست باید برویم از مدیر فروشگاه فردوسی بپرسیم اما میدانم که فروشگاه فردوسی در جهت پائین آوردن نرخ، این گوشت را کیلوئی سی تومان به مردم تهران میفروشد این طرز فکر عرض کردم نمیگذارد تولید ما افزایش پیدا کند تولید گوشت متکی است بر تولید زیاد دام و هر یک از شما که مربوط بهر یک از مناطق دامپروری کشور باشید میدانید که نواقص بسیار دامپزشکی و اشکالات مصنوعی در خرید دام به این ترتیب که دامدار کردستانی یا مهابادی مجبور است دام خودش را سوار ماشین کند راه بد آذربایجان غربی را طی کند و به بازار تهران برساند و مقدار زیادی از دامها از بین بروند و مقدار زیادی حتماً از وزنشان کم بشود و در تهران هم از این دامدار به دلایل خاصی دام لاغر را مرغوب تر میخرند تا دام پروار و بعد هم برای خریدش هزار ایراد میگیرند (یک نفر از نمایندگان ـ و پولش را هم نمیدهند) بلی غالب مراجعین نمایندگان غرب در حوضخانه همیشه دارندگان این چکهای وصول نشدهای هستند که این چوبدارها دارند که پول شان نرسیده است با این ترتیب محال است که دامپروری توسعه پیدا کند مگر نه اینکه روز بروز در این مناطق زندگی دامپروران در معرض خطر بیشتری است و این صنعت سود آور و لازم در معرض زوال و فنا است این حقیقتی است اولین چاره این است که ترتیبی بدهند که این دام را در محل بخرند اگر این توانائی را دارند در همان محل کشتارههای فنی ذبح کنند و در همان محل آنرا تقسیم کنند و در همان محل ترتیبی بدهند که از شیرش استفاده شود و از گوشتش استفاده شود و ترتیبی بدهند که آماده حمل به بازار بشود و بالاخره آلایش شکم گوسفند را که صادر میشود و به قیمت خوب از ما میخرند حتماً آن را تغییر میدهند این تغییر را چرا آنها بدهند بالاخره این صنعت را یک زمانی خود ما باید داشته باشیم اگر آنها تجربه دارند ما هم بعد از ده سال ۲۰ سال خوب این تجربه را پیدا میکنیم و مجموعه اینها را اگر ما آوردیم در یک محدوده صنعتی و تجارتی آن وقت در این مناطق دام پروری یک بازار مناسب پیدا میکنیم شما فکر میکنید بچه جهت این دامداریهای اطراف تهران پیدا شده بدلیل اینکه کارخانه شیر پاستوریزه خریداری شیر شد وقتی آنها دیدند کسی هست که شیرشان را بخرد آنها هم رفتند و این مراکز را ایجاد کردند اگر این بازار در مناطق مختلف دامداری کشور باشد دام را پرورش خواهند داد دام پروری وسیع در این منطقه تأسیس میشود و آنوقت صرف خواهد کرد که برای دام پروری خودشان دام پزشک هم استخدام بکنند تمام این موارد باید نمونه گذاری شود یعنی یک قسمت بوسیله دولت باید بعنوان نمونه تأسیس شود بقیه هم قطعاً بدست خود مردم خواهد شد قدم اولیه را ما برنمیداریم و دائماً مینشینیم مردم یه شهرهای عقب مانده و دورافتاده که سالها مورد بیتوجهی بودهاند ایراد میگیریم که اینها سرمایه گذاری نمیکنند برای چه بکند چرا گوسفند تولید کند که با این مصیبت به تهران بیاورد و اینجا اسیر خریدار باشد و به او بگوید امروز از تو نمیخرم و فردا از تو نمیخرم و پس فردا از تو نمیخرم و فلان روز میخرم تمام این روزها آفت دارد از وزن آن کم میشود اگر نمیرد وزنش که کم میشود پس با یک دید غیر اداری باید در امر تولید و تولید کشاورزی وارد شد در قسمت صنایع اشاره خیلی مختصری میکنم صبح در اینجا صحبت شد راجع به اهمیت صنایع نظامیاین یک حقیقتی است ما یک اعتباراتی را در جهت امور دفاعی صرف میکنیم و باید هم بکنیم در شکم این اعتبارات اعتباری برای صنایع نظامیتخصیص داده میشود از این صنایع باید بعنوان یک محور استفاده کرد بعنوان یک اهرم باید استفاده کرد چون صنعت مثل سایر امور اجتماعی اگر بیک نهاد گستردهای تبدیل شود میتوانیم بگوئیم که صنعت است ما موقعی میتوانیم بگوئیم که کارخانه تانک سازی داریم که دهها کارخانه اتومبیلسازی هم داشته باشیم چون تکنولوژی تکنولوژی است صنعت است کارخانه تانک سازی برای همیشه تانک سازی نیست در روز ضرورت میتواند اتومبیل هم بسازد تانک هم بسازد بیل راه کنی هم بسازد کارخانه اتومبیل سازی برای ابد کارخانه اتومبیلسازی نیست در روز ضرورت میتواند به کارخانه تانکسازی تبدیل شود صنعت یک علم است یک پیشرفت تکنولوژی است این تکنولوژی وقتی پدید آمد میتواند کالای خود را فراهم کند در امور دفاعی ضرورت حیاتی است اما قسمتی هم ضرورت صنعتی است این را باید شمع زد تقویت کرد تقویت به وسیله چی است بوسیله کانونهای دیگر صنعت است و هر یک از اینها هم صنعت مطلق نیست صنعت جزیرهای هیچ کشوری را دارای صنعت نمیکند صنعت باید گسترده باشد یعنی اگر یک کارخانه اتومبیلسازی داریم این کارخانه واقعاً روزی برای ما صنعت میشود که قسمتی کوچک از ابزار این را همین صنعتگران خیابان چراغ برق یا سی متری میسازد یعنی صنعت اتومبیلسازی باید اینها را تقویت کند ساخت ابزار کوچک مختلف حتی بین مدرسههای صنعتی باید پخش شود وقتی این ساخت در تمام دانشکدههای صنعتی تقسیم شود و این ساختها در تمام مملکت گسترش پیدا کرد آن وقت میتوانیم بگوئیم صنعت داریم بنابراین ما با اعتقاد کامل میتوانیم بگوئیم که صنایع نظامیضروری است هم از جهت خودش هم از جهت اینکه یک اهرمیو یک تحریک کنندهای سبب بشود که صنعت در تمام شئون ما یعنی کشوری که مردمش سازنده قطعات صنعتی هستند این طرز فکر حتی در دبستانها و دبیرستانها اثر میگذارد مدرسه آن کشوری که قطعات مختلف صنعتی را در شهرهای بزرگ آن میسازند طرز فکر شاگردش با آن کشوری که به صنعت آشنائی ندارد به کارخانه و کارخانه بزرگ آشنائی ندارد زمین تا آسمان فرق میکند اصل دوم اصل توسعه بازارهاست ما سیاست مستقل ملی از جانب رهبر کشورمان برایمان اعلام شده این سیاست باید در تمام شئون پیاده شود و از جمله در بازاریابی ما در طی صد سال گذشته یک نوع بازاریابی سنتی پیدا کردهایم و این از سنتهای استعماری است از سنتهای دوران تسلط استعمار در خاورمیانه و آسیا است ما خیال میکنیم بازار عبارت است از یک خریدارهای مشخص این تصور را باید بهم بریزیم بازار عبارت است از آنجائی که جنس مرغوب را ارزان به ما بفروشند و جنس تولیدی ما را گرانتر بخرند ما که این اعتقاد را داریم که براساس یک همکاری مسالمت آمیز با هر کشوری دارای هر مسلکی میتوانیم مراوده داشته باشیم شما در تمام این لوازمالتحریر فروشیهای تهران مداد پاککن چینی میبینید مداد چینی میبینید دفتر نقاشی میبینید سایر ابزار و ادوات ساخت چین میبینید اما ما دلمان خوش است که این را از بازارهای هونگ کنگ میخریم از واسطه هونگ کنگی میخریم یعنی از آن بازار ترادیسیونل از همان بازار صدساله استعماری چرا ما حق نداشته باشیم که این را مستقیماً از کشور اصلی بخریم بازارهای افریقا بازارهای سنتی ما نیست اما بازار است خاور دور بازار سنتی ما نیست اما بازار است باید بسوی بازارهای جدید برویم میخواستم این جا از لحاظ تنوع ذهن دوستان را متوجه این داستان گلستان بکنم شبی بازرگانی در جزیره کیش به خانه خویش برد زمان سعدی را مجسم کنید او از بردیمانی و کالای چین و زنگبار نام میبرد و ما در این تاریخ خیال میکنیم بازارمان آن بازاری است که از زمانهای قبل از کانال سوئز به آن دست داشتیم این صحیح نیست عرصه بازاریابی ما از زمان سعدی نباید محدودتر باشد امروز دنیا دنیای وسیعی است ما در یک جهان واقعی زندگی میکنیم باید بسوی واقعیات برویم ما سیاست مستقل ملی داریم از هیچ اندیشه و ملیتی نمیترسیم بنابراین باید بر این اساس بازار را به معنی واقعی نه سنتی توجه داشته باشیم البته در زمینه دام پروری اشارهای کردم به قول معروف ما باید گریزی به صحرای کربلا بزنیم این شهر مهاباد یکی از مناطق کشاورزی کشور است سرمایه گذاری عظیمیاز لحاظ سد و کانال آنجا شده است اگر مسئله راههای آنجا حل شود یکی از بهترین و سودآورترین مراکز قبول سرمایه خواهد بود یعنی این اندیشههایئ که اینجا عرض کردم از لحاظ بازار خرید دام در صورتی تحقق میپذیرد که راه آذربایجان غربی ساخته شود البته در این مورد مذاکرات مفصلی در کمیسیون برنامه شد و وعدههائی به ما دادند این وعده قرار بود در سال ۴۸ عمل شود نشد سؤالی در این مورد طرح شد این سؤال متجاوز از یک سال است مورد بحث و فحص است و باز وعده دادند که در سال ۴۹ عملی میشود و من امیدوار هستم که از این یک ماهی که در امسال وقت هست استفاده شود و تشریفات کاغذی اینکار تمام شود و از فصل ساختمان آینده ساختمان این راه حیاتی و حساس در آذربایجان غربی شروع شود، در خلال سطور بودجه خوشبختانه رقمهائی میبینیم که برای ایجاد قطبهای وسیع سرمایهگذاری در امور صنعت کشاورزی است این چه بشکل سرمایهگذاری در شرکتهای سهامی و چه به شکل سرمایهگذاری برای واحدهای کشت و صنعت و موارد دیگری که قطعاً دوستان در اقلام بودجه ملاحظه کردهاند و یکی دو نفر از دوستان اشاره کردند ما داریم مکانیزاسیون را به سطح روستاها میبریم این یک امر اجتناب ناپذیر است برای اینکه امکانات کشاورزی ما مثل امکانات صنعتی متکی به آب است و آب عنصر محدود اقتصاد ملی ماست یعنی ما از جهات دیگر ممکن است یک گشاده دستی داشته باشیم ولی به نسبت که قیاس کنیم از لحاظ آب دچار محدودیت هستیم بنابراین از آب باید به بهترین وضع استفاده کنیم و این بهره برداری بوسیله زراعت قدیمیامکان پذیر نیست و ناچاریم عامل ماشین شاید در آینده عامل خودکاری را وارد صنعت کشاورزی کنیم اما وقتی به این مسئله توجه میکنیم باید بیک نکته بسیار مهم دیگر هم توجه بکنیم و آن اینست که عامل ماشین و تکنیکهای پیشرفته در ماشینیزم انسان را بیکار میکند و انسان را از سطح روستاها متواری میکند برای این موضوع اندیشه کنیم و برای این اندیشه حتی در اصول انقلاب ما به این امر توجه شده است انقلاب آموزشی آن وسیله و راه حلی است که مازاد نیروی انسانی روستاها را باید در پناه کانالهای خود نگاهدارد تا زمانی که آنها را بطور مطمئن تحویل بازار کالا بدهد اما در سطح روستاها همراه با اقداماتی که با وزارت اصلاحات ارضی میکند بشکل تعاونیها یا شرکت سهامیزراعی یا اقداماتی که وزارت آب و برق میکند بصورت واحدهای کشت و صنعت که اگر این اقدامات با یک سلسله اقدامات آموزشی به مفهوم انقلاب آموزشی همراه نباشد اقداماتی است ناقص و برای آینده مصیب بار (صحیح است) پس در اینجا اگر یک طرحی ارائه میشود برای تشکیل شرکت سهامیزارعی باید جزو این طرح باشد این قسمت آموزش و کار برای مازاد نیروی انسانی اگر برای کشت و صنعت چنین طرحی ارائه میشود جزئش باید باشد یعنی نگوئیم این کار را میکنیم بعداً وزارت آموزش و پرورش در اعتبارات آیندهاش منظور خواهد کرد یا در صورت جلسه قید خواهد شد یا در گزارش کمیسیون منعکس میکنیم اینها برای بیکارهای فردا کار نمیشود و در جزء طرح کشت و صنعت باید طرح آموزش و کار باید ملصق به آن و جزء انفکاک ناپذیر اقدامات شرکتهای سهامی زراعی باشد پس توجه میفرمائید که این اصول، اصول انقلاب ما از هم گسست ناپذیر است هر یک را بشکافیم در درونش اصول دیگر ظاهر میشود انقلاب آموزشی و اصل اصلاحات ارضی با ملی کردن آب اینها از هم جدائی ندارد و یکی دیگری را توجیه میکند و یکی در پس دیگری پنهان است و باید مجموعاً منظور شود خوب بمدخل انقلاب آموزشی رسیدیم وارد مذاکرات در مورد آموزش عالی میشویم در مورد آموزش عالی خوب انشآءالله علاقمندانش در صورت جلسه این مذاکرات را میخوانند و به آن توجه میکنند (یک نفر از نمایندگان ـ آقایان معاونین وزارتخانهها حضور دارند) چند نکته هست اولین نکته این است که ماقبل از تز انقلاب آموزشی یک سلسله دانشکدهها و دانشگاههائی داشتیم روالهائی در این دانشکده به مرور ایام بوجود آمده بود که با موازین انقلاب تطبیق نمیکرد مهمترینش عبارت از این بود که در نظامات هر یک از این دانشکدهها ضوابطی پذیرفته شده بود که خود آن شرایط اجازه میداد که این دانشکدهها از درون خراب بشود یکی از آن موازین استخدامی است هنوز در دانشکده پزشکی، در دانشکده فنی اشخاصی را بعنوان طبیب یعنی با درجه طبیب یا مهندسی استخدام میکنند یا کردهاند که مبنای حقوق اینها در حدود ۸۰۰ تومان است خود این ضابطه مجوز این است که این دستگاه از درون پاشیده بشود طبیب که نمیتواند با ۸۰۰ تومان زندگی کند پس ناچار است برود در خارج کار کند این خصوصیت، طبیب یا هر پرسنل دیگر دانشگاهی را دو شخصیتی میکند یک شخصیت دانشگاهی و یک شخصیت پولساز خارجی و یک نزاعی بین این دو شخصیت در میگیرد که به ضرر دانشگاهها است و البته عرض میکنم این عمومیت داشت ولی خیلی مردان دانشگاهی هم بودند که با همان حقوق خودشان زندگی میکردند دانشگاهها را آنهائی خراب کردند که روز اول به حکم اجبار ناچار شدند در خارج از محدوده دانشگاه برای خودشان کار بکنند و بعداً علاقه شان به این کار بیش از کار دانشگاهیشان شد، خوب این درد، اما درمان، آیا ما میتوانیم در نظامات استخدامیمان مخصوصاً در سطح دانشگاهها آنقدر حقوق بپردازیم که با مقایسه با همه حقوقهائی که امروز در کشور شما بموجب قوانین میپردازند رقابت بکنیم به اعتقاد من امکانپذیر نیست در اینجا فرمولی را عرض میکنم ما باید نظام استخدامی را در خدمت طبقات اصیل مان بگذاریم ما در این کشور به معلم به عنوان سلولهای اصیل این اجتماع احتیاج داریم به طبیب بعنوان سلولهای اصیل احتیاج داریم به قاضی بعنوان سلولهای اصیل احتیاج دارم به این سلولها امروز احتیاج داریم فردا هم احتیاج خواهیم داشت به همان دلیل که در تمام طول تاریخ گذشته به این ردهها احتیاج داشتهایم و هیچ وقت اجتماع ما از این ردهها بینیاز نبوده است پس این سلولها، این گروهها در حکم سلولها مغز ما هستند همینطور که سلولهای مغز ما زنده و فعال هستند تا من و شما زنده بمانیم اجتماع ما هم بر سلولهای نجیب خودش متکی است این سلولها همین گروهها هستند گروههائی که همیشه در اجتماع بودهاند و نظام اجتماعی و استخدامی باید آنها را حمایت کند ما واجبتر از این سلولها اصیلی که مملکت را نگاه میدارند و میگردانند چیز دیگری نداریم منافع بخش خصوصی واجبتر از معلم نیست و پیشرفت و تقلید از صنایع دیگران واجب تر از معلم و قاضی و طبیب نیست ما حق نداریم نظام استخدامی را مختل و متلون بکنیم چون میخواهیم افراد اقلیت و گروههای معدودی را راضی نگاه داریم که براساس سودجوئی پایه کارهایشان را استوار کردهاند. نظامات استخدامیما باید بر اساسی باشد که از معلم از قاضی از کارگر از کارگر ماهر حمایت بکند این اصل اولش ولی راه حل دوم این است که ما باید یک نکته را قبول کنیم در مورد کل سیستم آموزش و آن این است که آموزش از تولید و خدمت جدا نیست من به آن مرد دانشگاهی که پیش از انقلاب و شاید هنوز هم در دانشگاه درس میدهد و در خارج از دانشگاه حرفه خودش را دنبال میکند به آن حق میدهم برای اینکه فرض کنید طبیب است یا مهندس است این اگر درس بدهد ولی هیچ وقت نقشهای نکشد و طرح نکند و نظارت نکند بعد از چندی دیگر او اصلا مهندس نیست، طبیب نیست، طبیب کسی است که با مریض سر و کار داشته باشد و مهندس کسی است که با طرح و نظارت سر و کار داشته باشد پس خدمت و تدریس از هم جداشدنی نیست آموزش، قطب آموزشی، پیوند گسست ناپذیر دارد با قطب خدمت و تولید شما میگوئید که اینها در دانشکده درس بدهند بیرون کار کنند این همان مصیبت قبلی را در بردارد باید سطح خدمت دانشگاهها را آنقدر بیافزائید و مجهز کنید که خدمت انجام بدهند باید بر سطح و ظرفیت خدمت دانشگاهها آن اندازه بیفزائید که بتوانند تمام پرسنل آموزش دهنده خود را در کادرهای خود به خدمت وادار کنند که آنها تماسشان با حرفه شان قطع نشود ضمناً درسشان را هم بدهند یعنی خدمت را بیاوریم زیر چتر دانشگاهها همانطور که در دانشکده پزشکی ما هست منتها در گذشته چرا آن اشکال پیدا میشد برای اینکه دانشکدههای پزشکی ما میتوانستند در یک سطح وسیعتری خدمت عرضه کنند ولی یا منافع نمیگذاشت یا قوانین و مقررات و بودجه و چه و چه این اجازه را نمیداد و امروز که میخواهیم این مشکل را حل بکنیم باید این اصل ملحق بودن و ملصق بودن خدمت و آموزش را بپذیریم دومین نکته این است که ما در امر آموزش احتیاج داریم بیک انقلاب کمیو اصولا انقلاب آموزش را من به سه بخش میشناسم انقلاب کمیو انقلاب کیفی، انقلاب کمیمفهومش اینست که ببینیم چقدر کمبود داریم کمبود را جبران بکنیم شاید بفرمائید این حرف آسانی است که ما هر وقت میخواهیم به بودجه انتقاد کنیم میگوئیم این ظرفیت کم است میگوئید الآن ظرفیت دانشگاههای ما بین ۵۰ هزار تا ۶۰ هزار است و کم است و واقعاً کم است روی هیچ کشوری ملاحظه خاص روی میزان سرمایه شان که در بانکها خوابانیدهاند یا اینکه بعضی از آقایان این موضوع توپها و تانکهایشان را فرمودند اینها قابل ملاحظه نیست چون معلوم نیست در این کشورها چه اعتقادی برای بکار بردن این وسائل دارند چه توانائی دارند؟! و چه مزایائی برای آنها است؟ ولی برای کشورهائی که جمعیتی برابر جمعیت ما دارند اما در حدود ۱۵۰ هزار دانشجو دارند این قابل ارج و اهمیت است یعنی اگر قرار باشد ملاحظه بکنیم باید از این کشورها ملاحظه کنیم که بیش از ما ظرفیت دانشگاهی دارند ما وقتی میخواهیم ضرایبی حاکی از پیشرفت نشان بدهیم ضریب رشد نشان بدهیم البته حکایت میکند البته پیش هم رفتهایم امسال در حدود ۱۲ درصد رشد داشتهایم و اجازه بدهید ضریبهای دیگری را هم نشان بدهم که کیفیت رشد ما را هم نشان بدهد و به اعتقاد من این ضریب دانشجو است به عقیده من ضریب در جمعیت است این یک ضریب مهم و قابل ارزشی است آن کشوری که میتواند سازمانهای خود را ارگانیزه کند که دانشجو تربیت کند و آن کشوری که میتواند امیدهای آیندهاش را آنچنان وسیع بگیرد که بجای استفاده از ۶۰ هزار دانشجو از یکصد و پنجاه هزار دانشجو استفاده کند آن یک کشوری است که میتواند ادعا کند که من پیشرفته تر هستم بنابراین ضریبهائی که کیفیت را نشان بدهد، نمیخواهم وارد بحث بشوم که این ضریبها بچه میزان کیفیت را میتوانند نشان بدهند. بهر حال چیزی را بگیریم که کیفیت را میتوانند نشان بدهند. بهر حال چیزی را بگیریم که کیفیت را نشان بدهد بنابراین در اینمورد ما بیک کمبود پی میبریم این کمبود باید جبران بشود و اینکار یک عمل انقلابی لازم دارد و روشهای غیر نمونه لازم دارد در مورد تحصیل منابع درآمد برای انقلاب آموزش در سطح عالی، یعنی بالابردن تعداد دانشجو به نسبت دو یا سه برابر باید از وسائل انقلابی استفاده کنیم باید منابع جدیدی را اختصاص بدهیم به این امر آموزش همین امسال یک کار پرارزش وزارت علوم با مشارکت دانشگاهها کردند و آن منعکس کردن زندگی رشیدالدین فضل الله همدانی بود و واقعاً من واقف نبودم اما در این جریان پی بردم که رشیدالدین فضلالله همدانی در یک بحران تاریخی در بدترین و سیاهترین شرایط و زمان وظیفه فرهنگی خود را عمل کرد و در تبریز بزرگترین دانشگاه آن زمان و شاید در مقایسه با بعضی از دانشگاهها بزرگترین دانشگاه این زمان را بوجود آورد به اسم ربع رشیدی و تمام مخارج این دانشگاه را از طریق موقوفات تأمین کرد این یک درس بزرگ است در تاریخ ما یک منبع از منابع ملی را اختصاص بدهید به امر توسعه انقلابی دانشگاهی ما تا حالا که منابع زیرزمینی مس را در درآمد عمومی نمیآوردیم منابع عظیمیاز آن پیدا شده است خوب این را اختصاص بدهید برای توسعه کمی دانشگاهها همین جا آقای دکتر میرعلاء به مواد معدنی سرب و ارانیوم اشاره کردند این چیز بی اهمیتی در دنیای فعلی و آینده نیست اینها به این امر اختصاص بدهید مردم را واداریم که موقوفاتی برای این منظور وقف کنند برای امر آموزش همانطور که در این مملکت سنت بوده و متأسفانه ما با این سیاستهای اخیرمان با این سنت مبارزه کردیم حالا عرض میکنم بچه نحو با سنت وقف مبارزه کردیم این مبارزه را بوسیله سازمان اوقاف کردهایم بیلان سازمان اوقاف را ملاحظه بفرمائید، هدف این سازمان اوقاف چه بوده حفظ اوقاف و لزوم تشویق آن این احتیاج داشته است به چی؟ به لزوم اعتماد؟ خوب. شما برای اینکه این اعتماد را جلب کنید چه کردهاید؟ بیلان کار نشان میدهد میگوئید برای اینکه ما نظارت بکنیم بر ۴۵۳۰۴ رقبه موقوفات غیر متصرفی که خودشان متولی دارد و کار خودشان را میکنند و اینها ۲۸۶ میلیون و خردهای ریال درآمد را بدست میآورند و صرف میکنند و مباشرت میکنند این سازمان اوقاف بر ۲۳۶۲۲ رقبه و متصرفی که متولی ندارد و بحکم قانون سازمان اوقاف مباشرت میکند در گرداندن موقوفات اینها هم ۱۳۲ میلیون خردهای ریال درآمد دارد که جزو بودجه مملکت نیست و جمعش میشود ۴۱۹ میلیون و ۲۰۶ ریال یعنی ۴۰ میلیون تومان این موقوفات درآمد دارد و توی خودش میگردد، خوب برای اینکه این را بدهید دست کسی که بر یک قسمت نظارت کند و بر یک قسمت مباشرت کند صدی چند حاضرید بدهید که بر این ۴۰ میلیون نظارت کند صدی دو خوب است؟ صدی سه خوبست؟ صدی شش خوبست؟ صدی ده، بیست خوبست؟ این سازمان اوقاف شما صدی پنجاه از بودجه عمومیکشور را میگیرد یعنی مبلغ ۲۰۲ میلیون و ۴۵۰ هزار ریال این سازمان را میگیرد برای اینکه بر ۴۰۰ میلیون ریال نظارت کند ۲۰ میلیون تومان میگیرد که بر ۴۰ میلیون تومان نظارت کند پس چگونه میخواهید مردم اعتماد بکنند چیزی وقف بکنند یعنی به ازای هر یک تومان که وقف کنند ما باید ۵ ریال از خزانه بدهیم که یک تومانی را که آنها دادهاند بر آن نظارت بشود شاید بگوئید که سازمان اوقاف اینکار را نمیکند اولاً توی بودجهتان اینطور نوشته شاید بگوئید کار آموزش را هم میکند پس وزارت آموزش و نظام برنامهای برای چیست به یکی بگوئید کار تو آموزش است بعد کار او را بگیرید بدهید به آن یکی به یکی از آنها میگوئید نظارت کن و کار او را به دیگری میدهید پس حاصلش اینست که شما صدی پنجاه حق مباشرت و حق نظارت میدهید پس بنابراین کسی نباید وقف بکند برای اینکه این وقف برای این ملت بسیار گران تمام میشود (مهندس ارفع ـ آقای دکتر توجه بفرمائید نظارت تنها نیست هم مباشرت است دهم سایر هزینههایش این را نفرمائید که پنجاه درصد اینها به هدر میرود انعکاسش صحیح نیست) من در این مجلس و در این نیمه شب عرض میکنم مطبوعات منعکس نکنند شما تشریف بیاورید روشن کنید، توضیح بدهید واقعاً ما خیلی از امیدهای خودمان را ناگزیریم به اوقاف ببندیم ما خیلی از امیدهای دانشگاه را به این بستهایم.
(مهندس ارفع ـ ما باید مردم را علاقمند به یک چنین امور بکنیم)
بلی منهم عرضم همین است ولی با چنین بیلانی معلوم کنید که جزو این بیلان امور و وظایف چقدر است و آن قسمتی که حق نظارت و مباشرت است چه مقدار است شاید دو درصدش باشد آنوقت من در همین جا در اینمورد پوزش خواهم خواست از اینکه یک چنین توضیح گمراه کنندهای داده شد به هر ترتیب نسبت کارمندش هم جالب است این نسبت ۸۰۳ نفر هستند و ما حقوق سرانهای در حدود ۲۵ هزار تومان در سال به ۸۰۰ نفر میدهیم که بر ۴۰۰ میلیون ریال موقوفه نظارت کنند البته توضیحی اگر داشته باشد و واقعاً من دلم میخواهم که توضیحی داشته باشد به همین دلیل میخواهم که ذهن مجلس را روشن بکنم در اینجا اشارهای شد راجع به بیمارستان موقوفۀ شفا یه حیائیان آنطور که من در کمیسیون پرسیدم و توضیح دادند موضوع به این نحو است که این بیمارستان وقف است و زیر نظر وزارت بهداری است بموجب قانون، وزارت بهداری این حق را دارد که این بیمارستان را بعنوان مباشرت به دیگری منتقل کند و این حق را منتقل کرده است به انجمن توان بخشی و این انجمن توان بخشی یک انجمنی است که به موجب قانون بوجود آمده و اعتقاد من اینست که متأسفانه این یکی از مواردی است که ناشی از ضعف وزارت بهداری بود که خودش نتوانسته یک چنین فعالیتی را که حقش بوده در زمینه فعالیت خودش انجام بدهد ناگزیر وزارت کار و دیگران دخالت کردهاند و این انجمن توان بخشی را ایجاد کردند معذلک از لحاظ کار وقفیش این مطالب ایرادی ندارد خوب صحبت از منابع بود که سخن به اوقاف کشید انشاءالله توضیح میدهند که بمردم این امید را بدهیم که حاضر باشند به میل و رغبت قسمتی از عواید املاک خودشان را برای امور آموزشی وقف کنند منابع عمومیرا عرض کردم منابعی را باید از راههای مختلف از صرفهجوئیهای انقلابی از هزینههای اداری بدست آورد و در راه سازمانهای دانشگاهی صرف کرد و این به حد زیادی امکان دارد علاوه بر آن اوراق قرضه خاصی به منظور توسعه امور دانشگاهی میشود با بررسیهای لازم منتشر کرد مالیات آموزشی از درآمدها گرفت باید ابتدا برای ملت توضیح داده شود که این عقب ماندگی را میخواهیم جبران کنیم هر صاحب درآمد یک درصد، دو درصد از درآمدش را اختصاص به این امر بدهد نه اینکه مالیات از محصل بگیریم آنرا عوض نمیکنم مالیات از کسانی که درآمد دارند گرفته بشود و این اختصاص داده شود به یک دانشگاه بیمه آموزشی هم که اتفاقاً شنیدم صحبتش شده انجام بپذیرد و هر خانوادهای از ابتدای تولد فرزندش یک مبلغ خاصی بپردازد و این مبالغ به تدریج بلوکه بشود تا بتواند قسمتی از هزینه آموزش عالی را ایجاد بکند بنابراین این راهها هست که از این راههای گوناگون میشود بطور انقلابی منابع لازم را تهیه کرد و ایجاد کرد و در این راه صرف کرد نکتۀ سومی را گر چه وقت دیر است و من نمیتوانم از این بگذرم در مورد آزمایش تاریخ و ادبیات است متأسفانه در ضمن برنامهریزیها یک تز نامناسب عنوان شده است به این ترتیب که اعتقاد به این پیدا شده که به کارهای فنی و علمیارزش بیشتری از ادبیات داده بشود عقیدۀ من اینست که یک چنین دگمی و یک چنین مفهوم جامدی را ما نباید اساساً قبول بکنیم ما به نسبتی که برنامهریزیهایمان و احتیاجاتمان نشان میدهد باید رشتههای ادبیات و علوم انسانی داشته باشیم اینکه میگویند کارشناسان فلان دستگاه توصیه کردهاند که شما باید یک نسبت ۴۵ درصد و ۵۵ درصد را بپذیرید این اصولاً از نظر من قابل قبول نیست ما سازمان برنامه داریم برای چه برای اینکه برنامههای این کشور را ارزیابی بکند ببیند ما چقدر کادر علمیو صنعتی لازم داریم چقدر کادر ادبی و تاریخ و علوم انسانی لازم داریم ولی به اعتقاد من برآورد ما در مورد ضرورت امور تاریخ و ادبیات و فرهنگ آنطور که باید و شاید برآورد نشود ما به اینها بچشم حقارت داریم نگاه میکنیم و این اسفبار است فرهنگ، ادبیات اینها قالب فکر ما را میسازند کسیکه فکرش قالب نداشته باشد نمیتواند فکر کند دو چیز قالب فکر را میسازند منطق و ریاضیات بعنوان یک عامل و زبان بعنوان عامل دوم اینها قالب فکر را میسازند و آدم آن چیزی است که فکر میکند آن کسی که گفت: ای برادر تو همان اندیشهای این به اعتقاد من صحیح است کسی ممکن است تعلیمات تکنولوژی بگیرد یک طبیب بشود، یک صنعتگر بشود اما از این معلوماتش به میزان آدمیتش استفاده میکند، به میزان آن هستی انسانی و گوهر انسانیش استفاده میکند و این گوهر انسانی که اندیشۀ اوست در قالب زبان و ریاضیات و ادبیات رشد و پرورش پیدا میکند بنابراین ما به دانشکده ادبیات صرفاً از این نظر نباید نگاه کنیم که بگوئیم ما به چند شاعر احتیاج داریم و بعد بگوئیم هیچ در دنیائی که فقط ما وقتی ضریب رشد را نشان دادیم فارغ از این محتوی رشد چیز دیگری نمیخواهیم شاعر میخواهیم چه کنیم؟ شاعر که در ضریب رشد نفعی ندارد اما ضریب رشد را به کیفیتی نشان بدهیم که آدمیکه این ضریب را ساخته نشان بدهد اندیشهای که این ضریب را ساخته نشان بدهد آنوقت به قالبش هم احتیاج داریم آن وقت به یک قالبی که زبان ما را بپرورد و تدریس کند احتیاج داریم به قالبی که معنی فرهنگ را بیان کند احتیاج داریم که اصولاً معلوم باشد که فرهنگ چیست، تمدن چیست اینها را باید گفت یک جائی بررسی کرد، در یک جائی حلاجی گردد دنیای علم است ولی اینها را اگر یک جائی نگویند کسی نمیداند جوانان ما هم گناهی ندارند اگر جوانان ما اشتباه بکنند و گمان بکنند که هر کشوری که تولیدات خالص بیشتری دارد متمدنتر است این را نباید به آنها ایراد گرفت اینها را کجا بحث کردید که جوانان بدانند اینها را کجا بحث کردید که جوانان بدانند اینها قاعدتاً در یک مجموعه یا در یک ساختمان اجتماعی که قلۀ آن دانشکدۀ ادبیات و کانونهای آموزش و فرهنگ و هنر ماست در آن سطوح بالا ساخته میشود و در آن سطوح بالا تمام شئون اجتماع را دربر میگیرد بعبارت دیگر ما قاعدتاً آن کسانی که مدارس عالی را طی میکنند استنباطمان اینست که اینها اگر به قدری دوازده سال زبان و ادبیات فارسی خوانده باشند کافی است من میخواهم بگویم که تجربیات نشان داده است که کافی نیست دوازده سال زبان و ادبیات در پایه دانش ما برای زندگی در این اجتماع کافی نیست این دوازده سال حتی کافی نیست که ما بفهمیم فرهنگ چیست، کافی هست که بفهمیم تاریخ چیست تاریخ شرح وقایع گذشته نیست فرهنگ ما هم تنها فرهنگ باستانی ما تنها نیست تاریخ وسیلۀ توجیه زمان حاضر است تاریخ ما، استعدادهای ما، دینامیسم ما آنچه که در قوه داریم آنچه که میتواند آرمانها و آرزوهای ما را بسازد نشان میدهد و تاریخ فرهنگ عبارت است از وسیله شناخت موجودیت فرهنگ کنونی حیثیت انسانی و حیثیت ایرانی یعنی هر گاه کسی بخواهد بداند که چقدر ایرانی است میبایست با یک روش علمی بیش از سطح دوازده ساله متوسطه ادبیات و تاریخ خوانده باشد به این میزان ادبیات و تاریخ خوانده باشد حالا من کار ندارم که این میزان را خوب درس میدهند یا بد کاری ندارم ولی ناچاریم سطح آموزش ادبیات و تاریخمان را برای تمام تحصیلات عالی لااقل به سطح لیسانس برسانیم یعنی یک طبیب ما باید باندازۀ لیسانسیه ایکه خوب درس خوانده باشد تاریخ و ادبیات بداند یک وجه این ضرورت را عرض میکنم ما در دنیای کنونی ناگزیریم که تحصیلات دانشگاهیمان با آشنائی و احاطه بیک یاد و زبان خارجی باشد و همین احاطه بیک زبان یا دو زبان خارجی اصولا عاملی است که ما را بیاهمیت جلوه بدهد پس فارسی چرا بخواند این بچهای که آخرش میخواهد برود پزشکی را به زبان فلان بخواند خوب این دبیرستانش را هم به همان زبان بخواند منطق دارد در دبستان هم همان زبان را بخواند پایهاش محکم تر میشود اینجا یک چیزی میماند آنوقت آن آدم ایرانی بودنش چه میشود آنکه اصل مساله و موضوع است، آنکه تمام این کوششها و مسائل و تمام این نظم شاهنشاهی از اول تاریخ تا به امروز بخاطر حفظ خصوصیت و حیثیت ایرانی ماست چه میشود (صحیح است ـ احسنت) ما حرفی نداریم دو زبان زنده بخوانند، سه زبان زنده بخوانند اما زبان فارسی را خوب بخوانند، فرهنگ شناسی و آرمان شناسی را هم خوب بخوانند سطح متوسطه کافی نیست باید این حد را به لیسانس برسانیم تا این حد باید بطور عمومی به کادرهای رهبری کنندۀ مملکت زبان و تاریخ و ادبیات یاد بدهید تا اینها مستقر بشوند در حیثیت ایرانی خودشان بعنوان ایرانی طبیب و مهندس باشند و وقتی در یک چنین سطح و سکوئی بایستیم از هیچ اندیشهای نمیترسیم و از هیچ ملت برای اینکه هر چه آنها داشته باشند ما فراتر از آنها را داریم اما بسیاری چیزها آنها دارند مثل جنگهای سیاهها و سفیدها مثل تشتتهای موجهای هیپیهای سرگردان و بی آرمان که آنها را ما نداشتهایم و نمیخواهیم داشته باشیم پس به این کانونهائی که منبع فساد است فکر کنیم باید آن اندازه دبیر علوم، ادبیات و تاریخ و فرهنگ به این مملکت بدهند که بتوانیم سطح آموزش زبان و ادبیات فارسی دانشآموزان تمام رشتهها را به سطح لیسانس بالا بیاوریم این خودش یک کانون است ضرورت ما ایجاب میکند که در این مورد یک رقم بالاتری داشته باشیم کارشناس فلان مؤسسه که گفتۀ ۴۵ درصد برای خودش کرده گفته برای اینکه او مسئولیت نسبت به حفظ حیثیت ایرانی ما را ندارد.
(پزشکپور ـ آن کارشناس همان کشورهای متمدن است)
ما باید بدانیم ضرورت ما چیست شما صد هزار دانشجو و دویست هزار دانشجو را میخواهید تا سطح لیسانس با و ادبیان و تاریخ درس بدهید این را کارشناسان تعیین میکنند ما در برنامه آیندهمان میخواهیم ۶۰ هزار دانشجو را تاریخ و ادبیات یاد بدهیم ظرفیت دانشگاههای ادبی ما بر این رقم استقرار دارند نه با یک رقمیکه کارشناس، بدون توجه با خصوصیات ملی ما برای ما عرضه کرده باشد این برای ما ارزش ندارد این نکتهای بود خیلی ضروری که متأسفانه همانطور که گفتم ما اینجا صحبت میکنیم برای اینکه زبان به زبان فکر به فکر این بذر گسترش پیدا بکند حالا دو بذر در اجتماع ما هست یکی آن بذرهائی که فرهنگ و ادبیات ما را تحقیر میکند و خیلی ناآگاهانه میگوید ما این همه شاعر و ادیب میخواهیم چکنیم و یکی آن بذری که میگوید میخواهیم و نوع مرغوب و خوبش را میخواهیم همینطور که ایرانی و قالب فکر ایرانی را حفظ کند و ایرانی بتواند در قالب فکر خودش باقی بماند و در این قالب خلاقیت و آفرینندگی داشته باشد در این مورد اجازه میخواهم لااقل از وقت استفاده کنم نکاتی را که یادداشت کرده بودم عرض کم ما در زمینه آموزش عالی و سایر شئون آموزش خودمان باید یک مفهوم انقلابی پیدا کنیم ما تا حالا فکرمان این است که تربیت پرسنل با دستگاههای آموزشی است ما این که این پرسنل در چه سازمانی کار کند این با قضا قدر است این صحیح نیست به عبارت دیگری ما فقط حق نداریم در مدرسههای پزشکی طبیب خوبی تربیت بکنیم در مدارس مهندسی فقط مهندس خوب تربیت کنیم این کافی نیست باید به ببینیم سازمان پزشکی ما چیست این سازمان پزشکی بچه نوع آدم احتیاج دارد دانشگاه پزشکی آن جور آدمهائی را تربیت بکند که این سازمان پزشکی میخواهد. امروز اینجا بحثی مطرح شده بود غالباً افراد میروند متخصص میشوند و ما طبیب عمومی نداریم این عیب افراد نیست شما دانشکده را طوری تجهیز کردهاید طوری ارگانیزه کردهاید که به طبیب عمومی چیزی یاد نمیدهند کسی که گواهیاش را بعنوان طبیب عمومیمیگیرد بعلت برنامه دانشکده احساس میکند هیچ چیز بلد نیست نه بعلت کوشش خودش بعلت سازمانها و برنامهها و در همین دانشکدهها راههائی گذاشتهاند و مجاری باز کردهاند که میتوانند بروند خارج از کشور تحصیل کنند و تخصص به ببینند و در بعضی که مثل دانشگاه پهلوی مجرای تخصص را باز کردهاید که به امریکا بروند و آن پیوندهای دانشگاهی را به ببینند زبانش هم خوب است برای اینکه ما سازمان دادهایم که این مغزها فرار بکنند اگر نکنند مایه تعجب است اسکاروایلد را بردند پای آبشار نیاگارا راهنمای او گفت عجیب است که این همه آب از آن بالا میریزد پائین اسکاروایلد گفت برعکس عجیب بود که اگر این آبها نمیریخت پائین شما یک مجاری باز میکنید که افراد فرار کنند عجیب است که فرار نکنند، ادبیاتتان را که با شاعری عوضی میگیرند از لحاظ حیثیت ایرانی افراد را پرورش نمیدهید آن وقت میگوئید چرا فرار میکنند برای اینکه شما یاد دادید که فرار بکند در این سیستم البته طبیب خوب ساخته میشود اما طبیب خوب باب کجا جنس خوب داریم تا جنس برای کمک و برای گرداندن بیمارستانهای سیستم کار امریکا طبیب بسیار خوبی است نه برای کار در داخل وطن خودش بعلت همین برنامهها طبیب نامناسبی است چون شما مطلق پرسنل را در سازمان ساختهاید، پس اول ما باید تکلیف را تعیین کنیم که سیاست درمانی ما چیست ما مریضخانه را کجا میخواهیم بسازیم برای چه خدماتی میخواهیم بسازیم پس وقتی این اصل درست شد دانشکدهها باید بیاید دنبال ساختن آدم برای پر کردن این قالبها من تعجب میکنم ما یک نمونههائی در مملکت خودمان داریم چرا از آنها الهام نمیگیریم مگر ارتش نیست یک نوع پرسنلی میسازد که بدرد سازمانش بخورد و کانونهای آموزشش را پا بپا پیش میبرد هر چه را لازم دارد تربیت میکند موزیک چی لازم دارد موزیک چی تربیت میکند افسر ستاد لازم دارد افسر ستاد تربیت میکند هر چه را که لازم دارد تربیت میکند دانشکده برای آسمان که نمیخواهیم بسازیم اینها را با این مصیبت و بدبختی برای خودمان میسازیم باید هم از فارغالتحصیلانشان در سازمانهای مملکت استفاده کنیم خیر که نمیخواهیم بکنیم نذر که نداریم شما اول بگوئید سازمانتان چیست تا بعد بتوانیم بگوئیم یک دانشکدۀ خوب کار میکند یا بد کار میکند سازمان را جدا میکنید امروز خدا برکت بدهد به این وزارت بهداری هیچ کریم و سخاوتمندی را به این کرم و سخاوت ندیدم همه چیز را دارد میبخشد کاملاً سخاوتمند است این سازمانهای درمانی مال مردم است سازمان درمانی جزئی است از سیاست درمانی سیاست درمانی را روشن بکنید مسئولیتش را تعیین بکنید بعد بدهید بیک سازمان خیریه عامالمنفعه اداره بکند حرفی نیست اما سیاست درمانی باید معلوم بشود و مسئول میخواهد در مقابل پارلمان وزارت بهداری میتواند مریضخانههایش بدهد به هر بخش که صلاح بداند منتقل کند که اداره بکنند اما نمیتواند بگوید مسئولش نیستم و سیاست درمانی به من مربوط نیست سیاست درمانی باید سازمانها را تعیین کند و باید آموزش را ترتیب دهد اینها ممکن است در دو سازمان باشد ولی از لحاظ سازمان و سطح کل برنامه ریزی کشور اینها نمیتوانند دو جور برنامه ریزی کند یعنی در دانشکدههای پزشکی نوعی برنامهریزی پزشکی داشته باشیم فارغ از فرم سازمانهای درمانی و بهداشتی این دو باید پا به پای هم برنامهریزی بشود و پیش برود البته خواهید فرمود سازمان برنامه داریم اینکارها را کردهایم آن وقت میگویم که این فرار مغزها از کجا پیش آمده جواب بفرمائید مسئول سازمانهای درمانی در مقابل مجلس کی هست؟ اگر یک زمانی نصف مردم به سازمانهای درمانی دسترسی پیدا نکردند از کی باید بپرسند آیا بموجب مقررات قانون، جمعیت شیر و خورشید پاسخگو هست اصولاً یک سازمان مسئول است یا شما میخواهید در خیر را به بندید یک کسی آمده یک اموری را تنظیم کرده یک امور خیریه را انجام میدهد اما این باید بیاید در برابر مجلس مسئولیت قبول کند چنین قانونی هم هست حالا که این صحبت شد چند نگرانی هست که باید طرح کنیم و جواب باید داده شود این طرح که بیمارستانها به شیر و خورشید داده بشود تا جائی که ما شیر و خورشید را میشناسیم بسیار طرح امید بخشی است یعنی من در شهر مهاباد وقتی که از همه جا از وزارت بهداری ناامید شدم یعنی یک وقتی در وزارت بهداری گفتند در برنامه سوم میخواهیم وام بدهیم و این منظور هست بعد انکار کردند و دیدیم چنین چیزی نیست نه اعتباری هست و نه وام و بعد گفتند میخواهیم وام بدهیم به گروه، و گروه هم تا مدتی صحبتش شد تازه بیک گروه وام دادند حالا اگر ۵ تا ۱۰ تا ۲۰ تا بود چیزی اما از این گروه برای مهاباد از طریق این وامها بیمارستان ساخته نشد و آخرین امید ما این بود که به شیر و خورشید مراجعه کنیم منهم پذیرفتم برای مردم مهاباد و از شیر و خورشید استدعا کردم که بیمارستان خود را در مهاباد توسعه بدهد این هم امیدی است اما تکلیف پرسنل چه میشود یک عدم عدالت حقوقی باید ایجاد شود چون شیر و خورشید با یک موازین خاصی به طبیبهائی که دارد حقوق میدهد و وزارت بهداری چند نوع به طبیبهائی حقوق میپردازد و این تفاوت دارد به آنچه که شیر و خورشید میپردازد خوب تکلیف پرسنل چه میشود نگرانی دوم این است که این جمعیت شیر و خورشید که در شهرها خدمات بهتری انجام میدهند چون مسئول در برابر تمام مردم شهر نبوده یک پولی میگیرد از کسانی که مراجعه میکنند البته به نسبت خدمتی که میکنند زیاد نیست اما نسبت به نرخ بیمارستانهای وزارت بهداری و انجمن شهر یک نرخ بالائی است و همین سبب میشود که مردم به این بیمارستانها دسترسی پیدا نکنند تکلیف این نرخها چه میشود و سومین نگرانی مسئله مسئولیت است که کی در مقابل مجلس پاسخ گو خواهد بود هر گاه نوسان و اختلالاتی در امر سیاست درمانی کشور پیش نیاید اینها مطالبی است که قطعاً در لایحهای که به مجلس تقدیم میکنند و باید منظور بشود و هم اکنون باید به این مسائل از نظر اهمیتی که دارد توجه بشود البته مطالب دیگری هم هست که میخواهم از مقام ریاست تقاضا کنم موافقت بفرمائید برای اینکه من عرایضم را بطور ناقص عرض نکرده باشم اجازه بدهند روز سه شنبه بعرض مجلس برسانم.
رئیس - فرمایشاتتان را بفرمائید.
دکتر عاملی ـ اگر سیاست آموزش حرفهای این آرزوی ۵۰ ساله این آرزوی انجام نشده این آرزوئی که ما در بخش تعلیمات حرفهای ۳۴ هزار دانشجو داریم در برابر ۹۰۰ هزار دانش آموز متوسطه و توضیحاتی که در این مورد لازم است و توضیحاتی که در مورد تربیت معلم لازم است اینها را چطور ممکن است بطور اختصار برگزار کرد ولی من عقیده خودم را در نهایت اختصار سعی میکنم عرض کنم اساس صحبت خودم را در مورد انقلاب آموزشی روی این پایه گذاشتم که ما باید از مفهومهائی که در امور آموزشی داریم یک تحول انقلابی پیدا کنیم بحث در مورد دانشسرا و تربیت معلم بود شما هم اکنون در سال ۶۰ هزار فارغالتحصیل دیپلمه دارید که از این ۶۰ هزار نفر بطوریکه آقای دکتر فرمودند ۵ هزار جذب دانشگاهها میشود در حدود ۹ هزار جذب سپاهها میشود و بقیه تکلیفی ندارند یک مقدار بیائیم فرمهای غیر نمونه دیگری هم قبول بکنیم اینها را قبل از اینکه به مرحله فارغالتحصیلی برسند جذب دستگاههای تعلیماتی خود کنید ما الآن در دبیرستانها در دوره دوم چهار رشته داریم یک رشته پنجم کمک معلمی بیاورید یک تعدادی از اینها کمک معلم بشوند و بلافاصله بعد از اینکه دیپلمش را گرفت و خدمتش را انجام داد آنها را بدهیم به مدارس و در سالهای بعدی تعداد آنها بیشتر شود و از وجودشان استفاده گردد یک تعدادی الآن هستند از دانشجویان که معلمند یک قدری سیاستهای متضاد را بگذاریم کنار لااقل عقاید متضاد را بگذاریم کنار بسیار شنیدهایم که در بعضی کشورها دانشجویان دانشگاهها کار میکنند ظرفشوئی میکنند اتومبیل پاک میکنند و درس هم میخوانند کسی هم که این حرف را میزند با افتخار و غرور میزند در همان کشور کسانی هستند که معلمیمیکنند خوب از ظرفشوئی که بهتر است مفیدتر هم هست و برای آن کشورها و آن دانشجویان احترامیبیشتر قائل هستند به همین جهت یک ترتیبی بدهید که اینها ب نحو مطلوبی هم درس بخوانند و هم درسشان را بدهند بعضی از همین دانشجویان هستند که فرض کنید در نوار مرزی درس میدهند اما در دانشگاه تبریز یا تهران درس میخوانند چه مصیبتهائی چه گرفتاریهائی دارند ب مدیر باید التماس کنند به استاد باید التماس کنند که هم به درسش برسد هم بکار معلمیاش این را بیائید یک ترتیب درست بدهید که یک کسی هم بتواند درسش را بخواند و هم بتواند درس بدهد اینها ساده است با روشهای اداری حل میشود که یک کسی هم کار کند و هم درس بخواند و هم نیاز به معلم را رفع کند و هم به آرزوهای خودش برسد و در همین راه اگر این اصل را قبول کنیم میتوانیم یک راهرو یک کانالی پیدا کنیم برای توسعه معقول تعلیمات حرفهای ما هر وقت میخواهیم به فکر مدرسه حرفهای باشیم فکر این را میکنیم که یک الگو را در یک مدرسه صنعتی بسازیم که این الگو خیلی بهتر از الگوئی که در خارج هست باشد منهای یک خصوصیت و آن اینست که در خارج تعمیرگاه و تراشکاری هست و سودآور است و دارد کار میکند و اینکه در مدرسه سودآور نیست:
رئیس - آقای دکتر عاملی اگر چنانچه میل داشته باشید بقیه مطالبتان را بگذارید برای روز سهشنبه.
دکتر عاملی ـ من موافقم همانطوری که عرض کردم سعی خواهم کرد روز سهشنبه وقت مجلس را زیاد نگیرم.
- تعیین موقع جلسه بعد ـ ختم جلسه
۳- تعیین موقع جلسه بعد ـ ختم جلسه
رئیس - با اجازه خانمها و آقایان جلسه امشب را ختم میکنیم جلسه آینده ساعت ۹ صبح روز سه شنبه خواهد بود.
رئیس مجلس شورای ملی ـ عبدالله ریاضی.