تفاوت میان نسخه‌های «سعدی (غزلیات)/گفتم به عقل پای برآرم ز بند او»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|گفتم به عقل پای برآرم ز بند او|روی خلاص نیست بجهد از کمند او}}
 
{{ب|گفتم به عقل پای برآرم ز بند او|روی خلاص نیست بجهد از کمند او}}
 
{{ب|مستوجب ملامتی ای دل که چند بار|عقلت بگفت و گوش نکردی به پند او}}
 
{{ب|مستوجب ملامتی ای دل که چند بار|عقلت بگفت و گوش نکردی به پند او}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۲۲:۳۴

' سعدی (غزلیات) (گفتم به عقل پای برآرم ز بند او)
از سعدی
'


گفتم به عقل پای برآرم ز بند او روی خلاص نیست بجهد از کمند او
مستوجب ملامتی ای دل که چند بار عقلت بگفت و گوش نکردی به پند او
آن بوستان میوه شیرین که دست جهد دشوار می‌رسد به درخت بلند او
گفتم عنان مرکب تازی بگیرمش لیکن وصول نیست به گرد سمند او
سر در جهان نهادمی از دست او ولیک از شهر او چگونه رود شهربند او
چشمم بدوخت از همه عالم به اتفاق تا جز در او نظر نکند مستمند او
گر خود به جای مروحه شمشیر می‌زند مسکین مگس کجا رود از پیش قند او
نومید نیستم که هم او مرهمی نهد ور نه به هیچ به نشود دردمند او
او خود مگر به لطف خداوندیی کند ور نه ز ما چه بندگی آید پسند او
سعدی چو صبر از اوت میسر نمی‌شود اولیتر آن که صبر کنی بر گزند او