تفاوت میان نسخههای «سعدی (باب اول در عدل و تدبیر و رای)/حکایت کنند از یکی نیکمرد»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|حکایت کنند از یکی نیکمرد|که اکرام حجاج یوسف نکرد}} | {{ب|حکایت کنند از یکی نیکمرد|که اکرام حجاج یوسف نکرد}} | ||
{{ب|به سرهنگ دیوان نگه کرد تیز|که نطعش بینداز و ریگش بریز}} | {{ب|به سرهنگ دیوان نگه کرد تیز|که نطعش بینداز و ریگش بریز}} |
نسخهٔ کنونی تا ۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۳۲
' | سعدی (باب اول در عدل و تدبیر و رای) (حکایت کنند از یکی نیکمرد) از سعدی |
' |
حکایت کنند از یکی نیکمرد | که اکرام حجاج یوسف نکرد | |
به سرهنگ دیوان نگه کرد تیز | که نطعش بینداز و ریگش بریز | |
چو حجت نماند جفا جوی را | بپرخاش در هم کشد روی را | |
بخندید و بگریست مرد خدای | عجب داشت سنگین دل تیره رای | |
چو دیدش که خندید و دیگر گریست | بپرسید کاین خنده و گریه چیست؟ | |
بگفتا همیگریم از روزگار | که طفلان بیچاره دارم چهار | |
همیخندم از لطف یزدان پاک | که مظلوم رفتم نه ظالم به خاک | |
پسر گفتش: ای نامور شهریار | یکی دست از این مرد صوفی بدار | |
که خلقی بدو روی دارند و پشت | نه رای است خلقی به یک بار کشت | |
بزرگی و عفو و کرم پیشه کن | ز خردان اطفالش اندیشه کن | |
شنیدم که نشنید و خونش بریخت | ز فرمان داور که داند گریخت؟ | |
بزرگی در آن فکرت آن شب بخفت | به خواب اندرش دید و پرسید و گفت: | |
دمی بیش بر من سیاست نراند | عقوبت بر او تا قیامت بماند | |
نترسی که پاک اندرونی شبی | برآرد ز سوز جگر یا ربی؟ | |
نخفتهست مظلوم از آهش بترس | ز دود دل صبحگاهش بترس | |
نه ابلیس بد کرد و نیکی ندید؟ | بر پاک ناید ز تخم پلید | |
مزن بانگ بر شیرمردان درشت | چو با کودکان بر نیایی به مشت | |
یکی پند میگفت فرزند را | نگهدار پند خردمند را | |
مکن جور بر خردکان ای پسر | که یک روزت افتد بزرگی به سر | |
نمیترسی ای گرگ ناقص خرد | که روزی پلنگیت بر هم درد؟ | |
به خردی درم زور سرپنجه بود | دل زیردستان ز من رنجه بود | |
بخوردم یکی مشت زورآوران | نکردم دگر زور با لاغران |