تفاوت میان نسخههای «سعدی (باب اول در عدل و تدبیر و رای)/شنیدم که فرماندهی دادگر»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|شنیدم که فرماندهی دادگر|قبا داشتی هر دو روی آستر}} | {{ب|شنیدم که فرماندهی دادگر|قبا داشتی هر دو روی آستر}} | ||
{{ب|یکی گفتش ای خسرو نیکروز|ز دیبای چینی قبایی بدوز}} | {{ب|یکی گفتش ای خسرو نیکروز|ز دیبای چینی قبایی بدوز}} |
نسخهٔ کنونی تا ۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۲۷
' | سعدی (باب اول در عدل و تدبیر و رای) (شنیدم که فرماندهی دادگر) از سعدی |
' |
شنیدم که فرماندهی دادگر | قبا داشتی هر دو روی آستر | |
یکی گفتش ای خسرو نیکروز | ز دیبای چینی قبایی بدوز | |
بگفت این قدر ستر و آسایش است | وز این بگذری زیب و آرایش است | |
نه از بهر آن میستانم خراج | که زینت کنم بر خود و تخت و تاج | |
چو همچون زنان حله در تن کنم | بمردی کجا دفع دشمن کنم؟ | |
مرا هم ز صد گونه آز و هواست | ولیکن خزینه نه تنها مراست | |
خزاین پر از بهر لشکر بود | نه از بهر آذین و زیور بود | |
سپاهی که خوشدل نباشد ز شاه | ندارد حدود ولایت نگاه | |
چو دشمن خر روستایی برد | ملک باج و ده یک چرا میخورد؟ | |
مخالف خرش برد و سلطان خراج | چه اقبال ماند در آن تخت و تاج؟ | |
مروت نباشد بر افتاده زور | برد مرغدون دانه از پیش مور | |
رعیت درخت است اگر پروری | به کام دل دوستان برخوری | |
به بیرحمی از بیخ و بارش مکن | که نادان کند حیف بر خویشتن | |
کسان برخورند از جوانی و بخت | که با زیردستان نگیرند سخت | |
اگر زیردستی درآید ز پای | حذر کن ز نالیدنش بر خدای | |
چو شاید گرفتن بنرمی دیار | به پیکار خون از مشامی میار | |
به مردی که ملک سراسر زمین | نیرزد که خونی چکد بر زمین | |
شنیدم که جمشید فرخ سرشت | به سرچشمهای بر به سنگی نبشت | |
بر این چشمه چون ما بسی دم زدند | برفتند چون چشم بر هم زدند | |
گرفتیم عالم به مردی و زور | ولیکن نبردیم با خود به گور | |
چو بر دشمنی باشدت دسترس | مرنجانش کو را همین غصه بس | |
عدو زنده سرگشته پیرامنت | به از خون او کشته در گردنت |