تفاوت میان نسخههای «محاکمه محمد مصدق پنجشنبه ۱۲ آذر ماه ۱۳۳۲ نشست ۲۲»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
خط ۱۴۷: | خط ۱۴۷: | ||
: '''دادستان:''' اجازه میفرمایید، چون بنده هم از لحاظ دادستانی میخواستم استدعا کنم اگر ممکن است بنده را روشن کنید. | : '''دادستان:''' اجازه میفرمایید، چون بنده هم از لحاظ دادستانی میخواستم استدعا کنم اگر ممکن است بنده را روشن کنید. | ||
: '''رئیس:''' آقای لطفی توجه فرمایید. | : '''رئیس:''' آقای لطفی توجه فرمایید. | ||
− | + | : '''دادستان:''' بنده توسط ریاست محترم دادگاه این کسب اطلاع را از آقای لطفی مینمایم که آیا جناب ایشان از رفتن اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به خارج، در صبح روز ۲۵ مردادماه اطلاع حاصل کردند یا خیر؟ اگر اطلاع حاصل کردند، این عزیمت ملوکانه را جزء امور مهم کشور میدانستهاند یا نه؟ و این امر از اموری بودهاست که بلافاصله باید مورد توجه واقع شود یا خیر؟ و سؤال مینمایم (در این موقع آقای لطفی بر جای خود نشسته و با تسبیح زرد رنگی بازی میکرد. پالتوی خود را نیز کنده و روی صندلی زیر خود گذاردهبود) در خانه ۱۰۹ که کمیسیونهای متعدد برای تعیین تکلیف مملکت تشکیل میشد و از صبح تا نصف شب این کمیسیونها دایر بود، آیا جناب آقای لطفی از این جریان مطلع گردیدند یا خیر؟ و بالاخره مبنای سؤال اینجانب این است که تشکیل شورای سلطنت که مورد بررسی هست یا نیست؟ و بالاخره در روز ۲۸ مردادماه که بخشنامه شد استانهای کشور و استانداران در انتظار رفراندوم ثانوی باشند، آیا صدور چنین امری در جزو مسئولیت مشترک هست یا نیست؟ و بالاخره به یک حادثه هم پاسخ ندادند و آن این بود که وقتی حسین فاطمی به عنوان وزیر خارجه سخنگوی دولت دستور صادر میکند که سفرای ایران با اعلیحضرت پادشاه ایران در خارج تماس نگیرند، آیا این مطلب هم جزء سیاست عمومی کشور و جزء مسئولیت عمومی قرار میگیرد یا نه؟ و این توضیح را به عرض میرساند که به نظر دادستان ارتش، در این دادگاه استفتائی به عمل نمیآید. این دادگاه تشکیل شده برای رسیدگی به اتهام دو نفر متهم، یکی از متهمین گفتهاست در روز ۲۵ الی ۲۸ مردادماه اگر حادثۀ مسئولیتداری روی دادهباشد، مسئول من و عدهای بودهاند که یکی از آن عده آقای لطفی است، آقای لطفی که اینجا حاضر شدهاند، از نظر دادستان ارتش و این سؤالی که به عمل آمد، استفتاء نمیکنم، طرح سؤال این است که یک متهمی میگوید: آقای لطفی هم باید متهم باشد. (محمد مصدق: چنین حرفی نزدم آقا) برای کشف حقیقت است و خود آقای لطفی بهتر میدانند که تا چه اندازه میتواند اظهارات ایشان دادستان ارتش را به حقیقت رهبری کند و دادگاه محترم را میتواند به حقیقت برساند. به هر حال چنانچه ریاست محترم دادگاه مقتضی میدانند، جناب آقای لطفی بنده را روی دو، سه موضوعی که عرض کردم، روشن کنند. | |
: '''رئیس:''' ممکن است آقای لطفی سؤالات ایشان را پاسخ دهید؟ | : '''رئیس:''' ممکن است آقای لطفی سؤالات ایشان را پاسخ دهید؟ | ||
: لطفی: همینها را که ایشان گفتند، جواب عرض کنم؟ | : لطفی: همینها را که ایشان گفتند، جواب عرض کنم؟ | ||
خط ۱۸۳: | خط ۱۸۳: | ||
: دکتر ملکی: از عزیمت اعلیحضرت همایونی به وسیله روزنامه در روز یکشنبه ساعت ۸ بعد از ظهر در محکمه اطلاع یافتم. | : دکتر ملکی: از عزیمت اعلیحضرت همایونی به وسیله روزنامه در روز یکشنبه ساعت ۸ بعد از ظهر در محکمه اطلاع یافتم. | ||
: '''رئیس:''' از اعلامیه دولت که روز بیستوپنجم صادر شد و همچنین جریان میتینگ و غیره، استحضاری داشتید؟ | : '''رئیس:''' از اعلامیه دولت که روز بیستوپنجم صادر شد و همچنین جریان میتینگ و غیره، استحضاری داشتید؟ | ||
− | : دکتر ملکی: همان طور که در ابتدا عرض کردم، روز شنبه شب مرتباً در منزل بودم و برای ساعت هفت و ربع روز یکشنبه به وزارتخانه رفتم. بدون آنکه اطلاعی از جلسه آن روز داشتهباشم. شاید تصادف بودهاست که به بنده اطلاعی داده نشدهاست، چون معمول بود که هر وقت جلسۀ فوقالعادهای تشکیل میشد، به وسیلۀ تلفن فوری اطلاع میدادند و در | + | : دکتر ملکی: همان طور که در ابتدا عرض کردم، روز شنبه شب مرتباً در منزل بودم و برای ساعت هفت و ربع روز یکشنبه به وزارتخانه رفتم. بدون آنکه اطلاعی از جلسه آن روز داشتهباشم. شاید تصادف بودهاست که به بنده اطلاعی داده نشدهاست، چون معمول بود که هر وقت جلسۀ فوقالعادهای تشکیل میشد، به وسیلۀ تلفن فوری اطلاع میدادند و در آن روز نه به منزل و نه به وزارتخانه، به بنده اطلاعی داده نشده و بنابراین مطلقاً اطلاعی از اعلامیه دولت نداشتم. فقط شوفر وزارتخانه که ساعت ۷ صبح در منزل آمدهبود ... |
− | آن روز نه به منزل و نه به وزارتخانه، به بنده اطلاعی داده نشده و بنابراین مطلقاً اطلاعی از اعلامیه دولت نداشتم. فقط شوفر وزارتخانه که ساعت ۷ صبح در منزل آمدهبود ... | ||
: '''رئیس:''' ۷ صبح چه روزی؟ | : '''رئیس:''' ۷ صبح چه روزی؟ | ||
: دکتر ملکی: روز یکشنبه بیستوپنجم آمدهبود. پس از اینکه برای رفتن به وزارتخانه آماده شدم، او اظهار کرد که: من رادیو اتومبیل را شنیدم که گفت دیشب کودتایی در حال تکوین بوده، ولی فعلاً اوضاع آرام است. راجع به میتینگ، بنده شخصاً هیچ وقت جزء دسته یا حزبی نبودهام و هیچ گاه نه کسی عقب من میآمدهاست، نه خودم در صدد مداخله در این قبیل مسائل بودهام. چنانچه روز یکشنبه بیستوپنجم از ساعت ۴ تا ساعت ۸ بعد از ظهر در مطب شخصی بودهام و هیچ گاه اطلاعی از میتینگ تا روز دوشنبه نداشتم و علت عصبانیت و اظهارات روز دوشنبه بیستوششم در هیأت دولت، خواندن روزنامه و اطلاعی از بعضی اظهاراتی که به نظر شخص بنده صحیح نبودهاست، بود. | : دکتر ملکی: روز یکشنبه بیستوپنجم آمدهبود. پس از اینکه برای رفتن به وزارتخانه آماده شدم، او اظهار کرد که: من رادیو اتومبیل را شنیدم که گفت دیشب کودتایی در حال تکوین بوده، ولی فعلاً اوضاع آرام است. راجع به میتینگ، بنده شخصاً هیچ وقت جزء دسته یا حزبی نبودهام و هیچ گاه نه کسی عقب من میآمدهاست، نه خودم در صدد مداخله در این قبیل مسائل بودهام. چنانچه روز یکشنبه بیستوپنجم از ساعت ۴ تا ساعت ۸ بعد از ظهر در مطب شخصی بودهام و هیچ گاه اطلاعی از میتینگ تا روز دوشنبه نداشتم و علت عصبانیت و اظهارات روز دوشنبه بیستوششم در هیأت دولت، خواندن روزنامه و اطلاعی از بعضی اظهاراتی که به نظر شخص بنده صحیح نبودهاست، بود. |
نسخهٔ ۷ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۳۳
روز رستاخیز ملی ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ | درگاه محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | اشغال ایران به وسیله ارتش بریتانیا و شوروی |
بیستودومین جلسه محاکمه محمد مصدق و سرتیپ تقی ریاحی
پنجشنبه ۱۲ آذرماه ۱۳۳۲
- بیستودومین جلسه محاکمه آقایان محمد مصدق و سرتیپ ریاحی ساعت ده و ربع صبح امروز به ریاست آقای سرلشکر مقبلی در تالار سلطنتآباد تشکیل گردید و پس از قرائت صورتجلسه و اعلام رسمیت، رئیس دادگاه اظهار داشت:
- لزوم احضار همکاران محمد مصدق
- رئیس: نظر به اینکه دادگاه برای کشف حقیقت لازم میبیند از عدهای از همکاران آقای محمد مصدق و مأمورین انتظامی حضوراً در دادگاه تحقیقاتی نماید، بنابراین اشخاص مورد نظر به دادگاه احضار میشوند.
- احضار لطفی
- در این موقع رئیس دادگاه به یکی از افسران انتظامات دادگاه گفت:
- رئیس: آقای عبدالعلی لطفی را بیاورید.
- پس از صدور این دستور، آقای سرگرد بلادی، افسر محافظ محمد مصدق، از تالار جلسه خارج شد و آقای لطفی را در حالی که دو نفر سرباز از او مراقبت میکرد، به تالار جلسه آورد. آقای لطفی پس از حضور در دادگاه به طرف جایگاه متهمین و وکلای مدافع آنها رفت و در کنار میز منشیهای دادگاه، پهلوی آقای سرلشکر میرجلالی، وکیل مدافع سرتیپ ریاحی، ایستاد.
- سؤال از لطفی
- رئیس: آقای لطفی به طوری که مستحضرید دادستان ارتش حوادثی را که از روز ۲۵ الی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در کشور روی داده جرم تشخیص دادهاست و به همین مناسبت بر علیه آقای محمد مصدق کیفرخواست صادر کردهاست، که اینک دادگاه مشغول تحقیق و دادرسی است. چون آقای محمد مصدق ضمن اظهارات خود در دادگاه گفتهاند در چهار روز مزبور مسئولیت امور کشور به عهدۀ شخص ایشان و هیأت وزیران بوده است، از شما سؤال میشود توضیح دهید در چهار روز مذکور در قبال واقعیاتی که جریان یافته، چه اقدام و عکسالعملی بروز دادهاید؟ توضیح بفرمایید.
- لطفی: منظور از واقعیات و حوادث را نفهمیدم چیست. کدام واقعه و کدام حادثه؟ من به خصوص سرگرم اشتغال به کارهای دادگستری بودم و آنی فراغت نداشتم و خیلی بر کنار بسیاری از حوادث را نمیفهمیدم و با اشخاص هم ارتباط نداشتم، حالا اگر واقعه به خصوصی در نظر است، آن را بفرمایید تا من عرض کنم.
- رئیس: تیمسار دادستان خواهش میکنم برای استحضار آقای لطفی توضیح دهید.
- دادستان: در امتثال امری که میفرمایید، عرض میکنم آقای لطفی خود تحت تعقیب هستند و تصور میکنم منظور سؤال ریاست محترم دادگاه را میدانند چیست. اکنون به عرض میرسانم به طوری که اینجانب از سؤالی که فرمودید استنباط میکنم، مبنای سؤال روی اظهار آقای محمد مصدق است که در دادگاه بیان داشتند واقعیاتی که در چهار روزِ ۲۵ الی ۲۸ مرداد روی داد، جوابگو باید شخص خودشان، یعنی آقای مصدق و به اصطلاح ایشان هیأت وزرایشان باشند که این آقای لطفی یکی از آنها بودهاست. حوادثی که روی داد، عبارت از این بود که اولاً آقای مصدق ساعت یک صبح روز ۲۵ مرداد فرمان عزل از نخستوزیری را دریافت داشتند و به نظر اینجانب اگر ریاست محترم دادگاه سؤالی از این آقایان میفرمایند، یکی از نکات حساس باید این باشد که آقای لطفی مثلاً صریحاً در این دادگاه بگویند آقای مصدق فرمان صادره را به آقای لطفی رسماً یا غیر رسمی ابلاغ نمودهاند؟ یعنی به استحضار ایشان رسانیدهاند یا خیر؟ این اولین توضیحی است که به نظر اینجانب آقای لطفی باید روشن فرمایند. ثانیاً از صبح ۲۵ مرداد به بعد، به ترتیب رئوس حوادث را به عرض میرسانم و از آقای لطفی خواهش میکنم درست توجه فرمایند که چه عرض میکنم.
- حوادث چه بود؟
- دادستان: اولین حادثه تشکیل جلسه فوقالعاده هیأت وزیران، مقارن ساعت ۶ صبح روز ۲۵ مرداد بود. این حادثه را نه تنها اهالی ایران، بلکه سراسر دنیا در همان روز و ساعت، یعنی بین ساعت ۶ صبح و ۷ صبح به خوبی اطلاع حاصل کردند. به این ترتیب که رادیو تهران از ساعت ۶ تا ۷ یکنواخت اعلام نمود: ساعت ۷ صبح اعلامیه دولت صادر میشود. پس آقای لطفی باید روشن کنند در آن جلسه چه گذشتهاست و البته باید توجه داشتهباشند عنوان آن جلسه، جلسۀ فوقالعاده بودهاست. یعنی در کشور یک حادثۀ فوقالعاده روی داده که ایجاب کرده جلسۀ فوقالعادۀ هیأت وزیران تشکیل گردد و توجه فرمایید که ساعت ۷ صبح همان روز دولت اعلامیه داد و دادن اعلامیه هم چیزی نیست که آقای لطفی اطلاع حاصل نکردهباشند. حادثه مهم بعدی این بود که بلافاصله پس از ساعت ۶ صبح عدهای دستگیر و توقیف شدند، عده مزبور بنا به شخصیت و شغل و مقام دو طبقه بودند: یک طبقه نظامیان و یک طبقه اشخاص غیر نظامی. اگر بگویند نظامیان به اصطلاح خودشان کودتا کردهبودند، آقای لطفی باید روشن کنند که شخصاً از اطلاعاتی که در صبح ۲۵ مرداد در اختیارشان قرار گرفت، آیا آن اطلاعات نشانهای از کودتا بود یا خیر؟ و باید روشن کنند با توجه به اینکه در رأس وزارت دادگستری بودهاند، به موجب اینکه عدهای اشخاص غیر نظامی بازداشت شدند، از قبیل آقایان هیراد، بهبودی، حتی عصر آن روز آقایان دکتر بقایی و علی زهری و به طور کلی اشخاص غیر نظامی، ایشان چه اقدامی به عمل آوردند؟ و موجب بازداشت این اشخاص چه بودهاست؟ در اینجا باید این توضیح را به عرض برسانم:
- ماست مالی نکنید
- دادستان: در این کشور نه جان اشخاص قیمت دارد و نه آبرو و حیثیت آنان. منظور از این دادرسی این است که اگر آقای لطفی که در این دادگاه حاضر شدهاند، بخواهند موضوع را به اصطلاح ماست مالی کنند، دادستان ارتش به هیچ وجه منالوجوه از موضوع صرفنظر نخواهدکرد. آقای لطفی که اینک احضار شدهاند، باید توضیح دهند و این باید را که عرض میکنم از لحاظ تحکیم نیست، بلکه از این لحاظ است که مصلحت را در این میبینم که باید لطف بفرمایند و توضیح بدهند ایشان که خود را وزیر دادگستری میدانستهاند، آیا از این آقای محمد مصدق سؤال کردند که این اشخاص را برای چه به زندان میافکنید و حتی سؤال کردند که گناه آنها چیست و حتی اقدامی به عمل آوردند یا نه؟
- ایجاد رعب و وحشت
- دادستان: حادثه دیگر تشویق اذهان و افکار عمومی بود و ایجاد رعب و هراس و وحشت در جامعه ایرانی، به این ترتیب که از صبح روز ۲۵ مرداد رادیو دولتی و روزنامههای دولتی شروع کردند به تولید اضطراب و وحشت در مردم و عصر روز ۲۵ مرداد میتینگ در میدان بهارستان بر پا شد که در این میتینگ با طنین فریاد میکشیدند: شاه نمیخواهیم، و عناصر و اطراف آنها فریاد میکشیدند: طالب جمهوری هستیم، و همان روز در و دیواری نبود در تهران که روی آن شعار خواستار بودن جمهوری نوشتهنشود. در آن میتینگ دو نفر از همکاران این آقای لطفی حضور داشتند، یکیشان نطق بلیغی ایراد نمود و آن حسین فاطمی بود، دیگری با گردن کج در آنجا روحیه ناطقین را تقویت میکرد و خلاصه رونق آن میتینگ در آن بود که دو نفر از همکاران آقای لطفی در آن میتینگ حضور داشتند و ناظرین میتینگ را میتینگ دولتی میدانستند که نمایندگان به اصطلاح دولت در آن میتینگ حضور دارند، آقای لطفی باید توجه فرمایند که موضوع آن میتینگ هم چیزی نبود که گرفتاری وزارت دادگستری مانع اطلاعشان باشد، حتی بچههای تهران نیز در هر گوشهای بودند از جریان آن میتینگ اطلاع حاصل کردند.
- فعالیت در خانه ۱۰۹
- دادستان: پس از آن میتینگ یک سلسله حوادثی روی داد که مبنای آن دو موضوع اصلی بود: یکی اینکه در خانه ۱۰۹ فعالیت عجیبی ایجاد شدهبود برای یک سره کردن کار مملکت، این فعالیت هم چیزی نبود که آقای لطفی اطلاع حاصل نکردهباشند، زیرا کلیه جراید آن روز کلمه به کلمه نحوه فعالیت را درج میکردند، روزنامهای نبود که جریان آن فعالیت را ننوشتهباشد. اشخاصی که فعالیت میکردند، اشخاصی نبودند که آقای لطفی آنان را نشناختهباشند. دکتر شایگانها بودند که آقای لطفی شاید صدها جلسه با ایشان نشست و برخاست کردهبودند. در هر صورت یک مبنای حرارت فعالیتهایی در خانه ۱۰۹ ایشان بودند و یکی از تناولکنندگان ناهار ۲۰ نفری. (محمد مصدق: خیر، خیر. آقای لطفی نبودند) به هر حال فعالیتهای خانه ۱۰۹ چیزی نبود که گرفتاری در وزارت دادگستری مانع اطلاع از آن باشد. جریان دیگر این بود که سیل تلگراف به سوی خانه ۱۰۹ و مراجع دولتی سرازیر میشد که موفقیت پیشوای عالیجاه را استانداران و فرمانداران خواستار میشدند. روزنامههای تهران که به دو دسته متمایز تقسیم میشدند: یکی به اصطلاح طرفداران مبارزه ضد استعمار از قبیل: روزنامه مردم، شهباز، شجاعت و از این قبیل و پروازدهندگان کبوتر صلح، اینها با خط جلی درشت مینوشتند: جمهوری میخواهیم. دسته دیگر روزنامههای موافق دولت بودند از قبیل: نیروی سوم، شورش و از این قبیل. اینها هم با عناوین بسیار جلی و خوانا مینوشتند: جمهوری میخواهیم. سه شب تمام هم یکی از همکاران آقای لطفی، یعنی حسین فاطمی سر مقاله در روزنامه باختر امروز نوشت که سراسر آن غیر قابل توضیح است، یعنی به طور خلاصه آن همکار آقای لطفی که در عین حال سخنگوی رسمی دولت، یعنی زبان آقای لطفی بود، او هم میگفت اساس سلطنت باید برچیده شود.
- تلگراف حسین فاطمی
- دادستان: در خلال این حوادث یک حادثه بسیار مهم هم روی داد و آن این بود که حسین فاطمی، همکار آقای لطفی، رسماً تلگراف کرد که سفرای کشور شاهنشاهی ایران با اعلیحضرت همایونی تماس نگیرند. این تلگراف هم چیزی نبود که بر آقای لطفی پوشیده باشد، زیرا آن همکار آقای لطفی ظهر روز ۲۶ مرداد متن تلگراف را در اختیار خبرنگاران داخلی و خارجی قرار داد و هر کس کوره سوادی داشت و حتی اگر سواد نداشت، اطلاع حاصل کرد، زیرا خود اینجانب به کرّات ملاحظه نمودم که حتی کارگران و عملهجات و اشخاصی که به وسیله فراهم کردن روزنامه و رادیو، پشت دکاکین و خانهها جمع میشدند، گوش میدادند که ببینند در این کشور چه میگذرد، حال آقای لطفی واقعاً معقول است که بگویند چون گرفتاری وزارت دادگستری داشتم، نه چشمم به روزنامه افتاد، نه گوشم چیزی شنید و بگویند در آن چهار روز آب از آب تکان نخورد، اینکه معقول نیست.
- بالاخره آقای لطفی باید بگوید
- دادستان: بالاخره به عرض آقای لطفی میرسانم که حادثه این بود که در روز ۲۵ مرداد در حالی که آقای مصدق فرمان انحلال مجلس شورای ملی را داده بودند، که لابد آقای لطفی اطلاع دارند و در حالی که اعلیحضرت همایونی در خارج از کشور به سر میبرند، که آن را باز حتماً آقای لطفی بیاطلاع نبودند، دستگاهی که خود را دستگاه مسئول کشور نمایانده بود و جز هیأت وزیران کسی نیست، آن دستگاه با همکاری عناصر چپ یکدل و یکجهت میگفتند تکلیف مملکت یکسره شود و از دو جهت تکلیف را یکسره میکردند: یکی اینکه در خانه ۱۰۹ مطالعه روی تشکیل شورای سلطنتی و یا شورای موقت میکردند، دیگر اینکه یکی از همکاران آقای لطفی تلگراف کرد در روز ۲۸ مرداد به تمام استانداران و بخشداران که حاضر برای رفراندوم باشید. بالاخره به نظر دادستان ارتش، آقای لطفی باید با در نظر گرفتن خدا و وجدان، این دادگاه را به حقیقت سوق دهند و انتظار اینجانب و استدعایم از ایشان این است که یک کلمه نفرمایند چون گرفتار وزارت دادگستری بودم، از همه این مطالب اطلاع نداشتم. چگونه میشود باور کرد که آقای لطفی در آن چهار روز با اشخاصی با خانه ۱۰۹ و با مردم ارتباط نداشته و چگونه میشود باور کرد این همه هیاهویی که در تهران بود، به گوش ایشان نرسد. به نظر اینجانب اگر چنین عنوان کنند، معقول و قابل قبول نیست. بنده دیگر درمورد توضیح آقای لطفی که فرمودند: "کدام حادثه را میفرمایید؟"، قبلاً توضیح دیگری به نظرم نمیرسد، مگر اینکه مجدداً آقای لطفی بخواهند نکاتی را روشن کنم، که البته اگر چنین موضوعی را تقاضا کردند، بنده ذهن ایشان را راجع به هر مطلبی روشن خواهمکرد.
- متهم یا گواه؟
- رئیس: آقای لطفی البته متوجه توضیحات شدید؟
- لطفی: بله، احضار من در دادگاه یا به عنوان اتهام یک متهم است یا به عنوان گواه. من از طرز فرمایشات دادستان ارتش استنباط نکردم که منظورشان دادرسی بنده است یا استدلال و شهادت من؟ ریاست دادگاه توجه کامل فرمایند که طرز جریان کار در دادگاه از اصول دادرسی خارج نشود. اگر دارید با من محاکمه میکنید، که درست نیست، زیرا محاکمه و دادرسی بایستی پس از انجام یک مقدماتی باشد و اگر گواهی از من میخواهید، موضوع را بفرمایید که در این موضوع چه اطلاعاتی داری؟ نه آنکه از من بپرسید: مسئولیت را چگونه انجام دادی؟ انجام مسئولیت مربوط به اتهام نیست، ولی برای آنکه دادگاه تصور نفرمایند که منظور من طفره است، به پرسشهای آقای دادستان ارتش پاسخ میدهم.
- توضیح رئیس
- رئیس: اجازه بدهید من قبلاً برای استحضار آقای لطفی متذکر شوم که دادگاه شما را به عنوان گواه اکنون احضار کرده، اگر چنانچه دادستان توضیح داد که در حقیقت برای چند موضوع زیرین بودهاست:
- اولاً موضوع فرمان رؤیت شده یا نه؟ آیا جلسۀ فوقالعاده هیأت وزیران مقارن ساعت ۶ صبح روز ۲۵ و صدور اعلامیه در ساعت ۷ صبح به وقوع پیوسته یا خیر؟ و همچنین عدهای بعد از ساعت ۶ صبح، نظامی یا غیرنظامی، دستگیر و بازداشت شدهاند یا نه؟ تشویق اذهان و ایجاد رعب و وحشت در اثر نطقهای میتینگ و اعلامیههای صادره به وقوع پیوستهاست یا خیر؟ تکرار میکنم فقط به عنوان مطلع و گواه توضیحات خودتان را بدهید.
- لطفی: دیگر فرمایشی ندارید؟
- رئیس: خیر. بفرمایید.
- با گواه این طور رفتار نمیکنند
- لطفی: همان طوری که ریاست دادگاه فرمودند، معلوم شد احضار بنده به عنوان گواه بودهاست. (با عصبانیت) با گواه در دادگاه چنین رفتاری نمیکنند که دادستان ارتش بفرمایند بایستی فلان کار را کردهباشی، چرا نکردی؟ و از پیشپیش هنوز گواه حرف نزده، به او بگویند که اگر بخواهی ماست مالی کنی، پذیرفته نیست و اگر بخواهی بگویی خبر ندارم، من تکذیب میکنم. خیلی غریب است و جای تأسف است که من به عنوان گواه در دادگاه شرفیاب میشوم، با کمال اطاعت و اعتماد و هنوز حرف نزده، هدف حمله میشوم. در صورتی که بایستی ریاست محترم دادگاه اول از من گواهی را بخواهند، پس از آنکه من عرایضی کردم، آقای دادستان ارتش ممکن است صحبتهایی بفرمایند، به آیین دادرسی و کیفر ارتش مراجعه بفرمایند، البته ریاست دادگاه کاملاً بیطرف و مورد اعتماد هستند، ولی اصول محترم است، بایستی رعایت شود و حق نبود که قبل از ادای گواه، دادستان فرمایشی بکند. اینک به فرمایشات ریاست محترم دادگاه پاسخ میدهم.
- دادستان: بنده باز هم توضیحی دارم، اگر اجازه بفرمایید.
- لطفی: نخیر بنشین، بنده اعتراض میکنم، جایش نیست.
- رئیس: ممکن است بعد بفرمایید؟
- دادستان: اختیار دادگاه دست ایشان نیست.
- لطفی: دست قانون است.
- دادستان: دست قانون است. به نظر بنده باید تابع اصول بود، چون اینجا مطلبی گفتهشد، که خلاف واقع بود. بنده استدعا میکنم اجازه بفرمایید بنده برای روشن شدن ذهن دادگاه توضیحاتی به عرض برسانم.
- رئیس: مختصر بفرمایید.
- دادستان: یک اصولی هست که غیر قابل انکار است. یعنی فرمودند باید تابع اصول بود. اصل این است که آقای لطفی را به دادگاه احضار فرمودید و سؤالی از ایشان نمودید. پاسخ دادند: "موضوع سؤال را نفهمیدم" حتی فرمودند: "کدام حادثه را میپرسید؟" ریاست دادگاه به دادستان ارتش تکلیف فرمودید: حادثه را توضیح بده. دادستان ارتش هم امر را اطاعت کرد و حادثه را توضیح داد و خودسرانه عملی انجام نداد.
- من اطاعت امر کردم
- دادستان: پس یک اصل رعایت شد. یعنی وقتی ریاست دادگاه به دادستان ارتش امر میفرمایند: توضیح بده، دادستان ارتش نمیتواند از اطاعت آن امر امتناع نماید. اصل دیگری که فرمودند، اصل کسب اطلاع دادگاه از موضوعات است. همان طوری که آقای لطفی گفتند، معمولاً در دادگاه یا به عنوان مطلع از کسی سؤال میشود و یا به عنوان گواه، ولی آقای لطفی یک توجه نمیفرمایند و آن این است که:
- لطفی وضع خاصی دارد
- دادستان: وضع آقای لطفی یک وضع خاصی است. یعنی اگر گواه به آن مفهوم قانونی بودند، اولین عملی که دادگاه انجام میداد این بود که ایشان باید سوگند بخورند که برخلاف حق و حقیقت چیزی نگویند، چرا ایشان را وادار نکردند که سوگند بخورند، برای اینکه خود متهم هستند. آقای لطفی الان در بازداشت به سر میبرند و روی همان حوادثی که به اصطلاح خودشان به عنوان گواه آمدهاند، تحت تعقیب هستند. بنابراین وضعیت آقای لطفی آنچنان وضعیتی نیست که مثلاً الساعه ریاست دادگاه امر بفرمایند: مدیرکل وزارت دادگستری بیاید در دادگاه توضیح دهد. اگر مدیرکل وزارت دادگستری بیاید، وضع او وضعیت گواهی است که قانون پیشبینی نموده، پس آقای لطفی یک وضعیت خاص و ذاتالبیتی دارند، یعنی هم متهماند و هم در این دادگاه احضار شدهاند، که اگر میل مبارکشان هست، به کشف حقیقت کمک کنند. به همین مناسبت بود که بنده ضمن عرایض خود دو، سه بار عرض کردم لطفاً توجه به عرایض بنده کنید و عرض کردم خدا و وجدان را در نظر بگیرید. این نکته را هم باید بگویم و آن این است که به اصطلاح معروف نمیشود گفت کوسه و ریشهپهن یا نمیتوان شتر سواری دولا دولا نمود. اگر آقای لطفی که عمری را در خدمت دادگستری گذرانیدهاند، احضار خود را به این دادگاه خلاف قانون میدانند، دادستان ارتش معتقد است باید همیشه به قانون تکیه نمود و ایشان نباید یک کلمه توضیح دهند و اگر ادای توضیح را به حکم قانون اجباری میدانند، ایشان نباید کملطفی فرمایند و بیانات بنده را که هیچ نبود، جز اجرای درخواست ایشان، یعنی گفتند: "کدام حادثه؟"، و اینجانب حوادث را شرح دادم، تخطئه کنند. به هر حال به نظر اینجانب بسیار به جا است که اگر مایلند بدون اندک سوءتفاهمی، در برابر سؤال ریاست محترم دادگاه پاسخ دهند. قضاوت پاسخهای ایشان به دادستان ارتش به هیچ وجه مربوط نیست و به عهده دادگاه محترم است و دادستان ارتش به جز شرح حوادث، بیان دیگری ننمود. دیگر عرضی ندارم.
- رئیس: آقای لطفی خواهش میکنم پاسخها را بدهید.
- لطفی: اجازه بفرمایید قبل از پاسخ سؤال، مختصری در جواب آقای دادستان عرض کنم که رفع اشتباه شود.
- رئیس: بفرمایید.
- گواه گواه است
- لطفی: این قسمت به عرض میرسد که گواه موقعی که به عنوان گواه در دادگاه حاضر میشود، اگر میلیونها اتهام داشتهباشد، با او طبق قوانین رسیدگی دربارۀ گواهان رفتار میشود. وضعیت او در هر حال مؤثر در سلب تشریفات نیست، تیمسار دادستان ارتش همین جا اشتباه فرموده و خیال کردند که اگر یک گواهی به عنوان محکومیت جزایی یا مدنی محکوم شدهاست، نباید درباره او تشریفات گواه اجرا شود. این جواب فرمایش ایشان در اصول و قواعد حقوقی و مدنی و کیفر است. اما راجع به فرمایشات ریاست دادگاه در باب موضوعاتی که فرمودند، پاسخ میدهم. راجع به فرمان اعلیحضرت همایون شاهنشاه سؤال فرمودید، آقای محمد مصدق فرمان به بنده ارائه ندادند، حرف آن را هم به من نزدند، چه به طور تصریح، چه به طور ایما و اشاره و چه به طور تلویح و خلاصه با تمام اقسام دلالتهای لفظی با بنده صحبت فرمان نکردند. روح من از فرمان بیاطلاع، تا موقعی که پای رادیو جناب نخست وزیر فعلی اعلام فرمودند که من به موجب فرمان اعلیحضرت همایونی نخست وزیرم. در جلسه مواجهه با آقای محمد مصدق صریحاً آقای مصدق گفتند که: "من فرمان را به لطفی ارائه ندادم". آقای دادستان ارتش با این مواجههای که شما خودتان دادهاید، دیگر جای شبهه و تردید نبود. ببخشید موضوع دوم فرمایش ریاست دادگاه چه بود؟
- رئیس: تشکیل جلسه فوقالعاده.
- لطفی: بله، عرض میشود. اما در باب تشکیل جلسۀ فوقالعاده عرض میکنم که بنده در آن جلسه فوقالعاده نبودهام زیرا که به من ابلاغ نکردند که بیا و منزل بنده هم شمیران بود. ابداً چنین پیغامی به بنده نرسیدهبود، که بنده حاضر شوم. سؤال دیگر چه بود؟
- رئیس: آخر این سؤال ماند که راجع به اعلامیه دولت که صادر شدهبود و راجع به اعلامیه دولت، چیز عجیب و غریبی است که من هیچ متوجه این قسمت نشدم که؛ به عنوان دولت اعلامیهای صادر شدهاست. فاصله و مدت بین آن روز و سقوط کابینه آقای محمد مصدق سه روز بیشتر نبود و یک جلسه هیأت دولت هم بیشتر تشکیل نشد و در آن جلسه مخصوصاً بنده و آقای دکتر ملکی راجع به یک پیشامدی مذاکره کردیم، که مذاکره من به حال اعتراض بود و دکتر مزبور هم تصدیق کرد، موقعی که جلسه رسماً تشکیل شد ...
- اعتراض کردم
- لطفی: دکتر ملکی اجازه خواست و یک صحبتهایی راجع به آن پیشامد کرد، ولی آقای دکتر صدیقی که از طرف آقای محمد مصدق سمت نیابت داشت، جوابی نداد خلاصه قرار بر این شد که آقای دکتر صدیقی جناب آقای محمد مصدق را ملاقات کند و برای هیأت پاسخ بیاورند. بعد من اجازه صحبت به حال تعرض و اعتراض خواستم، آقای دکتر صدیقی گفت: "باشد برای جلسه بعد" و اجازه نداد. جلسه بعد هیأت دولت هم که مسبوقاند، منعقد نشد. بنابراین به موضوع اعلامیه و یا آن جلسۀ فوقالعاده هیچ مسبوق نشدم. ببخشید یک توضیحی دارم، یعنی جلسۀ فوقالعاده را آن روز فهمیدم، ولی اعلامیه را مسبوق نشدم. دیگر سؤال چه بود؟
- رئیس: راجع به بازداشت غیرنظامیها و ...
- لطفی: اما راجع به بازداشت نظامیها، دادستان ارتش استیحاثش کردند از این همه چگونه لطفی ناآگاه است؟ هر چند از موضوع جواب خارج است و این بیان من شبیه به حالت دادرسی است، ولی برای اینکه دادگاه تصور نفرمایند که من طفره میروم، عرض میکنم که چطور ممکن است یک وزیر دادگستری در ظرف سه روز حوادثی واقع شود، یعنی اگر مقالهای در روزنامه درج شود یا اگر در جایی جنجال رخ دهد، وزیر دادگستری چگونه نفهمیدهاست؟ از ریاست دادگاه من در این موقع نمیخواهم خودستایی کنم.
- رئیس: بفرمایید بنشینید.
- لطفی: اجازه فرمایید کامل کنم. لطفی وزیر معمولی مانند وزرای گذشته نبود که ببیند یک قاضی رشوهخواری، بیگناهی را محو و نابود میکند و حقی را باطل و باطلی را حق مینماید. لطفی طبق قانون اختیارات دادگستری را واژگون کرده و بر روی هم ریختهاست. از ساعت ۵ صبح تا ۲ بعد از ظهر مشغول و از ۴ بعد از ظهر تا ساعت ۱۱ شب مشغول است، زیرا که یک دادگستری زیر و رو شده و بایستی به سرعت کار را انجام داد که کارهای مردم معوق نماند. (در این موقع آقای لطفی آهی کشید و به دنبال آن افزود) هی داد، از طرفی لوایح قانونی آقای محمد مصدق چه در قسمت مربوط به دادگستری و چه در قسمت مربوط به وزارتخانههای دیگر، به من احاله میشد، که من یا خودم موادی تنظیم میکردم و یا به کمیسیونی که برای این کار تشکیل دادهبودم، میبردم، که کمیسیون آن را حلاجی کند. گذشته از این دو مرحله، آقای مصدق به من مجال نمیداد، زیرا دستور تشکیل یک کمیسیونهایی را برای کارهای مربوط به وزارتخانهها داده و مرا به آن کمیسیونها دعوت میکرد. این مقدمه را داشتهباشید تا یک مقدمه دیگری را هم به عرض برسانم که استبعاد و استبحابث آقای دادستان ارتش وجداناً رفع شود، ولو اینکه در دادگاه از حرف خودشان پایین نیایند.
- قانون مطبوعات مصدق
- لطفی: چند ماه قبل از سقوط کابینه، آقای محمد مصدق قانون مطبوعاتی تصویب کرد، بعد منتشر شد. من دیدم که اگر بخواهم روزانه وقت خودم را صرف مطالعه روزنامهها بکنم، به هیچ کار نخواهمرسید و میشوم مانند بعضی از وزرای سابق که خرابیها را میدیدند و چشم بر هم میگذاشتند. ناچار یکی از قضات را که نام او انوریپور است، خواستم و به او دستور دادم که: وظیفه تو فقط مطالعه مطبوعات است و تمام روزنامهها را بایستی اول وقت مطالعه کنی و اگر برخلاف قوانین چیزی در او منتشر شدهاست، به دادسرا ارجاع و برای من نفرست، زیرا که من مجال نگاه کردن روزنامه با آن کارهای متواتر و متراکم ندارم. به توسط ریاست محترم دادگاه به آقای دادستان ارتش عرض میکنم، یک پیرمرد هفتاد ساله (در این موقع آقای سرهنگ آزموده به اشاره به ریاست دادگاه به آقای لطفی گفت: بفرمایید بنشینید. ولی لطفی گفت: نخیر اجازه بفرمایید و به اظهارات خود ادامه داد) که دارای چهار شغل مهم به شرحی که عرض کردم، و ضعف و نقاهت که بسیاری از شبها ساعت ۱۱ که به منزل میرفتم، حال غذاخوردن نداشتم، دیگر میتواند ببیند در فلان روزنامه چه مقالۀ بدی نوشته شده، یا در توی شهر چه جنجالی رخ دادهاست؟ خاصه با بودن حکومت نظامی که مقدمات امروز رسیدگی به عهده او است، البته پس از رسیدگی و معلوم شدن قضایا اگر یک وزیری به کار بیقاعدهای شدهاست، بایستی اعتراض کند و بپرسد، مدت سه روز، من هم با آن طرز کار، هیچ کس هم جرأت نداشت در وزارتخانه با من غیر از صحبت اداری صحبت امور خارج بکند، آقای دادستان ارتش، رئیسِ کاخ دادگستری بهترین کسی است که طرز کار مرا در شبانهروز در کاخ دیدهاست. من حتی روز جمعه و تعطیلهای دیگر هم که حق قانونی خودم بود در آن روزها کار نکنم، در دادگستری کار میکردم، طوری سرگرم کار دادگستری بودم که مجال گفتن و شنیدن نداشتم. در آن وقت موقعیت دادگستری مثل مواقع دیگر نبود. وزیر دادگستری هم مثل سایر وزرای گذشته نبود. دیگر از فرمایشاتتان چیزی باقی است؟
- رئیس: البته راجع به بازداشتشدگان هم این طور که فرمودید، هیچ اطلاعی نداشتید؟
- لطفی: هیچ. ابداً. صریحاً عرض میکنم که راجع به بازداشتشدگان، به خصوص آن اشخاص، بنده مطلع نشدم در آن وقت، و سوگند قبلی را در خاتمه عرض میکنم که آنچه عرض کردم، طبق حقیقت و واقع است. یعنی آنچه که در یادم هست، عجبا، یک چیزی را فراموش کردم که عرض کنم. اجازه میفرمایید؟
- رئیس: بفرمایید.
- چرا از وکلای دادگستری نمیپرسید؟
- لطفی: آقای دادستان ارتش، چرا طرز کار مرا از وکلای دادگستری تحقیق نمیکنید؟ آنها میدیدند که من با چه مشکلی کار میکردم. یک پیرمرد با این سن و با این بارهای بزرگی که به سر دوشش گذاشته شدهبود، آنجا میتوانست و حالی داشت که جستجو کند و ببیند چه واقعیاتی رخ دادهاست؟ اجازه میفرمایید عرض دیگری را که خارج از موضوع است، یعنی خارج از سؤالات شما است، بکنم؟
- رئیس: بفرمایید، بفرمایید.
- لطفی: آقای دادستان ارتش فرمودند که من با آقایانی از قبیل دکتر شایگان ارتباط یا آمد و شد داشتم. این به کلی بیاصل است و اشتباه ایشان ناشی است از اینجا که چند جلسه در منزل آقای محمد مصدق کمیسیونی برای اصلاح قوانین تشکیل شد از عدهای، که یکی هم ایشان بودند. از کمیسیون گذشته خود آقای دادستان وجداناً قانع است که من یا این اشخاص و یا وکلای دیگر مجلس، به هیچ وجه آمد و شد منزلی و یا جلسه و یا انحاء دیگر از راهها ارتباط نداشتم. شخصی هستم خیلی کممعاشرت و از روزی که شغل قضاوت به عهده گرفتهام، معاشرت را از بین زدهام، که اگر الان از من بپرسید رفقای تو چه اشخاصی هستند؟ از پنج نفر تجاوز نمیکنند، زیرا عقیدهام آن است که کسی که بار مسئولیت قضایی را به دوش گرفت و درستکار باشد، باید از مردم کنارهگیری کند، تا بیطرفی او محفوظ و دچار خواهشهای بیجا نشود. این آقایانی که در اینجا جمعاند، چشم من قیافه آنها را تشخیص نمیدهد. بپرسید کدام آنها با من رفیقاند؟ کدام یک از آنها با من ارتباط دارند؟ تحقیق بفرمایید من با کدام افسر نظامی مربوط بودم؟ یک شخصی که به این درجه کممعاشر است و برای اینکه وجداناً در اشکالات و محظورات قضایی واقع نشود، معاشرتش را با مردم میبُرد و تازه هم چهار تا بار به دوش او گذاشتهاند، نباید درباره او گفت یک حادثهای را که پیرزن شهری فهمیدهاست، تو وزیر دادگستری چگونه نفهمیدی؟ زیرا ممکن است آن پیرزن بیکار باشد، عقب جادوگری هم برود، ولی یک وزیر دادگستری که سالهای سال رشاء و ارتشاء را در دادگستری میدید و خون دل میخورد و مورد تمسخر و استهزای اشخاص نادرست بود، نفهمید که در شهر، در یک مکان، چه خبری رخ داده یا در روزنامه چه نوشته شدهاست. بله، اگر فاصله زیاد بود، به مرور زمان ممکن بود که فهمید، نه سه روز فاصله، آن هم با اشتغال من به کار محسوس که آنی فراغت نداشتم. آقای دادستان ارتش، چون خودت راحت بودی و در ساعت اداری میرفتی و پس از انقضا هم به خانهات میرفتی، مسئولیت جای واژگون شده را هم نداشتی، آن بارهای سنگین هم به دوش تو نبود، حق داری چنین تصوری بکنی (در این موقع لطفی که از شدت عصبانیت میلرزید فریاد زد) و البته درست خبر نداشتی که در دادگستری چه خبر بود، تنها رشاء و ارتشاء نبود، ناموس کسی در امان نبود، حیثیت مردم متزلزل بود. کسانی را که سالیان سال من آنها را امتحان کردهبودم و آنها هم مثل من خون دل میخوردند، سر کار آوردم، که بلکه بتوانم در جامعه خدمت کنم.
- رئیس: آقای لطفی اینها از موضوع خارج است.
- لطفی: خارج نمیشوم. اجازه بدهید اینها را برای تحاشی ایشان میخواهم عرض کنم.
- رئیس: ایشان تحاشی نکردند.
- لطفی: چرا، آخر پرسیدند تو چرا بیخبر بودی؟
- رئیس: ممکن است این جوابها را بفرمایید که موضوع روشن شود؟ برای تکمیل توضیحاتتان اگر ممکن است، بگویید جلسهای که اشاره کردید، چه روزی بود؟
- لطفی: کدام جلسه؟
- رئیس: عرض میکنم اعتراض شما و موضوع صحبتتان با آقای ملکی و سپس تقاضا نمودن صحبت در جلسۀ هیأت دولت که اجازه ندادند، چه بود؟
- لطفی: این را لازم میدانید؟
- رئیس: برای تکمیل اطلاعات دادگاه بفرمایید.
- لطفی: اگر لازم میدانید، بفرمایید تا عرض کنم.
- رئیس: بفرمایید، خواهش میکنم.
- لطفی: آن جلسه روز دوشنبه بود و فقط جلسۀ هیأت دولت بود که همیشه منعقد میشد و دیگر جلسهای منعقد نشد.
- رئیس: روز دوشنبه چندم بود؟
- لطفی: خاطرم نیست.
- رئیس: بیستوششم؟
- لطفی: بنده غیر از این جلسه دیگر جلسهای ندیدم، اما موضوعی که بنده با آقای دکتر ملکی آنجا گله کردم، این بود که من به او گفتم: شنیدهام مجسمه را انداختهاند و این کار بسیار بدی است. ایشان هم فرمودند که: این کار بسیار بد است و باید جلوگیری کرد. که ایشان هم اجازه خواستند، موضوع مجسمه را عنوان کردند. آقای دکتر صدیقی جواب دادند که: حکومت نظامی خواست جلوگیری کند، نتوانست. بعد قرار شد که راجع به این قسمت که اوضاع چیست، ایشان با آقای محمد مصدق مذاکره کنند، نتیجه را جلسه بعد برای ما بیاورند. جلسه بعد هم منعقد نشد. من هم اجازه خواستم، ایشان گفتند: کار زیاد داریم، باشد برای جلسه بعد. این بود که اجازه بنده ماند و گذشت.
- رئیس: آخرین توضیح را هم که در حقیقت موضوع استدلال دادگاه همین بود، که جواب صریح، یعنی توضیح روشن بدهید روشن کنید.
- لطفی: کدام یکی آقا؟
- رئیس: آقای محمد مصدق اظهار داشتهاند مسئول حوادث از ۲۵ تا ۲۸ مردادماه ۳۲، ایشان و هیأت وزیران سابق (محمد مصدق: بنده خودم را عرض کردم) بودند. شما در این مورد اطلاع و نظرتان چیست؟ کما اینکه در روز دوشنبه بنا به اظهار خودتان، جلسه هیأت دولت نیز تشکیل شده و نسبت به پارهای وقایع که مورد اعتراض شما بوده، مذاکراتی به عمل آمده.
- لطفی: البته مسئولیت کلیات کشور و امور عمومی کشور مطابق قانون اساسی، به عهده دولت است و هر وزیری دارای مسئولیت اختصاصی و اشتراکی است، ولی من حوادث آن روز را نمیدانم چگونه بوده و آیا در حدود مسئولیت اختصاصی وزرا بودهاست یا عمومی؟ البته تصدیق خواهیدفرمود که در یک جایی اگر اجتماعی شد، در بدو امر مسئول آن حکومت نظامی است، که مرتبط با ارتش و وزارت دفاع ملی است، اگر در این اثنا یک امری رخ داده که مربوط به کلیات کشور میشود، مسئولیت آن به عهده دولت است، اما نه آنکه در کوچه و بازار و خیابان قتلی واقع شد یا پاسبان حرکت خلاف قانون کرد، یا ژاندارم کار بیرویه کرد، اینها مسئولیتش تقسیم میشود بین وزرا و در صورتی که به کلیات برنخورد، وزرا هم مسئول نیستند. من نمیدانم آقای محمد مصدق چه امری را به گردن وزرا گذاردهاست؟ (محمد مصدق: من گردن شما چیزی نگذاشتهام آقا، هیچ) اگر در شهر ۵۰ خانه سرقت شد، یا ۵۰ آدم کشته شد، مسئولیت آن به عهده اداره و وزارتخانه مربوطه است، اگر در وزارت دفاع ملی فرضاً یک کار غلطی جریان پیدا کرد، وزیر دادگستری مسئول نیست یا وزرای دیگر، مگر طوری باشد که به کلیات کشور بر بخورد. طبق قانون اساسی آن وقت وزرا همگی مسئولند. خاطر شریف ریاست دادگاه را به این نکته جلب میکنم که فرق بین مسئولیت مشترک و مسئولیت اختصاصی، خیلی دقیق است. دقت بفرمایید و برای آنکه خوب روشن کردهباشم، چند مثال عرض میکنم که کاملاً روشن شوید.
- در این موقع آقای لطفی اجازه خواست و گفت:
- لطفی: مرخص میفرمایید بنده بنشینم؟
- رئیس: بفرمایید.
- لطفی: اگر ...
- رئیس: برای اینکه زحمت آقا کم بشود، به نظر بنده از این تفسیر که قبلاً برای دادگاه مورد نیاز نیست، صرفنظر فرمایید.
- لطفی: پس فقط یکی را عرض کنم؟
- رئیس: نظر دادگاه فقط در امور کلی کشور، از قبیل صدور اعلامیه دولت و تبلیغات دولت و کلیات امور کشور از قبیل رفراندوم و غیره است، این آیا در مسئولیت عمومی وزرا است یا جزو مسئولیت انفرادی؟ این را برای بنده روشن فرمایید.
- لطفی: بنده غرضم رأی مباحثه نیست، بنده خوشم نمیآید از مباحثه. این سؤال به طرز استفتاء است، از شهود نمیتوان استفتاء کرد. اینجا ممکن است عرضی بکنم؟
- دادستان: اجازه میفرمایید، چون بنده هم از لحاظ دادستانی میخواستم استدعا کنم اگر ممکن است بنده را روشن کنید.
- رئیس: آقای لطفی توجه فرمایید.
- دادستان: بنده توسط ریاست محترم دادگاه این کسب اطلاع را از آقای لطفی مینمایم که آیا جناب ایشان از رفتن اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به خارج، در صبح روز ۲۵ مردادماه اطلاع حاصل کردند یا خیر؟ اگر اطلاع حاصل کردند، این عزیمت ملوکانه را جزء امور مهم کشور میدانستهاند یا نه؟ و این امر از اموری بودهاست که بلافاصله باید مورد توجه واقع شود یا خیر؟ و سؤال مینمایم (در این موقع آقای لطفی بر جای خود نشسته و با تسبیح زرد رنگی بازی میکرد. پالتوی خود را نیز کنده و روی صندلی زیر خود گذاردهبود) در خانه ۱۰۹ که کمیسیونهای متعدد برای تعیین تکلیف مملکت تشکیل میشد و از صبح تا نصف شب این کمیسیونها دایر بود، آیا جناب آقای لطفی از این جریان مطلع گردیدند یا خیر؟ و بالاخره مبنای سؤال اینجانب این است که تشکیل شورای سلطنت که مورد بررسی هست یا نیست؟ و بالاخره در روز ۲۸ مردادماه که بخشنامه شد استانهای کشور و استانداران در انتظار رفراندوم ثانوی باشند، آیا صدور چنین امری در جزو مسئولیت مشترک هست یا نیست؟ و بالاخره به یک حادثه هم پاسخ ندادند و آن این بود که وقتی حسین فاطمی به عنوان وزیر خارجه سخنگوی دولت دستور صادر میکند که سفرای ایران با اعلیحضرت پادشاه ایران در خارج تماس نگیرند، آیا این مطلب هم جزء سیاست عمومی کشور و جزء مسئولیت عمومی قرار میگیرد یا نه؟ و این توضیح را به عرض میرساند که به نظر دادستان ارتش، در این دادگاه استفتائی به عمل نمیآید. این دادگاه تشکیل شده برای رسیدگی به اتهام دو نفر متهم، یکی از متهمین گفتهاست در روز ۲۵ الی ۲۸ مردادماه اگر حادثۀ مسئولیتداری روی دادهباشد، مسئول من و عدهای بودهاند که یکی از آن عده آقای لطفی است، آقای لطفی که اینجا حاضر شدهاند، از نظر دادستان ارتش و این سؤالی که به عمل آمد، استفتاء نمیکنم، طرح سؤال این است که یک متهمی میگوید: آقای لطفی هم باید متهم باشد. (محمد مصدق: چنین حرفی نزدم آقا) برای کشف حقیقت است و خود آقای لطفی بهتر میدانند که تا چه اندازه میتواند اظهارات ایشان دادستان ارتش را به حقیقت رهبری کند و دادگاه محترم را میتواند به حقیقت برساند. به هر حال چنانچه ریاست محترم دادگاه مقتضی میدانند، جناب آقای لطفی بنده را روی دو، سه موضوعی که عرض کردم، روشن کنند.
- رئیس: ممکن است آقای لطفی سؤالات ایشان را پاسخ دهید؟
- لطفی: همینها را که ایشان گفتند، جواب عرض کنم؟
- رئیس: خلاصه، توضیحاتی که ایشان را قانع کند و دادگاه هم روشن شود.
- لطفی: موضوع تلگراف به سفرا که آقای دادستان پرسش فرمودند، روح من اطلاع نداشت و تا تاریخ سقوط کابینه و تصدی نخست وزیر، هیچ من مسبوق نبودم. تصدیق میفرمایید که اگر یک وزیر در وزارتخانه خودش یک تلگرافی را مخابره کند، خواه عملی در پرده، در ظرف دو، سه روز بنده مسبوق نمیشدم. به کلی من از این قسمت بیاطلاع هستم و همچنین راجع به رفراندوم دومی که میفرمایید، الان به گوش من میرسد، برای اینکه ما رفراندوم دومی نداشتیم، اما تشریففرمایی اعلیحضرت همایون شاهنشاه به مسافرت، البته فهمیدم، اعلیحضرت پادشاه حق دارد که به هر جا بخواهد، مسافرت فرماید، خواه رسمی و خواه به طور عادی. آن مسافرت یک امری نبود که برای من ایجاد اندیشهای کند. مگر اعلیحضرت همایون شاهنشاه در داخل کشور سفر نمیفرمایند؟ گاهی هم شدهاست به طور مخفی به زیارت آستان قدس رضوی هم مشرف شدهاند. در اینجا بحث و ایرادی نیست، ولی در هیأت دولت راجع به مسافرت ایشان در آن یک جلسه، مذاکرهای به عمل نیامد، زیرا مسافرت یک امر عادی بود، جای مذاکره نداشت. دیگر چه بود؟
- شورای سلطنت را شنیدم
- لطفی: اما راجع به شورای سلطنتی، در راهروی منزل آقای مصدق یکی از آقایان، خاطرم نیست که دکتر ملک اسمعیلی بود یا دیگری، گفت: صحبت شورای سلطنتی است در میان مردم. من عرض کردم برای شورای سلطنتی یک قانونی نیست و این حق شخص پادشاه است. خود اعلیحضرت اگر خواستند، تشکیل میدهند، کسی را این حق نیست. خلاصه به طور کلی، هر وزیری که متوجه به سوءجریانات کشور بشود و مرتبط به امور عمومی و کلیات کشور باشد و التفات و توجه هم بکند و یقین حاصل کند که مسئول است، اگر غیر از این شد مسئول نیست. در آن چند روز بنده عرض کردم یک آدم بیخبر، حالا اگر حوادثی واقع شده آیا خصوصی است و مسئولیتش اختصاصی است یا اشتراکی، اطلاعی از آن حوادث ندارم. بقیه فرمایشات آقای دادستان ارتش مربوط به استیضاح قضایی است، که شایسته نیست از گواه سؤال شود، البته به طور غیررسمی در خارج از جلسه بنده حاضرم که نظریات قضایی خودم را عرض کنم.
- احضار دکتر ملکی
- رئیس خطاب به افسران انتظامی دادگاه: آقای دکتر ملکی را به جلسه بیاورید.
- لحظهای بعد آقایان سرگرد بلادی و سرگرد تاجبخش از تالار جلسه خارج شدند تا دکتر ملکی را به جلسه بیاورند، ولی چند دقیقه بعد یکی از افسران وارد شد و مطلبی اظهار داشت که دادستان خطاب به رئیس دادگاه گفت:
- دادستان: گویا حضور آقای دکتر ملکی چند دقیقه معطلی دارد.
- رئیس: پس ده دقیقه تنفس میدهیم.
- سه ربع بعد از ظهر، جلسه به عنوان تنفس تعطیل گردید.
- بعد از تنفس
- یک ساعت بعد از ظهر مجدداً جلسۀ دادگاه تشکیل گردید و پس از حضور هیأت دادرسان، آقای دکتر ملکی، وزیر بهداری کابینه محمد مصدق، به وسیله مأمورین انتظامی به تالار جلسه هدایت شد و در کنار میز منشیها روی صندلی نشست. پس از حضور هیأت دادرسان و اعلام رسمیت جلسه، رئیس دادگاه خطاب به دکتر ملکی گفت:
- سؤال از دکتر ملکی
- رئیس: آقای دکتر محمدعلی ملکی، به عنوان اطلاع دادگاه را روشن فرمایید به طوری که مستحضرید دادستان ارتش حوادثی را که در روزهای بیستوپنجم الی بیستوهشتم در کشور روی داده، جرم تشخیص داده و به همین مناسبت برعلیه آقای محمد مصدق کیفرخواست صادر نمودهاست، که اینک دادگاه مشغول تحقیق و دادرسی است. چون آقای محمد مصدق ضمن اظهارات خود در دادگاه اظهار داشته، در چهار روز مذکور مسئولیت امور کشور به عهده شخص ایشان و هیأت وزیران ایشان بوده، (محمد مصدق: هیأت را عرض نکردم آقا) توضیح دهید در چهار روز مذکور در قبال واقعیاتی که جریان یافته، چه اطلاعی دارید؟ چه اقدامی و عکسالعملی ابراز شدهاست؟
- دکتر ملکی: اجازه بفرمایید که عرض کنم. در این سه روز از فرمان همایونی اطلاعی نداشتم. جریاناتی هم در جریان بوده، شخصاً هیچ نوع مداخله نداشتهام. در این فاصله فقط روز دوشنبه یک جلسهای در هیأت دولت بودهاست، که در آنجا هم غیر از چند کار عادی و تصویبنامه، چیز دیگری مطرح نبود. چون در هیأت دولت اطلاعی یا صحبتی از این واقعیات به میان نیامدهاست، طبیعی است که تصمیمی و یا عمل دیگری انجام نشدهاست.
- رئیس: به طوری که آقای لطفی اظهار میداشتند، در همان جلسه مطالبی با شما مذاکره نموده و حتی تقاضای صحبت در جلسه هیأت دولت نمودهاید، ممکن است توضیح دهید موضوع صحبت ایشان و اعتراض شما و چگونگی آن وقایع چه بود؟
- دکتر ملکی: با اینکه ما در جریان نبودیم، یک چیزهایی افواهاً و مابین مردمان کوچه شنیدهمیشد و چون در جلسه روز یکشنبه صبح بنده دعوت نشدم و حضور نداشتم، از روز دوشنبه در جلسه هیأت دولت شخصاً و چند نفر از همکاران دیگر، خیلی خود را بیاطلاع و ناراحت میدیدیم، به این ترتیب بنده در اول جلسه اظهار کردم که خیلی باعث تأسف است که یک جریاناتی در کوچهها و خیابانها هست، که ما حتی به قدر مردمان کوچه هم از آن اطلاع نداریم. در جلسه اظهار شد که فعلاً کارهای فوری مربوط به وزارتخانهها ابتدا مطرح شود، تا جواب بنده بعداً دادهشود. پس از دو ساعت تقریباً دو مرتبه اظهار خودم را تکرار کردم و حتی چند نفر دیگر از آقایان همکاران تأیید کردند. در جواب، آقای دکتر صدیقی اظهار کردند که: تازهای نیست، آنچه من اطلاع دارم، قرار بودهاست که روز شنبه ساعت هفت و نیم بعد از ظهر اعلیحضرت همایونی فرمان انتخابات دوره هیجدهم را صادر بفرمایند و تاکنون این عمل نشدهاست و اگر تازه دیگری باشد، تحقیق خواهدشد و برای جلسه روز چهارشنبه به عرض آقایان خواهدرسید. البته اظهارات ایشان به نظر آقایان کافی نیامد و آقایان را قانع نکرد، روی همین اصل در حدود ساعت ده شب به حال تعرض از جلسه خارج شدیم. موضوع این بود که در جلسه روز دوشنبه مذاکره شد.
- لطفی به شما چه گفت؟
- رئیس: موضوعی که آقای لطفی به آن اعتراض داشتهاند و راجع به آن با شما مذاکره کردهاند، آیا به خاطر دارید که راجع به چه موضوعی بود؟
- دکتر ملکی: آنچه حافظه بنده اجازه میدهد، این است که آقای لطفی پهلوی بنده نشستهبودند و آن صحبتی را که بنده شروع کردم، ایشان هم به طور آهسته به بنده تأیید کردند. اگر ایشان هم شخصاً به طور علنی و رسمی اظهاری کردهباشند، حقیقتاً در نظر ندارم.
- رئیس: از عزیمت اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به چه وسیله و چه وقت استحضار پیدا کردید؟
- دکتر ملکی: از عزیمت اعلیحضرت همایونی به وسیله روزنامه در روز یکشنبه ساعت ۸ بعد از ظهر در محکمه اطلاع یافتم.
- رئیس: از اعلامیه دولت که روز بیستوپنجم صادر شد و همچنین جریان میتینگ و غیره، استحضاری داشتید؟
- دکتر ملکی: همان طور که در ابتدا عرض کردم، روز شنبه شب مرتباً در منزل بودم و برای ساعت هفت و ربع روز یکشنبه به وزارتخانه رفتم. بدون آنکه اطلاعی از جلسه آن روز داشتهباشم. شاید تصادف بودهاست که به بنده اطلاعی داده نشدهاست، چون معمول بود که هر وقت جلسۀ فوقالعادهای تشکیل میشد، به وسیلۀ تلفن فوری اطلاع میدادند و در آن روز نه به منزل و نه به وزارتخانه، به بنده اطلاعی داده نشده و بنابراین مطلقاً اطلاعی از اعلامیه دولت نداشتم. فقط شوفر وزارتخانه که ساعت ۷ صبح در منزل آمدهبود ...
- رئیس: ۷ صبح چه روزی؟
- دکتر ملکی: روز یکشنبه بیستوپنجم آمدهبود. پس از اینکه برای رفتن به وزارتخانه آماده شدم، او اظهار کرد که: من رادیو اتومبیل را شنیدم که گفت دیشب کودتایی در حال تکوین بوده، ولی فعلاً اوضاع آرام است. راجع به میتینگ، بنده شخصاً هیچ وقت جزء دسته یا حزبی نبودهام و هیچ گاه نه کسی عقب من میآمدهاست، نه خودم در صدد مداخله در این قبیل مسائل بودهام. چنانچه روز یکشنبه بیستوپنجم از ساعت ۴ تا ساعت ۸ بعد از ظهر در مطب شخصی بودهام و هیچ گاه اطلاعی از میتینگ تا روز دوشنبه نداشتم و علت عصبانیت و اظهارات روز دوشنبه بیستوششم در هیأت دولت، خواندن روزنامه و اطلاعی از بعضی اظهاراتی که به نظر شخص بنده صحیح نبودهاست، بود.
- رئیس: خطاب به دادستان: شما توضیحاتی از آقای دکتر ملکی نمیخواهید؟
- دادستان: بنده با اجازه مقام ریاست از آقای دکتر ملکی خواهش میکنم توضیح دهند وقتی میگویند به وسیله راننده اطلاع حاصل کردم که رادیو اظهار داشته کودتایی در شب گذشته در شرف تکوین بوده، ظاهراً چنین به نظر میرسد وقتی وزیری چنین مطلبی را بشنود، طبیعتاً به دنبال این گفتار میرود که ببیند موضوع چیست؟ بالاخص وقتی که به او بگویند رادیو چنین اظهاری کردهاست و همچنین موقعی که آقای دکتر اطلاع حاصل پیدا میکند که اعلیحضرت همایونی به خارج از کشور تشریف بردهاند، این موضوع نیز نه تنها قاعدتاً جلب توجه وزیری را میکند، بلکه این طبیعی است که اشخاص عادی هم این موضوع مورد توجهشان واقع میشود و به اصطلاح در این قبیل مواقع اشخاص عادی هم سر و گوش آب میدهند که ببینند موضوع از چه قرار است. اگر آقای دکتر ملکی بنده را روشن فرمایند که در برابر آن گفتار رانندهشان و آن اطلاعی که پیدا کردند اعلیحضرت به خارج از کشور تشریف بردند و آن جریاناتی که تلویحاً میگویند از مردم کوچه شنیدند، چه اقدام مجدانهای به عمل آوردند و در قبال تمام آن اوضاع چه عکسالعملی بروز دادند، موجب تشکر اینجانب خواهدبود و هرگاه آقای دکتر ملکی به عنوان مطلع فعلاً دادستان ارتش را روشن نمایند که در برابر آن حوادث طرز تفکر شخصیشان از چه قرار بوده و آیا آن حوادث را مهم تشخیص میدادهاند یا غیر مهم، باز موجب امتنان خواهدبود و به نظر میرسد در همان روز دوشنبهای که میفرمایند جلسه هیأت وزیران تشکیل شدهبود، این جلسه در منزل آقای مصدق بود، که همان موقع اشخاص سرشناس و معروف دیگری نیز در جوار همان اتاقی که هیأت وزیران تشکیل بود، به بررسیهای دیگری مشغول بودند و در آن روز در روزنامههای عصر به نحوی که روزنامهفروشها داد میکشیدند و اخبار خانه ۱۰۹ را اعلام میکردند، موضوع به طور روشن درج است، اگر آقای دکتر ملکی این جریان را هم روشن نمایند و بفرمایند اطلاعات ایشان چیست، اینجانب از ایشان سپاسگزار خواهمبود.
- دکتر ملکی: راجع به روز یکشنبه و اطلاعی که شوفر گفت شنیدم و بنده هم به وسیله تلفن سؤال کردم در منزل جناب آقای مصدق خبری بودهاست، زودتر از ساعت یک بعد از ظهر تلفن بنده نتوانست تلفن منزل ایشان را بگیرد، گفته شد خبر یک کودتایی در حال تکوین بودهاست و فعلاً موضوع منتفی است و خبری نیست و آن روز هم در وزارتخانهای که بنده بودم، هیچ نوع جریان غیرعادی که توجه را جلب کند، نبود و بعد از یک بعد از ظهر هم به منزل آمدم و در حدود چهار بعد از ظهر هم به مطب رفتم.
- و اما در هیأت دولت
- دکتر ملکی: و اما راجع به سؤال دوم آقای دادستان که راجع به روز دوشنبه فرمودند که در هیأت دولت جریاناتی بودهاست، عرض میکنم در آن ساعاتی که ما جلسه هیأت دولت داشتیم، حقیقتاً و وجداناً هیچ جریان غیرعادی در منزل جناب آقای مصدق دیدهنشد که توجه هیچ یک از ماها را جلب کند. البته ما در جلسۀ هیأت دولت بودیم و درِ راهرو هم از طرف اتاق بستهبود و اگر هم حقیقتاً رفت و آمد غیر عادی بودهاست، به هیچ وجه توجه هیچ یک از ماها را جلب نکرده که از آنجا حدس اوضاع غیر طبیعی بزنیم و شاید اغلب اوقات رفت و آمد آنجا بود، ولی آن روز به نظر طبیعی نیامد و ما کسی را ندیدیم، زیرا ساعت شش بعد از ظهر یا شش و نیم تا ساعت ده شب در جلسه بودیم و نه تنها بنده، بلکه چند نفر از همکاران هم که با بنده بیرون آمدند، نه در راهرو و نه در دم منزل اشخاصی که توجه را جلب کنند، ندیدیم و اما راجع به مسافرت اعلیحضرت همایونی هم که اظهار کردند، حقیقتاً و وجداناً ما هیچ نوع تعمقی برای این نمیتوانستیم بکنیم، جز یک مسافرت عادی، زیرا هیچ مقدمهای و هیچ پایهای در پیش خودمان نداشتیم که بتوانیم روی آن نتیجه بگیریم. به علاوه آقایان تصدیق میفرمایند که یک شخصی که وظیفه کار و ادارهای را عهدهدار است و گرفتاری شغلی به اندازهای است که خیلی کمتر از اشخاص آزاد و معمولی میتواند در صدد تفحص و تجسس براید و بالاخص کسی که هیچ نوع رابطه اجتماعی و حزبی ندارد، نمیتواند پیش خود تعبیری جز چیزهای عادی و معمولی بکند. راجع به روزنامهها، آقایان خیلی خوب میدانند که روزنامهها خیلی چیزها مینوشتند و بنده هم اصولاً غیر از مسائل مربوط به وزارت بهداری که همه روزه با خط قرمز از دفتر یادداشت میشد، وقت مطالعه روزنامههای متفرقه را نداشتم و تصدیق میفرمایید که نمیتوان هیچ وقت روزنامههای متفرقه را مقیاس و معیار اساسی و کلی دانست، مخصوصاً که بنده همان طور که عرض کردم، به جز اطلاعات فنی راجع به وزارتخانه مربوطه خودم که طبق معمول بایستی اداره مربوطه با خط قرمز یادداشت کند و در آن روز روی آن اقدامی شود، نمیتوانستم به مسائل مختلف روزنامهها توجه خاص داشتهباشم و اینکه فرمودید که شما از اشخاص کوچه میشنیدید، بنده عرض نکردم که در کوچه میشنیدم، عرض کردم که در هیأت دولت اظهار کردم که ما اطلاعمان شاید از اشخاص کوچه کمتر است و خوب است اگر اتفاقی است، خبری است که هیأت دولت باید بداند، به اطلاع ما برساند و آن اظهارات روز دوشنبه بیستوششم در هیأت دولت که باعث عصبانیت یک عده از همکاران و بنده بود، روی همین افواهیات بود، که علاقمند بودیم و نشسته بودیم که شاید اطلاع صحیحی به دست آوریم.
- یک ساعت و سه ربع بعد از ظهر جلسه به عنوان تنفس ختم گردید و جلسۀ بعد به ساعت سه و نیم بعد از ظهر موکول گردید.
- دنبالۀ جلسه که مقارن ساعت دو بعد از ظهر به عنوان تنفس تعطیل شد، در ساعت چهار و بیست دقیقه بعد از ظهر مجدداً تشکیل گردید. پس از اعلام رسمیت جلسه، رئیس دادگاه خطاب به یکی از افسران مأمور انتظامات جلسه اظهار داشت:
- رئیس: آقای مبشر را به جلسه بیاورید.
- حضور مبشر در جلسۀ دادگاه
- در این موقع دو نفر از افسران مأمور انتظامات به خارج از جلسه رفتند و لحظهای بعد آقای علی مبشر، کفیل وزارت دارایی کابینه محمد مصدق، را در دادگاه حاضر نمودند. آقای مبشر پس از ورود به تالار در کنار میز منشیها قرار گرفت و در این موقع رئیس دادگاه سؤال زیر را از وی نمود:
- سؤال از مبشر
- رئیس: آقای مبشر به طوری که مستحضرید، دادستان ارتش حوادثی را که از روز بیستوپنجم تا بیستوهشتم در کشور روی داده، جرم تشخیص داده و به همین مناسبت برعلیه آقای محمد مصدق کیفرخواست صادر نموده، که اینک دادگاه مشغول تحقیق و دادرسی است. چون آقای محمد مصدق ضمن اظهارات خود در دادگاه اظهار داشتهاند که در چهار روز مذکور مسئولیت امور کشور به عهدۀ شخص ایشان و هیأت وزیران ایشان بوده، توضیح دهید در چهار روز مذکور در قبال واقعیاتی که جریان یافته، چه اطلاعی دارید و چه اقدام و عکسالعملی ابراز شدهاست؟ اکنون به عنوان گواه از شما سؤال میشود در چهار روز مذکور، در قبال این حوادث چه اطلاعی دارید و آیا مذاکراتی از طرف دولت شده و عکسالعملی ظاهر گردیده یا خیر؟
- در هیأت دولت صحبتی نشد
- علی مبشر: بنده آنچه اطلاع دارم در آن چهار روز اقداماتی از طرف دولت نشده، یعنی در هیأت وزیران صحبتی راجع به حوادث به میان نیامدهاست.
- رئیس: شما شخصاً اطلاعی از وضعیت، یعنی جریاناتی که از بیستوپنجم به بعد واقع شد، یعنی مسافرت اعلیحضرت، میتینگ، اعلامیهها، اطلاعی پیدا کردید یا نه؟
- مبشر: در این مورد مطلقاً اطلاعی پیدا نکردم. راجع به اعلامیهها باید عرض کنم که بعداً متوجه شدم که دولت اعلامیهای صادر کردهاست و درباره وقایع از هیأت دولت اطلاعی به دست نیاوردم، مگر آنچه در روزنامهها نوشتهمیشد.
- از اعلامیه دولت چه اطلاعی دارید؟
- رئیس: از اعلامیه دولت چه وقت اطلاع پیدا کردید؟
- مبشر: بنده اگر عرض کنم که به نام اعلامیه دولت اطلاعی پیدا نکردم، اطمینان داشتهباشید صحیح است، ولی بعداً شنیدم دولت اعلامیه صادر کردهاست.
- رئیس: چه وقت شنیدید؟
- مبشر: بنده خیال میکنم عصر روز شنبه اعلامیه را شنیدم.
- جلسۀ هیأت دولت تشکیل شد؟
- رئیس: در آن چند روزه از ۲۵ تا ۲۸، هیچ جلسهای از هیأت دولت تشکیل نشد؟
- مبشر: صبح روز یکشنبه خبر کردند، ما رفتیم منزل آقای مصدق. البته به تدریج رسیدیم و قبل از اینکه جمع بشویم، آقایان خرد خرد آمدند و هر کدام که از وضع شب گذشته اطلاعی داشتند، صحبت کردند و ما نشستیم صحبت آقایان را گوش دادیم و بعد آقای مصدق تشریف آوردند و وضع شب گذشته را به طور مختصر بیان کردند. (محمد مصدق: بنده هیأت نرفتم) این مذاکرات شاید بیشتر از یک ربع تا بیست دقیقه طول نکشید. بعد آقایان گفتند: برویم سر کارهایمان. همه بلند شدیم. آقای مصدق دم در ایستاده بودند و به یکی یکی ادب کردند و احترام کردند. ما هم بعد به وزارتخانههای خودمان رفتیم.
- محمد مصدق چه وقت آمد؟
- رئیس: در حوالی چه ساعتی بود که آقای محمد مصدق به جلسۀ هیأت دولت تشریف آوردند؟
- مبشر: بنده خیال میکنم که قبل از ۸ بود.
- رئیس: در آن جلسه از عزیمت اعلیحضرت همایونی یا فرمان یا اعلامیه دولت صحبت نشد؟
- مبشر: مطلقاً.
- رئیس: پس موضوعی که در آن جلسه مطرح شد، به طور کلی عبارت از چی بود؟ قبل از تشریف آوردن آقای مصدق و در زمانی که خود ایشان حضور داشتند، اگر ممکن است اجمالاً ما را مستحضر کنید که چه مذاکراتی شد؟
- مبشر: اگر چه خیال میکنم که این موضوع را عرض کردم، معالوصف قبل از تشریف آوردن ایشان، آقایان وزرا یکییکی رسیدند و صحبت میکردند و هر کدام چیزی که شنیدهبودند و یا چیزی که برای آنها گذشتهبود، صحبت میکردند و بعد نشستند و شاید چای آوردند و چیزی نگذشت که خود آقای مصدق تشریف آوردند به اتاق و دم در نشستند، چون معمولاً هر وقت ایشان به هیأت دولت میآمدند، همان دم در مینشستند. (محمد مصدق: مانعی ندارد) آقایان میپرسیدند: چه بوده و چه گذشته؟ ایشان فرمودند: کودتایی بود که دیشب خواستند بکنند، یا نشده و یا خدا نخواسته. بعد یکی از آقایان پرسید: منظور چه بود از این کودتا؟ گفتند: هیچی، من را میخواستند بگیرند، ببرند احمدآباد. البته بعضی از آقایان گفتند: اینها را باید مجازات کرد، این چه عملی است؟ چطور ممکن است در یک مملکتی چنین اتفاقی بیافتد؟ آقای مصدق گفتند: چه مجازاتی؟ مگر قانونی هست که اینها را مجازات کند؟ پرسیدند: آیا قانونی هست؟ گفتند: خیر. بعد گفتند: فکر کنید اگر راه مجازاتی هست، در نظر بگیرید. بیش از این صحبت نشد و شاید کلمات و عبارات را پس و پیش عرض کنم، ولی مطالب همین بود و بعد همان طوری که عرض شد، آقایان گفتند: برویم سر کارهایمان. و آقا هم (اشاره به محمد مصدق) گفتند: بفرمایید. خداحافظی کردیم و رفتیم.
- از اعلامیه هم صحبت نشد
- رئیس: در صحبتهایی که آن روز راجع به کودتای شب قبل به عمل آمد، راجع به اعلامیه دولت صحبتی به میان نیامد؟
- مبشر: مطلقاً صحبت از اعلامیه دولت نشد. اصلاً صحبت از اعلامیه نبود.
- رئیس: اسامی آقایانی که آنجا حاضر بودند، نظرتان هست بفرمایید؟ و اگر مقدور باشد آنها که اعتراض کردند و راجع به قانون مجازات صحبت کردند، اسامیشان را اگر بفرمایید، خیلی ممنون میشوم.
- مبشر: خیال میکنم آقای مهندس حقشناس اظهاری کردند و شاید درست به خاطرم نیست چون چندین مرتبه صحبت شد. آقای مهندس معظمی هم تصور میکنم در این باره مطلبی فرمودند و یکی، دو نفر دیگر از آقایان هم بیاختیار اظهاری کردند، البته بنده خیلی سعی میکنم که وضع آن روز در نظرم مجسم شود. فرمودید آقایانی که حاضر بودند اسم ببرم؟
- رئیس: بله.
- مبشر: گویا همه بودند، ولی چون به طور غیر مستقیم ناچارم عرض کنم، چون خود آقای دکتر ملکی میگفتند: نبودم، یادم نیست که بودند یا نبودند. شاید هم نبودند.
- از وقایع اطلاع رسمی داشتید؟
- رئیس: آیا از جریان دیگری از قبیل بر پا شدن میتینگ و شعارها و اقداماتی که میشد، از قبیل پایینآوردن مجسمهها، اطلاع رسمی پیدا میکردید؟
- مبشر: مطلقاً.
- رئیس: اطلاع غیر رسمی هم پیدا نمیکردید؟
- مبشر: خوب در خارج میگفتند میتینگ دادند، ولی مبدأ از کجا بود، هیچ نمیدانم. یعنی نمیدانم مبدأ این میتینگ از کجا بود.
- رئیس خطاب به دادستان: شما سؤالی ندارید؟
- دادستان: خیر عرضی ندارم.
- رئیس: روز دوشنبه جلسۀ هیأت تشکیل شد؟
- مبشر: بله.
- رئیس: مذاکرات آن راجع به چه بود؟
- مبشر: راجع به جریانات گذشته بود.
- رئیس: خود آقای مصدق تشریف آوردند؟
- مبشر: آقای مصدق خیر.
- رئیس: در این جلسۀ هیأت دولت هم از وقایع آن روزها صحبتی نشد؟ مثلاً از مسافرت اعلیحضرت و اینکه بعد چه باید کرد؟
- مبشر: پیش خودشان آقایان خیلی صحبت میکردند، ولی جلسه به واسطۀ اینکه رسمی نبود و بلکه یک بلاتکلیفی که شاید میشد ...
- رئیس: منظورتان از بلاتکلیفی چیست؟
- مبشر: منظورم وضع روز و اوضاع آن وقت است.
- رئیس: توضیح بیشتری بدهید که منظور از بلاتکلیفی چیست؟
- مبشر: وضع روز و اوضاع شهرستانها و عملیات، عدهای را تحت تأثیر قرار دادهبود و تکلیفشان را نمیفهمیدند که چه خواهدشد و تکلیفشان را نمیدانستند که چیست. منظورم این است که یک تصمیم ثابت در فکر و ذهن اعضای دولت نبود.
- از مذاکرات چه به خاطر دارید؟
- رئیس: به طوری که آقای لطفی اظهار داشتند، جلسۀ اشاره شده، یعنی هیأت، از شش و نیم تا ده طول کشیده، بایستی در این مدت مذاکرات بیشتری به عمل آمدهباشد. آیا ممکن است به نظرتان بیاید که چه مذاکراتی شد؟
- مبشر: بنده خاطرم هست که یک مشت از این مذاکرات راجع به مالیات شیلات بود که آقای صهبا آمدند و توضیحاتی دادند که مدتی وقت صرف آن شد. اساساً این ساعاتی که ملاحظه میفرمایید، نمیشود گفت که تمام ساعات بحث در مسائل رسمی بود. مخصوصاً همان روز دوشنبه خیلی بحث میشد، ولی به طور کلی هر یک از آقایان که صحبت میکردند، مذاکرات آنها به طور غیر رسمی در وقایع روز بود و قسمتی هم صرف مذاکرات آقای صهبا شد و بعد هم از این قبیل مسائل مطرح بود و مسائل خیلی مهم مطرح نبود.
- از چه مقوله بود؟
- رئیس: ممکن است راجع به وقایع روز که فرمودید، بفرمایید از چه مقوله در این باره صحبت میشد؟
- مبشر: عرض کردم راجع به مجسمهها صحبت میشد، راجع به ریختن مردم در وزارتخانهها صحبت میشد، راجع به عکس برداری صحبت میشد و از این مقولات.
- رئیس: بیشتر توضیح دهید که مقصودتان از عکس برداری چیست؟
- مبشر: میگفتند آمدند به وزارتخانه و میگویند عکسها را بردارید.
- رئیس: مقصود از عکسها چیست؟
- مبشر: عکسهای اعلیحضرت.
- رئیس: تمثال اعلیحضرت؟
- مبشر: بله، تمثال اعلیحضرت. میگفتند آمدند و فشار میآورند که عکسها را بردارید. یعنی تمثالهای اعلیحضرت را بردارید.
- در هیأت دولت چه میگفتند؟
- رئیس: آیا به نظر شما برداشتن تمثال اعلیحضرت همایونی و پایین آوردن مجسمهها، قابل بحث جدی در هیأت دولت نبود؟ اصولاً در این باب بحثی به میان آمد یا نیامد؟ و چگونه این بحث خاتمه یافت؟
- مبشر: البته باید عرض بکنم که بحث مذاکرات رسمی و جدی در اطراف این موضوع نشد. هر یک از آقایان به منظور صحبت دربارۀ وقایع روز، در این زمینه مطلبی به میان میآوردند.
- رئیس: بالاخره به موضوع پایین آوردن تمثالها و مجسمهها اشاره میشد، بر حسب دستوری بود از طرف مقامات رسمی یا احزاب یا دستجاتی بود، بالاخره این مذاکرات یک جا منتهی شد. کیها میآمدند به ادارات و میگفتند تمثالها را بردارید؟
- مبشر: عرض کنم ظاهراً در هر یک از وزارتخانهها به نحو به خصوصی این مطلب پیشرفت میکرد. یعنی در بعضی جاها آمدهبودند و به بعضی جاها نرفتهبودند و من نمیتوانم بگویم مثلاً در عدلیه یا وزارت اقتصاد چگونه پیشرفت کردهاست، اما بعضی جاها آمدند و بعضی جاها نیامدند. مثلاً آقای لطفی میگفتند که به وزارت عدلیه نیامدند. ولی شهرت این بود که دولت دستور داده، البته عرض کردم شهرت این بود، برای اینکه خود بنده که جزو دولت بودم، چنین اطلاعی نداشتم، ولی شهرت در این باره به حدی بود که حتی به خود بنده تلفن میکردند که: دولت شنیدهایم چنین دستوری داده. ولی من تکذیب میکردم و میگفتم: کِی دولت چنین دستوری داده؟ اما میگفتند: اینهایی که میآیند اینجا سر میزنند، این طور میگویند. حالا بنده نمیدانم حقیقت داشت یا خیر. باید عرض کنم که به طور قطع معلوم نبود.
- کسب تکلیف میکردید؟
- رئیس: در این خصوص که فرمودید تلفنها میشد، اخطارها میشد، شما مثل یک وزیر وقت، رسماً کسب تکلیف و توضیحی نکردید؟
- مبشر: از کجا؟
- رئیس: از مقام نخست وزیری.
- مبشر: خیر. چون روز به قدری هیجانآور بود که فرصت اینکه بنده به آقای مصدق تلفن بکنم و کسب تکلیف بکنم، نمیکردم. چون در قسمت ما وضع قدری خوب نبود. برای اینکه یک وزارتخانهای بود، پر جنجال و مخالف زیاد و شاید دستجاتی هم در آنجا هستند. این بود که به آنجا خیلی فشار آمد، فوقالعاده. بنده تنها کاری که توانستم بکنم این بود که به آقای سرهنگ اشرفی تلفن کردم و کمک خواستم. شاید به واسطۀ گرفتاریهای زیادی که داشتند و یا مصلحت نمیدیدند که قوای نظامی دخالت کند، به من گفتند: سعی کنید با مأمورینی که دارید، انتظامات را حفظ کنید. چون وزارت دارایی عدهای پاسبان برای محافظت صندوقها دارد که شاید ۱۵ یا ۱۶ نفر باشند، ولی با کمک کلانتری ۱۶ که چند نفری را فرستادند، ما توانستیم آن هیجان را رفع کنیم و تا حدی محیط آرام شد.
- مبشر رفت
- رئیس: بفرمایید آقای مبشر، خیلی ممنون.
- در این موقع آقای مبشر پس از امضای صورتجلسه، دادگاه را همراه مأمورین محافظ ترک کرد. آقای مبشر لباس خاکستری رنگ بر تن داشت، ولی صورت او اصلاح نشدهبود و چنین به نظر میرسید که چند روزی است صورت خود را اصلاح نکردهاست.
- احضار بشیر فرهمند
- رئیس: آقای بشیر فرهمند را بیاورید.
- ساعت پنج و ربع آقای بشیر فرهمند، سرپرست اداره کل تبلیغات و انتشارات زمان حکومت محمد مصدق، با مأمورین محافظ وارد تالار جلسه شد و در کنار میز منشیها، سمت راست دادگاه ایستاد. آقای بشیر فرهمند نیز لباس خاکستری رنگی بر تن و کلاهی شکلاتی رنگ بر سر داشت، ولی به محض ورود به دادگاه کلاه خود را برداشت. بشیر فرهمند نسبت به گذشتۀ خود قدری چاقتر شده، ولی موی سر او تازه روییده و در چند نقطه سر او آثار شکستگی و زخم دیدهمیشد.
- سؤال از بشیر فرهمند
- رئیس: آقای بشیر فرهمند، به عنوان گواه و مطلع برای روشن شدن ذهن دادگاه توضیحاتی که خواستهمیشود، پاسخ دهید. اولاً بگویید رویه کار شما در اداره تبلیغات از چه قرار بود؟
- بشیر فرهمند: بنده منظورتان را درست متوجه نشدم.
- از چه مقامی دستور میگرفتید؟
- رئیس: رویه کارتان را پرسیدم از چه قرار بود؟ یعنی مباحث روز و برنامهها و یا مطالبی که از جراید و غیره در آنجا بحث میشد و یا بیان میکردید، از چه مقامی دستور میگرفتید؟
- بشیر فرهمند: اداره تبلیغات یک اداره مستقلی بوده از نظر تشکیلات اداری و بودجه، ولی از نظر سیاسی مدیرکل تبلیغات یا سرپرست آن زیر نظر رئیس وقت دولت انجام وظیفه میکرد. درمورد برنامههای عادی اداره رادیو تهران به دستور رئیس قسمت مربوطهاش برنامهها را تنظیم میکرد، ولی در قسمتهای سیاسی از بنده در مواردی که احتیاج داشتند، کسب نظر میکردند، اگر مطالبی بود که خود بنده میتوانستم تصمیم میگرفتم و الا از خود آقای نخست وزیر کسب تکلیف میکردم. (رئیس: قدری آهستهتر صحبت کنید) چشم. بنده چون مریض هستم و سالم نیستم اول این دستور جنابعالی را درست متوجه نشدم. به هر حال راجع به بحثهای سیاسی، روی مطالب سیاسترویِ دولت مطالبی تهیه میشد و پخش میگردید. اغلب در این جور مواقع موضوع بحث به وسیله جناب آقای مصدق یا حسین فاطمی، وزیر امور خارجه و سخنگوی دولت، تعیین میشد و بنده مراتب را به اطلاع شورای نویسندگان یا هیأت تحریریه اداره تبلیغات میرساندم، آنها هم مطلب را تهیه میکردند. اگر مسائل عادی بود، فقط خود بنده آن را قبلاً کنترل میکردم و میدیدم و اگر مسائلی بود که لازم بود به نظر آقای مصدق برسد، خودم شرفیاب میشدم و کسب تکلیف میکردم. ایشان ملاحظه میفرمودند و پس از آن در رادیو اجرا میشد. البته باید عرض کنم که در روزهای ۲۵ تا ۲۷ مرداد، هیچ بحثی از رادیو پخش نشد و هیچ دستوری هم در این روزها از طرف جناب آقای مصدق به بنده دادهنشد و روز بیستوهشتم هم که هیچ مطلبی از رادیو پخش نشد. درمورد مطالب روزنامهها، اینجا باید روزنامهها به دو قسمت تقسیم شوند: یکی سرمقالههای روزنامه باختر امروز و دیگر مطالب سایر روزنامههای موافق دولت. همیشه از بدو تأسیس رادیو تهران و اداره تبلیغات رسم بر این بود که اداره اطلاعات و مطبوعات در اداره تبلیغات مطالب روزنامههای صبح و عصر پایتخت را مطابق سیاست روز دولت تنظیم میکرد و بعد برای پخش از رادیو به ادارۀ رادیو میرفت و پخش میشد، ولی درمورد سرمقالههای باختر امروز تا آنجایی که خاطرم هست، این سرمقالهها در ساعت غیر بررسی مطبوعات از رادیو پخش میشد. یعنی سرمقالههای باختر امروز شبها بعد از پخش اخبار، یعنی بعد از ساعت ۹، به وسیلۀ گوینده در رادیو خواندهمیشد و به زبانهای خارجی هم برای پخش در برنامههای خارجی ترجمهمیشد. در این موقع همیشه آقای حسین فاطمی به من تلفن میکرد و تقاضا میکرد که این سرمقاله در ساعت غیر بررسی جراید در رادیو خواندهشود و در این مدت دو سال که بنده متصدی تبلیغات بودم، از سرمقالههای این روزنامه مرتب هر شب در رادیو استفاده میشد.
- اعلامیه را به دستور کی منتشر کردید؟
- رئیس: در روز ۲۵ مرداد اعلامیه دولت را به دستور کی منتشر نمودید؟
- بشیر فرهمند: ساعت شش و بیستوپنج دقیقه صبح منشی جناب آقای مصدق (رئیس: اسم ببرید) آقای دبیران به من تلفن کردند. بنده آن وقت در استودیوی قصر بودم. به من تلفن کردند؛ اعلامیهای از طرف دولت تا چند دقیقه دیگر منتشر خواهدشد، قبلاً در رادیو اعلام شود، تا توجه عموم برای استحضار از مفاد اعلامیه برای ساعت ۷ صبح جلب گردد. ساعت هفت و ده دقیقه کم، حسین فاطمی به بنده تلفن کرد و متن ابلاغیه دولت را دیکته نمود و به وسیله گوینده کشیک روز نوشتهشد و پس از آن حسین فاطمی به بنده گفت که: این اعلامیه را چند بار در رادیو بین ساعت ۷ تا ۸ صبح منتشر کنید. بنده برای اینکه اطمینان بیشتری حاصل بکنم، مجدداً به منزل جناب آقای مصدق تلفن کردم و باز با آقای دبیران صحبت کردم و گفتم: این اعلامیه صحیح است و بایستی در رادیو به همان ترتیبی که گفتهشده، پخش شود یا خیر؟ ایشان هم تأیید کردند و برای انجام این تشریفات، سه دقیقه از ۷ صبح گذشت و ساعت هفت و سه دقیقه برای اولین بار این اعلامیه خواندهشد و بعد هم تا ساعت ۸ صبح چندین بار قرائت شد و در جلسه مصاحبه مطبوعاتی دولت نیز آن اعلامیه قرائت شد و بعد از ظهر هم ضمن اخبار سخنگوی دولت از رادیو مجدداً انتشار یافت.
- محمد مصدق اطلاع داشت؟
- رئیس: مصاحبههای مطبوعاتی را نیز به اطلاع آقای محمد مصدق میرسانیدید و منتشر مینمودید یا خیر؟
- بشیر فرهمند: خیر، برای اینکه این مصاحبه به وسیله سخنگوی دولت گفتهمیشد و خبرنگار خبرگزاری پارس رونوشت آن را میآورد و مستقیماً به استودیو فرستاده میشد و خواندهمیشد و علت هم این بود که مصاحبهها خیلی دیر انجام میشد و فرصت نبود که به اطلاع آقای نخست وزیر برسد و از طرف ایشان، یعنی آقای فاطمی مقام مسئولی بودند و مطالب ایشان عیناً منتشر میشد.
- انتشار سرمقالههای باختر امروز
- رئیس: راجع به سرمقالههای باختر امروز در روزهای ۲۵ تا ۲۷ که منتشر میشد، انتشار این سرمقالهها با اجازه و اطلاع آقای محمد مصدق بود یا خیر؟
- بشیر فرهمند: بنده در مواردی که مندرجات باختر امروز خارج از حدود عادی بود و مطلبی بود که بایستی قبلاً اجازه گرفتهشود، در تمام مدت دو سال قبلاً تلفن میکردم و میپرسیدم که: باید خواندهشود یا خیر؟ در آن سه روز هم شخصاً تلفن کردم و به وسیلۀ آقایان فریور و خازنی سؤال کردم که: اینها در رادیو خواندهشود یا خیر؟ آنها هم تأیید کردند.
- انتشار میتینگ به دستور مصدق بود؟
- رئیس: جریان میتینگ عصر ۲۵ مرداد که از رادیو شب نیز منتشر نمودید، با دستور و اجازه آقای محمد مصدق بود یا خیر؟
- بشیر فرهمند: ساعت ۱۱ صبح روز بیستوپنجم حسین فاطمی به بنده تلفن کرد که ساعت ۵ بعد از ظهر آن روز میتینگی در میدان بهارستان از طرف ملیون برگذار خواهدشد و گفت دستور بدهید دستگاههای ضبط صوت را به میدان بهارستان آورند و جریان میتینگ را عیناً ضبط کنند و در رادیو منتشر کنند. بنده تا آنجایی که یادم هست، خودم شخصاً شرفیاب شدم خدمت جناب آقای محمد مصدق و جریان دستور حسین فاطمی را به عرضشان رساندم و کسب تکلیف کردم. ایشان فرمودند: مطابق معمول عمل کنید. البته بایستی به عرض برسانم که تمام میتینگهایی که از طرف ملیون برگذار میشد، از چند ماه قبل از این جریان به وسیلۀ اداره رادیو تهران ضبط میشد و عیناً در رادیو پخش و گفتهمیشد. در آن روز هم به همین ترتیب عمل شد.
- رئیس: آقای دادستان شما سؤالی ندارید؟
- دادستان: یکی، دو نکته برای بنده مبهم است. اگر اجازه بفرمایید، سؤال کنم.
- رئیس: بفرمایید.
- سؤالات دادستان
- دادستان: به عرض دادگاه محترم میرسانم به نظر اینجانب از حضور آقای بشیر فرهمند که مدیرکل انتشارات و تبلیغات بودهاند، باید این استفاده به عمل آید که آن گفتار آقای مصدق که در دادگاه گفته: "به هیچ وجه به اداره انتشارات و تبلیغات من دستوری نمیدادم"، گفتاری بودهاست منطبق با حقیقت یا خلاف واقع بودهاست. دادگاه محترم مستحضرند که در روزهای ۲۵ تا ۲۸ مردادماه یکی از عوامل بسیار مؤثر آقای مصدق، سازمان انتشارات و تبلیغات با عناصر و وسایل فنی آن بودهاست. این سازمان به اندازهای مؤثر بوده که بدون اغراق در درجه اول اهمیت بودهاست. بنابراین با این نظر، اینجانب از دادگاه محترم تقاضا میکنم حال که آقای بشیر فرهمند در دادگاه حاضرند، دادگاه به جزئیات امر رسیدگی فرمایند و چون به اینجانب اجازه فرمودند که اگر نکتهای به نظر میرسد به عرض برسانم، نکات زیر مورد توجه اینجانب است. البته این نکات از نقطه نظر دادستانی است و هر یک را که دادگاه صلاح میداند، به وسیله سؤال از آقای بشیر فرهمند روشن میفرمایند. اولین نکته این است که آقای بشیر فرهمند اظهار داشته در روزهای ۲۵ و ۲۶ و ۲۷، بحث سیاسی نداشتیم. به نظر اینجانب چنین میرسد که در آن سه روز از ساعت افتتاح رادیو تا ختم آن، همهاش بحث بودهاست، کما اینکه از ساعت ۷ صبح روز بیستوپنجم در تمام مدت سه روز هیچ گفتاری از رادیو جز انتشار جریان میتینگها، نطقها، خطابهها، خواندن سرمقالات روزنامهها، تظاهرات به اصطلاح ملیون و خلاصه تمام اعمالی را که دادستان ارتش جرم میشناسد، چیز دیگری از رادیو منتشر نمیشد. در اینجا به طور معترضه باید به عرض برسانم که این واژۀ ملیون را نفهمیدم مقصود چیست، چون بنده همه چیز شنیدهبودم، ملیون دیگر نشنیده بودم. البته دار و دستههای زیادی شنیدهام، ولی از واژه ملیون اطلاعی ندارم. پس از اولین نکته این نتیجه را میگیرم که آقای بشیر فرهمند روشن فرمایند در آن سه روز به دستور چه مقامی آن گفتارها پخش میشد و البته ضمن پاسخ این نکته را توجه میفرمایند؛ یکی اینکه گفتارهایی که پخش میشد و در سراسر جهان منتشر میگردید، به دستور کی بوده؟ دیگر اینکه خودشان اظهار داشتند با وجودی که حسین فاطمی مستقیماً به آقای بشیر فرهمند گفتهبودند سرمقالههای باختر امروز و جریان میتینگ را منتشر کن، آقای بشیر فرهمند به اندازهای دقیق بودند که گفتار حسین فاطمی را آناً اجرا نکرده و از نخست وزیر وقت، به قول خودشان کسب دستور کردهاند. دومین نکته این است که میتینگ روز ۲۵ مردادماه به تمام معنا میتینگ دولتی بود، اما اینکه دو نفر از اعضای دولت، بدیهی است دولت به اصطلاح آقای مصدق، و از لحاظ دادستان ارتش دو نفر از یاغیها، در آن میتینگ حضور داشتهاند، آقای بشیر فرهمند روشن فرمایند وسایل فنی سازمانی را که اصولاً باید در راه مصالح کشور به کار افتد با اجازۀ کدام مقامی در آن میتینگ به راه انداخته و البته آقای بشیر فرهمند توجه میفرمایند که در کشور ما تا روز ۲۵ مرداد آنچه که به خاطر نسل معاصر است، این است که اوضاعی مانند روز ۲۵ مرداد ندیدهبودیم که به اصطلاح ایشان دو نفر از اعضای دولت در میتینگی شرکت کنند که در آن میتینگ ناطقین فریاد بکشند شاه نمیخواهیم و اطرافیان هورا بکشند و بگویند جمهوری میخواهیم. بنده که این وضع را در تاریخ این کشور یاد ندارم دیده باشم و البته آقای بشیر فرهمند توجه میفرمایند که جریان آن میتینگ را با آب و تاب تمام چندین بار به سراسر جهان پخش کردند. اکنون روشن فرمایند این کار خودشان بوده و به امضای ایشان دستور داده شده بودهاست؟ اظهار داشتند درموردی به منشیهای نخست وزیری مراجعه کردم. نام یکی از منشیها را فرمودند که آقای فریور بوده، در صورتی که این آقا در آن روزها مرخصی بوده و توجه بفرمایید کسی که حسین فاطمی به او میگوید اعلامیه دولت را پخش کن و اطمینان نمیکند و میخواهد مستقیماً از نخست وزیر دستور بگیرد، به دبیران و امثال دبیران نبایستی مراجعه کند. سومین نکته، خواندن سرمقالههای باختر امروز است. آقای بشیر فرهمند روشن فرمایند که این سرمقالهها را که به طور قطع مانند آن میتینگ هیچ گاه سابقه نداشتهاست وزیر خارجه کشوری با چنان قلمی در روزنامه بنویسد، آیا به ابتکار خودشان از رادیو پخش کردند یا به دستور مقامی؟ و آقای بشیر فرهمند توجه میفرمایند که طبق قوانین سوابق موجود در اداره انتشارات خودشان با علم خود بعضی از کلمات را حک و اصلاح کرده و برای خواندن در رادیو علامتگذاری کردهاند و توجه میفرمایند که گفتارهای رادیو منحصر به سرمقاله باختر امروز نبوده و مندرجات سایر روزنامههای دیگر را که همه مبتنی بر ضد قدرت سلطنت و اساس سلطنت بوده، در آن سه شب و سه روز پخش کردهاند. خلاصه اینکه اینجانب شایق است از وجود آقای بشیر فرهمند استفاده کرده، روشن فرمایند همۀ این موضوعات آیا به ابتکار خودشان بود یا از مقامی دستور میگرفتهاند؟ اگر از مقامی دستور میگرفتهاند، آن مقام را در این محضر دادگاه معرفی کنند و اگر ریاست محترم دادگاه اجازه فرمایند، یک نکته دیگر را هم روشن فرمایند و آن جریان شب ۲۵ مرداد از لحاظ این موضوع باشد که آقای بشیر فرهمند دستوری داشتهاند که آن شب چگونه انجام وظیفه کنند یا خیر و اگر دستوری داشتهاند، آن دستور را از چه مقامی کسب کردهبودند؟
- رئیس: آقای بشیر فرهمند توضیح بدهید.
- بشیر فرهمند: خیلی معذرت میخواهم چون فرمایشات جناب آقای دادستان خیلی مفصل بود، قسمتی را به خاطر ندارم. ممکن است دستور بفرمایند قسمت به قسمت سؤال کنند تا جواب عرض کنم؟
- رئیس: منشی دادگاه سؤالات را میخواند به خاطر بسپارید و جواب بدهید.
- یکی از منشیها: سؤالات تیمسار دادستان خیلی مفصل است.
- رئیس: بسیار خوب، خود من سؤال میکنم.
- در این موقع رئیس دادگاه سؤالاتی را که دادستان ارتش طی بیانات خود از بشیر فرهمند نمودهبود، به طور اختصار بیان داشت.
- پاسخ به اظهارات دادستان
- بشیر فرهمند: اگر چه آقای دادستان اظهار فرمودند که بنده در عرایض خود اشاره به ملیون کردم، ولی لازم است توضیحاً به عرض برسانم که بنده نقل قول از آقای حسین فاطمی کردم که به بنده دستور داد و در تلفن گفت که بعد از ظهر از طرف ملیون تظاهراتی در میدان بهارستان خواهدشد. البته چنانچه خود من هم به کلمۀ ملیون اشاره کردهباشم، دادرسان محترم استحضار دارند که از آغاز نهضت ملی، احزاب و دستجات و جوامعی که علاقمند به اصول نهضت ملی بودند و جمعیتی را تشکیل میدادند و علاوه بر حمایت از دولت، در راه این نهضت با دولت هماهنگی میکردند، به آنها ملیون گفتهمیشد.
- در این موقع بشیر فرهمند قدری سکوت کرد و گفت:
- بشیر فرهمند: ممکن است استدعا کنم که قسمتهای دیگر را بفرمایید، چون چند مورد بود.
- تیمسار سرتیپ آزموده، دادستان ارتش، مجدداً سؤالات خود را به طور مختصر بیان نمود و بشیر فرهمند در پاسخ سؤالات دادستان چنین گفت:
- بشیر فرهمند: بنده همان طوری که قبلاً به عرض رساندم، در تمام موارد کسب دستور کردم و ترتیبش را هم عرض کردم. تیمسار دادستان محترم فرمودند که بنده عرض کردم که بحث سیاسی در آن چند روز از رادیو پخش نشد، در صورتی که تمام مطالب در آن حدود است. منظور بنده این بود که اداره تبلیغات در این جریان به هیچ وجه از خود ابتکاری نداشت و مطالبی که در روزهای ۲۵ و ۲۶ و ۲۷ از رادیو پخش شد، فقط منحصر به مطالبی بود که در ساعت اخبار گفتهمیشد، که آنها هم هیچ کدام از طرف اداره تبلیغات تهیه نشدهبود، حتی فیلم جریان میتینگ عصر بیستوپنجم و مصاحبههای مطبوعاتی و سرمقالههای باختر امروز، اینها مطالبی بود که توسط کسان دیگری گفته شدهبود و اداره تبلیغات به همان ترتیب که عرض کردم، با کسب اجازه و دستور از رادیو پخش کرد. راجع به کسب تکلیف درمورد سرمقالههای باختر امروز که فرمودند، بنده از آقایان فریور و خازنی، منشیهای جناب آقای نخست وزیر، کسب تکلیف کردم و فرمودند که آقای فریور نبودهاند. منظور بنده از ذکر نام هر دوی آقایان، این بود که تا آنجایی که به خاطر دارم روز بیستوپنجم از آقای فریور و بیستوششم و بیستوهفتم را از آقای خازنی سؤال کردم و تصور میکنم که آقای فریور روز بیستوششم به مرخصی رفتند.
- محمد مصدق دستور دادهبود یا نه؟
- رئیس: البته به طور کلی جواب دادید، ولی برای دادگاه بسیار مفید خواهدبود، چون آقای مصدق گفتهاند:"به هیچ وجه به اداره تبلیغات دستوری نمیدادم"، این موضوع صحیح است یا خیر؟
- بشیر فرهمند: همان طور که عرض کردم، غیر از مصاحبه مطبوعاتی که محتاج به کسب دستور نبود و خود فاطمی شخصاً مقام مسئول بود، درمورد مطالبی که قبلاً عرض کردم و منحصراً همین مطالب در آن چند روز پخش شدهبود، کسب تکلیف کردم و به همان نحو مطالب پخش شد.
- جریان میتینگ را هم اطلاع دادید؟
- رئیس: آیا جریان میتینگ را به اطلاع آقای محمد مصدق رسانیده و بعد منتشر نمودید یا خیر؟
- بشیر فرهمند: عرض کردم قبل از ظهر فاطمی به من دستور داد و بنده خدمت جناب آقای مصدق شرفیاب شدم و کسب دستور کردم و ایشان فرمودند: مطابق معمول عمل کنید. تا آنجایی که به خاطرم هست، میتینگ ساعت پنج و ربع از ظهر شروع شد و قریب سه ساعت یا دو ساعت و نیم طول کشید و اینکه تیمسار دادستان محترم ضمن فرمایشات خودشان اشاره فرمودند: چندین بار این فیلم پخش شد، بایستی عرض کنم که چون این جریان درحدود دو ساعت و نیم تا سه ساعت طول کشیدهبود، برنامه روزانه را دیدیم، در ساعت ۲۴ تمام میشد و در ساعت نه این فیلم پخش شدهبود. بنابراین این فیلم آن شب به کرّات تکرار نشد، البته باید عرض کنم که فرصت کنترل قبلی این فیلم هم نبود، برای اینکه درست در همان لحظهای که بایستی از رادیو پخش میشد، به اداره تبلیغات رسیدهبود. فقط به وسیله تلفن به دفتر روزنامه کشور که از بالکن آن سخنرانان میتینگ و بیانات خودشان را اظهار کردهبودند، از حسین فاطمی سؤال کردم که: مطالب این فیلم را خودتان شنیدهاید و پخش آن از نظر دولت اشکالی ندارد؟ او هم گفت: خودم در تمام میتینگ حضور داشتم، اشکالی ندارد، به مسئولیت من پخش کنید. این بود جریان انتشار میتینگ.
- چرا از حسین فاطمی دستور گرفتید؟
- رئیس: البته اطلاع داشتید که حسین فاطمی شخصاً میتینگدهند و مدیر آن اوضاع بود، آیا همین تذکری را که از لحاظ اهمیت مطالب گفتهشد که خواستید تلویحاً غیر عادی بودن آن را تأیید نمایید، چطور به اطلاع آقای محمد مصدق نرساندید و این دفعه از آقای حسین فاطمی دستور گرفتید؟
- بشیر فرهمند: عرض کردم بنده قبلاً آن فیلم را نشنیدهبودم و فرصت شنیدن آن را نداشتم و چون در آن روزها جناب آقای مصدق بینهایت گرفتار بودند و ملاقات ایشان میسر نبود، بنابراین با توجه به اینکه حسین فاطمی مقام مسئول، یعنی در آن موقع وزیر امور خارجه و سخنگوی رسمی دولت بود، به آن ترتیب عمل شد.
- بعداً چه کردید؟
- رئیس: آیا بعد از آنکه فیلم منتشر شد و از مطالب آن استحضار حاصل کردید، باز به اطلاع آقای محمد مصدق رساندید یا نرساندید؟
- بشیر فرهمند: برای چه؟
- رئیس: جریان فیلم را که خودتان ملاحظه کردید که چه بود. اول نمیدانستید، بسیار خوب، ولی بعد که منتشر شد و دیدید به کلی برخلاف مصالح کشور و رژیم کشور و شئون مملکت بود، چرا منتشر کردید؟
- بشیر فرهمند: چون معمولاً اطلاع داشتم که مطالب سیاسی را جناب آقای نخست وزیر شخصاً توجه دارند و گوش میدهند، به این جهت مبادرت به استفسار مجدد از ایشان در آن موقع به نظر بنده غیر مفید بود.
- درباره تلگراف به بغداد
- رئیس: تلگراف حسین فاطمی به بغداد که از رادیو پخش شد، به استحضار و اطلاع آقای مصدق رسیدهبود یا خیر؟
- بشیر فرهمند: خیر. برای اینکه اگر توجه بفرمایید، تلگرافها ضمن مصاحبه مطبوعاتی منتشر و در اختیار خبرنگاران داخلی و خارجی و خبرنگار تبلیغات گذاشته شدهبود و همان طور که عرض کردم، درمورد مصاحبههای مطبوعاتی سخنگوی دولت، بنده محتاج به کسب دستور نبودم، بنابراین این موضوع به عرض ایشان نرسیدهبود.
- در این موقع رئیس دادگاه خطاب به محمد مصدق گفت:
- سؤال از محمد مصدق
- رئیس: خواهش میکنم در مقابل اظهارات آقای بشیر فرهمند و اینکه خودتان قبلاً اظهار فرمودید و مکرر تکرار نمودید که به اداره انتشارات و تبلیغات مستقیماً دستوری نمیدادید و حتی از جریانات آن هم اطلاع کامل پیدا نمیکردید، این اظهارات آقای بشیر فرهمند و یا گواهیهایی که دادند، صحیح است یا خیر؟
- محمد مصدق: دستور دادن، غیر از کسب دستور کردن است. کسی که دستور میدهد، مبتکر موضوع است، ولی کسی که کسب دستور میکند، خودش ابتکاری کرده و کسب دستور نموده. تمام بیانات ایشان (اشاره به بشیر فرهمند) صحیح است، چون گفتم هر چه همکاران من بگویند، مورد تأیید و تصدیق اینجانب است. مثلاً من هیچ در نظر نداشتم که روز ۲۵ مرداد در هیأت وزیران شرکت کردهبودم، ولی آقای مبشر گفتند که محمد مصدق شرکت کرده و قطعاً هم صحیح گفتهاند، چون عرض کردم من حافظه درستی ندارم و باز هم تکرار میکنم هر چه همکاران من میگویند، صحیح است و مورد تأیید خواهدبود. به هر حال ایشان هر وقت مقالاتی خود در تبلیغات تهیه میکردند، مثلاً راجع به نفت، خودشان که تهیه میکردند، چون مطالب اغلب در این خصوص بود، این مطالب را یک و نیم یا یک بعد از ظهر موقعی که من بینهایت خسته بودم، میفرستادند و یا خودشان میآوردند و دستور هم میدادم که منتشر کنید. این کسب دستور است، ولی خود بنده نمیگفتم که بروید چنین بنویسید و چنان ننویسید، ولی اگر باز هم بفرمایید که یک چنین چیزی اتفاق افتادهباشد که بنده دستور دادهباشم که فلان کار را بکنید، باز هم قبول دارم. میتینگها را همیشه منتشر میکردند. وقتی که اجازه میتینگ دادهمیشد، من به آن اشخاصی که اجازه میتینگ گرفتهبودند، اعتماد داشتم. شرط مهم میتینگ این آقایان این بود که دستچپیها در نطقها و میتینگها صحبت نکنند. اینها اصناف بازار بودند، احزاب غیر چپی بودند، این قبیل افراد بودند که اجازه میتینگ میگرفتند.
- رئیس: پس چطور شد برخلاف آنچه که میفرمودید، الان فرمودید راجع به این میتینگ به خصوص طبق اظهار آقای بشیر فرهمند، دستور خاصی دادید که اداره انتشارات و تبلیغات به اختیار میتینگها منتشر شود.
- محمد مصدق: دستور خاصی برای هیچ میتینگ داده نشده، ایشان این طور اظهار کردند که آن روز آمدهاند و گفتهاند میخواهند میتینگ بدهند، بنده هم گفتم بدهند. آخر این که میفرمایید نطقهایی که کردهاند برخلاف مصالح بود، اگر بنده نطقی را قبلاً خوانده بودم و دستور اجرا دادهبودم مطلب دیگری است، ولی به هر حال همین قدر که ایشان فرمودند، بنده تکذیب نمیکنم و صحیح است.
- در این وقت رئیس دادگاه از بشیر فرهمند سؤال نمود:
- سؤال مجدد از بشیر فرهمند
- رئیس: راجع به در اختیار گذاشتن وسایل فنی تبلیغات جهت این میتینگ امریه مخصوص دریافت داشتید یا خیر؟
بشیر فرهمند: عرض کردم حسین فاطمی به من دستور داد، بنده به آن دستور اکتفا نکردم و خدمت آقای مصدق شرفیاب شدم و گفتم یک چنین دستوری به من داده شدهاست. ایشان فرمودند: مطابق معمول عمل کنید. و به همان ترتیبی که عرض کردم، عمل شد.
- شب ۲۵ مرداد دستوری داشتید؟
- رئیس: در شب ۲۵ مرداد دستوری داشتید که شب را چگونه بگذرانید؟
- بشیر فرهمند: شب ۲۵ مرداد آقای سرهنگ دفتری ساعت دو و نیم بعد از نصف شب به من تلفن کردند که: امشب جریان فوقالعادهای در حدود نیمه شب اتفاق افتادهاست و شما مطلع باشید و اگر برای حفاظت رادیو عملی لازم است، پیشبینی کنید. بنده به تیمسار سرتیپ ریاحی تلفن کردم و به ایشان عرض کردم که چنین اطلاعی پیدا کردم، دستور خاصی برای مراقبت رادیو صادر کردهاند یا خیر؟ تا آنجایی که بنده به خاطر دارم تیمسار ریاحی به من فرمودند: آقای سرهنگ ۲ غفاری، مأمور فوقالعاده مراقبت دستگاه فرستنده رادیو شده و در همین موقع در استودیو و قصر مشغول انجام وظیفه است، با ایشان تماس بگیرید و اگر نظر خاصی آقای سرهنگ غفاری دارند و یا محتاج به توضیح در خصوص ساعات کار فرستندههای آنجا هستند، به ایشان کمک کنید. بنده چون وسیله نداشتم، قبل از آن موضوع به استودیو تلفن کردم و با آقای سرهنگ غفاری تماس گرفتم و معلوم شد ایشان احتیاطاً مهندسین مرکز فرستنده را از کار بازداشتهاند تا اینکه با یکی از مقامات مسئول فنی تماس بگیرند، به من در این مورد تذکر دادند، بگذارید این مهندسین به کار خود ادامه دهند یا خیر؟ به ایشان جواب دادم که دستگاههای فرستنده مربوط به وزارت پست و تلگراف و در اختیار اداره کل بیسیم پهلوی است و ایشان بایستی از رئیس قسمت مربوطه که در آنجا منزل دارد، کسب تکلیف کنند. ایشان به من گفتند که: بهتر است شما هم برای اجرای برنامهها به استودیو بیایید، برای اینکه من متصدیان آنجا را نمیشناسم و آنها را مسئول نمیدانم. بنده وسیله نداشتم. به منزل جناب آقای مصدق تلفن کردم و به یکی از آقایان افسران محافظ که در آنجا بودند، جریان را گفتم و گفتم وسیلهای در اختیار ندارم. گفتند که: آقای سروان فشارکی به منزل شما خواهدآمد و شما را به مقصد خواهدرسانید. بعد از یک ساعت و نیم دیگر آقای سروان فشارکی با یک گروهبان دژبان به منزل بنده آمدند و بنده هم به استودیو رفتم و معلوم شد که در آن شب چون شب یکشنبه بوده، مخابرات، تلگرافی و تلفنی در کار نبود و متوقف ساختن مهندسین رادیو هم تأثیری در کار روزمره نداشتهاست. در آنجا توقف کردم و منتظر آغاز برنامه رادیو شدم و به همان ترتیب که عرض کردم، ساعت شش و بیستوپنج دقیقه آقای دبیران تلفن کردند که این اعلامیه داده خواهدشد و ساعت هفت و سه دقیقه از رادیو پخش شد.
- یک ربع تنفس
- ساعت شش و سیوپنج دقیقه از طرف رئیس دادگاه یک ربع تنفس اعلام گردید و آقای بشیر فرهمند پس از امضای اوراق صورتجلسه به اتفاق مأمورین محافظ تالار دادگاه را ترک نمود.
- احضار سرهنگ اشرفی
- مقارن ساعت ۷ مجدداً جلسه دادگاه تشکیل شد و رئیس دادگاه خطاب به افسران محافظ گفت:
- رئیس: آقای سرهنگ اشرفی را بیاورید.
- بلافاصله افسران محافظ آقای سرهنگ اشرفی، فرماندار نظامی دوران حکومت آقای مصدق را در حالی که لباس شخصی به تن داشت، وارد تالار جلسه کردند و او را به صندلی مخصوص گواهان هدایت نمودند.
- رئیس: آقای سرهنگ اشرفی قبلاً متذکر میشوم توضیحاتی که از شما خواستهمیشود، به عنوان گواه و مطلع جهت روشن شدن ذهن دادگاه خواهدبود، نه استنطاق، بنابراین لازم است بسیار روشن و کوتاه پاسخ سؤالات را بدهید. آیا برای تشکیل میتینگها اجازه و مقرراتی بوده یا خیر؟
- سرهنگ اشرفی: میتینگها وقتی که میخواست تشکیل شود، ما میدیدیم که چه کسی میخواهد میتینگ بدهد، در هر صورت به عرض نخست وزیر وقت میرساندیم و کسب دستور میکردیم.
- رئیس: غیر از این مقررات دیگری نبود؟
- سرهنگ اشرفی: نخیر، مقرراتی نبود.
- رئیس: آیا برنامه میتینگ و محل آن را قبلاً بررسی و تعیین مینمودید یا خیر؟
- سرهنگ اشرفی: وقتی میتینگ را جناب آقای نخستوزیر وقت اجازه میدادند، ما فقط مراقبت از نظر انتظامی میکردیم، برنامهاش ارتباط با بنده نداشت.
- رئیس: برای میتینگها محل مخصوصی معرفی شدهبود یا خیر؟
- سرهنگ اشرفی: محل مخصوصی برای میتینگ تعیین نشدهبود و بنا به تقاضای میتینگدهنده بود که میگفت میخواهم در فلان مرکز یا محل یا میدان باشد.
- رئیس: این درخواست به فرمانداری نظامی میآمد یا خیر؟
- سرهنگ اشرفی: معمولاً اگر یک میتینگهای کوچکی بود که اهمیت خاصی از نظر سیاسی نداشت، ممکن بود اشخاص تقاضا کنند، ولی وقتی برنامه کلی بود، تقاضای آنها به فرمانداری نظامی نمیآمد، مراجعه میکردند به دولت.
- رئیس: مگر در زمان حکومت نظامی اجتماعات و میتینگها آزاد بود؟
- سرهنگ اشرفی: نبود.
- رئیس: پس چه مقامی اجازه میدهد که میتینگ دادهشود؟
- سرهنگ اشرفی: عرض کردم اگر یک میتینگ کلی بود، منباب مثل میتینگی برای روز سیام تیر، از نظر انتظامات پیشبینی میکرد و اطلاع داشتیم که در چنین روز میتینگی خواهدبود. حتی از لیدرهای احزاب دعوت میکردیم و با آنها مذاکره میکردیم که عمل بر خلاف انتظامات انجام نشود.
- رئیس: آیا اشخاصی که تقاضای میتینگ مینمودند به موضوع میتینگ و برنامه آن و اشخاصی که باید صحبت کنند، مورد بررسی و تحقیق فرمانداری نظامی قرار میگرفت یا خیر؟
- سرهنگ اشرفی: عرض کردم که به برنامه میتینگ بنده کاری نداشتم، ولی نهایت کوشش مبذول میشد و تعهد گرفته میشد که عملی برخلاف انتظامات یا شعاری برخلاف مقررات ندهند.
- رئیس: برای میتینگ روز ۲۵ مرداد این شرایط به عمل آمدهبود یا خیر؟ تقاضادهندۀ این میتینگ و دستوردهندۀ آن کی بود؟
- سرهنگ اشرفی: روز ۲۵ مرداد وضعیت خاصی داشت، من تمام شب بیستوچهارم به بیستوپنجم و تمام روز بیستوپنجم تا ساعت ده و ده دقیقه در فرمانداری نظامی نبودم، وقتی از کاخ سعدآباد به شهر مراجعت کردم، شنیدم که برای بعد از ظهر میتینگی خواهدشد. خدمت جناب آقای نخست وزیر وقت عرض کردم که با وضعیت فعلی، اداره چنین میتینگی مشکل به نظر میرسد و علاوه کردم که میتینگ از طرف فراکسیون نهضت ملی است. فرمودند: چون در هر حال مردم دعوت شدهاند، مانعی ندارد، مراقبت بکنید مبادا اخلالگران عملی برخلاف مقررات بکنند.
- رئیس: آیا قبلاً از چگونگی این میتینگ و موضوع آن اطلاع داشتید که چنین تذکری را به آقای محمد مصدق داده و این پاسخ را دریافت داشتید؟
- سرهنگ اشرفی: به طوری که عرض کردم، میتینگ روز ۲۵ مرداد برنامه قبلی نداشت. وقتی من به شهر مراجعت کردم، مردم دعوت شدهبودند و بلندگوها مردم را برای شرکت در میتینگ دعوت میکردند.
- رئیس: بلندگوها مال چه مقام، و دعوتکنندهها کی بودند؟
- سرهنگ اشرفی: مربوط به فراکسیون نهضت ملی و احزاب طرفدار دولت بودند.
- رئیس: اکنون جریان میتینگ آن روز را که مأمور حفظ انتظامات آن بودهاید، اجمالاً بیان کنید.
- سرهنگ اشرفی: از نظر انتظامات عملی برخلاف انتظار رخ نداد و البته بنده هم هیچ وقت ناظر جریان میتینگها نبودهام. از نظر اطلاعات و موضوع، این امر مربوط به رکن دوم ستاد ارتش و شهربانی ...
- رئیس: از شما سؤالات صریحی برای روشن شدن ذهن دادگاه میشود، نه اینکه این اطلاعات و جریانات به کجا مربوط است، که یقیناً این هیأت به تمام آنها آشنا است و احتیاج به راهنمایی و تذکر ندارد و آیا معقول است که یک فرماندار نظامی که به گفتۀ خودتان قبلاً هم در این خصوص با آقای محمد مصدق تماس گرفته و نظر دادهاید و ایشان دستور فرمودهاند مراقبت کنید برخلاف انتظامات جریانی رخ ندهد، بگویید من ناظر میتینگ نبودهام و کسب اطلاع از رکن دوم بوده؟ متوجه باشید که استنطاق نیست و شما باید حقایق را بگویید و خاصه وضعیت نظامی شما هم همین صراحت را الزام میکند.
- سرهنگ اشرفی: اگر هم استنطاق بود، من راست میگفتم، زیرا همیشه عادت به راستگویی دارم. من از مرکز فرمانداری نظامی وظایف خودم را انجام میدادم. من هیچ وقت مرکز فرماندهی خود را ترک نمیکردم، زیرا هر ناحیه و قسمتی، فرماندهی به خصوص داشت و من موظف بودم در مرکز فرماندهی خودم برای انجام وظیفه باشم.
- رئیس: مرکز فرمانداری شما کجا بود؟
- سرهنگ اشرفی: شهربانی.
- رئیس: تا چه حدودی بود؟ فرمانداری نظامی شما در چه شعاعی بود؟
- سرهنگ اشرفی: شهرستان تهران.
- رئیس: شمیران هم جزو منطقه شما بود؟
- سرهنگ اشرفی: بله.
- رئیس: از جریان میتینگ روز بیستوپنجم به دفتر فرمانداری شما چه اطلاعاتی رسید که چگونه برگزار شدهاست؟ یعنی چه گفتهاند و چگونه انجام شده؟
- سرهنگ اشرفی: گزارشاتی که ممکن بود برسد، بر دو نوع است.
- رئیس: خواهش میکنم فقط جواب دهید. آیا گزارش به شما رسیدهبود یا نه؟
- سرهنگ اشرفی: از نظر اینکه اتفاقی اتفاق نیفتاده، فرمانده تیپی که منطقه بهارستان در قلمرو آن تیپ بود، به ستاد فرمانداری نظامی گزارش داد که اتفاقی نیفتاده و دیگر گزارشی به بنده نرسید. سوابق فرمانداری نظامی حکایت میکند.
- رئیس: حتی فرماندار نظامی نفهمید که در میتینگ چه شعارها داده شده و گویندگان کی بودهاند؟
- سرهنگ اشرفی: خیر، اگر توضیحی هم لازم باشد، عرض میکنم.
- رئیس: توضیحتان چیست؟
- سرهنگ اشرفی: عوامل اطلاعات فرمانداری نظامی رکن دوم ستاد ارتش، رکن دوم ژاندارمری کل کشور، شهربانی است، زیرا فرمانداری نظامی رأساً عواملی برای کسب اطلاع ندارد، این عوامل گزراشی به بنده ندادند.
- رئیس: چون موضوع فقط اطلاع است، دادگاه وارد این موضوع نمیشود که وظایف فرمانداری نظامی چیست. همین قدر بنا به اظهار خودتان که گفتید فرمانداری نظامی کوشش میکرد که اولاً انتظامات برگذار شود، ثانیاً شعارهایی برخلاف مصالح کشور و مقررات به عمل نیامد، آیا در میتینگ روز بیستوپنجم این دستور صریح را اجرا و عمل نمودید یا خیر؟
- سرهنگ اشرفی: البته تلاش برای اینکه عملی برخلاف مقررات انجام نشود، یک تناسب مستقیمی با اشخاصی که میتینگ را تقاضا کردهبودند، داشت.
- رئیس: به سخنرانی خواهش میکنم نپردازید. جواب سؤالات را بدهید. آیا این مأموریت را که شعارهایی برخلاف مصالح کشور دادهنشود، انجام دادید یا نه؟
- سرهنگ اشرفی: بله، به فرمانده تیپ سوم دستور دادم مراقبت بکنند.
- رئیس: مگر فرمانده تیپ تحت اختیار شما بود؟
- سرهنگ اشرفی: فرمانده تیپ تحت اختیار بنده بود.
- رئیس: از لحاظ انتظامات چه عملی انجام دادید؟
- سرهنگ اشرفی: به فرمانده تیپ سوم که منطقه بهارستان جزو قلمرو او بود، دستور دادم مراقبت کنند.
- رئیس: فرمانده تیپ کی بود؟
- سرهنگ اشرفی: سرهنگ روحانی.
- رئیس: عمل نمود یا خیر؟
- سرهنگ اشرفی: گزارشی نداد که عملی برخلاف انتظامات رخ داده.
- رئیس: حتی خود شما هم چیزی احساس نکردید؟
- سرهنگ اشرفی: بعداً شنیدم مختصری که در سخنرانیها زیادهروی شدهاست.
- رئیس: زیادهرویها چه بود؟
- سرهنگ اشرفی: اشخاصی مطالبی گفتهاند که نباید میگفتند.
- رئیس: شما چه کردید؟
- سرهنگ اشرفی: این مطلب از طریق شهربانی به دولت گزارش دادهشد و از وظایف دولت بود.
- رئیس: شما خودتان گزارش ندادید؟
- سرهنگ اشرفی: نخیر.
- رئیس: یعنی این زیادهرویها قابل این نبوده که فرمانداری نظامی که بالاخص برای جلوگیری از این کارها تشکیل میشود، مستقیماً گزارشی به مقامات بالاتر بدهد.
- سرهنگ اشرفی: این گزارشات از طرف شهربانی و رکن دوم ستاد ارتش دادهشد.
- رئیس: شهربانی در این خصوص با فرمانداری نظامی ارتباطی نداشت؟
- سرهنگ اشرفی: اصولاً گزارشی به بنده نداد.
- نقش فرمانداری نظامی در پایین آوردن مجسمهها چه بود؟
- رئیس: راجع به پایین آوردن مجسمهها و تظاهراتی که در شهر شد، باز فرمانداری نظامی خودش را داخل نمیدانست؟
- سرهنگ اشرفی: فرماندار نظامی به تمام عدههای انتظامی دستور جلوگیری داده، جلوگیری هم شد و حتی چند نفری هم زخمی شدند و برای اولین بار در مدت تصدی فرمانداری نظامی اینجانب چند تیری هم به هوا خالی شد و مردم متفرق شدند.
- رئیس: مجسمهها پایین نیامد؟
- سرهنگ اشرفی: بعداً آقای دکتر سنجابی تلفنی با من صحبت کردند و گفتند که سربازها مردم را زدهاند و مخالفت میکنند که مجسمهها را پایین بیاورند. من هم قدری با خشونت (آقای سرهنگ اشرفی در این موقع به طور معترضه اضافه کرد که: در این موقع تیمسار محمود امینی هم در اتاق من حضور داشتند)، با ایشان صحبت کردم و گفتم: وظایف خودشان را انجام دادهاند و وقتی راجع به جمع کردن سربازها صحبت کردند، گفتم: غیر ممکن است. بعداً از قراری که استنباط نمودم، ایشان با جناب آقای نخست وزیر وقت صحبت کردهبودند و توضیحاتی دادهبودند که منجر به احضار من شد و فرمودند: چرا مردم را میزنید و مزاحم مردم میشوید؟ فوراً در همه جا سربازها را جمع کنید. وقتی به عرضشان رسید که موضوع مربوط به مجسمهها است، فرمودند: همه چیز متعلق به مردم است، شما حق ندارید مردم را بزنید و بکُشید، فوراً بروید و سربازها را جمع کنید.
- رئیس: توضیح دهید دکتر سنجابی به چه عنوانی دستور به شما داد؟
- سرهنگ اشرفی: او شاید برای خودش عنوانی قائل میشد، ولی من در دوره فرمانداری نظامی خودم فقط از وزیر جنگ و تیمسار ریاست ستاد ارتش دستور میگرفتم و دستور کس دیگری را انجام ندادم و به کسی هم هیچ وقت مراجعه نکردم.
- رئیس: اظهار داشتید برای جلوگیری از پایین آوردن مجسمهها این اقدامات را نمودید و بالاخره به گفتۀ خودتان با دستور صریح آقای محمد مصدق عده را جمع کردید. آیا در روز میتینگ بیستوپنجم برای شعارهایی که علناً بر ضد مقام سلطنت و شخص شاهنشاه ایراد نمودند نیز تدبیری اتخاذ کرده و اقدامی نمودید یا خیر؟
- شرایط خاص
- سرهنگ اشرفی: این موضوع محتاج به توضیحات بیشتری است که اگر ریاست محترم دادگاه اجازه میفرمایند، عرض شود.
- رئیس: بفرمایید.
- سرهنگ اشرفی: نه من و نه هیچ کس تصور اینکه عدهای از آقایان وکلای مجلس مطالبی برخلاف مصلحت کشور اظهار کنند، نداشتیم و به علاوه باید خودمان را در وضعیت خاص روز ۲۵ مرداد بگذاریم و ببینیم که فرماندار نظامی شهرستان تهران چه مشکلاتی در پیش دارد. من چهار تلفن روی میزم بود که گاهی هر چهار تای آنها صحبت میکردند. وضعیت بسیار نامناسبی بود. اجازه میتینگ و دادن یک میتینگ چیز کوچکی مینمود که انتظار نمیرفت نتیجه بدی داشتهباشد. خاصه آنکه گردانندگان این میتینگ وکلای مجلس بودند. من نگرانیهای بسیاری داشتم، باور کنید که من حتی فرصت اینکه روزنامههای آن شب یا شبهای بعد یا رادیو گوش کنم اصلاً نداشتم، به طور مجمل چیزی به گوش من رسید و چون شهربانی هم گزارشی به من نداد، من نتوانستم روی آن اقدام کنم، خاصه اینکه عملی انجام یافتهبود و فرماندار نظامی از نظر یک عمل انجام یافته به وسیله یکی از وزرای کابینه یا تعدادی از نمایندگان ملت چه میتوانست بکند؟ این وظیفه دولت بود که اگر کاری باید انجام دهد، بایستی دستور میداد.
- رئیس: شما در این خصوص و راجع به این واقعیات و پیشامدها با آقای محمد مصدق یا به رئیس ستاد ارتش هیچ تذکری یا گزارشی دادید یا خیر؟
- سرهنگ اشرفی: ابداً، چون آنچه که من شنیدم، مسموعات بود و من فرصت مطالعه در روی مسموعات را با گرفتاریهای مشروح بالا نداشتم. این شهربانی کل کشور و رکن دوم ستاد ارتش بود که باید گزراش آن را به من میداد.
- در سعدآباد چه خبر بود؟
- رئیس: اظهار داشتید به سعدآباد رفتهبودید. ممکن است دادگاه را مستحضر کنید برای چه موضوعی بود؟
- سرهنگ اشرفی: دستور صریح تیمسار ریاست ستاد ارتش را برای تعویض پاسدارهای باغشاه، کاخها، سعدآباد انجام میدادم.
- رئیس: نفهمیدید برای چه دستور تعویض آنها را دادند؟
- سرهنگ اشرفی: در شب ۲۴ یا ۲۵ مرداد تیمسار ریاست ستاد ارتش به من تلفن فرمودند که سرهنگ نصیری بدون اجازه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی کار بسیار بدی نموده، علاوه فرمودند که به سرهنگ ممتاز و سرهنگ شاهرخ دستور دادهاند که نفرات گارد شاهنشاهی را خلع سلاح کنند و فرمودند شخص بنده به محل بروم و نهایت مراقبت را مبذول دارم که مبادا عملی برخلاف انتظار رخ دهد و موجب آن شود که خدای نخواسته بین عدههای ارتش زد و خوردی در گیر شود و عدههای پاسدار کاخهای شهر و سعدآباد و باغشاه تعویض شوند.
- رئیس: دستوری که آقای محمد مصدق برای جلوگیری نکردن از پایین آوردن مجسمهها دادند، شامل مجسمههای اعلیحضرت فقید بود یا مجسمههای اعلیحضرت همایون شاهنشاهی؟
- سرهنگ اشرفی: اصولاً تفکیکی نشد، زیرا به علت تعرض شدید مأمورین انتظامی به مردم، جناب آقای محمد مصدق تعجیل داشتند که هر چه زودتر سربازان جمع شوند، یعنی مأمورین انتظامی جمع شوند.
- درمورد بازداشتشدگان
- رئیس: اشخاص مختلفی که توسط فرمانداری نظامی در ایام ۲۵ و ۲۶ و ۲۷ مرداد ۱۳۳۲ بازداشت شدند، به دستور و امر کی و به چه مجوزی بودهاست؟
- سرهنگ اشرفی: تا ساعت ده و ده دقیقه روز ۲۵ مرداد که بنده از کاخ سعدآباد مراجعت کردم، عدهای دستگیر شدهبودند و از نظر اهمیت مطلب مشاهدهشد در مراجعت بنده، دادستان دادسرای فرمانداری نظامی تحقیقاتی از دستگیرشدگان نمودهاست و اشخاص دیگری را هم که لازم دانسته، دستگیر کردهاست و تقاضای دستگیری آنها را نموده و البته پس از دستگیرشدن، طبق مقررات اینجانب هر یک از دستگیرشدگان را دستور توقیف و بازداشت طبق ماده ۵ میدادم.
- رئیس: سؤال شد مجوز دستگیری آنها چه بود و به چه وسیله دستگیر شدند؟
- سرهنگ اشرفی: مجوز دستگیری هر یک از آقایان شرکت در کودتایی که گفتهمیشد سرهنگ نصیری دست به آن زدهاست، بود. عوامل مجری دادسرای فرمانداری نظامی هم، یا شهربانی و یا مأمورین رکن دو ستاد ارتش و یا احیاناً خود افسران فرماندار نظامی بودهاند. در این خصوص عقیدهمند هستم که از مأمورین فرمانداری نظامی که در شهر بودند، تحقیق فرمایید، شاید اطلاع بهتر و موثقتری داشتهباشند.
- رئیس: یعنی خود فرماندار نظامی اطلاعی نداشت؟
- سرهنگ اشرفی: وقتی دادستان دادسرای فرمانداری نظامی به ستاد فرمانداری نظامی یا به شهربانی یا به یک مقام مجری دیگری بنویسد که فلان شخص را دستگیر کنید و بیاورید، این کافی است. همان طوری که عرض شد، نگرانیها و گرفتاریهای اینجانب اجازه نمیداد که درمورد چنین امر خطیری با در نظر گرفتن اوضاع و احوال روز ۲۵ مرداد یکایک آنها را تحت نظر بگیرم و کار دادسرای نظامی را معطل کنم.
- کمیسیون امنیت و چگونگی آن
- رئیس: ممکن است راجع به تشکیل کمیسیونهای امنیت و چگونگی آن و اینکه کی تشکیل میشد و چه قسم عمل میشد، دادگاه را روشن نمایید؟
- سرهنگ اشرفی: برای اینکه امنیت کشور سر و صورت صحیحی داشتهباشد و هر یک از مقامات تأمینی به میل خود و برخلاف نظریات مقام دیگر عملی نکنند، قرار بود جناب آقای وزیر کشور، تیمسار ستاد ارتش، تیمسار فرماندهی ژاندارمری کل کشور، تیمسار ریاست شهربانی و فرماندار نظامی شهرستان تهران در منزل جناب آقای نخست وزیر جمع شوند و مسائل مربوطه را مطرح کنند و تصمیم مقتضی بگیرند. احیاناً اگر ایجاب میکرد، مطلبی به عرض جناب آقای محمد مصدق برسد، یکی از آقایان که به موضوع بیشتر علاقمند بود، مطلب را به عرض جناب آقای نخست وزیر میرساند. این کمیسیون اغلب صبحهای خیلی زود، در حدود ساعت شش و نیم، هفت تشکیل میشد. قبلاً بیشتر، ولی برای روزهای بعد برای روز سهشنبه هر هفته تثبیت شد و حتی اگر مطلب مهمی نبود، به وسیله تلفن گفتهمیشد که مطلبی نیست تا آقایان جمع نشوند.
- رئیس: صورتجلسه تنظیم میشد یا خیر؟
- سرهنگ اشرفی: خیر.
- رئیس: در ایام ۲۵ و ۲۶ و ۲۷ آیا کمیسیون امنیتی تشکیل شد یا خیر؟
- سرهنگ اشرفی: خیر.
- دکتر بقایی و زهری
- رئیس: آقایان دکتر بقایی و علی زهری در روز ۲۵ مرداد چگونه دستگیر و بازداشت شدند؟
- سرهنگ اشرفی: دستگیری آقایان به وسیله اداره کارآگاهی شد و بلافاصله جناب آقای نخست وزیر دستور فرمودند آقای زهری مرخص شود. از چگونگی آن بنده اطلاعی ندارم.
- رئیس: روشن نمایید اشخاصی که در روزهای ۲۵ الی ۲۸ مرداد به استناد ماده ۵ قانون حکومت نظامی بازداشت میشدند، به تشخیص فرمانداری نظامی یا به امر مقام دیگری بودهاست؟
- سرهنگ اشرفی: چون مبنای پرونده به وسیله دادستان سرای فرمانداری نظامی تشکیل شدهبود، بنا به تشخیص دادستان دادسرای فرمانداری نظامی عمل میشد.
- رئیس: آیا ماده ۵ در اختیار فرمانداری نظامی است، یا دادستان دادسرای فرمانداری نظامی؟
- سرهنگ اشرفی: در اختیار فرمانداری نظامی است.
- رئیس: متشکرم. بفرمایید.
- ساعت ۸ بعد از ظهر رئیس دادگاه ختم جلسه را اعلام داشت و اطلاع دادهشد که جلسۀ آینده به ساعت ۹ صبح روز شنبه موکول میشود.
- همکاران مصدق در دادگاه
- علاوه بر آقایان لطفی، دکتر ملکی، مبشر، بشیر فرهمند و سرهنگ اشرفی که در جلسۀ روز پنجشنبه برای ادای گواهی در دادگاه نظامی حضور یافتند، عصر همان روز عدهای دیگر از وزرا و همکاران آقای مصدق برای حضور در دادگاه از بازداشتگاههای خود به سلطنتآباد منتقل شدهبودند، که نوبت به احضار آنان نرسید. منجمله هنگامی که پس از ختم جلسۀ دادرسی، خبرنگاران و تماشاچیان تالار دادگاه را ترک نمودند، در اتاق افسر نگهبان قصر سلطنتآباد آقایان مهندس رجبی، وزیر اسبق مشاور و محمود نریمان، نماینده مستعفی مجلس را مشاهدهکردند که برای احضار به جلسۀ دادگاه به وسیلۀ مأمورین انتظامی به آنجا منتقل شدهبودند. آقای مهندس سیفالله معظمی، وزیر پست و تلگراف کابینه محمد مصدق نیز در اتاق جنب تالار آیینه حضور داشت. گفتهمیشود که اکثر آقایان وزرا، همکاران و مشاورین آقای محمد مصدق که فعلاً در توقیف هستند، در جلسات آیندۀ دادگاه احضار خواهندشد، تا به عنوان گواه از اطلاعات آنان در مواردی که هیأت دادرسان دادگاه لازم بدانند، برای کشف حقایق امر استفاده شود.