تفاوت میان نسخههای «سخنان علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی پس از دریافت دکترای فلسفه از دانشگاه بوداپست ۳۰ اردیبهشت ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
Bellavista (گفتگو | مشارکتها) |
|||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۸: | خط ۸: | ||
}} | }} | ||
− | [[پرونده: | + | [[پرونده:ShahanshahShahbanouDoctoralDegreeBudapest2537d.jpg|thumb|left|260px|علیاحضرت در آیین دریافت درجه دکترای فلسفه از دانشگاه بوداپست سخنانی ایراد میفرمایند]] |
'''سخنان علیاحضرت شهبانو هنگام دریافت دکترای افتخاری فلسفه دانشگاه «لورند اوتوش» بوداپست با حضور رئیس شورای عالی جمهوری مجارستان و بانو پال لوشنجی ۳۰ اردیبهشت ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی''' | '''سخنان علیاحضرت شهبانو هنگام دریافت دکترای افتخاری فلسفه دانشگاه «لورند اوتوش» بوداپست با حضور رئیس شورای عالی جمهوری مجارستان و بانو پال لوشنجی ۳۰ اردیبهشت ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی''' | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
[[رده:سخنان شهبانو فرح پهلوی]] | [[رده:سخنان شهبانو فرح پهلوی]] | ||
[[رده:سال ۲۵۳۷ شاهنشاهی]] | [[رده:سال ۲۵۳۷ شاهنشاهی]] | ||
+ | [[رده:سفرهای رسمی علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی]] | ||
+ | [[رده:سفرهای محمدرضا شاه پهلوی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۳۲
سخنرانیهای محمدرضا شاه پهلوی | درگاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | برنامه عمرانی ششم/سال ۲۵۳۷ شاهنشاهی |
سخنان علیاحضرت شهبانو هنگام دریافت دکترای افتخاری فلسفه دانشگاه «لورند اوتوش» بوداپست با حضور رئیس شورای عالی جمهوری مجارستان و بانو پال لوشنجی ۳۰ اردیبهشت ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی
- دانشگاه بوداپست با اهدای درجه دکترای افتخاری فلسفه به من، نه تنها مرا شخصاً مورد احترام قرار میدهند، که به فرهنگ میهن من احترام میگذارد، فرهنگی که نوسازی و پیشبرد و گسترش آن از جمله مهمترین مشغلههای اصلی من است.
- در این لحظه محترم، کاملاً طبیعی است که نخستین اندیشههای من پیرامون دو ملت ما باشد. من تاریخ دراز آنان و رنجهای بسیاری را که شناختهاند و آنچه سبب خوشنودی ایشان شده و آنچه برای پیشرفت انسانیت به انجام رسانیدهاند، به یاد میآورم.
- چنانکه «پتروفی» میگوید: «من مجار هستم و طبع من غمزده است»، به همان گونه که نخستین نغمههای ویولنهایمان چنین است.
- هر کس به تاریخ دو ملت ما بنگرد تحت تأثیر چند مشابهت قرار میگیرد. مجارستان که در مرزهای خاوری باختر قرار دارد و ایران که در حاشیههای باختری خاور، هر دو در جریان گذشته طولانی خویش مکرر مورد هجوم قرار گرفتهاند، اشغال شدهاند، و زیر یوغ اشغالگران بودهاند، با وجود این هر دو توانایی آن را داشتهاند تا بر دگرگونی پذیری تاریخ چیره شوند و هویت و یگانگی خود را حفظ کنند، به همان گونه که استقلالشان را باز گیرند.
- موقع جغرافیایی دو کشور، ما را در چهار راه گذر بسیاری از اقوام قرار داده است. به این سان هر دو کشور مکان روی دادن برخورد و داد و ستد شدهاند. به همراه زمان هر دو کشور از نفوذ شماری فرهنگها، متأثر شدهاند و بسیاری دگرگونیها را بر خود هموار کردهاند.
- هر دو کشور در رویارویی با اندیشهها و مدنیتهای اغلب ناهمگن، هر دو کشور بسیاری از آنچه را که واردان برای عرضه داشتند اختیار و از آن خود کردهاند. اما به سبب داشتن هویت نیرومند فرهنگی، هر دو اصالت خویش را نگه داشتهاند و از راه تلاشی بی وفقه در راه پیشرفت هماهنگ دوام آن را تضمین کردهاند.
- هر کس ممکن است شگفتزده شود که دو ملت ما این توانایی مقاومت، این اراده بقاء، این نیروی تجدد پیوسته و قدرت دادن پاسخی آنچنان که مجارها در ۱۸۴۵ به دعوت «بایزا» با این عبارت که «ای فرزندان ارپاد برخیزید از خواب ژرف خویش و از رویاهای خودتان مام میهن را بخوانید تا برخیزد ...» دادهاند، از کجا آوردهاند.
- من به سهم خود اطمینان دارم گوهری که این همه را امکانپذیر ساخته، تنها در فرهنگ ملی یافته تواند شد، چنین فرهنگی تابشی است از ملت زیرا نمایش شاملیت اراده خستگیناپذیر آن ملت است.
- در بیان و شرح شکوه بخشیدن به کردههای وی بسیاری پندارها و تجلیات هنری و بنیادی را میسازد که بر آن – ملت – خویشتن خود و دوام خویش را برقرار میکند.
- بر این روال تکامل فرهنگی ملت مجارستان، با نو شدن زبان این ملت آغاز شد که از آن ادبیات پرافتخار شما زاده شد. در سده شانزدهم با «بالینت بالاسی» و در سده نوزدهم با «مریو کای – بایزا – گیوله ایلی یس یوزف کاتونا و ساندرو پتوفی» زوال ناپذیر.
- در پی این شاعران و نویسندگان، موسیقیدانان چون فرنج ارکل زولتان – کودای – فرانس لیست – بلابارتوک، نقاشانی چون میخالی مونکاشی، پیکرتراشان و آفرینندگان دیگری چون ایزتفان ژچینی که بوداپست بسیار مدیون نبوغ ساختمانی او است، آمدهاند. کوششهای آنان به سبب پیوستگی با منشهای مردم، نامداری و آینده ملت شما را تضمین کرد.
- اما درباره ایران من نمیتوانم نمونه بهتری از مسجد جامع اصفهان به یاد آورم که نمایش توانایی ملت ما در آمیختن نفوذهای گوناگون فرهنگی و ممهور کردن آن به هویت ملی خود باشد. این گوهر هنر ایران اسلامی طی زمان درازی ساخته شد که از سده نهم تا سده شانزدهم را در بر میگیرد.
- در آن ساختمانها و بقایای دورانهای تازی، مغول، سلجوقی و صفوی در هم آمیخته است. با وجود این فرایافت کلی از آن کاملاً و به گونهای بنیادی ایرانی است.
- مسجد جامع که با مصالح گوناگون و به دست افرادی که از بسیاری جاها آمدهاند ساخته شده، یکپارچگی برجستهای را نشان میدهد و روشنگر آن است که آفرینشهای بزرگ انسان به انفراد پدید نمیآید، بلکه نیازمند پرورده شدن در اقلیمی سازگار و مایه گرفتن از سرمشقهای یک فرهنگ ملی زنده است تا عناصر سازنده آن را در یک کلیت اصیل و هماهنگ تحقق بخشد.
- فلسفه ایران نیز به همین سمت گرایش دارد. چنین است که اندیشمندان بزرگ ما چون ابنسینا، سهروردی، ملاصدرا، فارابی، میرداماد و بسیاری دیگر نیاز به ترکیب آگاهیهای گذشته را با پیش یافت مقدرات آینده مورد اشاره قرار دادهاند.
- آقای رئیس،
- پیامی که مسجد جامع عرضه میدارد و از فلسفه ایرانی نشان گرفته، تا امروز اعتبار کامل خود را حفظ کرده است.
- در جهانی که در حال زیر و زبر شدن است و پیشرفتهای تکنولوژیک به افراط به بهای کاهش کیفیت زندگی به دست میآید و نابرابریهای بزرگ میان ملتها بازمانده است، تا آنجا که از کاهش نگرانی انسانیت نسبت به آینده نشانی نیست، تبادل نظر و هر گونه گفتگو نه تنها ضروری که شرط اصلی بقای ما شده است.
- ولی بی مایهگذاری از گوهر وجودی خودمان چگونه میتوانیم گفتگوی سودمند و راستین را آغاز کنیم و چگونه میتوانیم بی نگهداری هویت خودمان بهترین آثار وجودی خویش را عرضه داریم؟ زیرا به هر حال هر ملت نه با نفی گوهر خود، که با تحکیم شخصیت خویش میتواند در بر جهانیان بگشاید. آینده انسانیت به توانایی ملتها در نگهداری هویت خود متکی است، نه به مقابله با تکنولوژی که به جذب آن و به پذیرش این واقعیت که مدنیت عمومی تنها به صورت درک متقابل در سطح جهانی میان فرهنگهایی که هر یک هویت خود را نگه داشتهاند، میسر میشود.
- اکنون پس از پاسخ به این پرسش که چه باید کرد، آیا بهتر نیست بنگریم که چگونه باید بود؟
- پاسخگویی به این پرسشها و هماهنگ سازی روندهای متعدد اندیشهها و ذهنیت بخشیدن به پندارها و استحصال قالبهای استنادی و انگارهها و هم نهادها و تحقق بخشیدن به این بازتابها به راستی ما را نیازمند یک چشمه الهام فلسفی ژرف و پیوسته میسازد. فلسفه امروز همانگونه که دیروز یک نقشی بنیادگرانه بر عهده دارد، این خدمت به آینده انسانیت را به واقع نمیتوان هرگز ندیده گرفت.
- آقای رئیس، با این روحیه است که درجه دکترای افتخاری فلسفه را که امروز دانشگاه بوداپست به من هدیه میکند، با سپاس میپذیرم