مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۷ آذر ۱۳۳۰ نشست ۲۱۱

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری شانزدهم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری شانزدهم

تصمیم‌های مجلس شورای ملی درباره نفت و گاز
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره شانزدهم

قانون طرز اجرای اصل ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور

مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۷ آذر ۱۳۳۰ نشست ۲۱۱

روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران

شامل: کلیه قوانین مصوبه و مقررات - گزارش کمیسیون‌ها - صورت مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی – اخبار مجلس - انتصابات - آگهی‌های رسمی و قانونی

سال هفتم – شماره ۱۹۹۰

۲شنبه ۲۵ آذر ماه ۱۳۳۰

دوره شانزدهم مجلس شورای ملی

شماره مسلسل ۲۱۱

مذاکرات مجلس شورای ملی

مشروح مذاکرات مجلس ملی، دوره ‏۱۶

جلسه: ۲۱۱

صورت مشروح مذاکرات مجلس روز یکشنبه هفدهم آذر ماه ۱۳۳۰

فهرست مطالب:

۱ - اعلام پخش مذاکرات مجلس از رادیو و قرائت صورت غایبین‏.

۲ - بیانات قبل از دستور آقایان: آشتیانی‌زاده - فرهودی - شوشتری - جمال امامی - پیراسته و آزاد.

۳ - بیانات آقایان: فرامرزی - دکتر بقایی - مکی - ملک‌مدنی طبق ماده ۹۰ آیین‌نامه. ‏

۴ - توضیحات آقای وزیر کشور راجع به واقعه‌ی ۱۴ آذر و تقدیم لایحه‌ی برقراری مستمری درباره‌ی ورثه‌ی مرحوم سرهنگ نوری‌شاد.

۵ - طرح فوریت لایحه‌ی مستمری ورثه‌ی سرهنگ نوری‌شاد.

۶ - تعیین موقع و دستور جلسه‌ی بعد - ختم جلسه‏.

مجلس ساعت ده و ربع به ریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید.

۱ - اعلام پخش مذاکرات مجلس از رادیو و قرائت صورت غایبین.

رئیس - به طوری که خاطر آقایان مسبوق است بیانات آقایان نمایندگان به وسیله‌ی رادیو به اطلاع تمام مردم خواهد رسید خواستم آقایان مسبوق باشند البته وضع مذاکرات طوری باشد که بتوانند بشوند و تأمل بفرمایند که من خبر بدهم که متصل بکنند بعد مذاکره بفرمایید مقصود این است که همهمه نباشد (صحیح است) جلسه افتتاح می‌شود صورت غایبین جلسه‌ی پیش قرائت می‌شود.

(به شرح زیر قرائت شد)

غایبین با اجازه - آقایان: مجتبی دولت‌آبادی - عباسی - اردلان - معدل - رضوی - مخبر فرهمند - طباطبایی - خزیمه علم.

غایبین بی‌اجازه - آقایان: صدرمیرحسینی - جواد مسعودی - ارباب‌گیو - صدری - کوراغلی - قاسم فولادوند - امیری - قراگزلو - ابتهاج - حسن اکبر - غلامرضا فولادوند - ناظرزاده - خسرو قشقایی - جواد عامری - ابوالفتح قهرمان - دولت‌شاهی - شهاب خسروانی - دکتر مصباح‌زاده.

دیر آمدگان بی‌اجازه - آقایان: سلطانی یک ساعت - هراتی یک ساعت.

رئیس - آقای فرهودی‏

فرهودی - آقای جواد مسعودی را جزو غایبین بی‌اجازه خواندند ایشان شرحی به بنده نوشته‌اند که مریض هستند و در اروپا تحت معالجه می‌باشند تقدیم کمیسیون محاسبات می‌کنم به علاوه راجع به دستور هم خواستم عرض کنم که یک لایحه‌ای است مربوط به کمک شیر و خورشید سرخ (زنگ رئیس) که در کمیسیون‌های دارایی و دادگستری تصویب شد و تابلوی آن را هم گذاشته‌اند از جناب آقای رئیس خواهش می‌کنم که این را جزو دستور قرار بدهند.

رئیس - بعد از لایحه‌ی راه و زندانیان جزو دستور قرار می‌گیرد ولی این مطلب مربوط به صورت مجلس نبود. آقای آشتیانی‌زاده نسبت به صورت مجلس نظری دارید؟

آشتیانی‌زاده - عرضی نداشتم‏.

رئیس - آقای قاسم فولادوند.

قاسم فولادوند - بنده در جلسه‌ی قبل مریض بودم و اطلاع دادم به وسیله‌ی مراسله که مریض هستم.

رئیس - اصلاح می‌شود آقای دولت‌شاهی نسبت به صورت مجلس نظری دارید؟

دولت‌شاهی - روز پنجشنبه صبح به واسطه‌ی کسالت بنده به مجلس شورای ملی تلفن کردم که پس از یک مختصر معالجه‌ای به مجلس خواهم آمد بدبختانه باید عرض کنم که وقتی به مجلس می‌آمدم در خیابه آن شاه‌آباد گرفتار یک دسته از هم‌قطاران بی‌مهرم شدم که‏.. (زنگ رئیس)

رئیس - این مربوط به صورت مجلس نیست.

صفایی - این علت غیبت است.

رئیس - علت غیبت را باید به من بنویسند که من تصویب کنم اگر هر کسی بیاید علت غیبت را اینجا بگوید این که نمی‌شود.

دولت‌شاهی - قربه آن بنده را می‌خواستند بکشند توی خیابه آن پلیس من را نشان می‌داد بیش از این عرضی ندارم.

رئیس - دیگر نظری نسبت به صورت مجلس نیست؟ (نورالدین امامی - صورت جلسه که داده نشده است) صورت جلسه را به آقایان نداده‌اند (گفته شد - خیر) پس این اعتراضات مربوط به چه بود من خیال می‌کردم به آقایان داده شده (صفایی - اعتراضات روی غیبت‌ها بود) سؤال شد معلوم می‌شود به علت اشکالات فنی چاپخانه صورت مجلس حاضر و توزیع نشده آقای آشتیانی‌زاده بفرمایید.

۲ - بیانات قبل از دستور آقایان: آشتیانی‌زاده - فرهودی - شوشتری - جمال امامی - پیراسته و آزاد.

(آقای آشتیانی‌زاده طوماری در دست داشتند و به طرف تریبون آمدند)

صفایی - آقای آشتیانی‌زاده شما بنا نبود با لوله بیایید (زنگ رئیس)

رئیس - آقای صفایی توجه کنید ناچارم به آقایانی که همهمه می‌کنند و بین‌الاثنین صحبت می‌کنند تذکر بدهم چون تمام مردم باید بشوند و اگر آقایان گوش ندهند مجبورم که آیین‌نامه را اجرا کنم بفرمایید آقای آشتیانی‌زاده. ‏

آشتیانی‌زاده - حوادث ۱۴ آذر دومین لکه‌ی بدنامی را بر دامان دکتر مصدق زد و دست‌های این پیرمرد را شاید بدون رضای خودش در خون بی‌گناهان فرو برد.

اولین حادثه‌ی جنایت بار تیر باران کردن بی‌گناهان در فاجعه بیست و سوم تیر ماه بود کمیسیونی که برای تحقیق در علت اساسی فاجعه‌ی ۲۳ تیر تشکیل شد نتوانست مسئولیت و مداخله‌ی عمدی پلیس در دستگاه‌ها و احزاب

دولتی را در فاجعه کتمان کند.

دکتر مصدق قتل عام بیست و سوم تیر را به گردن وزیر کشور و رئیس شهربانی وقت انداخت و گفت سرلشگر بقایی را شاه منصوب کرده و توطئه به وسیله‌ی شهربانی تنظیم شده و خود از جریان فاجعه بی‌اطلاع بوده است. بعد از چندی وزیر کشور یعنی سرلشگر زاهدی را به جرم شرکت در توطئه‌ی بیست و سوم تیر از کار برکنار نمود و دستور محاکمه‌ی سرلشگر بقایی را داد هنوز شش ماه از فاجعه و قتل هفتصد نفر مردم بی‌گناه تهران را که پلیس و سرباز چاقوکش‌های دولتی کشتند نمی‌گذرد که روز چهاردهم آذر جنایت دیگری به وقوع پیوست که افتضاح ننگ آن سراسر عالم را فرا گرفت (صحیح است)

این بار دیگر آقای دکتر مصدق نمی‌توانند بگویند از ماجرا بی‌خبر بوده‌اند روزنامه‌ی نیمه رسمی کیهان در شب فاجعه اطلاع داد که تصمیم به تیراندازی با حضور نخست‌وزیر گرفته شده است.

ما تصور می‌کردیم تحریکات عمدی شهربانی در سرتاسر شهر عصبه آنی کردن جوان‌ها و ریختن چاقوکش‌ها به دبیرستان‌های دختران و پسران و هجوم اوباش هر روز به جوان‌های بی‌گناه مردم تهران بر اثر سیاست جنایت آلود سرلشگر مزینی است ولی معلوم شد که سیاست تحریک مردم، و هجوم اجامر و اوباش، تجهیز چاقوکش و غارت منازل و مغازه‌های کسبه و پیشه‌وران بی‌گناه و مصدوم کردن مخالفین دولت ریشه‌ی عمیق‌تری دارد و مربوط به ریاست شهربانی نیست نقشه‌ی ترور کردن، خفه کردن، ترساندن، تهمت زدن و فحش دادن به نام توده و نفتی هر کس که مخالف دولت است و به طور کلی نابود کردن هر کس که نفس بکشد در واقع شعار این حکومت است (صحیح است)

جلوگیری از میتینگ و تظاهرات مسالمت‌آمیز مردم از ابتکارات دولت آقای دکتر مصدق است (دکتر طبا - از دور و بری‌های دولت است) (آزاد - خود دولت کرده است آقای دکتر این حرف‌ها چیست می‌زنید) (دکتر طبا - من تصدیق می‌کنم که دور و برش را باید تصفیه کند) (آزاد - خودش است دور و برش چیست) عرض کنم که شاه سابق وقتی که با لقب سردار سپهی به ریاست وزرا و حکومت رسید و می‌خواستند با دست او در مملکت جمهوری بسازند و روز دوم فروردین مردم شهر تهران آن میتینگ عظیم و فراموش نشدنی را بر ضد جمهوری و رئیس دولت در میدان بهارستان و داخل محوطه‌ی مجلس تشکیل دادند و در آن روز خودم یاد دارم وقتی سرادار سپه وارد مجلس شد که در نتیجه تلفن‌های اکثریت بود که از هجوم مردم می‌ترسیدند خائف بودند وقتی وارد همین حیاط مجلس شد در آن روز مردم رئیس دولت را به نفسه مورد حمله قرار ندادند و تا به سر وشانه‌اش سنگ و آجر پرتاب نکردند و شخصاً مضروب نشده فرمان حمله به یک فوج نظامی‌که همراه خود آورده بود نداد اشخاصی که بودند شاهدند این آقا سید کمال شاهد است این باشی شاهد است این پیشخدمت باشی همه شاهدند اشخاص هم که آن روز بودند آقای قائم مقام (فرامرزی - من هم بودم)

یک شخصی که میلیتاریسم بود و تربیت‌اش در ارتش و نظام بود در صورتی که با موقعیت و عادت نظامی که همه در او سراغ داشتند انتظار بیش از آنچه که شد می‌رفت و در آخر فاجعه با حساب دقیق بیش از ده نفر مجروح و یک نفر کشته نشد.

حالا بفرمایید که چطور شده حکومت سردار سپه آن روز را دوره‌ی دیکتاتوری می‌نامند و انتظار دارید که حکومت شما را با این قتل عام‌های پی در پی و ایجاد رژیم پلیس و ترور و ارعاب دوره‌ی مشعشع آزادی و رفاه و آسایش بنامیم.

نوکر بنده را که رفته بود چیز بخرد زدند سر و کله‌اش را خرد کرده‌اند (صفایی - جرمش این بود که نوکر شما است) (جمال امامی - اشتباه کرده) مگر آقای دکتر مصدق حکومت‌های ساعد صدرالاشراف و رزم آرا را برای جزیی‌ترین عملی به باد حمله و انتقاد نمی‌گرفتید؟ تمنا دارم بفرمایند در کدام یک از این ادوار مردم تهران چنین روزهای خون آلودی را دیدند؟ آقای دکتر مصدق تحمل ندارد مخالفین‌اش حرف بزنند، چیز بنویسند، میتینگ بدهند، تظاهر کنند!! اگر شما معتقدید که مردم پشتیبه آن شما هستند پس چرا از میتینگ مخالفین جلوگیری می‌کند؟

چرا چاقوکش تجهیز می‌کنید؟ چرا آدم می‌کشید؟ چرا در کمال ناجوانمردی کامیون‌های پلیس را بر روی انبوه مردم اعم از زن و مرد و بچه حتی در پیاده‌روها می‌رانید. اگر مردم طرفدار شما هستند از چند هزار نفر جوان چه ترسی دارید؟

تمام مردم تهران روز پنجشنبه دیدند که کامیون‌های پلیس چاقوکش‌های معروف و لات‌های جنوب شهر را بار می‌کردند و به آنها چوب می‌دادند و در میان صفوف دانشجویان می‌ریختند. بنده خودم با این آقای ارباب مهدی حال اگر بترسد و انکار کند من نمی‌دانم گمان می‌کنم که ارباب مهدی مرد است و انکار نمی‌کند با این آقای دکتر کاسمی از خیابه آن سعدی سرازیر شدیم مقابل روزنامه‌ی طلوع که رسیدیم دیدیم قریب ۵۰ و ۶۰ نفر از مردم معلوم‌الحال چماق و چوب و پایه‌ی میز و صندلی و همه چیز همه گونه آلات صلح‌طلبی‌دست‌شان بود و پشت سر آنها سه کامیون پلیس و نظامی مقابل درب روزنامه‌ی طلوع که رسیدند با آن زدند چوب‌های درب را شکستند و به زور وارد شدند (نمایندگان - آقای ارباب صحیح است؟)

(مهدی ارباب - صحیح است درست می‌گویند) (صفایی - ولی آقا اینها یک زنده بادهایی هم می‌گفتند) (زنگ رئیس) و در میان صفوف دانشجویان می‌ریختند و چون باز چاقوکش‌ها جرأت حمله نداشتند پاسبه آنها و سربازها به کمک آنها با قنداق تفنگ و سر نیزه سر و دست مردم را می‌شکستند تا چاقوکش‌ها بتوانند مردم را بزنند. مسخره‌تر از تمام این قتل و غارت‌ها از یک طرف اظهار تشکر شهربانی از چاقوکش‌ها به عنوان مردم شرافتمند پایتخت است و از طرف دیگر اقرار آقای نخست‌وزیر به غارت شدن روزنامه‌ها و مغازه‌ها و خانه‌ها و تعهد به پرداخت غرامت آنها است از یک طرف شهربانی کل کشور از چاقوکش‌ها به عنوان اهالی شرافتمند پایتخت اظهار تشکر کرد که خانه و مسکن مردم را غارت کردند، جراید را چاپیدند کلوب احزاب را آتش زدند و مردم را کشتند!! وظیفه‌ی شهربانی در تمام ممالک دنیا جلوگیری از شرارت چاقوکش‌ها، حفظ انتظامات و ممانعت از دزدی و جنایت است. در ایران شهربانی مشوق چپاول دزدی است. این شهربانی که هنراش کشتن مدرس فرخی و ارانی است این شهربه آنی که کارش حبس و تبعید خود دکتر مصدق حائری‌زاده و ملک‌الشعرا بهار است این شهربانی که کارش آمپول هوا زدن به مردم و تربیت پزشک احمدی است و علناً هم محرک ضرب و قتل و چپاول مردم به دست چاقوکش‌ها است به چه کار مملکت می‌خورد (صفایی - به همین کاری که کردند)

شما می‌گویید ما می‌خواستیم با حزب توده مبارزه کنیم خاک بر سر آن تشکیلاتی که برای مبارزه با یک جمعیت در پناه رجاله و چاقوکش قرار گیرد (صحیح است) چشم آن مسئولین امنیت عمومی روشن که برای حفظ انتظامات چاقو و چماق به دست حسن سه کله و تقی بی‌غم و عبدل خمره می‌دهند (خنده نمانیدگان) (فرامرزی - شعبه آن بی‌مخ را نگفتید) و آنها را به جان پسران و دختران مردم بی‌گناه شهر می‌اندازند. شما می‌گویید می‌خواستیم با حزب توده مبارزه کنیم، آیا مغازه رادیو فروشی و دکان خیاطی اداره روزنامه‌ی آتش طلوع و فرمان و داد هم از مراکز حزب توده بوده‌اند.

(ثقه‌الاسلامی - مرتجع بودند)

کدام خراب شده و جهنم دره در دنیا وجود دارد که دولت تا این درجه از مردم سلب کند - عابر بدبختی که بی‌خیال به خانه‌اش می‌رود از کجا پیش بینی کند که ناجوانمردانه کامیون را در پیاده رو خواهند انداخت که عمداً مردم را زیر گرفته بکشند؟ این چه ننگ و رسوایی است. این چه بازی است که در آورده‌اید؟ کی دکان نفت را تخته خواهید کرد که مردم آسوده شوند کی تعزیه‌ی شیر و فضه‌ی نفت تمام می‌شود؟ گفتید می‌خواهم عواید نفت را بگیرم نشد بعد آمدید گفتید خوزستان را می‌خواهم آباد کنم خوب بروید آباد کنید بس است دیگر این بازی نفت. حقیقت مطلب و محرک شما در این آدم‌کشی‌ها فقط انتخابات است.

من هفته‌ی پیش گفتم که دولت با راه‌انداختن چاقوکش و کمک پلیس در صدد خفه کردن و ترساندن مخالفین خود می‌باشد و چنان که ملاحظه کردید روز پنجشنبه این پیش‌بینی درست از آب در آمد (صحیح است) شما نمی‌خواهید با حزب توده مبارزه کنید اسم حزب توده و مارک کماپانی نفت خود یک نوع دکان سیاسی شده است. (صحیح است) هر کس که مخالف دولت بود یک مهر توده و یا نفتی به او می‌زنید و چاقوکش به سر او می‌فرستید تا زندگی او را به هم بریزند. مگر ممکن است که در شهری که دولت خودش ترور می‌کند زندگی کرد؟ هیچ کس دیگر در تهران تأمین ندارد هر جوانی که کتاب زیر بغلش باشد به اسم توده او را می‌زنند. هر متنفسی که بر ضد سالوسی‌های دولت حرف بزند به عنوان نفتی لجن مالش می‌کنند.

رئیس - آقای آشتیانی‌زاده وقت شما تمام شد.

آشتیانی‌زاده - بنده یک ربع وقت می‌خواهم‏.

رئیس - آقایانی که موافقند یک ربع ساعت ایشان صحبت کنند قیام کنند (اکثر برخاستند) تصویب شد.

آشتیانی‌زاده - عرض کنم که کلوب آقای ملک‌مدنی را هم غارت کردند حزب رستاخیز را.

جمال امامی - آقا مال خودشان بود حق داشتند.

آشتیانی‌زاده - نباید اجازه داد که با این مقدمات حکومت رجاله و اجامر و اوباش را در این مملکت برقرار کنید (صحیح است) حق ندارید که به خاطر موفقیت نامزدهای دولتی در انتخابات مردم بی‌گناه را به خاک و خون بکشید (صحیح است) بیش از هزار عکس از مناظر دلخراش فاجعه‌ی روز پنجشنبه برداشته‌اند و این عکس‌ها خود اسناد غیر قابل انکاری بر محکومیت دستگاه انتظامی پلیس و دولت در ایجاد فاجعه‌ی چهاردهم آذر است. در این عکس‌ها آن مردم شرافتمندی که شهربانی از آنها تشکر کرده است خوب دیده می‌شوند قیافه

چاقوکش‌های به نام در حال نعره زدن و چماق بلند کردن به خوبی‌مشهود است. روزنامه‌ی کیهان که یک جریده محافظه کار و نیمه رسمی است (فرامرزی - دروغ است) یادداشت‌های تأثرآوری از جنایات پلیس و سربازها منتشر کرده بود.

کیهان علناً اعتراف کرده بود که چاقوکش‌ها در حمایت پلیس به سر و روی مردم بی‌گناه و عابر خیابه آن ریختند و آنها را مضروب و مجروح کردند من شنیدم که وقتی آقای دکتر مصدق خبر مرگ یک افسر شهربانی را شنیدند گریه کردند (صفایی - دروغ است) من هم گریه کرده‌ام من از این خبر متأثر شدم ولی از شنیدن خبر قتل چندین دختر و پسر معصوم نیز متأثر شدند یا نه؟ این پاسبه آنها و افسران چه تقصیری دارند تقصیر متوجه دستگاه حاکمه است که آنها را وادار به چنین اعمال جنایت آمیزی می‌کند.

اما پلیس‌ها نباید انتظار داشته باشند که وقتی با کمک چاقوکش‌ها به جان مردم بی‌دفاع می‌افتند و با باتون و قنداق تفنگ سر و مغز و گردن آنها را خرد می‌کنند به طرف آنها گل پرتاب کنند. مسلماً مردم از خودشان دفاع می‌کنند و در این میان افسر پلیس هم مضروب می‌شود و عده‌ی زیادی از خود مردم هم کشته می‌شوند باید محرکین این فاجعه را جستجو کرد که موجب مرگ مردم بی‌گناه این مملکت می‌شوند. این که شما جنایات روز ۱۴ آذر را زیر سرپوش مبارزه با حزب توده مخفی می‌کنید مرد عادی می‌فهمد که جز تدلیس و نیرنگ چیزی دیگری نیست. روزنامه‌ی‌هاشمی حائری و روزنامه‌ی آتش و فرمان و داد و سایر جراید که با حزب توده بستگی نداشته‌اند که آنها را غارت کرده‌اید.

خانه‌ی صلح و کلوب جوانان و روزنامه‌ی به سوی آینده را پلیس با کمک چاقوکش با خاک یکسان کرده و آتش زده است بیانات بنده تمام شد. این عریضه‌ای که می‌خوانم به وسیله‌ی جناب آقای مکی ساکنین ناحیه پنج تقدیم مجلس کردند چون ایشان وقت نکردند از بنده که رفیق ایشان هستم تقاضا کردند که بنده این عریضه را پشت این تریبون قرائت کنم «نصر من الله و فتح قریب ملت ایران به مناسبت همدردی و هماهنگی با ملت عزیز مصر از دولت ملی جناب آقای دکتر مصدق انتظار دارد که نام خیابه آن اسلامبول را به نام خیابه آن قاهره تبدیل تا با این عمل هماهنگی کامل خود را با ملت مسلمان مصر ثابت کرده باشیم»

و دیگر موضوعی که بنده خواستم به عرض آقایان برسانم راجع به این هنرپیشگان تأتر سعدی است اینها قریب به دو ماه است که در اینجا متحصن هستند همان طور که عرض کردم اگر حقیقت موضوع تأتر و نمایش مذموم است و دولت صلاح نمی‌داند که در این مملکت تأتر باشد همه را ببندد اگر این طور نیست اینها را روانه کند بروند دنبال کارشان و کارشان را بکنند چون به شهادت تمام مطبوعات این مملکت اینها از نظر هنرپیشگی خیلی مردان قابل تقدیری هستند.

بهترین آرتیست‌های این مملکت هستند و در همه جای دنیا رسم است که صرف‌نظر از مذهب و مسلک هنرهای زیبا را تشویق می‌کنند و لانه‌ی آنها را مورد حمله و ضرب و شتم قرار نمی‌دهند استدعا دارم آقایان در این باره لطف بفرمایند و به این بیچاره‌ها کمک بفرمایند که بروند کارشان را بکنند و بقیه‌ی وقت خودم را به آقای فرهودی می‌دهم.

رئیس - اجازه بفرمایید آقای فرهودی مجلس یک ربع به ایشان وقت داد که صحبت بکنند یعنی خودشان صحبت بکنند آیا این حق برای ایشان است که به دیگری بدهند یا نه از نظر سابقه باید معلوم شود.

فرامرزی - این حق هست مجلس رأی داده که ایشان یک ربع صحبت کنند مجلس هم رأی داده هر که می‌تواند وقت‌اش را به شخص دیگری بدهد

رئیس - آن حق قانونی است و این حقی است که مجلس به شخص ایشان داده صحبت کنند و حق انتقال ندارند.

فرهودی - بنده از آقای پیراسته وقت گرفتم. ‏

رئیس - بسیار خوب آقای پیراسته به ایشان وقت دادند و آقای پیراسته هم امروز نام‌نویسی کرده‌اند از وقت ایشان صحبت می‌کنند.

فرهودی - بنده عرضی ندارم چون یک تأثر عمیقی دارم و وقت این که زیاد صحبت کنم ندارم فقط از آقایان می‌خواستم استدعا کنم که یک قدری توجه کنند به حال مردمی که در گوشه و کنار هستند و در این روزها دچار فجایع و تضییق‌هایی می‌شوند بهتر است که عرض خودم را از روی تلگرافی که یک پدر داغدار از دزفول کرده است عرض کنم‏

از دزفول آقای فرهودی رونوشت آقای مکی رونوشت آقای جمال امامی.

در تظلمات با تذکرات عدیده از عده ماجراجوی توده دکتر گوشه‌گیر شاه بز از فرخی دامپزشک موسی سری با تقویت سرهنگ شهروزی نام حزب زحمتکشان را به آنها قرار داده‌اند از بدو تشکیل حزب آشوب‌گری و بلوا راه‌انداخته به نفع سیاست اجانب با ارعاب و تهدید و تبلیغات کمونیستی و چاقوکشی آرامش این شهرستان را بر هم زده در نتیجه عدم توجه به شکایات و پیش‌بینی‌های مکرر در تجری خود افزوده حقیقت نقشه‌های شوم انقلابی برادر کشی آنها را کشف و بالصراحه نوشتیم و گفتیم تا بدبختی را به حد افراط نرسانیده‌اند چاره‌ای بیندیشید متأسفانه در اثر سهل انگاری و مسامحه انگاری‌های دولت و اولیا مسئول خوزستان از مراجعت گوشه گیر از شروع حمله به خانه‌های مالکین و بالنتیجه نقشه‌ی پلید خود را از به هم زدن مملکت و برادر کشی باشد در پناه تقویت سرنیزه سرهنگ نامبرده عملی ساخته.

بچه‌ی معصوم اینجانب که دانش‌آموز دبیرستان بوده در حین مراجعت به خانه موردحمله قرار با چاقو به طرز فجیعی مقتول ساخته این قسم کشتار وحشیانه آن هم محصل بی‌طرف ثابت می‌کند نقشه خیانت با دست آویز سرهنگ شهروزی و مسببین حزب زحمتکشان به این آسانی خاموش شدنی نیست جگر گوشه‌ی اینجانب طعمه غرض ورزی توده‌های نامبرده بالا و سرهنگ فرماندهی پادگان دزفول شده فکر مملکت و احقاق حق باشید.

محمد علی شمس مجدی پدر داغدیده نظام محصل مقتول. ‏

در روز پنجشنبه ساعت هشت بعد از ظهر به این کیفیت که این پدر بدخت تلگراف کرد در دزفول ۴ نفر چاقوکش ریخته‌اند و پسر ۱۹ ساله‌ی او را که محصل دبیرستان بوده جابه جا کشته‌اند این تلگراف رونوشتی هم به جناب آقای مکی داشت و بنده از ایشان تشکر می‌کنم که ایشان رونوشت را به جناب آقای نخست‌وزیر دادند و جناب آقای نخست‌وزیر هم بسیار متأثر شدند و دستور دادند که بازرس مخصوصی فوراً برود و رسیدگی بکند و تشکر می‌کنم از آقای مکی که این اقدام را فرمودند و از دولت هم امیدوارم که بالاخره تصمیم بگیرند خاتمه به این زندگانی پر ننگ مملکت بدهند.

فرامرزی - بنده از ماده ۱۰۹ می‌خواهم استفاده کنم. ‏

رئیس - وقتی وارد دستور شدیم، آقای شوشتری بفرمایید.

شوشتری - بسم الله الرحمن الرحیم. چون من هم کسالت دارم و هم امروز روزی است که باید بگریم و مقتضی نمی‌دانم گریه‌ی من هم از روی واقع است از این پیش‌آمد از این جهت وقت خودم را تقدیم می‌کنم به آقای جمال امامی‌که ایشان بیایند و صحبت کنند ولی یک عریضه‌ای که یک هزار و پانصد نفر محترمین جهرم برای درخواست اجرای منع مشروبات الکلی نوشته‌اند تمام از محترمین‌اند این را تقدیم به مقام ریاست می‌کنم و وقت خودم را می‌دهم به آقای جمال امامی.

رئیس - آقای جمال امامی‌‏

جمال امامی - عرض کنم حضور آقایان جملات شیوا مثل اشعار نغز می‌باشند همان طور که مضمونی را که سعدی و حافظ گفته‌اند انصاف نیستد در قالب دیگری ریخت همان طور اگر جمله‌ای شیوا دیدید آدم باید از خودپسندی خودش دست بردارد و تعبیر خودش را در قالب آن جمله‌ی شیوا که گفته شده است بریزد من هر چه فکر کردم طلیعه‌ی صحبت خودم را چه قرار بدهم بهتر از این که فرامرزی نوشته است چیزی ندیدم من چند دفعه اینجا گفتم این فرامرزی اگر قید تعصب را از پای قلمش بردارد معجز می‌کند ولی بدبختانه گاهی متعصب می‌شود نوشته است «یک اعلامیه عجیب، عجیب‌ترین چیزی که من در عمر خود دیده‌ام این اعلامیه روز پنجشنبه کل شهربانی بود این اعلامیه در همان شماره روزنامه‌ی ما چاپ شده بود که خبر آتش‌زدن چند خانه و غارت کردن چند اداره روزنامه و چاپخانه و کتابخانه را داشت و آن کارها را همان اهالی محترم کرده بودند که شهربانی از ایشان تشکر نمود بنابراین باید گفت که شهربانی کل کشور می‌خواسته چند خانه و اداره روزنامه و کتابخانه یغما و سوزانده شود و اهالی شرافتمند و میهن پرست تهران در این راه با وی همکاری کرده‌اند»

حالا باقی مطالب را یقین آقایان خوانده‌اند اگر نخوانده‌اید توصیه می‌کنم که بخوانید آقایان وقتی ما می‌آییم اینجا می‌گوییم که حزب توده را بر ما مسلط نکنید و جلوگیری بکنید منظورمان که اسم حزب توده نیست این توده که نیست این مفهوم‌اش این است که ما مطلعیم که اگر آنها مسلط بر مملکت شوند متعرض جان و مال و ناموس و مزاحم حیثیت و آزادی بالاخره حقوق ما خواهند بود خوب حالا اسم توده را برداشتیم اگر دولت بیاید این کار را بکند به کی متوسل بشویم من از حزب توده برای چه می‌ترسم؟ برای این که متعرض حقوق من هست و دولتی را که با پول ملت یعنی من و شما ایجاد شده است برای حفظ نوامیس ما خودش می‌آید متعرض نوامیس ما می‌شود من از این به که پناه ببرم (صفایی - به خدا و خدا انتقام خواهد کشید) (پناهی - و از شهربه آنی) لاالله الاالله این را دولتی می‌کند که رئیسش پیشوای ملیون است ما پریروز که شنیدم اینجا جلوی حزب توده را گرفتند و تصمیم داشتیم بیاییم تقدیر به شهربانی بکنیم ولی خوشبختانه نکردیم چون دیدیم که در جهنم ماری است که از او باید به غاشیه پناه برد آقایان تمام اهل این شهر هستند به من بگویید روزنامه‌ی طلوع روزنامه‌ی داد روزنامه‌ی سیاسی. روزنامه‌ی فرمان. روزنامه‌ی جانسپاران (پیراسته - آتش) آتش اینها جراید توده‌ای بودند؟

شما همه می‌دانید خود آقایان هم می‌دانند آن وقتی که این آقایان اعضا جبهه‌ی ملی

کم و بیش با حزب توده همکاری می‌کردند این آقایان روزنامه‌نویس‌ها که اسم بردم با حزب توده مبارزه می‌کردند (صحیح است) (صفایی - انتقام همان روزها را می‌خواهند بکشند) (زنگ رئیس) شما با حزب توده مبازه می‌کنید بعد می‌روید جراید ضد توده‌ای را غارت می‌کنید پس بگویید هر کس با دولت ما مخالف است یا موافق نیست یا تنقید می‌کند ما با او مبارزه می‌کنیم و او را غارت می‌کنیم همین حرف را توده‌ای‌ها هم می‌زنند منتهی آنها صنفی هستند و دولت نیستند اگر دولت باشند یک آزادی‌ها و یک قسمت از حقوق مردم را سلب می‌کنند ولی دیگر دولت‌اش اجازه نمی‌دهد مردم را غارت نکنند این دولت پایش را بالاتر گذاشته کجای دنیا دولت کمونیسم نازیسم، سوسیالیسم دمکراسی هیچ جای دنیا دیده غارت می‌کند این دولت به آندیتیسم است و غارت می‌کند بلند گوهای شهربانی داد می‌زد که هنگ حمله تحت فرماندهی تیمسار شعبه آن بی‌مخ به فلان جا حمله کردند (خنده نمایندگان) (یک نفر از نمایندگان - خنده ندارد واقعاً گریه دارد)

به جان شما آقایان تأثرآور است یعنی از تأثر بالاتر خجالت‌آور است (صحیح است) من صد بار اینجا گفتم حالا می‌خواهید زور بگویید می‌خواهید به سر من بزنید آخر دولت احتیاج به شعبه آن بی‌مخ ندارد شعبه آن بی‌مخ شما قوای تأمینیه و نظامی‌شما است شما پاسبه آن و پلیس دارید پول دارید بودجه دارید آخر شما چه احتیاجی به چاقوکش دارید یک روزی آقای دکتر بقایی تشریف آورد اینجا در زمان رزم‌آرا گفت که چاقوکش فرستادند در مطبع ما حالا غارت نکرده بودند مقدمه بوده است بعد من به رزم‌آرا که خدا از گناهان‌اش بگذرد من از خدا برای او رحمت می‌طلبم گفتم آخر تو دولت چرا چاقوکش می‌فرستی آن وقت آنها هم مجبورند معامله به مثل بکنند و این مملکت می‌شود هرج و مرج (قاسم فولادوند - می‌رسیم به آنجا که سوار سیلاخوری بیاوریم ناچاریم) اما شما خیال می‌کنید این جماعتی که اینجا نشسته‌اند نمی‌توانند ده نفر بیست نفر چاقوکش تهیه کنند بفرستند چاپخانه و کتابخانه‌ی شما را غارت کنند اگر چنین فرصتی بکنید اشتباه است منتهی شریف‌تر از شما هستند و این کار را نمی‌کنند بنده صد دفعه اینجا عرض کردم که توده‌ای‌ها را قانون شما قدغن کرده است مانع شده چه این مسلک و چه این حزب و چه این دسته را چرا جلوش را نمی‌گیرید؟ خانه صلح اگر مال توده است باید نمی‌گذاشتید افتتاح شود دولت چرا باید آن را آتش بزند اگر این بد بود رئیس دولت شما پیشوای سیاسی شما پیشوای روحانی شما رؤسای جبهه‌ی ملی که در آنجا عضو بودند اینها را هم پس آتش بزنید (خنده نمایندگان) یک روز قبل از این اوضاع قبل از آتش زدن این خانه دو نفر از اعضای جبهه‌ی ملی از آنجا استعفا دادند معلوم می‌شود اطلاع داشتند که آنجا را آتش می‌زنند آخر خانه‌ی صلح را چرا می‌گذارید تشکیل بشود اگر بر خلاف قانون است چرا باید تشکیل بشود و دولت بعد برود آنجا را آتش بزند؟

یک کس دیگری آن را اجاره کرده چهار دیواری تأتر سعدی را آیا باید آتش زد اگر این توده‌ای است و برخلاف مقررات و مصلحت مملکت است مانعش بشوید اینها را بگیرید و تار و مارش کنید خانه را چرا آتش می‌زنید آن هم خانه‌ای که خود شما هم عضوش هستید آخر این خیمه شب بازی را برای کی در می‌آورید اهالی مملکت مگر کورند مگر کرند مگر اینها را نمی‌دانند تمام دستگاه شما عضو جمعیت صلح طلبه آن خیانت به کشور می‌کند برای این آقایان اهمیت نداشت ولی از روزی که مخالف منافع‌شان است اهمیت دارد هشت ماه است در حکومت دکتر مصدق داد می‌زنم که اینها مخالف مملکت هستند و ریشه‌ی این مملکت را خواهند کند گوش نمی‌دهید ولی آن روزی که آن را مخالف مصالح شخصی خودشان تشخیص دادند آتش می‌زنند آن هم دولت این که مسخره است آقا این را چه می‌گویید این ملت چه می‌گوید ما چه می‌گوییم لاالله الی‌الله معروف است که حاج میرزا آقاسی علاقه مفرطی به احداث قنات داشت یک روزی سر چاه یک قناتی ایستاده بود مقنی می‌کند به آب نمی‌رسید بالاخره اوقاتش تلخ شد و آن پایین قرقر می‌کرد و گفت آخر بر پدر میرزا آقاسی لعنت اینجا که آب پیدا نمی‌شود حاج میرزا آقاسی سرش را برد آن تو و گفت مردکه آب اگر پیدا نمی‌شود برای تو نان که پیدا می‌شود حالا ما آمدیم نفت را ملی کردیم به این ملت هم گفتیم از این برای تو عایدی بیشتر خواهد بود نان تو ممزوج به پنیر خواهد شد من بعد پنیر هم خواهی دید نه تنها پنیر به او ندادیم نانش را هم از او گرفتیم و برای ملت نه نان و نه آبی‌شد ولی برای یک دسته معین همه چیز شد به قول فرنگی‌ها لایتی وین آن مانژان شد Lappetif Vient en Mangeant منتهی آن نشد این انتخابات را درست کردند این مملکت را به هم ریختند حالا فرض کنید این هم یک جوری حل بشود مگر این جنغولک بازی تمام می‌شود یک جنغولک بازی دیگری فراهم می‌کنند و همه را وصل می‌کنند به نفت و می‌گویند که انگلیس‌ها را بیرون کردیم آقا مگر هدف‌مان این بود که چهار نفر انگلیسی را بیرون کنیم اگر منظورمان این بود که‌اشتباه می‌کنیم و بر عکس قانون شما این اجازه را به شما نداده است منظورمان بود که از نفت‌مان عایدی بیشتری ببریم بر عکس قانون به شما این اجازه را نداده. برای حالا دیگر صحبت نفت را نمی‌کنم هر کس صحبت بکند که تنها منبع عایدات این مملکت را چرا خوابه آندید و چرا این نفت را زیر زمین گذارده‌اید می‌گویند این آقا نوکر استعمار و نوکر هر زهرماری است حالا این آقایان پروژه دارند که خوزستان را آباد کنند بزک نمیر بهار میاد. و برای ملت نان می‌شود اینها می‌خواهند خوزستان را آباد کنند تا جای عواید نفت را بگیرد مسلمان خدا، یکی را توی ده راه نمی‌دادند خانه‌ی کدخدا را سراغ می‌گرفت.

یک مهندسی است به نام مهندس بازرگان این آدم شریفی است پدرش هم آدم مسلمان و شریفی است این بیچاره را مثل غالب ماها احساساتی کرده‌اند که آقا ما می‌خواهیم انگلیس‌ها را بیرون کنیم و نفت را بگیریم رفت خوزستان حالا آمده است یک مقاله نوشته است شما را به خدا مقاله‌ی او را بخوانید این یک آدم بی‌طرفی است حالا مگر اخیراً نوکر استعمار شده باشد نمی‌دانم از وقتی که این مقاله را نوشته نوکر استعمار شده نوکر شرکت نفت شده ولی هفت هشت روز قبل از نوکر نبود مثل این که چند ماه پیش از این بنده هم نبودم حالا شده‌ام او هم نبود حالا شده است ببینید چی نوشته است این رئیس هیئت مدیره شرکت نفت و آن یکی هم مهندس است هنوز هیچ چیزی نشده و نفت ما خوابیده است اینها توی سر هم می‌زنند که تو مزخرف می‌گویی او هم می‌گوید تو مزخرف می‌گویی آخر برای چه؟ موضوعش که از بین رفته است ولی این بیچاره تا آمد یک حرف حقی بزند چون مانع دکانداری است به او حمله کردند و قیام کردند و گفتند که تو مزخرف می‌گویی نتیجه‌اش این است آقا این خلاصه طلیعه‌ی انتخابات آزاد است که می‌بینید.

فعلاً ما افراد اقلیت مجلس شورای ملی از دیشب آمده‌ایم در مجلس تحصن اختیار کنیم برای این که به دنیا اعلام کنیم که نه تنها آزادی نداریم بلکه تأمین جانی هم نداریم. (شوشتری - صحیح است) من چه بگویم آقایان که شماها ندانید خاطرتان می‌آید روزی که مصدق‌السلطنه آمد اینجا همین ده پانزده روز پیش بعداً حماسه سرایی‌ها به شما گفت غلط کردید قانون گذراندید من از فردا انتخابات را اجرا می‌کنم.

رئیس - آقای جمال امامی وقت آقا تمام شده است‏

جمال امامی - بنده نیم ساعت یک ربع عرض دارم آگر آقایان اجازه بدهید یک ربع ۲۰ دقیقه دیگر صحبت کنم‏.

رئیس - آقایانی که موافقند بیست دقیقه آقای جمال امامی مطالب‌شان را ادامه بدهند قیام کنند (اکثر برخاستند) تصویب شد.

جمال امامی - آمدند اینجا گفتند که شماها بی‌خود کردید حالا بنده جسارت نمی‌کنم ایشان جسورند من جسارت نمی‌کنم. آقایان تصدیق می‌فرمایید که پروژه‌ی تأخیر انتخابات را اقلیت نداد (صحیح است) تمام آقایان شاهدند وقتی بنده را دعوت فرمودند در آن کمیسیون مخالفت کردم و مخصوصاً کمیسیون را ترک گفتم و اینجا می‌خواستم مخالفت کنم جناب آقای امیرنصرت اسکندری از من خواهش کردند که این کار را نکنم (اسکندری - صحیح است) پروژه و رأی تأخیر انتخابات را اکثریت داد اکثریت یعنی طرفدار دولت (دکتر طبا - عده از اکثریت) اکثریت رأی داد عده‌اش را من نشمردم حال ممکن است شما نبودید حال دو نفر ممکن است مثل شما رأی نداده باشند آمد باکثریت، یعنی به شماها گفت که غلط کردید این کار را کردید پا شدید گفتید که چشم ما مطیع‌ایم، از مهدالی‌اللحد رأی می‌دهیم چرا بکنید آقا؟ شما باشید نمی‌کنید با یک همچو مجلسی؟ آقا اگر امام جعفر صادق یک همچو چیزی را به مجلس بگوید رأی نمی‌دهید چه رسد ..

(حاج آقا رضا رفیع - امام جعفر صادق رأی نمی‌خواهد) آقا را عرض نکردم آقا به همه رأی می‌دهید (ملک‌مدنی - آقای جمال امامی شما عادت دارید که با بی‌نزاکتی حرف بزنید شما حق ندارید به وکلای طرفدار دولت بگویید که غلط کردید شما حرف را با بی‌نزاکتی ادا می‌کنید حق ندارید این جور حرف بزنید و عادت کرده‌اید به این جور حرف زدن و آقای رئیس باید جلوگیری کنید از این حرفها و الا ما هم جواب می‌دهیم) (زنگ رئیس) من گفتم که ایشان می‌گویند کی مانع است که شما جواب بدهید؟ به شما که چیزی عرض نکردم‏

رئیس - آقای ملک‌مدنی بفرمایید من گفتم که متوجه بیانات خودشان باشند.

جمال امامی - مگر شما از حرف‌ها بدتان می‌آید؟

ملک‌مدنی - البته بدمان می‌آید.

جمال امامی - باور مکن‏

(زنگ ممتد رئیس)

رئیس - بین‌الاثنین صحبت نکنید

جمال امامی - آمد گفت که شما البته مفهومش این بود از این هم بدتر بود اگر می‌خواهید تشریح کنم اگر شما نفهمیدید من فهمیدم (ملک‌مدنی - شما فهم‌تان معلوم است) (نورالدین امامی - آقای ملک یک خورده ساکت باش) آقا حالا این کار را نکرد انتخابات را شروع نکرد از این کار

او تنها منظورش تف به صورت ما انداختن بود آخر مسلمان خدا معنی این چه بود؟ ایشان که آمده است قانون را زیر پا گذاشته یعنی اراده شماها را بعد هم عمل نکرده از قانون هم تخلف کرده این جرم هست یا نیست روشن کنید مرا جرم هست یا نیست هنوز مقدمات انتخابات‌شان تهیه نشده نمی‌دانم قرعه می‌کشند استاندار فرماندار را عوض می‌کنند اینها باید جا به جا بشوند یک ظریفی پریروز به من یک حرف قشنگی گفت می‌گفت حالا که استانداران و فرمانداران را برای انتخابات به طور قرعه معین می‌کنند خوب است نخست‌وزیر انتخابات را هم به قرعه انتخاب کنند ظن قوی این است که از این بدتر نخواهد شد این پیشنهاد خوبی بود و این پیشنهاد را بکنید یک کاکا سیاهی بچه‌ای توی بغلش بود بچه گریه می‌کرد گفت نترس بچه گفت از تو می‌ترسم حیف حیف (خطاب به آقای امیرتیمور وزیر کشور) سابقه‌ی ارادت من طوری است که من شرم دارم نمی‌توانم به کسی که ارادت دارم حرفی بزنم (صفایی - امیدوارم سوابق آزادی خودشان را خراب نکنند) ملاحظه بفرمایید (اشاره به روزنامه)

این یک جوانی است که سی و شش دفعه دزدی کرده از خانه هشت دفعه هم اتومبیل دزدیده یک سال و نیم هم در بندر عباس بوده ببخشید آقایان مدیران جراید آقای فرامرزی از جنابعالی عذر می‌خواهم اخیراً شهربانی وادار کرده است که روزنامه درآورده (آزاد - شیره‌کشخانه هم دارد) (فرامرزی - خویش و قوم من که نیست چرا از من عذر می‌خواهید) شهربانی به او حقوق می‌دهد برای این که به من فحش بدهد (پیراسته - اسمش چیست) (یک نفر از نمایندگان - مدیر روزنامه جوان - جانسپاران است) جانسپاران اشخاص شریفی هستند گوش کنید این یکی از روزنامه‌هایی است که به آقایان کمک می‌کند گوش بدهید من یک حکمی را می‌خوانم (اداره، دایره شعبه رونوشت گزارش مورخ ۲۰/۸/۳۰ وزارت کشور - شهربانی کل کشور محترماً به عرض عالی می‌رساند تیمسار سرتیپ نخعی ریاست اداره انتظامی و سر کلانتری اظهار می‌نماید که تیمسار معظم ریاست شهربانی کل کشور مقرر فرمودند از ۱۵ آبان ماه ۱۳۳۰ شعبه آن جعفری با ماهی ۳۰۰۰ ریال حقوق از اعتبار محرمانه استخدام گردد برای استحضار خاطر مبارک گزارش عرض تا هر نوع امر و مقرر فرمایید اطاعت گردد رئیس اداره حسابداری محرمانه خدایی) (یک نفر از نمایندگان - عجب محرمانه بود) این تیمسار سرتیپ شعبه آن بی‌مخ است که خانه مردم را غارت می‌کرده است و در مقابل این خدمات با ماهی ۳۰۰۰ ریال در شهربانی استخدام شده است من نمی‌دانم ما اینجا نشسته‌ایم چکار کنیم نشسته‌ایم که خودمان را گول بزنیم آخر مرده شور ببرد این انتخابات را که همه‌مان دل‌مان برای آن لک زده است آخر می‌خواهید چه بکنید این چه وکالتی است به این که بیایید بنشینید اینجا افتخار می‌کنید.

خانه از پای بست ویران است‏

خواجه در بند نقش ایوان است‏

یک وزیر دولت شبی که می‌خواهد استعفا بدهد یا بعد از استعفا رفته تمام ادارات مالیه را به هم ریخته آخر این را یک خورده مطالعه بفرمایید اگر این رؤسا بد بودند آقای شوشتری ملاحظه بفرمایید چرا در زمان تصدی ایشان خوب بودند و وقتی می‌رود برای خلف خودش دیگری را می‌گذارد آخر این مفهوم دارد اگر بد بودند باید در زمان تصدی خودش آنها را تغییر می‌داد چرا آنها را شبی که می‌رود تغییر داده او که استعفا داد که چرا انتخاباتی می‌کند این تغییرات این آقای وزیر مفهوم دیگری دارد اگر ندارد شما بفرمایید من که نمی‌فهمم (صفایی - خودش انکار ندارد) خلاصه دردمان یکی دو تا نیست هر جا برسیم همین آقایان طرفداران دولت هم بیرون قر و قر می‌کنند زیر گوش من و شما حالا منافع اجتماعی‌شان ایجاب می‌کند که اینجا جور دیگر بگویند این عاقبت ندارد هم بنده می‌روم هم شما می‌روید و هم مصدق هم آقای امیرتیمور تر و خشک با هم می‌سوزد و آقایان این طریقه اداره حکومت در یک کشوری نیست یک فکری بکنید.

تا که دستت می‌رسد کاری بکن‏

پیش از آن کز دست ناید هیچ کار

خلاصه اگر یک نفر از طرفداران جدی دولت حتی جناب آقای ملک‌مدنی پشت این تریبون آمد و گفت با این که مملکت خراب شده همه چیز شده است، کمونیست شده است این کار خوب را دولت در این هشت ماه کرد اگر کسی آمد به بنده همچو چیزی گفت بنده تسلیم ایشان می‌شوم آقایان شماها به هر ترتیبی‌که آمده‌اید اینجا نشسته‌اید عجالتاً نام‌تان نماینده ملت است (صحیح است) باید به فکر حفظ مملکت و ملت باشید اگر هم ملت نفهمد شما باید بفهمید آن بیچاره‌ها به شما نگاه می‌کنند شما زعمای قوم هستید تکلیف به گردن شما است به گردن مردم که نیست چرا دولت را سپرده‌اید به دست اشخاصی که از قدرت دولت بر علیه مملکت و مجلس و ملت سوء استفاده می‌کند؟

حالا اگر این عرایض بنده با منافع بعضی‌ها اصطکاک دارد به زعم آنها خوب نیست ولی والله بالله به خدا این منافع پایان ندارد نتیجه ندارد وقتی که مملکت شما به این روز افتاد شما وکالت داشته باشید، نداشته باشید ازش نمی‌توانید استفاده کنید باز تکرار می‌کنم ما نمایندگان اقلیت و عده‌ای از مدیران جراید در مجلس متحصن شده‌ایم و به دنیای آزاد اعلام می‌کنیم که ما آزادی فردی و اجتماعی نداریم و انتخاباتی که خواهد شد نمونه‌ی اراده ملت ایران نخواهد بود (بعضی از نمایندگان - صحیح است) (بعضی از نمایندگان - صحیح نیست) اینجا یک چند نفری هم هستند که من شرم حضور دارم به وکیل جسارت بکنم ولی یک دفعه دو دفعه ۵ دفعه آخر آدم مستأصل می‌شود اینها سعی دارند که بین صحبت‌های من هی قر بزنند نسبت به بعضی دلیل ندارد ولی نسبت به بعضی‌ها هم دلیل دارد چون من به ایشان خوبی کرده‌ام نیکی کردم در عوض دشمنی می‌کنند بعضی‌شان دلیل ندارد و در عمر خودم هم با آنها مواجه نشدم و سلام و علیک کم‌تر داریم من فکر کردم دیدم وقتی که یک کسی یک روز عضو حزب توده بوده بوده یک روز آمده وارد اراده‌ی ملی شده یک روز رفته عامیون شده یک روز جبهه ملی شده این از جمال امامی سرشتاً بدش می‌آید که این آدم همیشه یک جور حرف می‌زند این سرشتاًَ بدش می‌آید جز این دلیلی ندارد چرا برای این که یا آدم باید خوبی‌کرده باشد یا بدی کرده باشد دشمن تراشی کرده باشد هیچ کدام را نکرده دشمنی نیست.

دیدم دلیل بعضی از این آقایان این است که این آدم چرا همیشه یک جور حرف می‌زند خوب باید بدشان بیاید این تلگراف را که آقای فرهودی فرمودند از دزفول رسیده است رونوشت‌اش به من هم رسیده ولی بنده از تلگراف‌ها که می‌آید نمی‌آیم در مجلس بخوانم چرا؟ از این جهت است چون می‌دانم که دولت اعتنا نمی‌کند ولی چون عده‌ای را فرستادند از دزفول من هم به ایشان گفتم که بروند نزد وکیل دزفول می‌گویند که حزب زحمتکشان ریخته‌اند همان روزی که اینجا را غارت کرده‌اند آنجا را هم غارت کرده‌اند و یک نفر را کشته‌اند از جناب آقای دکتر بقایی استدعا می‌کنم که تحقیق بفرمایند اگر این کار به نام حزب زحمتکشان شده است تنبیه بفرمایید آنها را چون شایسته نیست که به نام حزب یک افرادی کار خلاف قانون بکنند (دکتر بقایی - صحیح است) این شایسته نیست چون پریروز هم به نام حزب زحمتکشان این کارها را کردند حزب احتیاجی به این کارها ندارد حزب یک ترتیب خاصی دارد که اگر از آن روال منطقی روش منطقی خارج بشود حتماً حزب نمی‌شود و یقیناً جناب آقای دکتر بقایی بهتر از بنده متوجه هستند و به رموز حزب آگاهند ایشان نباید اجازه بدهند که در یک حزبی اشخاصی به عنوان حزب و با قدر حزب از آن سوء استفاده بکنند و مردم را بکشند یا غارت بکنند نباید بکنند این عاقبت خوشی ندارد نه برای حزب و نه برای فرد بیش از این عرض ندارم.

رئیس - آقای پیراسته‏

پیراسته - بنده وقت خودم را به جناب آقای آزاد تقدیم کردم و آمدم اینجا به عرض مقام ریاست برسانم که آقای آزاد به جای بنده می‌آیند صحبت می‌کنند و ضمناً نامه‌ای که یک روزنامه به بنده نوشته به وسیله‌ی بنده تقدیم کرده است که به مقام ریاست بدهم این عکس‌ها ضمیمه‌ی آن است و این عکس‌ها می‌رساند که دسته‌ای ریخته‌اند و روزنامه را غارت کرده‌اند این روزنامه و روزنامه‌ی یک صنف جوان است به نام جمعیت جانسپاران بنده کار به راه و روش آن ندارم (رئیس هر چه صحبت کنید از وقت آقای آزاد می‌گیرید) به یک دسته فحش می‌دهند یک دسته دیگر هم انتقاد می‌کنند یا نمی‌کنند به من مربوط نیست بنده از اینها نمی‌گویم ولی بنده می‌گویم این آقای وزیر کشور (اشاره به آقای وزیر کشور) حضرتعالی دیدید که در دوره‌ی چهاردهم به خود شما در میدان بهارستان چه کار کردند این صحیح نیست آقا این کار نمی‌شود در مملکت و با رجاله بازی نمی‌شود حکومت کرد حضرتعالی کسی هستید که آمدید اینجا در دوره‌ی چهاردهم شکایت می‌کردید انتقاد می‌کردید از روش رجاله بازی چرا جلوی اینها را نمی‌گیرید اگر قادر هستید بگیرید و الا اگر آدم نتواند وظیفه‌اش را انجام بدهد وزارت فایده نداردشانی ندارد (سعید مهدوی - اینها را که ایشان استخدام نکرده‌اند) اگر نمی‌توانید بروید کنار شکایتی که این روزنامه کرده با استشهاد محل هم هست که با قوای دولتی آمده‌اند این روزنامه را غارت کرده‌اند و تقدیم مقام ریاست می‌کند.

رئیس - آقای آزاد بفرمایید

آزاد - من مدتی بود که در پشت تریبون مجلس راجع به آقای دکتر مصدق صحبتی نکرده بودم علت سکوت من این بود که میل داشتم هیچ گونه مزاحمتی به آقای دکتر مصدق بدهم که به فراغت خاطر مشغول کار نفت بشود ولی امروز سکوت خود را می‌شکنم زیرا از یک طرف می‌بینم از موضوع نفت علاوه بر این که چیزی عاید ما نشد ماهی ۲۵ میلیون تومان خسارت می‌دهیم و اگر این جریان چند ماه دیگر طول بکشد اعلان ورشکستگی ما اعلام می‌شود از طرف دیگر مشاهده می‌کنم که دولت مسلط بر اوضاع نیست و آقای دکتر مصدق که دائماً روی تختخواب خوابیده‌اند به کلی از جریان امر کشور بی‌اطلاع و همه روزه زد و خورد و اعتصاب. هرج و مرج با منتهای شدت جریان دارد و روز پنجشنبه ۱۴ آذر هم به وجود آمد که منجر به قتل و غارت مؤسسات ملی و ادارات روزنامه و تجارتخانه‌ها گردید. از تیر ماه تا به حال این دومین قتل و غارتی است که در پایتخت کشور به وقوع پیوسته و مسببین آنها در کمال آزادی در خیابه آنها و پشت میزها مشغول کار می‌باشند در ۲۳ تیر ماه یعنی روزی که‌هاریمن نماینده مخصوص رئیس جمهوری آمریکا

به تهران وارد شد نمایش مصنوعی که مقدمات آن با نظر وزیر کشور تهیه دیده شده بود ظاهر گردید و سپس مردم بیچاره و بینوا را به باد گلوله بسته صدها مردمی که از شهرستان‌ها با دادن پنجاه و شصت تومان به تهران آورده بودند مقتول و مجروح نمودند روز ۲۴ تیر ماه یک روز بعد از حادثه خونین قتل عام ناصرالشریعه سبزوای به قم رفته بود در مراجعت می‌گفت در اتوبوس ما دو نفر قمی‌بودند که از تهران به قم می‌رفتند در بین راه می‌گفتند ما ۸ نفر بودیم که هر یک پنجاه تومان گرفته بودیم آمدیم به تهران شش نفر از ما کشته و مفقود شد دو نفر زنده بر می‌گردیم به قم در آن روز یک عده مرد بیچاره‌ی گرسنه را از دهات به شهر آورده به هر یک پنجاه و شصت تومان داده بعد آنها را به باد مسلسل و تفنگ بسته به قتل رسانیدند و جنازه آنها را به قزوین برده دفن نمودند و زن و بچه آن بیچارگان هنوز خیال می‌کنند که شوهر و پدرشان در تهران زنده و مشغول کار است و حال آن که دست‌های غدار و بی‌رحم اعضای کابینه دکتر مصدق آنها را با کمال ناجوانمردی در خون خود آغشته و تا ابد بی‌پدر و شوهر نموده است. ‏

آن روز دکتر مصدق می‌خواست نشان بدهد که ایران در لب پرتگاه کمونیستی است و اگر آمریکا با این نقشه‌ی او موافقت نکند ایران کمونیست می‌شود برای آن که این دروغ را به حلق آمریکا فرو کند آن الم شنگه را راه انداخته سیصد نفر زن و مرد را در جلو مجلس در خون آغشته نمود و بعد هم یک نفر را به جرم این که در این قضیه دخالت داشته توقیف نکرده به چنگال عدالت تسلیم ننمود و بعد کمیسیونی از مجلسین سنا و شورا تشکیل داد که به این جرم رسیدگی نماید آنها استنکاف نموده بعد آقای شهشهانی را مأمور رسیدگی کرد او گزارش داده قضیه مسکوت ماند و همین عدم تعقیب مجرمین بهترین دلیلی است که دولت مسبب اصلی آن حادثه بوده است. حادثه روز پنجشنبه ۱۴ آذر ماه رقت آورتر از حادثه ۲۳ تیر ماه است روز پنجشنبه چندین دختر و پسر و افسران شهربانی مقتول و مجروح گردیده چندین تجارتخانه و مؤسسه و ادارات روزنامه غارت یا آتش گرفته سوخت - تمام مردم این شهر شاهد و ناظر بودند که این قتل و غارت را دستگاه شهربانی و چند نفر از عمال جبهه‌ی ملی و حزب زحمتکشان فرمان داده اداره می‌کردند - مکی با اتومبیل به چهار راه مخبرالدوله آمده به شعبه آن بی‌مخ دستور می‌داد شعبه آن بی‌مخ می‌گفت من مأمور خانه‌ی صلح هستم و این طرف ناحیه مأموریت من نیست کاظم‌زاده خرم‌آبادی که تازه از خرم آباد آمده و جایی را هم بلد نیست می‌گفت من در گوشه‌ی میدان بهارستان ایستاده بودم دیدم از طرف کوچه وزارت فرهنگ جمعی به اشعار حزب زحمتکشان بیرون آمده به پاسبه آنان سواره گفتند حمله کنید به طرف توده‌ای‌ها به محض آن که این فرمان صادر شد پاسبه آن‌های سوار با شمشیر حمله به جمعی کرد هر کس جلوشان می‌رسید مجروح می‌کردند.

شمن قنات‌آبادی در جلو جمعیت افتاده با چوب و چماق به مردم حمله می‌کرد و ناظر غارت و آتش زدن مؤسسات بود و همین که جمعی برای ‏غارت یا آتش زدن مؤسسه‌ای یا اداره روزنامه‌ای وارد محلی می‌شدند پاسبه آنان خط زنجیر می‌بستند نمی‌گذاشتند کسی داخل آن محل بشود پس از آن که مؤسسه یا اداره روزنامه آتش می‌گرفته یا غارت می‌شد و آن اشخاص بیرون می‌آمدند خط زنجیر پلیس هم از هم گسیخته می‌گردید در ۲۳ تیر ماه دولت می‌خواست به وسیله‌ی آن قتل عام به امریکایی‌ها بفهماند که ایران در لب پرتگاه کمونیست است در پنجشنبه ۱۴ آذر ماه دولت می‌خواست به امریکایی‌ها نشان بدهد که چگونه با کمونیست مبارزه می‌کند ولی عوض مبارزه با کمونیست رفتند روزنامه‌های ضد کمونیستی را غارت و چپاول نمودند بهترین دلیلی که دولت و طرفداران آن و اعضای جبهه‌ی ملی از این توطئه اطلاع داشتند استعفا دادن دو نفر اعضا جبهه‌ی ملی از عضویت خانه صلح بود که در روز قبل از حادثه در روزنامه‌ها انتشار یافت‏.

آقای دکتر مصدق یا باید بگوید من از این قضایا بی‌اطلاعم یا باید بگوید با اطلاع من این حوادث خونین به ظهور پیوسته است اگر ایشان می‌گویند من اطلاع ندارم چرا مسئولیت امنیت کشور را به عهده گرفته‌اند و استعفا نمی‌دهند - اگر می‌گویند من از این جریان اطلاع دارم چرا نخست‌وزیر نقشه‌ی آشوب آدم کشی و غارت اموال مردم را بکشد تعجب من در این است اگر آقای نخست‌وزیر با حزب توده مخالف است چرا آنها را دستگیر و تحت تعقیب قرار نمی‌دهد قانون که به او اجازه داده علاوه هر وقت بخواهد برای جلوگیری توده قانونی به مجلس بیاورد مجلس به ایشان رأی می‌دهد در این صورت علت آن که ایشان توده‌ای‌ها را آزاد گذاشته و هر روز یک الم شنگه راه انداخته پاسبه آنها را به جان مردم می‌اندازند برای چیست آقای دکتر مصدق که یک مرد اشراف و میلیونری است خیال می‌کند توده را با این کارها از بین می‌برد و حال آن که از بین بردن توده و جلوگیری از کمونیست کار و نان تهیه کردن برای مردم است.

از روزی که آقای دکتر مصدق نخست‌وزیر شده کسب تجارت از بین رفته مردم بیکار و برای یک لقمه نان معطلند - کارگر و دهقانی که روزی یک وعده غذا گیرش نمی‌آید - لخت و عور به سر می‌برد ایشان متوقع هستند که دست از شورش خود بردارند و مؤدبه آنه از گرسنگی و سرما بمیرند و ایشان میلیون‌ها ثروت را روی هم انباشته نمایند - آقای دکتر مصدق اگر شما می‌خواهید جلو کمونیست و آشوب‌گران را بگیرید باید سیاست اقتصادی و نقشه‌ی اصلاحات شما روشن باشند - برای مردم نان لباس - مسکن تهیه کنید نه آن که به جای نان و لباس و مسکن هر روز خودتان آشوب برپا کرده عده‌ای را مقتول و مجروح نمایید که باعث لجاجت و سرسختی آنها بشود. آقای دکتر مصدق از اول تا به حال آنچه گفته و ادعا داشته همه دروغ و عوام فریبی‌بوده است ۷ ماه نخست‌وزیری ایشان ثابت کرد که ایشان معتقد به هیچ یک از اصول مقدسه آزادی و قانون اساسی نیست مرام و عقیده ایشان گول زدند مردم است و بس یک کاغذی هم یک تجارتخانه‌ای که پریروز تجارتخانه را غارت کردند به نام مصطفی وزیاری نوشته است به من که من این را هم تقدیم مقام ریاست می‌کنم و در خاتمه عرایضم هم یک قضیه را به عرض آقایان می‌رسانم البته همه‌ی این آقایان این قضیه را شنیده‌اید که وقتی که ما می‌آییم راجع به انحطاط اخلاقی صحبت می‌کنیم می‌گوییم در دوره سلطان حسین ده نفر دراز می‌کشیدند و یک افغانی می‌آمد سر آنها را می‌برید الآن بنده وضعیت مجلس شورای ملی را می‌بینم که همه آقایان قضایا را به چشم می‌بینند و ایستاده‌اند و صدایشان در نمی‌آید یقین دارم تاریخ هم یک روزی این حوادث را از شما یادآوری می‌کند.

۳ - بیانات آقایان: - فرامرزی، دکتر بقایی، مکی و ملک‌مدنی طبق ماده ۹۰ آیین‌نامه.

رئیس - حالا وارد دستور می‌شویم ۳ نفر از آقایان یک توضیحاتی بر طبق ماده ۹۰ اجازه خواسته‌اند صحبت کنند آقای فرامرزی. ‏

فرامرزی - آنچه مرا وادار کرد که اینجا بیایم حرف بزنم فرمایش جناب آقای آشتیانی‌زاده بود و فرمودند روزنامه نیمه رسمی‌کیهان و دو سه مرتبه هم این مطلب را تکرار کردند.

من تصور نمی‌کنم که خود ایشان هم این عقیده را داشته‌اند بلکه می‌خواستند مرا به این بهانه بکشانند اینجا که حرف بزنم من این طور تصور می‌کنم (صفایی - که حقایق را بگویید) و الا روزنامه کیهان روزنامه‌ای نیست که آقایان منطقش را ندانید همین شماره‌ای که ایشان بهش استدلال کردند و اسمش را روزنامه نیمه رسمی گزارده‌اند همان شماره تا دوازده قران توی این شهر فروش رفت و دست خیلی هم نرسید یعنی ۶ برابر قیمت واقعی در شهری که این همه روزنامه هست ولی روزنامه کیهان روزنامه هیچ کس نیست (صحیح است) نیمه رسمی نیست، رسمی نیست، حتی می‌خواهم بگویم مال من که نیست مال آقای دکتر مصباح‌زاده که مخارجش را هم می‌دهد نیست روزنامه کیهان روزنامه ملت ایران است (صحیح است) و ما حتی‌الامکان سعی کرده‌ایم که در این روزنامه اعمال غرض خصوصی خیلی کم بشود البته بشر نمی‌شود غرضی نداشته باشد بشر نمی‌شود تحت تأثیر عصبه آنیت طمع حرص و شهوت و غضب قرار نگیرد ولی خداوند عقل به انسان داده که اغراضش و شهواتش را عقال بکند عقال یعنی آن بندی که زانو شتر را به پایش می‌بندند عقل یعنی این که طنابی باشد که اغراض انسان را ببندد و دنبال شهوات نرود.

ما سعی کردیم در روزنامه کیهان این طور باشیم حتی روزنامه‌های زیادی هستند که با پول‌های دزدی با پول‌های راهزنی با پول‌های غارت به قلم اشخاصی که آدم‌کشی کردند چاپ کردند به ما فحش دادند معذالک است ما چون فکر کردیم روزنامه روزنامه ملت است مال ما نیست روزنامه را آلوده نکردیم به جواب دادن اشخاص. من خاطرم هست یک وقتی به ما توده‌ای می‌گفتند برای آن که در دوره‌ی چهارم ما رویه‌ای داشتیم که این رویه را توده‌ای‌ها هم داشتند و خیلی‌ها که به ماتوده‌ای می‌گفتند من می‌گفتم ما توده‌ای نیستیم ولی اگر یک عمارتی یک بنایی باشد و متحطم و مشرف به انهدام باشد یا این محبسی که این ملت در آن حبس است ما کلنگ می‌زنیم توده‌ای‌ها هم به همین محبس دارند کلنگ می‌زنند صدای کلنگ‌های ما با هم هماهنگی دارد و مردم خیال می‌کنند ما یکی هستم بعد دور گشت و یک عده از نمایندگان مجلس چهاردهم را گفتند و حبس کردند و اینها هم کسانی بودند که ما آنها مبارزه می‌کردیم و توده‌ای‌ها اظهار مسرت و شادی کردند از این قضیه (رئیس - آقای فرامرزی از موضوع روزنامه خارج نشوید)

اجازه بفرمایید من هم فقط برای همین آمده‌ام دفاعم راجع به روزنامه بود ولی سعی می‌کنم که مختصر باشد ما اعتراض کردیم که چرا اینها بدون حکم محکمه و بدون ثبوت جرمی حبس کردند بعد به ما گفتند مرتجع شده‌اید و فلان موقعی بود که معلوم شد اینها سعی کردند قشون اجنبی در مملکت بماند و با تجزیه‌ی آذربایجان موافقت کردند ما گفتیم هر عملی که ما می‌کنیم برای آزادی ایران و برای استقلال و وحدت ایران است اگر بنا شد ما راضی بشویم که مملکت ایران را یک دولت اجنبی اشغال بکند چرا ما زحمت بکشیم چرا مخالفت نکنیم یک کسی می‌آید اینجا را می‌گیرد فعالت ما برای استقلال و نجات این مملکت است نه برای کمک کردن

به زوال و تجزیه این مملکت آن وقت به ما گفتند که این مرتجع شده است در این دوره هم آقای آشتیانی‌زاده به ما می‌فرمایند روزنامه نیمه رسمی و خیال می‌کنند که ما هر چه بنویسیم دستور از دولت می‌گیریم در این دوره آقای دکتر مصدق آمدند نخست یک عواملی و مؤثراتی که بر آقایان مخفی نیست ایشان با یک دولت اجنبی که از زمان قدیم پنجه انداخته بود به گلوی تمام شرق مبازه کردند ما معتقد بودیم که هیچ ایرانی بلکه هیچ شرقی در این مبارزه راه ندارد مگر این که پشت سر این مردی که قهرمان این مبارزه شده جمع بشود و او را تأیید بکند و حتی می‌خواهم بگویم از آن زمانی که رفقای ما به ما می‌گفتند که شماها یا توده‌ای هستید یا هم‌مسلک توده‌ای هستید وقتی که کافتارازده آمد اینجا و آقای ساعد مخالفت کرد با دادن نفت شمال ما هم همان موقع ساعد را تأیید کردیم گفتیم ایرانی وطن پرست است وقتی که دولتش با یک دولت اجنبی طرف شد نباید به بهانه‌های مختلف پای دولت را بگیرد و از عقب بکشد که دولتش را به زمین بزند برای این که دولت اجنبی‌غالب‏ نشود این رویه‌ی ما بوده و آن اعتراضی که ایشان فرمودند که ما در روزنامه کردیم به این دلیل است نه آنچه که ایشان فرمودند که روزنامه کیهان روزنامه نیمه رسمی است صحیح نیست روزنامه کیهان خود آقایان می‌دانید که هنوز یک ساعت از موقع انتشارش نگذشته دیگر دست کسی نمی‌رسد خود آقایان غالباً به من گفته‌اند که ما چه کنیم گیرمان بیاید و حتی امروز آقای دکتر طاهری این را می‌فرمودند ما خودمان دو تا ماشین داریم که از ماشین‌های قوی است برای چاپ و خارج از آن در مطبعه خارج هم چاپ می‌کنیم (رئیس - تمنا می‌کنم از موضوع خارج نشوید این مطالب آقا مربوط به کار داخی روزنامه است) راجع به کار داخلی ما حرف زدند (رئیس - من به شما می‌گویم که از موضوع خارج نشوید) چشم اطاعت می‌کنم ولی قصدم این است که روزنامه نیمه رسمی و دولتی نیست اگر باشد هیچ وقت ملت این طور نمی‌خرد (صحیح است) من راجع به واقعه روز پنجشنبه مثل هر ایرانی بلکه مثل هر بشری که وجدانش قضاوت کند و غرض توی کارش نباشد متأثر هستم برای این که دو دسته ایرانی ریختند سر هم و همدیگر را خون مال کردند و اعمالی کردند که خلاف مصلحت مملکت بود عقیده هم دارم در شماره دیروز هم ما نوشتیم و گفته‌ایم ایرادی به سرباز و پاسبه آن به عکس آقای آشتیانی‌زاده من ندارم سرباز حافظ نظم و مجری مقررات است و همین طور شهربانی وقتی که به یک دسته‌ای گفتند امروز اجتماع نکنید یا از این طرف نیایید آن دسته باید اطاعت بکند و اگر نکردند جلوشان را باید گرفت و اگر دست به سنگ و چوب حربه زدند دیگر وظیفه سرباز و یا پاسبه آن فرار نیست وظیفه‌شان جلوگیری است و آن حربه یا تفنگ که به دست سرباز داده‌اند برای این نداده‌اند که در موقع لزوم استخاره بکند یا نصیحت بکند و الا قرآن یا گلستان سعدی دستش می‌دادند که وقتی آمدند برای آنها قرآن بخوانند آیات اخلاقی بخوانند داده‌اند دستش که اگر تجاوز کردند بزنند،

ایرادی که من دارم به خود آنهایی است که برگشته‌اند به پاسبه آن و سرباز زده‌اند نمی‌بایستی این کار را بکنند ایراد بیشتری که دارم به این دسته‌هایی است که از پشت سر سرباز آمده‌اند و در این شهر شلوغ و نا امنی راه انداخته‌اند اولاً خود توده‌ای و روزنامه‌های توده‌ای و مؤسسات توده‌ای اگر توده‌ای باشند اینها می‌گویند ما نیستیم و تازه این را هم به شما بگویم قانون نگذشته برای ممنوع بودن توده، قانون منع کرده است مسلک اشتراکی را اگر اینها اقرار کردند که اشتراکی هستند باید جلوشان را گرفت یا اگر قوانین ما تطبیق کرده است اعمال آنها را با اعمال اشتراکی و اگر اینها هم باشد باید به وسیله‌ی دستگاه اجرایی و به حکم محکمه جلوگیری از انتشار و تأسیس آنها بکنند نه این که مردم بریزند آنها را غارت بکنند مثل زمان قدیم که یکی عبایی تنش بود و می‌گفتند که این عبا بابی شده است عبایش را می‌گرفتند باید این بساط جمع بشود و دولت دکتر مصدق که یک دولت ملی است احق و اولی است به این که این عمل را بکند بعد از حکومت‌های سابق که خودشان ایجاد اغتشاش و نا امنی می‌کردند به اسم این که رجاله کرده و نمی‌دانم که کرده این چیزها را دکتر مصدق باید جلویش را بگیرد که امروز در حکومت او خاتمه به این عمل داده شود.

من خیلی متأسفم که در این مجلس تحت احساسات پرشوری که بر علیه دیکتاتوری ایجاد شده هنوز توی این مملکت حقایق را نمی‌شود گفت ایشان اسم سردار سپه را آوردند خیلی وقت لازم است که یک سردار سپه دیگری در این مملکت پیدا بشود من این ایرادی را هم که شما به شهربانی می‌گیرید این را عیب شهربانی نمی‌دانم عیب شهربانی در جاهای دیگر است شهربانی باید مال دولت باشد باید مطیع دولت باشد باید مجری نظر دولت باشد این حسن شهربه آنی است که وقتی که دکتر مصدق باشد دیسیپلینه باشد تابع نظر او باشد وقتی که رزم‌آرا باشد این طور باشد شمشیر دولت است شمشیر باید در دست هر کسی هست ببرد آن عیبش نیست عیبش جای دیگری است‏.

رئیس - آقای فرامرزی ۱۵ دقیقه هم تمام شد دیگر توضیح‌تان را تمام کنید.

فرامرزی - تمام می‌شود من دلم می‌خواست آقایان به این قسمت هم توجه بکنند.

رئیس - گفتم که پانزده دقیقه هم گذشت توضیح طبق ماده ۹۰ بود وقت آن منتهی ۱۵ دقیقه است. آقای دکتر بقایی.

دکتر بقایی - با این که بنده تصمیم نداشتم در این جلسه صحبتی بکنم چون در دو مورد اسم حزب زحمتکشان برده شد در اینجا بنده لازم می‌دانم که توضیح حضور آقایان محترم نمایندگان عرض کنم حزب زحمتکشان ملت ایران در چند ماه پیش یعنی در هفت ماه پیش از اجتماع چندین سازمان به وجود آمده است اعضای این سازمان از طبقات روشنفکر و کارگر این مملکت هستند که آقایانی که در تهران تشریف داشتند فعالیت‌شان را در انتخابات دوره شانزدهم در آن سازمان نظارت آزادی ملاحظه فرمودند که بعضی از آقایانی که به صندوق مراجعه کرده بودند برای دادن رأی خودشان به بنده گفتند که متانت و رفتار اینها قابل توجه است و همیشه در مقابل تحریکات مأمورین دولت وقت سکوت اختیار می‌کردند و هیچ از رویه و دستوری که داشتند خارج نمی‌شدند و بعد از آن هم سازمان‌هایی که داشتیم که اجرای آن سازمان مبارزه برای ملی کردن صنعت نفت بود به شهادت تمام اهالی تهران رفقای بنده در آنجا فعالیت می‌کردند و کار می‌کردند جز متانت و حفظ نظم و آرامش هیچ وقت کار دیگری نداشته‌اند بعد از آن که ما لازم می‌دانستیم یک حزبی به وجود بیاید برای این که بتواند یک مبارزه منطقی و صحیحی در مقابل بعضی دسته جاتی که مخالف مصالح مملکت بودند یعنی حزب توده داشته باشند تصمیم گرفتیم که حزب زحمتکشان ملت ایران را درست بکنیم برای این که بنده به تجربه شخصی خودم دریافته بودم که طرز مبارزه‌ای که دولت‌ها برای مبارزه با عمال توده‌ای پیش گرفته بودند نه تنها کوچکترین فایده‌ای نداشت بلکه بی‌اندازه مضر بود و آنها را تقویت می‌کرد. بنده خودم در موقعی که در زندان بودم شاهد این نکته بودم که چندین نفر آمدند به زندان در صورتی که توده‌ای نبودند و به اتهام توده‌ای آنها را آوردند به زندان دو ماه در زندان می‌ماندند در این دو ماه پدر و مادر آنها مراجعه می‌کردند که توده‌ای نیستد و آنها راست می‌گفتند و چون وقتی که وارد زندان شده بود توده‌ای نبود وقتی که خارج می‌شد یک فرد به تمام معنی توده‌ای و مبلغ رنجدیده‌ی توده‌ای بیرون می‌آمد بنابراین بنده لازم دانستم که با رفقای خودم یک حزبی به وجود بیاوریم که روی منطق و با حربه کلام با حربه روزنامه با حربه فلسفه بتواند با اینها مبارزه بکند و بهترین دلیلی هم که خود آقایان را به شهادت می‌طلبیم از تأثیر این عملی که ما کردیم این است از همان موقعی که ما شروع کردیم به این کار حملات روزنامه‌های چپ توده‌ای خواه روزنامه‌های علنی و خواه روزنامه‌های مخفی‌شان به حزب ما شروع شد آقایان شاید اطلاع داشته باشند روزنامه شاهد را توده‌ای‌ها که ادعای مترقی بودن می‌کنند خواندن روزنامه‌ی شاهد را به پیروان خودشان حرام کردند یعنی همان عملی که در قرون وسطی می‌شد کردند و خواندن انتشارات روزنامه‌ی شاهد را تحریم کردند و انتشارات روزنامه شاهد هست و آقایان می‌توانند ملاحظه کنند و رویه ما را بدانند و بنده از این لحاظ خیلی خوشوقتم که عملی که حزب ما در مبارزه با حزب توده انجام داده است بی‌اندازه مؤثر بوده و ما از یک عده‌ای از جوانان این مملکت که اغفال و گمراه بشوند جلوگیری کردیم و این قدر هم مدرک برای اثبات این هست که خواهش می‌کنم که هر کدام از آقایان کوچک‌ترین تردیدی در عرایض بنده دارند بفرمایند آن مدارک را به بنده ارائه بدهم و ببینند که ما در این مدت بدون این که تظاهر و خودنمایی کرده باشیم چه زحمتی کشیدیم و چقدر نتیجه گرفتیم.

با این ترتیب اسباب کمال تأسف بنده شد صحتبی‌که راجع به دزفول و حزب زحمتکشان آنجا شد که آنها را منتسب به توده‌ای کردند یعنی همان طور که آقای فرامرزی فرمودند می‌گفتند که فلان کس بهایی است و می‌گویند توده‌ای‌ها جمع شدند به اسم حزب زحمتکشان بنده با تقدیم معذرت دو کلمه راجع به حزب دزفول باید عرض کنم و آن این است که در مسافرتی که چند ماه قبل بنده به خوزستان کردم و در بعضی جاها مقدماتی فراهم شده بود برای تشکیل حزب و بنده می‌بایستی به آنجاها بروم قبل از رفتن به هر جا بنده تحقیقاتی می‌کردم راجع به محل و روی زمینه‌ای که به دستم می‌آمد اقدام می‌کردم راجع به دزفول یک گزارش‌های خوبی به بنده نمی‌رسد به این معنی که گفتند دزفول یکی از آن شهرهایی است که بیش از همه شهرهای خوزستان تحت‏ سیطره انگلیس‌ها بوده به این معنی که چند نفر در آنجا تحت سیطره انگلیس‌ها هستند و آنها هم بر مردم مسلط هستند و بعد از اهواز تنها شهری که انگلیس‌ها حتی قرائتخانه داشتند در دزفول بوده و این مدت یک عده معدودی اشخاص غارتگر

بوده که مسلط به همه چیز مردم هستند و گفتند که اینجا هیچ فایده‌ای ندارد و اگر بخواهی با سازش با آن افراد یک حزبی تشکیل بدهی آبروی خودت می‌رود و اگر هم بخواهی بدون سازش با اینها باشد وضعیت قضیه از این قرار است این بود که بنده وقتی که توی راه می‌رفتم پیش خودم گفتم و فکر کردم که می‌روم به دزفول و یک نطق مختصری می‌کنم بدون این که حمله‌ای چیزی باشد فقط برای این که مسمایی به عمل آمده باشد ولی وقتی که وارد ذزفول شدم مصادف با یک منظره‌ای شدم که یقین دارم هر یک از آقایان هم در آنجا تشریف داشتند همان احساساتی را که بنده دریافتم در می‌افتند محلی که برای حزب گرفته شده بود در خارج از شهر دزفول یعنی تقریباً نیم کیلومتر بیرون شهر است یعنی در مقابل دروازه‌ای بود که وارد می‌شدیم به طوری که ما می‌بایسی از وسط شهر عبور بکنیم و از وسط شهر خارج بشویم و برویم به آن محل حزب در تمام طول این راه که شاید متجاوز از سه کیلومتر می‌شد مردم دور این اتومبیل می‌دویدند و سعی می‌کردند خودشان را برسانند به اتومبیل و فریاد می‌زدند دکتر بقایی ما را نجات بده از دست انگلیس‌ها و این اگر یک دقیقه دو دقیقه ده دقیقه بود می‌گفتیم خوب یک چیزی ولی من دیدم صدا از تمام قلب‌های شهر بر می‌آید به این جهت وقتی که بنده وارد حزب شدم خیلی منقلب بودم و در آنجا بر خلاف تصمیمی که ابتدا داشتم خیلی نطق بی‌بو و خاصیت و سمبلی که به قول عوام است بکنم موثرترین نطقی که بنده در مسافرت خوزستان بر علیه انگلستان کردم در دزفول بود، مردم آنجا دیدند که یک چیز تازه‌ای شنیده‌اند و یک کسی آمده است به انگلیس‌ها فحش داده به نوکرهای انگلیس‌ها فحش داده حقایقی را گفته یک استقبال عجیبی نسبت به این حزب کردند اشخاص متنفذی که منافع خودشان را در خطر شدید می‌دیدند. یک تلگرافی به آقای نخست‌وزیر کردند بعد یک تلگرافی به خود من که آقا تو آمده‌ای اینجا و اغفالت کرده‌اند ما خودمان حزب تشکیل می‌دادیم و با این حزبی که تشکیل داده‌ای و توده‌ای‌ها دورت را گرفته‌اند من چون رویه‌ام معلوم است و این دو دوره‌ای که با آقایان همکاری داشتم گمان می‌کنم که آقایان تا اندازه‌ای رویه بنده را می‌دانند بنده روی قصد و غرض خصوصی اقدام به تشکیل حزب نکردم برای اینکه اگر می‌خواستم این کار ار بکنم احتیاجی به تشکیل حزب نداشت با این که بسیار از دوستان عزیز که نهایت لطف را به بنده دارند گفتند وقی که حزب تو به یک شهرتی می‌رسد یک عده‌ای علاقمند هستند و یک عده‌ای کار دارند وقتی که حزب درست کردی در مقابل آن صف تشکیل می‌شود انجمن تشکیل می‌شود کراراً دوستان عزیز من از راه مصلحت و راهنمایی این حرف را به من زدند من از آنها متشکرم ولی دیدم که اگر من بخواهم در این موقع که مصلحت مملکت است یک حزبی‌باشد و یک مبارزه اساسی بکنید عملی نکنم از ترس این که دشمنی پیدا نکنم این یک عملی است که از روی خود پرستی انجام شده است به این جهت وارد این مرحله شدم جریان دزفول خیلی مفصل است ولی در دو کلمه که منافع آن عده متنفذ محلی که سوابق‌شان بی‌اندازه روشن است و سوابق و خدمات‌شان هم بی‌اندازه روشن است به خطر افتاده به آن جهت شعبه حزب زحمتکشان دزفول را معرفی می‌کنند به یک شعبه حزب توده و می‌گویند که توده‌ای‌ها آمده‌اند و این جریانات هم که چند روز پیش اتفاق افتاده بی‌اندازه باعث تأسف بود و بنده از جناب آقای امیرتیمور و همچنین از جناب آقای نخست‌وزیر خواهش کردم که یک بازرس بی‌طرف بفرستند آنجا رسیدگی بکنند و هر کس که مرتکب خلافی شده باشد باید تعقیب شود تنبیه شود خواه مربوط به حزب زحمتکشان ملت ایران باشد وخواه مربوط نباشد.

ولی مسلماً من می‌دانم که کسانی که با فکر ما آشنایی پیدا کرده باشند پیرو مرامی‌که ما تعیین کردیم هستند هیچ وقت وارد این قبیل کارها نمی‌شوند اما راجع‏ به تهران هم تلویحاً و تصریحاً اینجا صحبت‌هایی نسبت به حزب زحمتکشان شد اطمینان دارم و امیدوارم به زودی مرتکبین واقعه پریروز کشف بشوند و تنبیه بشوند ولی من یک چیز را فقط حضورتان عرض می‌کنم و به عقل سلیم آقایان واگذار می‌کنم چون این یک قضیه‌ای نیست که از ممالک دیگر باشد توی مملکت خودمان است در این مملکت دزدی راهزنی خیلی رواج داشته بعضی از اوقات هنوز هم اتفاق می‌افتد بعضی پیدا می‌شوند که راهزنی می‌کنند جلوی اتومبیل را می‌گیرند و لخت‌شان می‌کنند از آقایان سوال می‌کنم هیچ وقت شنیده‌اید که این دزدانی که می‌آیند و یک جاده‌ای رامی‌بندند و مردم را لخت می‌کنند فریاد بزنند که زنده با مرادعلی مراد، مرادعلی مراد که عرض کردم یک دزدی بود مال شهر خودمان مال کرمان مدت‌ها راهزنی می‌کرد البته بعضی از رؤسای قشونی هم به او کمک می‌کردند (فرامرزی - پس چرا وکیل نشده است جای شما بیاید مجلس) (سالار بهزادی - در کرمان معمولاً دزدان را وکیل نمی‌کنند) همان طور که گفتند آقای فرامرزی در کرمان دزدها را وکیل نمی‌کنند ما هیچ وقت نشنیدیم که یک کسی یک عده را بفرستند به غارت اینها وقتی که مشغول غارت می‌شوند فریاد بزنند زنده باد مرادعلی مراد.

رئیس - وقت شما تمام شد

دکتر بقایی - بنده وقت دو ماده ۹۰ دارم یکی مربوط به بیانات آقای فرهودی و یک ماده نود راجع به بیانات آقای جمال امامی آن یکی که تمام شد و حالا راجع به تهران که آقای جمال امامی فرمودند عرض می‌کنم و دو سه دقیقه بیشتر نیست هیچ وقت دزدها برای رئیس‌شان زنده باد نمی‌گویند یعنی سعی هم می‌کنند که آنها را نشناسند این اشخاص که رفته بودند این عمل بسیار تأسف آور را انجام دادند یعنی به چاپخانه‌ها و روزنامه‌ها حمله کردند و بنده در اینجا از صمیم قلب اظهار تأثر می‌کنم در این عملی که انجام شده فریاد می‌زده‌اند که زنده باد حزب زحمتکشان ملت ایران و زنده باد دکتر بقایی، و گمان می‌کنم اگر آقایان یک ثانیه خودشان توجه بفرمایند در خواهند یافت که به فرض محال اگر بنده خواسته باشم چنین عملی را مرتکب شوم می‌گویم آقایان روی‌تان را بپوشانید که کسی نشناسد (یک نفر از نمایندگان - پس شهربانی چه می‌کند باید بشناسد) باید تعقیب کند و این تعقیب را اول کسی که خواست از شهربانی خودم بودم.

(فرامرزی - شهربانی مواجب می‌دهد)

رئیس - آقای دکتر بقایی تمام کنید مطالب خودتان را

دکتر بقایی - الآن اجازه بفرمایید دو کلمه عرض کنم چون چاپخانه خود بنده هم مورد حمله واقع شده است و هم روزنامه بنده مورد حمله واقع شده است و من مزه‌ی این کار را می‌دانم چیست برای دشمن خودم هم هیچ وقت نه تنها رضا نمی‌دهم چنین چیزی بشود بلکه بی‌اندازه متأسف می‌شوم و جناب آقای امیرتیمور اینجا تشریف دارند و بنده در خدمت ایشان بودم و عقیده ایشان را بنده تأیید می‌کردم که باید جبران خسارت اینها بشود گذشته از این که از بعضی از این روزنامه‌ها بنده کمال امتنان را دارم و وجودشان را برای حزب خودم مفید می‌دانم برای این که اگر فقط روزنامه‌های توده‌ای و چپ به من حمله می‌کردند ممکن بود این تو هم ایجاد بشود برای مردم و خیال کنند که من طرف بلوک آنگلوساکسون هستم ولی چون بعضی از این روزنامه‌ها که متمایل به بلوک مختلفه هستند و اینها هم به من حمله می‌کردند مسلم می‌شود راهی که ما داریم می‌رویم به نفع ایران است و راه میانه است میانه برای ایران منفعت دارد (صفایی - مقصود آمریکایی‌ها هستند)

برای ما امریکایی‌ها فرقی ندارد برای ما خارجی خارجی است عرض کنم حضور آقایان راجع به موضوع حمله به چاپخانه و روزنامه‌ها بنده کمال تأسف را دارم و راجع به آنچه که بنده در مجلس نبودم ولی الآن یک یادداشتی نوشته‌اند که گویا آقای آزاد راجع به آقای شمس قنات‌آبادی چیزی گفته و آقای شمس قنات‌آبادی در همان موقعی که این اتفاقات می‌افتاده در مجلس خدمت آقای حائری‌زاده بوده‌اند و بنده هم خودم در مجلس ایشان را دیدم مقصود این است که این را آقایان دانسته باشند که هر عملی که بد باشد از هر کس سر بزند بد است. ‏

بنده ارادتی که به آقای فرامرزی دارم برای این است که در موقعی که نمی‌دانم کدام حکومت بود روزنامه‌های توده‌ای را دولت جلوشان را گرفت فرامرزی روزنامه‌اش را در اختیار آنها گذاشت، آن وقتی که روزنامه‌ها و قلم‌ها را شکسته بودند فرامرزی این کار را کرد در همان موقع من به ایشان ارادت پیدا کردم زیرا دیدم یک مرد اصولی است اصول را رعایت می‌کند و ما هم می‌خواهیم که اصولی باشیم هر کس به روزنامه حمله کند به چاپخانه حمله کند قابل تعقیب است آدم بدی است از هر دسته و هر جا که می‌خواهد باشد اگر آدم حرف حساب دارد باید بنویسد و بگوید و با شکستن قلم کار پیشرفت نمی‌کند دیگر بنده عرضی ندارم (فولادوند - حدس می‌زنید که کی کرده است شما وکیل تهران هستید)

رئیس - آقای مکی‏

مکی - امروز آقایان نمایندگان اکثریت سکوت کردند تا اقلیت حرف‌های خودش را بگوید امیدوارم این سکوت اکثریت سرمشقی برای اقلیت باشد و به دیگران هم همین طور جوانمردانه رفتار بکنند (صحیح است) و حربه تهمت و افترا را کنار بگذارند بنده روز پنجشنبه از ساعت ده صبح در هیئت مختلط بودم (صحیح است) به شهادت آقای نجم‌الملک آقای سروری، آقای دکتر معظمی آقای دکتر شایگان آقای صالح تا دو ساعت بعد از ظهر در مجلس بودم اما ساعت ده دقیقه به ظهر مانده بود آقای نخست‌وزیر نامه‌ای نوشته بودند که به هیئت مختلط که ما احتیاج به یک ماده واحده‌ای داریم که مجلس تصویب بکند که به غیر از مشتریان سابق نفت را به مشتریان دیگری هم بفروشیم آقای دکتر معظمی گفتند که سوابق قانون را بیاورند شبی که قانون در مجلس مطرح بود معلوم شد پیشنهادی از طرف آقای آشتیانی‌زاده داده شده بود که مفهوم‌اش این بود که فقط باید به مشتریان سابق بفروشیم بعد بنده دفاعی به نام مخبر کرده بودم که ما باید نفت را

بفروشیم اگر آنها نخریدند به هر مشتری دیگری خواهیم فروخت و این حق ملت ایران است و ما نمی‌توانیم تأخیر بیندازیم فروش نفت را این را سوابق‌اش را نگاه کردیم دیدیم که مجلس به پیشنهاد آقای آشتیانی‌زاده رأی گرفته و بنده با آن دفاعی که کرده بودم پیشنهاد ایشان رد شده بود بعد از آن آقایان اعضای محترم هیئت مختلط نفت گفتند ضرورتی به ماده واحده ندارد و الآن فلانی بلند شود و برود این را به آقای نخست‌وزیر بگوید و برگردد (صحیح است) اول قرار بود آقای حسیبی‌برود گناه بنده این بود که صورت مجلس را بردم و برگرداندم و رفتن و برگشتن بنده هم بیست و پنج دقیقه طول کشید جرم مکی این بود که از این خیابان رفته و برگشته است خواستم عرض کنم که آقایان اقلیت خوب است اشخاص را بشناسند (صفایی - از طرف اقلیت گفته نشده) خیلی معذرت می‌خواهم خیلی متشکرم آن کس که زشهر آشنایی است - داند که متاع ما کجایی است. بنده به هر روزنامه‌ای که حمله بشود ولو دشمن جدی من که باشد مخالفم جراید آزادند و هر نسبتی را که به هر کس بخواهند بدهند بدهند و من کسی بودم که ایستادگی کرده که این قانون زنجیز آزادی مطبوعات برداشته بشود و هیچ وقت کسی که آن قدر ایستادگی کرده به خودش اجازه نمی‌دهد و به هیچ دولتی هم اجازه نمی‌دهد که بروند به یک روزنامه‌ای که محل ارتزاق او است محل کسب او است محل فکر او است به او حمله کنند و به این عمل هم جداً و شدیداً و قویاً اعتراض دارم و اگر امروز آقایان اقلیت راجع به این موضوع صحبت نمی‌کردند بنده خودم سؤال می‌کردم (احسنت) که نباید به یک روزنامه‌ای حمله کنند و غارت کنند این کار را بنده امروز اعتراض دارم (صحیح است) بنده معتقدم فکر را باید با فکر کوبید عقیده را باید با عقیده کوبید این منطق بنده است و مطمئن باشید که منطق دولت دکتر مصدق هم همین است (صفایی - آن دومی‌اش را قبول نداریم) بنده به آقای امیرتیمور رفتم گفتم خود ایشان می‌دانند و همان ساعت که حمله شده بود بنده با تلفن از آقای هاشمی حائری از آقای میراشرافی و آنهایی که بنده دیدم اظهار تأسف کردم و الآن هم اظهار تأسف می‌کنم و از دولت هم می‌خواهم که مسببین این واقعه را تعقیب کند (قاسم فولادوند - تمام معلومند)

لابد آقای امیرتیمور که اینجا تشریف آورده‌اند گزارش این موضوع را می‌دهند ولی من اطمینان به شما می‌دهم که هیچ یک از افراد جبهه‌ی ملی و هیچ یک از افراد دولت تا آنجایی که من اطلاع دارم با این ماجراجویی‌ها با این جنجال‌ها موافق نیستند (صفایی - فقط خودتان را بگویید قبول داریم) من همه را به شهادت می‌طلبم در این محضر مقدس و خدا را گواه می‌گیرم که هیچ وقت بنده با این قبیل کارها موافق نبوده‌ام و نیستم و نخواهم بود (صحیح است) و وقتی که نزد آقای دکتر مصدق رفتم و در این باره سؤال کردند خیلی اظهار تأسف کردند از این قضایایی که اتفاق افتاده است من این شهادتی است که در محضر مجلس می‌دهم و خواستم عرض کنم در مسائل اصولی هیچ وقت اقلیت و اکثریت نداریم نسبت به این واقه هم من با آقایان نمایندگان محترم اقلیت هم‌فکر هستم و اظهار تأسف می‌کنم (صحیح است. احسنت) و امیدوارم که دولت نسبت به این حادثه رسیدگی بکند و تمام نمایندگان اکثریت هم از این حادثه متأسف هستند

(صحیح است) (تیمورتاش - ملت ایران متأثر است) و امیدوارم که تکرار نشود و ماجراجویان هم مورد تعقیب قانونی قرار بگیرند (احسنت)

غلامرضا فولادوند - آقای مکی به ولایات هم می‌خواهند از این دسته‌ها بفرستند.

رئیس - آقای ملک‌مدنی هم به عنوان ماده ۱۰۹ می‌خواهند صحبت بفرمایند.

ملک‌مدنی - عرض کنم که آقای آشتیانی‌زاده اینجا بیاناتی فرمودند که حزب رستاخیز غارت شده است بنده خواستم توضیحاً عرض کنم از حزب رستاخیز ایران چیزی غارت نشده است در موقعی که جلوی مجلس یک زد و خوردهایی شده است یک چند نفری به حزب رستاخیز رفته‌اند و از آنجا خارج شده‌اند و چیزی هم نبرده‌اند (شوشتری - تابلو را برداشتند یا خیر؟) تابلو را بعداً برداشتند عرض کنم ما مبارزه‌ای با هیچ دسته‌ای نداشتیم این که بیان کردند حزب ملک‌مدنی (صفایی - شما لیدرشان هستید) حزب مال بنده نیست مال یک عده جوانان و مردمان تحصیل کرده‌ای هستند که در آنجا اجتماع کرده‌اند این واقعه جراید را هم که آقای مکی به تفصیل بیان کردند بنده هم نسبت به این قضیه اظهار تأسف می‌کنم ما نباید هیچ وقت این راه را باز کنیم که این عمل واقع بشود جراید آزادند که هر انتقادی را از روی منطق بکنند به عقیده بنده هیچ اشکالی ندارد یا برله یا بر علیه‏

رئیس - آقای فرهودی‏

فرهودی - آقای دکتر بقایی فرمودند که اهالی دزفول تحت سیطره انگلیس‌ها هستند (دکتر بقایی - حالا نیستند بر علیه انگلیس‌ها قیام کردند) به شصت هزار نفر اهالی دزفول به چه مناسبت می‌گویید اجنبی‌پرست هستند؟ آقای دکتر بقایی در سفر خوزستان فقط ۲ ساعت در دزفول بودند ساعت ۹ شب وارد شده‌اند ساعت ۱۱ شب از آنجا خارج شده و رفته‌اند در ظرف ۲ ساعت که آن هم از خستگی راه خسته بود آنجا تشریف آورده بودند معلوم نشد که چطور توانستند بفهمند که ۶۰ هزار نفر اهالی دزفول نوکر انگلیس‌ها هستند (دکتر بقایی - کی گفت که نوکر انگلیس‌ها هستند؟) بنده اصلاً این عنوان را این بیان را نسبت به هر ایرانی و نسبت به اهالی هر شهری خود این بیان را خیانت می‌دانم (صحیح است) به چه مناسبت یک جامعه‌ی ایرانی را می‌گویید نوکر انگلیس‌ها هستند؟

دکتر بقایی - کی همچو چیزی را گفته؟ اینها دشمن انگلیس‌ها هستند.

فرهودی - به علاوه آن مردمی‌که در دزفول هستند آن بیچاره‌هایی که در آنجا منزل دارند مردمی هستند زارع و رعیت و زراعت می‌کنند چطور نوکر انگلیس‌ها هستند در صورتی که دزفول نه معدن نفت دارد نه تصفیه‌خانه دارد و نه لوله‌ی نفت از آنجا عبور می‌کند حتی یک پمپ بنزین فروشی که در تمام ایران هست در دزفول نیست آن وقت نباید یک همچو نسبتی را به اهالی دزفول داد آخر حفظ حیثیت مردم هم خوب چیزی است شرم هم خوب چیزی است من و شما که وکیل نشده‌ایم که بیاییم اینجا و آبروی مردم را ببریم و هر چه می‌خواهیم بگوییم. ‏

دکتر بقایی - اخطار دارم.

(شوشتری - بس است دیگر بنشین)

(زنگ شدید رئیس)

رئیس - آقای شوشتری به شما تذکر می‌دهم (نمایندگان - دستور) اینجا به طوری که از تند نویسی تذکر می‌دهند همچو بیانی آقای دکتر بقایی نکرده بود.

دکتر بقایی - اجازه بفرمایید دو کلمه توضیح عرض کنم.

رئیس - همان جا سرجای‌تان بفرمایید.

دکتر بقایی - بنده آقایان نمانیدگان محترم را به شهادت می‌طلبم که در پشت این تریبون گفتم که بنده وقتی رفتم دزفول دیدم اهالی بیچاره این شهر تحت سیطره یک عده محدود هستند که این عده معدود نوکر انگلیس‌ها هستند (صفایی - نتیجه‌اش یکی است) و نگفتم که اهالی دزفول نوکر انگلیس‌ها هستند اهالی دزفول با مبارزه‌ای که می‌کنند نشان دادند که مخالف انگلیس‌ها هستند می‌گویند خدا را کسی ندید ولی به دلیل عقل شناخت (شوشتری - آمریکا تو را هم به دلیل عقل شناختند) (زنگ شدید رئیس)

رئیس - آقای شوشتری به شما تذکری می‌دهم این طور حرف نزنید.

دکتر بقایی - کسی خدا را ندید اما به دلیل عقل شناخت از آقایان هم خواهش می‌کنم خودشان توجه بفرمایند و به دلیل عقل در خواهند یافت که چطور بر دزفول تحت امر چند خانواده که مزدور انگلیس‌ها هستند حکومت می‌شود این را آقایان خودشان یک قدری فکر کنند و بنده بیشتر توضیح نمی‌دهم. ‏

رئیس - لوله‌ای را که آقای آشتیانی‌زاده به مجلس دادند چون مربوط به وظایف شهرداری است به شهرداری احاله می‌شود.

۴ - توضیحات آقای وزیر کشور راجع به واقعه‌ی ۱۴ آذر و تقدیم یک فقره لایحه‌ی فوری راجع به برقراری مستمری درباره ورثه مرحوم سرهنگ نوری‌شاد.

رئیس - آقای وزیر کشور.

صفایی - جناب آقای امیرتیمور متوجه باشید که ملت ایران صدای شما را می‌شنوند.

وزیر کشور - سوابق هر کس بهترین معرف اوست (صحیح است) بنده قسمت بیشتر و بهتر عمر خودم را در مجلس شورای ملی گذرانیده‌ام و ادوار عدیده افتخار خدمتگزاری ملت را در این مجلس داشته‌ام (صحیح است) نظر به همان سوابق می‌توانم با اطمینان امروز هم در پیشگاه مجلس شورای ملی عرض کنم که هیچ وقت من در پشت تریبون مجل شورای ملی و در پیشگاه مجلس شورای ملی عرض کنم که هیچ وقت من در پشت تریبون مجلس شورای ملی و در پیشگاه نمایندگان محترم بر خلاف راستی صداقت کلمه‌ای اظهار نکرده‌ام (صحیح است) و تا زنده‌ام هم کلمه‌ای برخلاف راستی و صداقت اظهار نخواهم کرد سرمایه‌ی بنده پاکی و تقوی و شعار من حسن خدمت به کشور بوده و خواهد هم بود (صحیح است) آقایان محترم آقایان ناطقینی که به همه‌شان کمال اخلاص و ارادت را دارم و با اغلب‌شان هم دوست هستم و تحت تأثیر تأسف و تأثر و در تحت تأثیر احساسات بیاناتی در حادثه اخیر در اینجا بیان فرمودند که بنده هم به سهم خودم همان مقدار که از جلوگیری از عوامل آشوب و فتنه و فساد و کسانی که قصد برهم زدن امنیت شهر را داشتند خوشوقتم به همان اندازه هم از تعرض به چند اداره روزنامه متأثر و متألم هستم و بلکه همان روز هم که بعضی از این آقایان خدمت‌شان رسیدم حضوراً اظهار تأسف کردم و به ایشان قول قطعی دادم که با کمال جدیت موضوع مورد توجه و عنایت قرار گرفته و محرکین و مسببین حتماً معین و بازداشت و به کیفر خودشان خواهند رسید (احسنت) و حتی به بعضی از آقایان گفتم که من حاضر هستم که از جیبم هم شده جبران مالی کنم منظور از این بیان و این مقدمه این بود که عرض کردم که من بر خلاف راستی و صداقت در پیشگاه مجلس عرضی نکرده‌ام برای این نکته بود که این اظهاراتی که در اینجا شد

و نسبت به دولت و یا مأمورین مخصوصاً مأمورین شهربانی اظهاراتی شد من ناچارم تکذیب بکنم (یکی از نمایندگان - ناچارید) زیرا که تمام کوشش صادقانه و صمیمانه از طرف مأمورین برای از بین بردن عوامل انقلاب و جلوگیری از عوامل فتنه و فساد شده و البته چون موضوع تحت رسیدگی است و به واسطه‌ی کمی وقت هنوز پرونده تکمیل نشده است جریان واقعه را در یک موقع دیگر به عرض مجلس شورای ملی خواهم رساند (صفایی - در دوره هفدهم انشاءالله) به آقا اطمینان می‌دهم که با نهایت سرعت تحت رسیدگی است عده‌ی زیادی از کسانی که مرتکب خلاف شده‌اند بازداشت شده‌اند و در تحت تحقیق و رسیدگی هستند آقا اگر الآن هم بخواهید تشریف بیاورید ممکن است دستور بدهم که پرونده‌ها را در دسترس جنابعالی بگذارند تا ببینید کوچکترین غفلتی نشده است و مأمورین شهربانی مخصوصاً با منتهای پاکی و درستی و با منتهای ایمان و صداقت و از جان گذشتگی فقط و فقط در راه ایفای وظیفه که عبارت از حفظ نظم و جلوگیری از آشوب بوده است کوشیده‌اند (صفایی - اگر خدمت نکنید تغییرتان می‌دهند)

بنده آقای صفایی هیچ وقت از کسی تقاضای جاه و مقام نکرده‌ام و در طلب جاه و مقام نبوده‌ام (صحیح است) و به جاه و مقام هم اهمیت نمی‌دهم شخصیت شخصی خودم را هم مافوق این مقامات می‌دانم و برای حفظ حیثیت شخصی هم تمام این مقامات را در گذشته زیر پا گذاشته‌ام و در آتیه هم زیر پا خواهم گذاشت (صحیح است) به عکس آقا یقین بدانند که نقشه‌ای که ماجراجویان طرح کرده بودند خیلی وسیع‌تر از این چیزی است که در خاطر جنابعالی ممکن است مجسم شود نظر اینها این بود که ممکن است مجسم شود نظر اینها این بود که در چندین نقطه شهر عناصر مشکوک جنجالی به پا کنند تا قوای انتظامی تجزیه شده و آنها وارد میدان بهارستان شوند و در حالی که جلسه‌ی علنی مجلس شورای ملی تشکیل بود آنها را آزاد بگذراند تا بتوانند نقشه‌هایی را که داشتند به مرحله‌ی اجرا بگذارند علت اساسی دستبرد در خیابان‌های دور و نزدیک نیز همه برای تعقیب چنین نظر بوده است در همان ساعت اجتماع دیگری هم در مقابل بازرسی نخست‌وزیری تشکیل شده بود گرچه در این حادثه تأسف آور عده‌ای دستخوش خسارت مالی شده‌اند و عده‌ای مصدوم و مجروح شده‌اند از همه بیشتر مأمورین شهربانی صدمه دیده‌اند ولی قوای انتظامی با حفظ خونسردی توانست بر مشکلات غلبه کند و امنیت و آرامش شهر را حفظ کند اکنون هم به دستور جناب آقای نخست‌وزیر یک هیئت بازرسی مخصوص تعیین شده که به جزئیات این گونه اعمال رسیدگی نموده‏

و متخلفین از قوانین و مقررات را از هر دسته که باشند مورد تعقیب قرا دهند امیدورام که بعد از تحقیقات خسارات اشخاصی را که در این حادثه ضرر مالی دیده‌اند در حدود قانون جبران شود و محرکین به مجازات خود برسند تا نظایر این اتفاقات تأثر انگیز دیگر تکرار نشود.

بنده از وقت استفاده می‌کنم لایحه‌ای تهیه شده و تقدیم مجلس شورای ملی می‌شود که درخواست می‌شود نسبت به بازماندگان سرهنگ صادق نوری‌شاد که در حین خدمت مقتول شده است از طرف مجلس پاداش برای وراث او تعیین شود و از فرصت باز استفاده می‌کنم و عرض می‌کنم که مرحوم سرهنگ نوری‌شاد یکی از افسرانی است که مدت عمر خودش را با کمال صداقت درستی و راستی در راه انجام وظایف محوله صرف کرده است و این مرحوم بعد از این واقعه که شربت شهادت نوشید از مال دنیا هیچ چیز نداشت و حتی پیراهنی که در تن داشته چندین وصله داشته است حال این لایحه تقدیم می‌شود و امیدوارم که مجلس شورای ملی همان طوری که همیشه از خدمتگزاران واقعی کشور جلیل و تشویق کرده است در این موقع هم نظر خودشان را باز ندارند و استدعا می‌کنم که در تصویب این لایحه تسریع بشود آقایان نمایندگان محترم بدانند که مأمورین شهربانی خدمتگزار آنها هستند و به شما اطمینان می‌دهم که مأمورین شهربانی از کلبه این تصوراتی که آقایان درباره آنها می‌کنند مبرا هستند و این مردمان شریف درست و خدمتگزار صادق و صمیمی جز اجرای قوانین و جز انجام وظایف از هیچ قصدی پیروی نکرده‌اند و نخواهند کرد و اینها شریف‌ترین خدمتگزاران این کشور هستند. در حادثه دزفول هم که جنای آقای فرهودی بیان کردند متأسفانه از ۴ ماه قبل در دزفول یک اختلافاتی ایجاد شده به طوری که در چهار ماه قبل هم آقای فرهودی از حدوث این اختلافات اطلاعاتی به بنده دادند و به بنده شکایت هم کردند و بنده هم تذکر دادم که البته آن موقع مورد توجه دولت هم قرار گرفت متأسفانه این اختلافات به جایی کشیده که اخیراً دو دستگی به هم زده که یک نفر با چاقو مضروب و فوت شده است بنده بلافاصله دستور دادم که مرتکب در هر کجا باشد حتماً باید دستگیر شود و دستگیر خواهد شد و به آقا هم اطمینان می‌دهم به مجازات خواهد رسید و انشا لله هم جای نگرانی باقی نخواهد ماند.

شوشتری - در گرگان هم همان روز از توی فرهنگ حرکت کردند

وزیر کشور - بنده به تمام نقاط دستور دادم و اینجا هم پشت تریبون مجلس شورای ملی اعلام می‌کنم که در هر کجا کلیه عوامل فتنه فساد و کسانی که در پی اغتشاش و بی‌نظمی هستند قویاً و شدیداً از آنها جلوگیری خواهد شد و در هر مقامی‌که باشند بازداشت می‌شوند مصالح عالیه مملکت فوق همه چیز است و هر حکومتی اولین وظیفه‌ای که به عهده دارد ایجاد امنیت است باید امنیت و مصالح عالیه مملکت حفظ بشود مصلاح عالیه مملکت نمی‌شود دستخوش اغراض و نظریات خصوصی اشخاص و یا دستخات خصوصی قرار بگیرد (صحیح است) و انشاءالله به آقا اطمینان می‌دهم که همه اینها جلوگیری خواهد شد در آتیه خیلی نزدیک اما باید فرصت داشته باشیم‏.

پیراسته - جناب آقای امیرتیمور آنهایی که کارمند شهربانی هستند به خدمت‌شان خاتمه بدهید.

وزیر کشور - به آقا قول می‌دهم رسیدگی می‌کنیم اگر چنین چیزی باشد حتماً خاتمه می‌دهم و قول می‌دهم به آقا که بنده از چنین جریاناتی اطلاع ندارم و نمی‌توانم باور کنم که یک چنین جریانی باشد معذلک به آقا قول شرف می‌دهم که اگر این جریان راست باشد یا جریانی نظیر این باشد آناً جلوگیری خواهد شد.

پیراسته - به عکس‌ها هم رسیدگی کنید.

رئیس - شما نمی‌گذارید صحبت کنند آقای وزیر کشور این لایحه با فوریت تقدیم شده یا خیر؟

وزیر کشور - لایحه مالی است با یک فوریت تقدیم شده‏.

۵ - طرح فوریت لایحه مستمری ورثه محروم سرهنگ نوری‌شاد.

رئیس - لایحه قرائت می‌شود.

(به شرح زیر قرائت شد)

ساحت محترم مجلس شورای ملی‏

به طوری که خاطر آقایان مستحضر است (رئیس - آقایان بیرون تشریف نبرید می‌خواهیم به فوریت لایحه رأی بگیریم) بر اثر حادثه روز پنجشنبه چهاردم آذر ماه شهربانی کل کشور یکی از افسران شریف و وظیفه شناس و با تقوای خود را از دست داد.

چون تشویق از خدمتگزاران مملکت همواره وجهه نظر مجلس شورای ملی و دولت می‌باشد و این رویه موجب خواهد شد که رشته وحدت ملی محکم‌تر و امیدواری کلیه‌ی مستخدمین افزون‌تر گردد ماده واحده زیر را به قید یک فوریت تقدیم و درخواست تصویب آن را دارد.

ماده واحده - به دولت اجازه داده می‌شود که برای کمک به خانواده مرحوم سرهنگ دوم صادق نوری‌شاد که در حادثه چهاردهم آذر در راه انجام وظیفه مجروح و مقتول شده است مبلغ یکصد هزار ریال به وراث قانونی آن مرحوم بلافاصله بپردازد و به علاوه مادامی‌که همسر یا دختر او شوهر اختیار نکرده و پسران او مشغول تحصیل می‌باشند تمام حقوق و مزایایی را که در آخرین ایام خدمت مرحوم نوری‌شاد می‌گرفته به آنها پرداخت می‌شود.

نخست‌وزیر کشور - دکتر محمد مصدق‏

وزیر کشور - امیر تیمور

به جای وزیر دارایی - فروزان‏

رئیس - فوریت لایحه مطرح است آقای فرامرزی مخالفید؟

فرامرزی - بله مخالفم‏

رئیس - بفرمایید در فوریت صحبت کنید.

فرامرزی - به شرطی که آقای رئیس لطف بفرمایند و اجازه بدهند که من حرف‌های خود را بزنم من نه تنها با فوریت به این لایحه مخالفم مخالف این هستم که جبران هر خونی در این مملکت بشود برای این که اصل در این مملکت پامال شدن خون مردم است ایشان بی‌انصافی می‌کنند که می‌خواهند خون یک کسی را جبران بکنند یا از ورثه‌اش استمالت بشود مبنای این دولت بر این است یعنی مبنای دولت‌های این مملکت بر این است که قاتلی را پیدا بکنند و به آنها مزد بدهند و به او حق بدهند که حکومت بکند در این مملکت مبنای کار این مملکت این است نه این که بیایند و یک حقی بدهید که چرا کشته شده به نا حق یا در راه انجام وظیفه من در این مجلس خصوصی از آقای دکتر مصدق خواستم راجع به واقعه لار پرونده را از ستاد ارتش بخواهند پادگان آنجا گزارش داده به ستاد ارتش که چه کسی مؤسس قتل است کی قاتل است کی محرک است کی عامل است و سببش چیست هر روز پادگان این گزارش را می‌داده به ستاد ارتش و در آنجا معین هستند آقای دکتر مصدق سرش را انداخت پایین و جواب نداد برای این که نمی‌خواست پرونده را بخواهد برای این که ایشان برای قاتل حق قائل شدند توی این مملکت کسی که قتل کرد و جنایت کرد در نظر دولت دارای حقی می‌شود و در آن محلی که قتل کرده‌اند می‌گوید ببینیم اراده قاتل چیست و تابع نظر او باشیم نمی‌گویند که کی قتل کرده؟ در همین واقعه لار به من می‌گویند برو کنار که قتل می‌شود نمی‌گویند که ما قاتل را می‌گیریم نمی‌گویند که ما رسیدگی می‌کنیم که کی قاتل است می‌گویند باید زیر و بالا کنیم که قاتل از کی راضی است در آنجا در مملکتی که قتل این قدر قیمت دارد در مملکتی که قاتل این همه اهمیت دارد در مملکتی که به مقتول فحش می‌دهند چرا شما می‌خواهید که احقاق حق یک مقتولی را بکنید؟

گفت حشرک مع‌الجماعه این نیست بگذارید ورثه این مقتول عیب داشته باشند یعنی مثل سایر مقتولین و مصدومین این مملکت حق‌شان از بین برود اینها را این دسته را به راه انداختن به این ترتب اسمش را گذاشتن

مبارزه با حزب توده مبارزه با حزب توده راهش این نیست (صحیح است) الآن این تشکیلات و این دستگاه مال عناصر راست است مال عناصر و مخالف حزب توده است کدام یکی از شماها به این دستگاه‌ها و این تشکیلات اعتماد دارید و می‌توانید به او تکیه بکنید آنچه حتماً حزب توده را یا هر حزب دیگری که به این ترتیب باشد حتماً مسلط بر این مملکت خواهد کرد این تشکیلات شما است (صحیح است) هیچ دو نفر از شماها که مدعی هستید با حزب توده مبارزه می‌کنید پشت سر همدیگر هستید؟ الآن پیراسته را بکشند همین تشکیلات راست خونش را هدر خواهد داد عرض کنم این مردی که کشته شد و من متأسف هستم از این قضیه این مردی که در راه انجام وظیفه‌اش کشته شده چه مطابق قانون مدنی چه مطابق شرع اسلام شهید است برای این که مطابق آیه‌ی قرآن آن سربازی که می‌ایستد و دفاع می‌کند و عمل می‌کند برای جلوگیری از اغتشاش و نا امنی و هرج و مرج مطابق قرآن او جهاد در راه خدا می‌کند و وقتی که کشته می‌شود شهید است من در این حرفی ندارم و خیلی متأسفم از این موضوع این تذکر را اینجا می‌خواستم بدهم و برای همین هم مخالفت کردم من از قضیه روز پنجشنبه بی‌اندازه متأثر هستم مخصوصاً به آن اصولی که اگر نباشد من نمی‌توانم در این مملکت زندگی بکنم فامیل من نمی‌تواند زندگی بکند این طور بازی شد از این بابت متأثرم و بیشتر متأثر هستم که این بهانه شد برای این که بروند هر روزنامه مخالف دولت را غارت بکنند اگر دولت در این عمل شرکت داشته است بسیار جای تأسف است و اگر شرکت نداشته آنها دوستان نادانی بوده‌اند که بسیار به دولت لطمه زدند ولی در عین حال می‌خواهم بدانم که این دخترها و این شاگردها را چرا هر روز می‌آورند به میدان گف کتب الحرب و القتال علینا و علی القاینات جرالذیول.

میدان و مبارزه و سینه دادن کار ما است مال مردها است دختران را آوردن و جلو انداختن که مردم در محظور اخلاقی گیر بکنند تا آنها مقصودشان را پیش ببرند این نامردی است و بعد از آن شاگردهایی که هر روز می‌آیند در میدان‌ها برای نمایش و تظاهر آخر سال تکلیف معلم با اینها چیست؟ آیا نمره قبولی به اینها بدهد و یا ردشان بکند؟ اگر قبول‌شان بکند اینها درس نخوانده‌اند و اگر ردشان بکند چاقو به پهلوی معلم فرو می‌کند کی ناظم این مملکت است؟ کی حفظ می‌کند وضیعتی را که این طور نشود؟ و خودش هم تجاوز نکند که این تجاوز بهانه به مخالفینش ندهد که او هم مقابله به مثل بکند.

رئیس - آقای فرامرزی وقت جنابعالی قریب به اتمام است راجع به فوریت صحبت کنید.

فرامرزی - الآن عرضم را تمام می‌کنم حتماً مربوط به فوریت است برای آن که به این دلیل می‌خواهم فوریتش رد بشود آقای جمال امامی فرمود که اگر فرامرزی متعصب نباشد تعصب از عصب گرفته شده عصب یعنی رگ آدمی‌که رگ نداشته باشد آدم نیست (صحیح است - خنده نمایندگان) این حوادث چرا رخ می‌دهد؟ برای این رخ می‌دهد که مردم در این مملکت به قول دوست ما و همشهری ما آقای دکتر صورتگر محتاج قانون ننوشته هستد یک قضایایی هست دکتر صورتگر می‌گوید قانون ننوشته باید روی آن حکم کند یعنی می‌گوید اگر این را ببرید به عدلیه بدهید که رسیدگی کنند رسیدگی نمی‌شود تو برو چوبی بردار بزن توی سر مردیکه اسم این کار قانون ننوشته است چون ما عدلیه نداریم چون قانون اجرا نمی‌شود چون خون و مال و ناموس و حیثیت مردم در الفاظ گم می‌شود این است که مردم مجبورند خودشان دست به چوب بکنند و بزنند توی سر هم دیگر و بعد کار به اینجا برسد که به قول ایشان یک افسر شریفی کشته بشود چیزهای دیگری هم اینجا یادداشت کرده بودم که عرض بکنم ولی از فرمایشات جناب آقای رئیس پیدا است که اجازه نخواهند داد به این جهت عرض نمی‌کنم.

رئیس - در خود لایحه بفرمایید.

فرامرزی - در خود لایحه ممکن است که عرض کنم و اساساً مخالفت خودم را پس گرفتم چرا مخالفت بکنم با لایحه‌ای که برای جبران یعنی برای تسلای خاطر ورثه یک شهید به مجلس آمده است.

رئیس - آقای کشاورزصدر (محمدعلی مسعودی - مخالفت‌شان را پس گرفتند) باید موافق حرف بزند پیشنهاد نیست که وقتی پس بگیرند از بین برود.

کشاورزصدر - به نظر بنده این موضوعی که الآن مطرح است خصوصاً فوریتش و بعد هم اصل موضوع بسیار در تأمین نظر عموم آقایان چه اقلیت و چه اکثریت مؤثر است همه داد می‌زنیم و فریاد می‌کنیم که امنیت باید باشد همه داد می‌زنیم که مأمورین انتظامی باید قدرت داشته باشند باید تشویق بشوند بایستی که امیدوار باشند تا وظیفه خودشان را انجام بدهند خدای واحد شاهد است همان طوری که جناب آقای مکی فرمودند در طبقه موافقین دولت هم هیچ تردیدی راجع به این اظهارات تأسف و تأثری که از جانب نمایندگان محترم اقلیت در حادثه خرابی غارت شده است نیست و آقایان هم با اقلیت هم آوازند حادثه روز پنجشنبه که اتفاق افتاده دارای دو جنبه است یکی موضوع وظیفه شناسی مأمورین شهربانی است که من خودم همین جا بودم که تمام نمایندگان اقلیت آقای جمال امامی و دیگران اظهار می‌کردند بر این که دولت و شهربانی انصافاً خوب ایستادگی کرد تا منع و جلوگیری کرد از یک دسته‌ای که به آنها می‌گوید نباید بیایی و باید اطاعت امر مأمور را بکنی و خوب جلوگیری کرد و اینها را ردشان کرد برای این که حکمش را بخوانند و مردم تأمین داشته باشند در اینجا تمام نمایندگان اقلیت اظهار رضایت از این کار شهربانی می‌کردند و راضی بودند. اما یک موضوع دیگری بود که ریختند و رفتند ادارات روزنامه را غارت کردند و مزاحمت فراهم کردن اینها برای هیچ کس تردیدی ندارد که باید شدیداً مجازات بشوند حتی من معتقدم در خانه صلح و حزب توده اگر کسی احساساتی باشد بایستی که فقط تابلو را بردارند نه این که بروند در را بشکنند شیشه بشکنند هیچ کدام از آقایان تردیدی ندارند که شهربانی خوب جلوگیری کرد.. (زنگ رئیس)

رئیس - آقای کشاروزصدر در اطراف فوریت لایحه صحبت کنید.

کشاورزصدر - چشم در اینجا این لایحه که آمده است اگر آقایان فورتیش را تصوب کنند و این لایحه را تصویب بفرمایند جنبه‌ی معنوی این لایحه از جنبه مادی آن مهم‌تر است یعنی تمام مأمورین انتظامی متعقد می‌شوند که مجلس شورای ملی ایران از کسانی که در راه انجام وظیفه خدمت می‌کنند قدردانی می‌کند و اگر نکنید باعث یأس و نومیدی مأمورین می‌شود و تأمین امنیت و آسایش و رفاه مردم نخواهد شد.

رئیس - باید رأی بگیریم به فوریت ولی عده برای رأی کافی نیست‏.

دکتر طبا - اگر آقای کشاورزصدر صحبت نمی‌فرمودند عده برای رأی کافی بود.

رئیس - بفرمایید آقایان بیایند تو رأی بگیریم (پس از چند دقیقه اکثریت حاصل نشد) در فوریت مخالف و موافق صحبت کردند. اعلام رأی می‌شود اول جلسه دیگر رأی گرفته می‌شود.

۶ - تعیین موقع و دستور جلسه‌ی بعد - ختم جلسه.

رئیس - جلسه را ختم می‌کنیم جلسه آینده روز سه‌شنبه ۱۹ آذر اول جلسه به فوریت این لایحه رأی گرفته می‌شود بعد هم لوایح دیگر که در دستور بود مطرح می‌شود.

(مجلس یک ساعت بعد از ظهر ختم شد)

رئیس مجلس شورای ملی - رضا حکمت‏.