دیوان فخر شیرازی/گداخت آهم آهن

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جمال دوست گداخت آهم آهن
از فخر شیرازی
نگارستان
دیوان فخر شیرازی


عشقت نرود ز دل به تدبیر تدبیر چه میکند به تقدیر
بر گردن جانم از وفا بند بر پای دلم ز عشق زنجیر
از جور سر از وفا نتابم این رشته نمی بُرد به شمشیر
از روی تو دیده بر نگیرم گر دیده بدوزیم تو از تیر
حال دل ناتوان و عشقت آهوی ضعیف و پنجۀ شیر
چون موم گداخت آهم آهن واندر دل تو نکرد تأثیر
نقاش که صورت ترا دید حیران بماند چو نقش تصویر
شهری نبود که شاه حسنت بی خیل و سپه نکرده تسخیر
ترک تو که ریخت خون خلقی در قتل منش چراست تاخیر
فخر بر فخر از آنزمان که باشد مداح تو ای به خسروان میر
چون نام تو، بخت اوست پیروز چون تیغ تو، شعر او جهانگیر

***