دیوان فخر شیرازی/شهید تیغ تو

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جور به اندازه شهید تیغ تو
از فخر شیرازی
گوشۀ معمور
دیوان فخر شیرازی


شهید تیغ تو در زیر تیغ خندان گفت نه لذتیست مرا زین الم که بتوان گفت
خدنگ خاره شکافش به سینه چون جا کرد چه راز ها که به دل از زبان پیکان گفت
برید باد صبا از تو و داد پیغامی حدیث یوسف مصری به پیر کنعان گفت
بمن معاینه آن روی و موی باز نمود هر آنچه عارف از اسرار صنع یزدان گفت
مگر هم آینه گوید بما ازو وصفی وگر نه وصف وی از نطق خلق نتوان گفت
ز شانه گفتم از آن زلف عنبرین پرسم به هر زبان که بیان کرد ازآن پریشان گفت
کجاست ساقی مجلس بگو بیار آن می که دردمند غمش را طبیب درمان گفت
گذشتن از سر پیمان اگر نه رسم وفاست چگونه یار وفادار ترک پیمان گفت
نهفته بودم از اغیار سرّ خویش ولی شد اشک پرده در و راز برملا گفت
گذشتن از سر جان مشکل است و فخر بخاک پای عزیزت که ترکش آسان گفت

***