دیوان بیدل شیرازی/ گل گلزار

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشک خشک گل گلزار
از بیدل شیرازی
زال فلک
دیوان بیدل شیرازی


زان پس شبیه ختم رسل اشرف عباد برداشت دل ز جان و به پای پدر فتاد
گفتش پدر به گریه که ای یادگار جد بنیاد صبر پردگیان را مده به باد
گویند از تو چون ز علی گفتگو کنند بینند در تو چون ز نبی آورند یاد
جان غمین شان ز وصال تو خرم است قلب حزین شان ز وصال تو هست شاد
پس با هزار لابه و زاری و خون دل فرزند شاه تشنه لب از روی اعتقاد
بگرفت اذن و داد تسلی به اهل بیت بر بست تیغ و بازوی مردانگی گشاد
آورد حمله بر صف روباه سیرتان گفتی مگر که شیر خدا میکند جهاد
وز سوز تشنگی گل گلزار شاه دین از تازگی چو روی پژمردگی نهاد
از زین گرفت با تن صد چاک جا به خاک وز خون حلق خود به لب تشنه آب داد
از پا فتاد نوگل بستان کربلا در خاک و خون به عرصۀ میدان کربلا

***