دیوان بیدل شیرازی/ مشک خشک
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
ناخن غیرت | مشک خشک از بیدل شیرازی |
گل گلزار |
دیوان بیدل شیرازی |
ماه عرب به عزم شهادت چو شد سوار | از بس گریست دیدۀ خورشید گشت تار | |
دل در برش به جوش و روان آبش از دو چشم | بر دوش مشک خشک و به کف تیغ آبدار | |
آمد به سوی شط فرات وز سوز دل | هر سو ز دیدگانش شطی رفت بر عذار | |
برداشت آب و آتش کین در عدو فکند | بر بادپا نشست و به پا خاست گیر و دار | |
آبی که برد بهر جگر تشنگان بدوش | بر خاک ریخت از سر کین شست روزگار | |
پر ز آب دیده دامن و خالی زآب مشک | دست از بدن جدا و به تن زخم بی شمار | |
با جسم پاره پاره علمدار شاه دین | بر خاک و خون گرفت چو از پشت زین قرار | |
آواز بر کشید که ادرکنی یا اخا | زان بیشتر که جان کنم اندر رهت نثار | |
پشت امام تشنه لب از آن صدا شکست | تنها نه پشت او دل شیر خدا شکست |
***