دیوان بیدل شیرازی/کشتۀ دوست

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کیش محبت کشتۀ دوست
از بیدل شیرازی
معجز عیسی مریم
دیوان بیدل شیرازی


با توام هیچ ماجرائی نیست وز توام جز تو مدعائی نیست
کشتۀ دوست را به مذهب عشق به جز از دوست خونبهائی نیست
گر بسوزی وگر که بنوازی جز رضای توام رضائی نیست
در دم تیغ عشق آب بقاست غیر ازین چشمه بقائی نیست
چه غم ار میکشد چنین زارم کشتۀ عشق را فنائی نیست
جز لب لعل جانفزای توام دل پر درد را دوائی نیست
به جز از عقده های پیکانش دل ما را گره گشائی نیست
به چه کار آید آن دلی که اسیر در خم زلف دلربائی نیست
به چه کار آید آن سری که ز مهر به کف پای مه لقائی نیست
خرم آن دل که جز غم عشقش در همه عمر آشنائی نیست
منزل شاهان محتشم بیدل در خور کلبۀ گدائی نیست

***