دیوان بیدل شیرازی/پرتو خورشید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
زحمت و الم | پرتو خورشيد از بیدل شیرازی |
مطرب مجلس |
دیوان بیدل شیرازی |
طرّهٔ تدبير را از عقل گاهی شانه ام | ارّهٔ تقدير را از عشق گه دندانه ام | |
هر كسي خواند به نامی بر در ميخانه ام | عاقلان ديوانه و ديوانگان فرزانه ام | |
تا چه افيون كرد ساقی باز در پيمانه ام | كانچنين مست و خراب و بيخود و ديوانه ام | |
نه به گردن هست زنارم نه بر كف سجه ای | نه مقيم مسجد و نه ساكن ميخانه ام | |
گر نيم ديوانه در زنجير دارد از چه رو | پای دل را زان مسلسل گيسوان جانانه ام | |
ور نيم فرزانه از چه گنج عشق دلبری | كرده ام چون جان نهان اندر دل ويرانه ام | |
تا بشد پروانهٔ شمع رخت جانم ز شوق | بس شگفتيها كه بود از حالت پروانه ام | |
هست پيدا كاتشی پنهان چو نی دارم به دل | ور نه كی بودی اثر در نالهٔ مستانه ام | |
حلقه های زلف و آن خال سيه بيداد بين | دامها گسترده و دل برده از يك دانه ام | |
خو گرفتم تا به عشق او گريزانم ز خلق | با پری تا آشنا گشتم ز خود بيگانه ام | |
ترسم از افسانهٔ بیدل شوی افسرده دل | شرح ميدادم وگر نه رمزی از افسانه ام | |
آيتی جبريل آورد از خداوند جليل | هدهدی يا از سليمان نامهٔ شاهانه ام | |
يا بريدی از شهنشاه جهان ظل اله | شاه بيتی از شرف چون گوهر يكدانه ام | |
او كجا و ذره ای در آفتاب خاطرش | من كجا و پرتو خورشيد در كاشانه ام |
***